دیگر گوششان پر شده از نقدها و گاه سرزنشها، از جملات سردی که متهمشان میکند به اسراف و تجملگرایی، و از نگاههای کممحبتی که زیر پوست کارشان را نمیبیند. دل آنها اما گرم است به لبخندهای شیرین و خندههای از ته دل انسانهای دردمندی که تا قبل از این خیال میکردند فراموش شدهاند.
از اهالی گروه «امام حسنیها» برایتان میگویم که شدهاند صفشکن. همانها که مشق هر روزشان شده تکرار مرام «کریمان»؛ همان آسمانیهایی که سفارش کردهاند: «هرآنچه برای خود میپسندی، برای دیگران بپسند.» از جوانان خوشفکری که دل به دریا زدهاند و با شیوه خاصی که برای کمکرسانی به خانوادههای کمبضاعت طراحی کردهاند، دوباره خنده را با لبهای آنها و عزت نفس را با وجود غمدیدهشان آشتی دادهاند. امام حسنیها را با بستههای زیبا و شکیل افطاریشان میشناسند؛ بستههایی که اهالی گروه به اندازه محتویات داخلش، برای زیبایی ظاهری آن هم وقت و انرژی و هزینه صرف کردهاند. از چرایی این خوشسلیقگی که بپرسید، جوابشان یک کلام است: «حفظ کرامت دریافتکننده کمک، برای ما یک اصل است. ما برای حفظ شأن و احترام او و برای ارائه یک کار فرهنگی تمیز، حاضریم هزینه کنیم.»
در میلاد امام حسن مجتبی (ع)، کریم اهل بیت (ع) که موعد توزیع بستههای افطاری خاص امام حسنیهاست، با اهالی این گروه خلاق گفتوگو کردهایم و برایمان از تجربیات شیرینشان گفتهاند.
ما خادم «وارثان زمین» بودیم
قصه گروه «امام حسنیها»، سر دراز دارد و اگر سر نخ روایتهایش را بگیری، میرسی به یکی از روستاهای کمبرخوردار کرمان؛ به «رودبار جنوب». همدانشگاهیهای پرشوری که دلشان میخواست از روزهای پر از شادابی و نشاط جوانی، توشهای ماندگار برای خود فراهم کنند، دل به دل همدیگر دادند و لباس جهاد به تن کردند برای خدمت به بندگان نظرکرده خدا، همانهایی که وعده کرده «وارثان زمین» خواهند بود. «مصطفی عباسی»، دبیر جمعیت مردمی امام حسنیها برمیگردد به 10 سال قبل و میگوید: «از سال 89 در قالب گروه جهادی دانشجویی "خادمان وارثان زمین" شروع به فعالیتهای جهادی در یکی از روستاهای محروم کرمان کردیم. اردوهای جهادی ما تا چند سال به طور مستمر ادامه داشت تا اینکه بعد از فارغالتحصیلی و متأهل و شاغل شدن اعضای گروه، شرایط برای برگزاری این اردوها هر سال، سختتر شد. وقتی دیدیم دیگر مثل سابق، امکان برگزاری اردوهای جهادی در کرمان بهصورت متمرکز و منسجم و با حضور همه اعضای گروه وجود ندارد، همفکری کردیم که چه کاری میتوانیم بکنیم که هم از برکات فعالیتهای جهادی محروم نمانیم و هم انسجام این گروه دوستانه را حفظ کنیم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که فعالیتهایمان را به مناطق محروم تهران و حاشیه آن انتقال دهیم. اینطور بود که در سال 94 گروه امام حسنیها متولد شد و دوستان قدیمی، ازجمله آنهایی که در این فاصله گروههای خیریه کوچک تشکیل دادهبودند، دوباره دور هم جمع شدند و فصل جدیدی از فعالیتهای جهادی برای ما شروع شد.»
وقتی سفرههای افطار را به حاشیه تهران بردیم
«بعد از انتقال گروه به تهران، در جلسات همفکری و برنامهریزی برای ماه مبارک رمضان، به این نگاه مشترک رسیدیم که بیاییم به لطف و کمک خیّران در برپایی سفرههای افطار، جهت بدهیم و این سفرهها را به سمت حاشیه شهر ببریم. بهاینترتیب، به جای اینکه سفرههای افطار با تجمل و زرق و برقهای ظاهری در شهر تهران برگزار شود، این ظرفیت را با حال و هوایی بهتر و ثوابی دوچندان، به نقاط محروم حاشیه تهران بردیم. چند سال، در ایام ماه مبارک، در محلههای محروم اطراف تهران، سفره افطار پهن میکردیم و اهالی محله را دعوت میکردیم بهعنوان مهمان سر این سفرهها حاضر شوند. گرچه این برنامه، با معنویت و صفا برگزار میشد اما در دل خود چند آسیب هم داشت.»
امام حسنیها از همان اول با خود شرط کردهبودند فقط به انجام کار خیر و برگزاری برنامههای حمایتی برای اقشار کمبرخوردار بسنده نکنند. اینطور بود که اثربخشی این برنامهها را برای خود در اولویت قرار دادند و در این مسیر، هیچوقت از نقد عملکرد خود ابایی نداشتند: «اولین آسیب این بود که ما میدانستیم حتی در همان محلههای محروم هم، تمام خانوادهها نیازمند دریافت کمک نیستند. در این شرایط با اینکه خانوادههای واجد شرایط را شناسایی میکردیم اما وقتی سفرهای در محله پهن میشد، نمیتوانستیم فقط همان چند خانواده را دعوت کنیم و از حضور باقی خانوادهها جلوگیری کنیم. از طرف دیگر، در برپایی چنین سفرههای افطاری بزرگی، اسرافهای فراوانی صورت میگرفت و متاسفانه مقدار زیادی غذا و خوراکی دور ریخته میشد. و این کاملاً مغایر با اهداف ما بود. ما دقیقاً برای جلوگیری از اسرافهای بیمورد، سفرههای افطاری را به حاشیه تهران بردهبودیم اما همین سفرهها هم دچار این آفت شدهبود. این دو مشکل در کنار موارد دیگر، باعث شد تصمیم بگیریم در شیوه افطاری دادنهایمان تجدیدنظر کنیم.»
بستههای افطاری؛ یک تیر و چند نشان
مصطفی عباسی و دوستانش دلشان میخواست در بهترین روزهای خدا، بهترین خدمت را به همنوعان نیازمندشان ارائه دهند. دوباره فکرهایشان را روی هم گذاشتند و این بار خروجی جلسه همفکری آنها، یک محصول دوستداشتنی بود: «دور هم نشستیم و در این زمینه بحث کردیم که چطور میتوانیم یک افطاری به عزیزان واجد شرایط بدهیم که هم "مغذی" باشد یعنی بهعنوان وعده افطاری ارزش غذایی داشتهباشد، هم "مدتدار" نباشد یعنی محدودیت زمانی برای مصرف نداشتهباشد و هم کمترین دورریز را داشتهباشد؟ بعد از مجموع همفکریها، به یک بسته افطاری رسیدیم متشکل از شیر، خرما، پنیر، نان، عسل، چای، قند، حلواارده، آبمیوه و یک بسته سوپ آماده. این بسته غذایی که برای یک خانواده 4 نفری طراحی شده، حتی میتواند چند وعده افطاری ساده این عزیزان را تأمین کند، بدون اینکه نگرانی برای فاسد شدن محتویات آن وجود داشتهباشد. نحوه مصرف آن هم در اختیار این خانوادههاست و بنابراین تقریباً هیچ دورریزی هم نخواهد داشت.
*بسته افطاری خاص گروه «امام حسنی ها» در یک نگاه
شاید این بستهها، محدود و ناچیز به نظر برسد اما واقعیت این است که در سفره بعضی از این خانوادهها حتی نان هم وجود ندارد. طراحی بستههای افطاری ساده این امکان را فراهم کرده که حداقل یک وعده افطاری تعداد زیادی از این خانوادهها تأمین شود. شاید برای ما قابل باور نباشد اما یکی از عزیزان دریافتکننده این بسته افطاری به دوست ما گفتهبود: "خدا خیرتان بدهد، بچههایم خیلی وقت بود شیر نخوردهبودند." القصه حالا چند سالی است در ماه مبارک رمضان، در شب میلاد امام حسن مجتبی (ع) به مدد کمکهای کریمانه مردم، هزار خانواده را به این بستههای افطاری ساده مهمان میکنیم.»
«نقطهزنی» را جایگزین کمکهای محلهای و منطقهای کردیم
«حتی در محلههایی که بهعنوان محلههای محروم، کمبرخوردار و آسیبدیده شناخته میشوند هم نمیتوان گفت تمام ساکنان، فقیر و نیازمند کمک هستند. حتی در همین محلهها هم خانوادههای متمول سکونت دارند که با وجود تمکن مالی، به خواست خودشان آن محله را ترک نکردهاند. بنابراین در چنین شرایطی به اعتقاد ما، ارائه کمکها و توزیع بستههای حمایتی مثل بستههای ارزاق بهصورت محلهای و منطقهای، اشتباه است چون قطعاً در این میان عدهای وجود دارند که دنبال سوءاستفاده هستند و از این شرایط حمایتی، بهناحق استفاده میکنند. ما معتقدیم باید این رویه اصلاح شود، باید دقیقتر عمل کنیم چون ما در مقابل کمکهایی که مردم و خیّران ارائه میکنند، مسئول هستیم و باید آنها را بهدرستی هزینه کنیم.»
مشتاقم از شیوه جایگزین امام حسنیها در توزیع بستههای حمایتیشان بدانم. عباسی هم با اتکا به تحقیقات و تجربیاتشان در ادامه میگوید: «ما یک اصطلاح بین خودمان داریم، میگوییم: "نقطهزنی" میکنیم. ماجرا این است که در گروه، شبکهای از همکاران ایجاد کردهایم که با توجه به تحقیقات و اطلاعاتشان، خانوادههای واجد شرایط اطرافشان را شناسایی و معرفی میکنند. در این میان، یکی از این دوستان، معلم است و بهاندازه چند خانواده از میان شاگردانش معرفی میکند. آن یکی، مسئول یک گروه جهادی مهم در بشاگرد است و تعداد زیادی خانواده واجد شرایط معرفی میکند. بر این اساس، کار توزیع بستههای افطاری را هم به همین همکاران میسپاریم و آنها بهطور دقیق، بستهها را به دست خانوادههایی میرسانند که واقعاً نیازمندند. بهاینترتیب، کمکهای ما منحصر به یک محله خاص نمیشود و به دست نیازمندان در همهجای شهر و حاشیه آن میرسد. شعارمان هم گویای همین نگاه است: "سفره افطار به وسعت یک شهر".
خوب است همینجا به یک نکته اشاره کنم؛ "ما خیریه نیستیم." ما بانک اطلاعاتی نداریم بلکه از طریق رابطانی که به آنها اعتماد داریم، کارها را پیش میبریم. بانک اطلاعاتی ما فقط شامل احوال و شرایط این خانوادههاست تا بتوانیم کمکهای خیران را در جهت پاسخ به نیازهای آنها هدایت و هزینه کنیم. به عبارت دیگر، کار اساسی ما این است که ظرفیتهای دوستان را در هم ضرب کنیم. مثلاً چند شب قبل، یکی از دوستان تماس گرفت و گفت نذر توزیع 300 پرس غذا دارد. اتفاقاً یکی از دوستان هم قبلاً گفتهبود در یک محله، تعداد زیادی خانواده نیازمند شناسایی کرده که این روزها در شرایط سختی هستند. ما این دو را به هم وصل کردیم. نذری اولی، صرف رفع نیاز معرفیشده از طرف نفر دوم شد. دغدغه و تلاش ما این است که این ظرفیتها راکد نمانَد بلکه در هم ضرب شوند.»
کرونا هم نمیتواند ما را از برکت سفره افطاری محروم کند
«امسال که بهدلیل شیوع ویروس کرونا، امکان برپایی سفرههای افطار وجود ندارد و با توجه به شرایط خاص رکود 2، 3 ماه اخیر، همت و تلاش گروههای خیریه و جهادی روی تهیه بستههای ارزاق برای خانوادههای آسیبدیده متمرکز شده و مردم هم الحمدلله کمکهای خوبی کردهاند، ما هم برای 300 خانواده سبد ارزاق تهیه کردیم. اما با خودمان فکر کردیم حتی در همین شرایط هم نباید سفره افطاری حذف شود. بنابراین عزممان جزمتر شد که امسال هم بستههای افطاری را به دست خانوادههای عزیز شناساییشده برسانیم. شاید گفتهشود در این ایام کرونایی، ملاحظه درستتر، حذف بستههای افطاری است اما مزیت بستههای افطاری ما این است که تمام محتویات بسته، بهصورت بستهبندیشده است و در این شرایط که تاکید فراوانی بر رعایت بهداشت وجود دارد، آمادهسازی این بستهها هیچ مشکلی ایجاد نمیکند. اما با این حال، ما به مناسبت شرایط موجود، یک بسته بهداشتی هم در کنار این بسته افطاری تقدیم این خانوادههای عزیز میکنیم.»
به گفته دبیر جمعیت مردمی امام حسنیها، امسال هم بستههای افطاری در 2 مرحله به دست خانوادههای شناساییشده خواهد رسید: «بستهبندی هزار بسته افطاری ویژه میلاد امام حسن مجتبی (ع) انجام شده و در شب عید تقدیم خانوادههای موردنظر در محلههای کمبرخوردار تهران و حاشیه شهر میشود. اما با توجه به ادامه دریافت نذورات و کمکها از جانب خیران و مردم نیکوکار، ما به همین میزان و حتی شاید بیشتر، بستههای افطاری ساده برای توزیع در شبهای قدر آماده خواهیم کرد. مقصد بستههای افطار شب قدر اما دیگر تهران و حاشیهاش نیست. سال گذشته، خانوادههای عزیز در روستاهای محروم سیستانوبلوچستان، روستای رودبار جنوب در کرمان که 7 سال مقصد اردوهای جهادی ما بود، روستایی در بشاگرد و روستاهای محروم لرستان، مهمان بستههای افطاری امام حسنیها در شبهای قدر بودند. امسال هم روستاهای دیگری معرفی شده که انشاءالله در فهرست مهمانان افطاری ما قرار میگیرند. البته محتویات بستههای افطاری ما در این مناطق با توجه به نیاز و ذائقه ساکنان آن متفاوت خواهد بود و جهادگران بومی این مناطق که به این شرایط اشراف دارند، در این زمینه با ما همکاری دارند.»
بستهبندی زیبا، مکمل کار خیر ماست
حالا میرسیم سر اصل مطلب، سر همان موضوعی که بعد از چند سال، هنوز هم امام حسنیها بابتش سئوال و جواب میشوند. یکی از ویژگیهای بستههای افطاری این گروه، بستهبندی زیبا، شکیل و جذاب آن است که همه توجهها را به خود جلب میکند. اتفاقاً همین بستهبندی زیبا، محل اشکال بسیاری از افراد و حتی اطرافیان بوده و اهالی گروه امام حسنیها بهدفعات به خاطر آن مورد نقد قرار گرفتهاند. عباسی از این بحث استقبال میکند و در پاسخ میگوید: «در گروه امام حسنیها یک مسئله اساسی وجود دارد. در انجام فعالیتهای جهادی و خیر، کرامت خانوادههای دریافتکننده خدمات برای ما بسیار مهم است و برای حفظ این کرامت، حاضریم هزینه مالی کنیم. شاید گفتهشود هزینهکردن برای چنین جعبهای، بیمورد است و افرادی که به حرکت ما کمک میکنند هم با نگاه تهیه ارزاق و افطاری با ما همراه شدهاند، نه هزینه کردن برای ظاهر کار. در پاسخ به این ایراد، باید بگویم با همین نگاه که شاید خیّران عزیز به چنین هزینهای راضی نباشند، ما مبالغی که برای افطاری جمعآوری میشود را فقط صرف تهیه محتوای داخل بستهها (خرما، پنیر، شیر و...) میکنیم و برای تهیه این جعبهها، خیّر جداگانه داریم.
باز هم تکرار میکنم؛ ما خیریه نیستیم. ما یک گروه جهادی هستیم که هم میخواهد کار محرومیتزدایی انجام دهد و هم دغدغه فرهنگسازی دارد. به همین دلیل، برای هر فعالیتی، یک پیوست فرهنگی در نظر میگیریم.»
«مهدیس جعفرزاده»، مسئول گروه خواهران جمعیت مردمی امام حسنیها هم وارد بحث میشود و در تکمیل گفتههای عباسی میگوید: «یک اصل برای امام حسنیها وجود دارد و آن اینکه، در انجام فعالیتهای جهادی و خیرمان، خود را موظف میدانیم شأن و احترام طرف مقابل را حفظ کنیم. برایمان مهم است که به اصطلاح "فلّهای" کار نکنیم. یعنی همانطور که به محتوای کمکی که میخواهیم تقدیم عزیزان کنیم، فکر میکنیم، به همان اندازه و حتی بیشتر به شکل ارائه آن فکر و برایش برنامهریزی میکنیم.»
بچه مذهبی و جهادی باید کار فرهنگیاش را تمیز و قشنگ ارائه کند
«ما به دفعات با این انتقاد مواجه شدهایم که چه نیازی به این تجملات یا بهاصطلاح ژیگولبازیهاست؟! چرا برای چنین جعبهای هزینه میکنید؟ همین هزینه را هم صرف کمک به نیازمندان کنید و... ما به نگاه و دغدغه این دوستان احترام میگذاریم اما آیا تا به حال به فعالیتهای فرهنگی مجموعههایی که در نقطه مقابل ما هستند و با هم تضاد فکری و اعتقادی و فرهنگی داریم، دقت کردهایم؟ دقت کردهایم چطور کار فرهنگی را قشنگ ارائه میدهند و به همین دلیل هم جذب بالایی دارند؟ اما ما چه میکنیم؟ فراوان گروههای جهادی و خیریه داریم که با نیتهای خالص، کارهای بزرگ انجام میدهند اما در ظاهر کارشان، بهاصطلاح "تمیزکاری" ندارند. نیت خوب و خالص، اساس کار است اما ظاهر هم، مهم است؛ بیش از همه در نگاه دریافتکنندگان این خدمات.»
نماینده بانوان جهادگر در جمع امام حسنیها مکثی میکند و در ادامه میگوید: «تمام ماجرا همین است؛ از نگاه ما، فعالیتهایی که در مجموعه امام حسنیها انجام میگیرد، کار فرهنگی است و معتقدیم بچه مذهبی و جهادی، کار فرهنگیاش را باید تمیز و قشنگ ارائه کند. شاید بگویند: کار تمیز فرهنگی، هزینهبر است. بله، هزینه دارد و ما حاضریم این هزینه را بدهیم.
البته بازخوردهای مثبت هم فراوان داشتهایم؛ چه از طرف مردم و چه از طرف گروههای جهادی. بسیار تحسین و تشویق میکنند و هر دو گروه هم از ما میخواهند بستههایمان را در اختیارشان قرار دهیم تا در میان خانوادههای واجد شرایطی که میشناسند، توزیع کنند. این همکاری دوستانه را با بعضی گروههای جهادی داشتیم و تعدادی از این بستهها را در اختیارشان قرار دادیم.»
مادرانی که برای اولین بار در عمرشان هدیه گرفتند
مهدیس جعفرزاده برای اینکه مقصودش را بهتر برایم تشریح کند، دستم را میگیرد و میبرد به جشن روز مادر، به روزی که برای مادران سرپرست خانوار، تبدیل به یک خاطره فراموشنشدنی شد: «ما در سه مناسبت مهم سال، برنامه شاخص داریم که یکی از آنها، روز مادر است. وقتی قرار شد برای حمایت از مادران سرپرست خانوار، فعالیتی داشتهباشیم، کلی فکر و تبادلنظر کردیم که چه چیزی برای مادران تهیه کنیم؟ سبد ارزاق ویژه خانواده به کنار، میخواستیم چیزی تهیه کنیم که مخصوص خود آنها باشد، نه ظرف و ظروف خانه و چیزهایی شبیه این. چیزی که یک هدیه واقعی باشد و در روحیه آنها تأثیر مثبت داشتهباشد. وقت و هزینه زیادی صرف کردیم و هدایای زیبایی تهیه کردیم و در بستهبندی شکیل و زیبا تقدیم این مادران کردیم، مادرانی که بهواقع قهرمان زندگی فرزندانشان هستند. حتی یک سال، یک تندیس با عنوان "قهرمان من" هم آماده کردیم و ترتیبی دادیم فرزندان این تندیس را به مادرشان تقدیم کنند.
نمیدانید مادرانی که هیچوقت در تمام عمر، هیچکس از آنها تقدیر نکردهبود و به آنها هدیه ندادهبود و حتی خودشان هم خودشان را فراموش کردهبودند، چقدر از دریافت این هدایا خوشحال شدند. دوستانی که این هدایا را به دست مادران رساندهبودند، میگفتند اغلب مادران از شدت خوشحالی و هیجان، گریه میکردند و میگفتند: "تا به حال هیچکس روز مادر را به ما تبریک نگفتهبود چه برسد به اینکه به ما هدیه بدهد. اما شما یک هدیه برای خود ما تهیه کردید. یعنی به فکر ما بودید." و این حس، خیلی برای ما مهم است. اینکه کمک ما آنقدر بهلحاظ فرهنگی و زیبایی ظاهری، قابل قبول باشد که فردی که آن را دریافت میکند، آن را یک هدیه ببیند و با تمام وجودش احساس کند به یادش بودهایم.»
اولین بار است عزت نفس من حفظ شده
اما راست گفتهاند که باید برویم زانو به زانوی آنها که شنیدهها را دیدهاند، بنشینیم تا از لذتی که بیواسطه بردهاند، برایمان بگویند و ما را در آن شریک کنند. «فاطمه وفامهر»، عضو قدیمی گروه امام حسنیها، یکی از همانهاست. تا از بازخورد توزیع بستههای افطاری در میان خانوادههای واجد شرایط میپرسم، انگار دوباره کامش از یادآوری آن لحظات خاص شیرین شده باشد، لبخندبرلب میگوید: «از بازخوردهای خیلی خیلی خوب این بستههای افطار هرچه بگویم، کم است. یکی از خانمها تا بسته را گرفت، با حس و حال خاصی گفت: "خیلیها میآیند به ما کمک میکنند؛ از لباسهای دست دوم تا وسایل نو در کیسههای پلاستیکی. هر وقت چنین چیزهایی به ما میدادند، دلمان میگرفت. خود من سر سجاده به خدا میگفتم: خدایا یعنی عزت نفس من اینقدر پایین است که اگر هم کسی میخواهد به من کمک کند، این شکلی آن را به من بدهد؟ این اولین بار است که کسی اینطور زیبا به من کمک میکند. اولین بار است که عزت نفسم حفظ شده است. حالا به خودم میگویم آنقدرها هم فقیر نیستم که کسی از بالا به من نگاه کند. بستهای که شما به من دادید، انگار یک هدیه است. دیگر حس نمیکنم به من صدقه داده شده."»
بانوی جهادگر نفسی تازه میکند و در ادامه میگوید: «باقی خانوادهها هم همینطور بودند. از خوشحالی گریه میکردند و چنان دعا میکردند که حتی حالا هم از یادآوریاش منقلب میشوم. یکی از خانمها میگفت: "بعضیها فکر میکنند چون ما تحتپوشش کمیته امداد یا خیریهها هستیم، دیگر هیچ نیازی نداریم اما ما آنقدر بهلحاظ روحی و عاطفی نیازمند توجه هستیم که هیچکس فکرش را هم نمیتواند بکند. شما نمیدانید وقتی این بسته را به ما دادید، چقدر خوشحالمان کردید. آنقدر که از همین حالا روزشماری میکنیم دوباره ماه رمضان برسد و شما در خانهمان را بزنید و با این بستهها به سراغمان بیایید."
تجربه طراحی و توزیع این بستههای افطاری خاص در گروه امام حسنیها، این موضوع را به ما نشان داد که بستهبندی زیبا برای کمکهای ارائهشده میتواند به طرف مقابل، یعنی دریافتکننده آن، عزت نفس بدهد و به او ثابت کند خودش و احساسش برای ما مهم است. به او نشان میدهد دغدغه ما فقط این نیست که یک چیزی به او بدهیم و از خودمان رفع تکلیف کنیم و برویم. ما با دادن کمکهایمان در قالب بستهبندی شکیل و زیبا، به او اطمینان میدهیم که: شاید تو نیاز داشتهباشی اما هدف من این است که در کنار تو باشم و چیزی که تقدیمت کردهام هم، درواقع یک هدیه است.»
باور میکنید کسی برای سوپ گریه کند؟!؟
«پارسال که میخواستیم سوپ را به بسته افطاریمان اضافه کنیم، حتی از میان اعضای گروه، بعضی مخالفت کردند و گفتند: "چرا باید اینهمه هزینه کنیم برای چیزی که به لحاظ غذایی آنقدر ها هم مفید نیست؟" خلاصه در نهایت سوپ را هم در بسته قرار دادیم اما حتی ما که با این مورد موافق بودیم هم انتظار آن واکنشهای خاص را از خانوادههای دریافتکننده نداشتیم. اولین کسی که بسته افطاری را از من گرفت، یک دختر خانم تنها بود. پدرش که کولبر بازار بود و مادرش که کارگر خدماتی در خانهها بود را از دست دادهبود. با دیدن بسته افطاری، از شوق، اشک در چشمانش حلقه زد. گفت: "میتونم همین الان بازش کنم؟" وقتی محتویات داخل بسته را دید، خیلی خوشحال شد، خیلی بیشتر از آنکه پیش خودمان تصور کردهبودیم. و شاید باور نکنید، اما اول از همه، سوپ را برداشت. با همان ذوق و شوق گفت: "چقدر خوبه. تا حالا از این چیزها نداشتم..." فقط هم او نبود. خانوادههایی که با ما در ارتباط بودند، بعد از باز کردن بستهها تماس میگرفتند، گریه میکردند و اتفاقاً بابت همین سوپ تشکر میکردند. میگفتند: "هیچکس تا به حال چنین چیزی به ما نداده بود. اگر به خودمان بود، نمیتوانستیم چنین چیزی برای بچههایمان بگیریم.»
فاطمه وفامهر سری به حسرت تکان میدهد و میگوید: «مسئله اصلی، محبت و توجه است. روز عید غدیر که برنامه ما ویژه کودکان است، بستههایی هم برای خانوادهها درنظر گرفتهبودیم. در یکی از خانهها وقتی بسته را با احترام تقدیم کردم، آن خانم با خوشحالی بسته را گرفت و خیلی تشکر کرد و گفت: "این یک هدیه باارزش است." او در همان حالی که داشت با هیجان درباره زیبایی این بسته میگفت، نگاهش به بسته هدیهای افتاد که برای بچهها تدارک دیدهبودیم؛ یک بسته زیبا که با روبانی که دورش پیچیده بودیم، حسابی چشمنواز شدهبود. گفت: "اینا چیه؟" گفتم: مال بچههاست. تویش شکلات، فرفره، کیک، آبنبات و... گذاشتهایم. میخواهیم ببریم بهعنوان عیدی و هدیه بین بچهها توزیع کنیم. بین صحبتهایم گفت: "میشه منم بیام در این کار به شما کمک کنم؟" نگاهش کردم و ادامه داد: "ما در کوچهمان، بچههای زیادی داریم که تا الان که به سن مدرسه رسیدهاند، حتی یک اسباببازی 2 هزار تومانی هم نداشتهاند. دخترها هم همیشه بساط خالهبازیشان، خالی بوده. امروز شما آنقدر با دادن این بسته به من عزت نفس دادهاید که هم دوست دارم به شما کمک کنم و هم دلم میخواهد بیایم در شاد کردن این بچهها سهیم باشم." و توصیف شادی عمیق آن بچهها بعد از دریافت آن بستهها، در قالب کلمات، ممکن نیست. شاید آنها هم برای اولین بار بود به این شکل زیبا، کمک که نه، هدیه میگرفتند.»