بعد از مصاحبه مفصلی که با وحید هاشمیان داشتم جرقه مصاحبه با «مجتبی جباری» در ذهنم زده شد. میخواستم با یکی از جنس مطالعه و فیلم دیدن گپ بزنم. فوتبالیستی که تک بُعدی نیست و چند وجهی است. مدتها میشد که خبری از ۸ شاکی نداشتم و خیلی ناگهانی و بدون آمادگی قبلی یا طراحی سؤالات خاص سراغش رفتم. آنچه در پی میآید حاصل گفتوگویی یک ساعته با مجتبی جباری در زمینه کتاب و کتابخوانی، فضای اینستاگرامی، شماره ۸، علی کریمی، فرهاد مجیدی و استقلال است.
مجتبی جباری این روزها کجاست و چه کار میکند؟ در قرنطینه خانگی هستید؟
به گزارش خبرورزشی راستش را بخواهید خیلی درگیر کار خاصی نبودم که حالا در قرنطینه یا به قول بعضی ازدوستان حبس خانگی باشم. فرصتی پیش آمده که زمان بیشتری کنار خانواده و بچهها باشم.
میدانیم اهل مطالعه، کتاب و فیلم دیدن هستید؛ بنابراین نباید خیلی حوصله شما در روزهای کرونایی سر برود؟
شما لطف دارید، ولی به هرحال وقت بیشتری برای مطالعه و فیلم دیدن داشتم و به این روزها به چشم یک فرصت نگاه کرده و میکنم. نمیدانم این حرف من درست باشد یا نه، میدانم خیلیها از این بحران کرونا آسیب دیده یا عزیزانی از دست دادهاند.
به این دسته از مردم بزرگوار کشورم تسلیت میگویم و از همه پرسنل بیمارستانها، پزشکان و پرستاران قدردانی میکنم. این دوران قرنطینه خانگی باعث شد اغلب ما تجدید نظری در رفتار و ارتباطات خود داشته باشیم. از سطحینگری فاصله گرفتیم و این محدودیت و خانهنشینی روی جهانبینی ما هم تأثیرگذاشت. این اتفاق شاید سالها یا قرنها بعد هم اتفاق نیفتد و از زوایای مختلفی میتوان به آن نگاه کرد. من سعی کردم تا جایی که امکان داشت و وقت اجازه میداد کتابهایی که از قبل جدا کرده بودم را مطالعه کنم و...
میتوانیم بپرسیم چه کتابی؟
گاهی خواندن دوباره یک کتاب حال و هوای جدیدی به انسان میبخشد. مثلاً خواندن کتابهای حافظ و مولانا برای من در هر سالی معنای خاص و ویژهای دارد و سعی کردم دیوان حافظ، مثنوی معنوی یا دیوان شمس را بخوانم.
در سن ۱۸ یا ۱۹ سالگی وقتی اولین بار با مولانا آشنا شدم و شعر «مرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم» از دیوان شمس را خواندم دو یا سه روز درگیر این شعر بودم و حس و حال آن و...
بله، در هر سن و سالی بسته به شرایط روحی و حال و هوای انسان خواندن این اشعار، روح نواز، لذتبخش و جذاب است.
مطالعه و خواندن کتابهای این چنینی خیلی نزد بازیکنان فوتبال و حتی سایر ورزشکاران مرسوم نیست. چرا؟
امیدوارم این حرف من منافاتی با تشویق آدمها به مطالعه نداشته باشد، اما خیلی هم نیازی نیست یک فوتبالیست زیاد مطالعه کند یا کتاب بخواند. فوتبال یک فضای هیجانی و خاصی دارد و در کنار آن تمرینات حرفهای و... شاید یک جوان فوتبالیست را کاملاً درگیر خود کند. چه بسا آن بازیکن بعد از بازی فرصت بیشتری برای مطالعه داشته باشد اما....
ولی قبول دارید یک فوتبالیست اگر بخواهد بعد از دوران بازی مدیر یا مربی شود باید به کلام تسلط داشته و فن بیان بالایی داشته باشد. دو فاکتوری که نیازمند مطالعه است. نیست؟
بله، یک احساس نیاز درونی است. کتاب و مطالعه یک دوست و همراه خوب است که درک آن شاید سخت باشد و باید خود شخص به آن حس برسد.
میتوانیم بپرسیم در این دوران کرونایی چه فیلم یا فیلمهایی را به تماشا نشستید؟
یکی، دوتا نبوده است. سریال «اوزارک» که مهیج و جنایی است را تماشا کردم. فیلم پارازیت را دیدم که فوق العاده بود...
عجب فیلمی است! نامزد ۶ جایزه اسکار شد و برنده بهترین فیلمنامه، بهترین فیلم، بهترین فیلم بینالمللی و بهترین کارگردانی شد.
کمدی سیاه عجیبی بود و از اول تا آخر فیلم تماشاگر را میخکوب میکرد. همینطور فیلم ۱۹۱۷ بود که...
ساخته سام مندس؟
بله، یک فیلم واقعی بود که کارگردان و تمام عوامل برای ساخت آن زحمت کشیده بودند و ریتم خوبی داشت برخلاف مرد ایرلندی!
چطور؟
این یکی بازیگران و کارگردان بزرگی در آن حضور داشتند. رابرت دنیرو، آلپاچینو آن هم به کارگردانی مارتین اسکورسیزی انتظار آدم را ناخواسته بالا میبرد. شاید هم من نتوانستم ارتباط لازم را با این فیلم برقرار کنم.
چند روز پیش که با وحید هاشمیان حرف میزدیم از فیلم «گاو خشمگین» اسکورسیزی تعریف میکرد که زندگی یک بوکسور حرفهای و شکست خورده را به تصویر میکشد. همچنین از تماشای مستند لیورپول وعده کلوپ حرف زدیم. در این مدت مستند هم تماشا کردید؟
مستند مایکل جُردن بسکتبالیست افسانهای شیکاگو بولز را دیدم که فوق العاده بود.
مستند آخرین رقص که داستان تلاش جُردن و همبازیانش در شیکاگو بولز برای قهرمانی است با تصاویری که تا به حال دیده نشده است.
واقعاً بینظیر است. به همه فوتبالیستهای جوان و دوستانم توصیه میکنم حتماً آن را ببینند. یک الگو و نمونه عالی برای ساخت مستند ورزشی که میتواند مورد توجه قرار بگیرد. اینکه نشان میدهد جُردن افسانه بسکتبال حتی در خانواده خودش هم بهترین نبود و باید با برادر خودش رقابت میکرد که از او سرتر بود. مایکل جُردن با تلاش و ممارست به این نقطه رسید یا اسکاتی پیپن هیولای بسکتبال که...
واقعاً من هم تا قبل از تماشای مستند «آخرین رقص» نمیدانستم پدر و برادرش فلج بوده و دو ویلچری در خانه داشته است. یا اینکه ۷ سال با کمترین میزان قرارداد برای شیکاگو بولز بازی کرد که...
همین طور دنیس رادمن! خیلیها او را پسر بَد بسکتبال میخواندند. یک بازیکن وحشی که هنگام بازی کنار جُردن یا در غیاب اسکاتی پیپن و کنارش در خدمت تیم بود. از فیل جکسون هم باید یاد کنم. سرمربی تاریخساز شیکاگو که این تیم را سوی موفقیت هدایت کرد.
چیزی که بیشتر از همه در این مستند شما را تحت تأثیر قرار داد؟
مصاحبههای مایکل جُردن با خبرنگاران بود. واقعاً عبرتآموز و الگو بود. فوقستاره بسکتبال تاریخ در برخورد با سؤالات خبرنگاران، موجز، کوتاه و به جا حرف میزد. در مورد حوزه اختیارات یا تخصص خودش نبود، حرف نمیزد و با زیرکی بحث را عوض میکرد. در هر شرایط روحی و روانی، مایکل جُردن روی خودش کنترل داشت و اسیر رسانهها یا پرسشهای جنجالی و حاشیهای نمیشد.
حتم بدانید مشاور رسانهای خوبی داشته است. در ایران و فوتبال ما همه خود را علامه دهر و بینیاز از مشاوره با رسانهها میدانند. اینطور نیست؟
قطعاً همین طور است. خیلی اتفاقات باید دست به دست هم بدهد و کنار هم همه چیز درست چیده شود تا یکی مثل مایکل جُردن ساخته شود.
مصاحبههای مجتبی جباری هم در دوران بازی با بقیه یک مقدار فرق داشت. خیلی راحت حرف دل خودتان را میزدید و با کسی رودربایستی نداشتید. میدانید که ما برای اولین بار به شما لقب ۸ شاکی داد؟
اتفاقاً تیتر ۸ شاکی بار منفی نداشت. من خودم خواستم و ترجیح دادم ۸ شاکی باشم.
حالا که نظر مثبتی نسبت به این تیتر دارید، میخواهیم بپرسیم میدانید چه کسی این تیتر را برای شما زد؟
نه، برای من جالب شد. چه کسی زد؟
چون این تیتر را دوست دارید میگوییم که مهدی همدانی همکار پیشکسوت و خوشذوق ما این تیتر و همین طور «۸ شاکی پیک شادی» را پس از برد در یکی از شهرآوردها زد و...
من که راضی هستم. من بیاحترامی به کسی نکردم، اما سعی کردم جلوی زیادهخواهیها و برخی مسائل را بگیرم. نمیدانم موفق بودم یا نه، اما اگر زمان به عقب برگردد باز هم همان رفتار و گفتار را انتخاب میکنم. شاید کمترکسی من مجتبی جباری را درک کرد که... بگذریم!
همیشه از فیروز کریمی تعریف میکردید. آیا مربی دیگری هم بود که شما را درک کند؟
بله، امیرقلعهنویی هم من را درک میکرد. سعی میکرد من را همراه تیم نگه دارد و بهترین بازی را از مجتبی جباری بگیرد. البته اختلاف سلیقه همیشه بوده و هست، اما درآن مقطع منافع تیم ارجح بود که خدا را شکر با جام و موفقیت هم همراه شد.
جایی مصاحبهای از شما دیدیم که گفته بودید بعد از مارادونا و قبل از لیونل مسی فقط علی کریمی بوده که میتوانسته دریبلهای سولو زده و حرکت در زمین را انجام دهد. این خیلی حرف است. هواداران استقلال به شما حمله نکردند؟
نه، چیز خاصی نبوده است. من سعی کردم همیشه رُک و روراست حرف خودم را در مصاحبهها بزنم.
ولی تعریف و تمجید از اسطوره پرسپولیس توسط ستاره استقلال کمی دور از انتظاربود. نبود؟
ببینید علی کریمی به لطف همین استعداد و دریبلها بازیکن بایرنمونیخ شد. از او تعریف کردم و واقعیت را گفتم. حالا شاید اگر زودتر به اروپا میرفت یا انتخابهای دیگری داشت خیلی خیلی بالاتر هم میرفت، اما همین قدر هم خیلی است. البته علی کریمی با یک مصدومیت مچ پا مجبور شد از بایرنمونیخ جدا شود. من خودم ۸ یا ۹ مصدومیت سنگین داشتم که هرکدام برای نابودی فوتبال یک بازیکن کافی است.
دو پارگی رباط صلیبی را من به خاطر دارم، اما قبل ازآن میخواهم درباره اتفاقی که برای محمود فکری افتاد بپرسم. او یک جمله در تلویزیون گفت که اگرقرار به تعطیلی لیگ است باید پرسپولیس را به عنوان قهرمان معرفی کنند. جملهای که با هجمه شدید هواداران احساسی در فضای مجازی مواجه شد. در این رابطه صحبتی ندارید؟
قبل ازآن بگویم ۴ یا ۵ سال از فوتبالم به خاطر همین مصدومیتها از بین رفت. جام جهانی ۲۰۰۶ را از دست دادم و...، اما همیشه با قدرت و قویتر از گذشته برگشتم. ۴ سال درقطر با آن شرایط بازی کردم و به همین خاطر خوشحالم، اما درباره بخش دوم صحبت شما، بگویید چند نفر و چه کسانی فحاشی کردند؟
به هرحال...
ما همیشه نسبت به کامنتهای منفی واکنش نشان میدهیم در حالی که کامنتهای مثبت را هم باید درنظر گرفت. برداشت من این است که او نظرش را گفته است و باید خودش ببیند حرف درستی زده یا نه، جلوی فضای مجازی را نمیشود گرفت.
چرا صداقت در فوتبال و جامعه ما رنگ باخته و خیلی از همبازیان شما یا پیشکسوتان پرسپولیس برای جمع کردن فالوور باید دروغ بگویند یا تیمهای رقیب را تحقیر کنند. اگر یکی هم مثل محمود فکری پیدا شود و نظر واقعی خودش را بگوید با هجوم طرفداران کم سن و سال و مجازی روبهرو میشود؟
خدا را شکر میکنم که زمان فوتبال بازی کردن ما اینستاگرام نبود. همه خود حقیقی خودشان بودند. امروز باید دید طرفی که صفحه اینستاگرام باز کرده چه هدفی دارد؟ شما یک نگاه که به صفحه یک نفر کنید متوجه طرز تفکر، ایدئولوژی، جهان بینی یا نگاه طرف میشوید. اینستاگرام خیلی چیزها را لو میدهد. زمان ما همه برای خود فوتبال میجنگیدیم و کسی دنبال جلب توجه نبود. البته اینستاگرام به شرط استفاده مفید میتواند یک رسانه قوی و گفتوگوی بیواسطه برای چهرههای ورزشی، سینمایی، سیاسی و... با مردم باشد.
بحث ما تلاش برای دیده شدن به هر قیمت بود. شما چرا به سه قهرمانی متوالی پرسپولیس ورود نکرده یا به نوعی آن را زیرسؤال نبردید؟
نیازی نداشتم در این رابطه یا تیم پرسپولیس صحبت کنم. چرا باید این حرفها را بزنم؟ یکسری صحبتها علیه پرسپولیس یا بالعکس استقلال در سطح تماشاچی و متعلق به روی سکوهاست. این صحبتها هیچ نتیجهای به بار نمیآورد.
تا جایی هم که حضور ذهن دارم هرگز عدد ۴ را به نشانه کری خواندن برای هواداران پرسپولیس نشان ندادید؟
نه! من بازیکن یا پیشکسوت باید شأن و وظیفه خودم را بدانم و به آن آگاه باشم. این کریها بین برخی پیشکسوتان دو تیم جای ما با تماشاگران استادیوم را عوض میکند. باید ازاین اعداد ۴ و ۶ عبور کنیم. باید جایی بنشینیم که هواداران و کارشناسان درباره ما صحبت کنند. هرچند که خیلی سخت است.
البته در دنیای فوتبال هم داریم بازیکنانی همچون پیکه و سرخیو راموس که همواره برای تیمهای مقابل و به ویژه پیش از بازیهای بارسا و رئال کری میخوانند. ازآن طرف هم زیدان و اینیستا را داریم که اهل این کارها نیستند یا در فوتبال خودمان هرگز به خاطر ندارم کریم باقری عدد ۶ نشان داده باشد؟
به هرحال شخصیتها مشخص است. من مخالف کریخوانی نیستم، اما گفتم این بخش متعلق به هواداران است. من بازیکن باید فوتبال خودم را قوی کنم و نشان دادن عدد ۴ و ۶ هیچ کمکی در زمین به ما نمیکند. آنجا خودت هستی و حریفی که میخواهد ببیند چند مَرد حلاج هستید. به نظرم بحثهای ۶ و ۴ به ویژه برای فوتبالیست جماعت یا من پیشکسوت کمی خاله زنکی است.
بیتعارف انتخاب گلگهر سیرجان برای مربیگری و دستیاری وینگو بگوویچ برای مجتبی جباری یک از بهترین هافبکهای بعد از انقلاب فوتبال ایران اشتباه نبود؟
من زمانی که مربیگری را شروع کردم با برنامه و هدف جلو آمدم. میخواستم مثل دوران بازی متمایز باشم و زیرنظر استاد جلال چراغپور آموزش دیدم. وقتی فوتبال شما به عنوان بازیکن تمام میشود دوران جدیدی آغاز خواهد شد. باید دوباره از صفرشروع کنید. مربیگری قصه دیگری است که بسیار وقت گیر و به قول معروف خودش یک دانشگاه است. به همین خاطر با استاد جلال چراغپور جلساتی را پشتسر گذاشته و سپس برای حضور در گلگهر سیرجان با خیلیها مشورت کردم. قرار هم نبود دستیار مربی ایرانی باشم و به هر حال وینگو بگوویچ هم یک مربی خارجی محسوب میشد که کلاسهایی در اروپا را پشت سر گذاشته است. از طرفی دیگر باشگاه گلگهر سیرجان امکانات عالی و بستر مناسبی برای کارکردن داشت.
پس از انتخاب گلگهر سیرجان راضی بودید؟
بله و اگر لطف دوستان فدراسیون و سازمان لیگ شامل حال من میشد و میتوانستم روی نیمکت بنشینم شاید میتوانستم بیشتر به تیم کمک کنم. من مدرک C مربیگری را داشتم و میتوانستند اجازه نشستن روی نیمکت را به من هم بدهند اما... مهم نیست. گذشته، گذشته است. درمجموع تجربه خوبی بود.
تا جایی که میدانیم در مقطعی هم پیشنهاد مربیگری در استقلال و به عنوان دستیار وینفرد شفربه شما پیشنهاد شد. آیا آن پیشنهاد واقعی بود یا نه؟
جلسات متعددی با شفر و پسرش داشتیم و تقریباً داشتیم به جمعبندی لازم میرسیدیم، ولی مدیریت وقت باشگاه مخالف بازگشت مجتبی جباری به استقلال بود. مخالف بود و پای آن هم ایستاد؛ و حالا فرهاد مجیدی سرمربی استقلال شده است. او هم برخوردهای دوگانهای را تجربه کرد.
برخی گفتند برای فرهاد مجیدی زود است که سرمربی استقلال شود و برخی دیگر موافق او بودند. نظرشما چیست؟
من همیشه طرفدار مربیان جوان و از جمله فرهاد مجیدی هستم. در خیلی از کشورهای دنیا همسن و سالهای من و فرهاد مجیدی مربی میشوند و، چون از لحاظ سنی خیلی با بازیکن فاصله ندارند راحتتر کار میکنند. خدا را شکر فرهاد مجیدی هم شروع خوبی با استقلال داشت و از انتخاب خودش دفاع کرد از این بابت من هم خوشحالم. او نشان داد در مربیگری هم مثل دوران بازی استعداد لازم را دارد. امیدوارم در ادامه کارش هم موفق باشد.
در مسابقات استقلال و همین طور پرسپولیس شاهد حضور پیشکسوتان و بازیکنان قدیمی دو تیم در استادیومها هستیم، اما بعد از خداحافظی از فوتبال شما را به عنوان تماشاگر بازی تیم سابق خود در ورزشگاه ندیدیم. چرا؟
شما کاش اول از مدیران باشگاه این سؤال را میپرسیدید که آیا برای پیشکسوتان استقلال جایگاهی تدارک دیدید؟ اینکه یک پیشکسوت بیاید و کنار تماشاگران مسابقه تیم سابقش را از نزدیک تماشا کند خیلی هم خوب است، اما شأن و منزلت باشگاه استقلال بالاتر از این حرفهاست. متأسفانه برخوردهایی که در سال یا سالهای آخر حضور یک بازیکن در باشگاه استقلال با او میشود خیلی جالب نیست. هرکس عقیدهای دارد و من مجتبی جباری هم اینجوری راحتترم.
اما مدیرعامل وقت استقلال و همین طور پرسپولیس ۴ یا ۵ نفر از پیشکسوتان را دعوت میکنند و...
خروجی این دعوت و ملاقاتها چیست؟ بیشتر شبیه چشم و همچشمی دو باشگاه است. روی صحبت من با شخص آقای سعادتمند نیست بلکه همه مدیرانی است که به استقلال میآیند و یک شبه مشهور میشوند.
منظورتان را واضح میگویید؟
ببینید آدمهایی که حقشان است در جامعه و نزد مردم مطرح شوند، مطرح نمیشوند، اما مدیرعامل استقلال با یک جمله، شوآف یا هر نمایش دیگری در کسری از ثانیه مطرح شده و مشهور میشود.
به نکته جالبی اشاره کردید. مثلاً همین چندی پیش «نجف دریابندری» نویسنده و مترجم بزرگ ایرانی و کسی که آثار ارنست همینگوی، وداع با اسلحه، پیرمرد و دریا، یک گل سرخ برای امیلی، هاکلبری فین و... را ترجمه کرده و جوایز ادبی بسیاری به دست آورده دارفانی را وداع گفت، اما کمتر سروصدایی به پا کرد. حال اگر یکی ازمدیران عامل استقلال عطسه کند یا حرفی بزند همه جا مثل بمب صدا میکند. اینطور نیست؟
نجف دریابندری که نیازی به دیده شدن ندارد. هزاران بلکه میلیونها نفر آثارش را خوانده یا با تفکرش آشنایی داشتهاند. شاگردانی تربیت کرده که هر یک در جامعه ادبی معرف حضور اندیشمندان هستند. آن مرحوم احتیاجی به این چیزها ندارد، اما حق با شماست.
بحث من دیده شدن به اسم استقلال است؟
بله، من هم موافقم و این درد است. نجف دریابندری و نجف دریابندریها عمر خود را صرف دیده شدن بیمقدار نمیکنند. از چیزی هم سوءاستفاده نکردهاند، اما تا دلتان بخواهد از استقلال و اسم آن سوءاستفاده شده و میشود. مدیرانی میآیند و میروند و از اسم استقلال به همه جا میرسند.
اما پیشکسوتانی که به ملاقات مدیران استقلال یا پرسپولیس میروند؟
حتماً دعوتی بوده که رفتهاند. کسی بدون دعوت که جایی نمیرود، اما خیلی دوران سختی است، پیشکسوت شدن!
جداً؟!
بله، به سادگی نمیتوان با آن کنار آمد. کار بس دشواری است. روانشناسی زیادی میخواهد و باید با آن آگاهانه و درست برخورد کرد و وارد هر بازی نشد.
شاید این سؤال من خیلی به این بحث ربطی نداشته باشد، اما در دوران بازی بازیکن دیگری هم داشتیم که مجتبی جباری خیلی با او مقایسه میشد. میدانید کدام بازیکن را میگوییم؟
(بلادرنگ) محرم نویدکیا؟!
بله، کدامیک بهتر بودید یا بهتراست بپرسم اگر مربی بودید کدامیک را انتخاب میکردید؟
این سؤال مصاحبه ما را از ریل خودش خارج میکند و واقعاً نمیتوانم جواب بدهم!
بگذارید یک جور دیگر بپرسیم. یک تئوری وجود دارد که در فوتبال مدرن امروز کمتر بازیکن بازیسازی یا رهبری مثل محرم نویدکیا و مجتبی جباری متولد میشود. این حرف را قبول دارید؟
این شد یک سؤالی که میتوان به آن جواب داد. فوتبال هرچند سال یک بار تغییر میکند و متدهای جدیدی ساخته میشود. همه چیز از پایهها شکل میگیرد و استعدادها شناسایی و پرورش داده میشوند. در فوتبال ایران که پایهها فاجعهبار است و هرچه در این رابطه حرف نزنیم بهتر است.
مجتبی جباری و محرم نویدکیا از لحاظ اخلاقی و رفتاری هم شباهتهای زیادی به هم داشتند. این حرف را میپذیرید؟
زیاد با محرم نویدکیا برخوردی نداشتیم و این حرف را باید کسانی بزنند که با ما دو نفر برخورد داشتهاند.
این روزها بحثهای زیادی در خصوص تعطیلی یا ادامه برگزاری مسابقات لیگ برتر مطرح میشود. به عنوان یک کارشناس فکر میکنید چه تصمیمی اتخاذ شود بهتر است؟
این جا با همه جای فوتبال دنیا فرق میکند. در ایران فوتبال یک بیزینس ورشکسته است. مدیران غیرفوتبالی در فوتبال ایران هُنری ندارند که این رشته را در کنار نفت تبدیل به یک صنعت پولسازکنند و تعطیل شود یا نشود هم هیچ اتفاقی نمیافتد. به فرض هم که یک تیم قهرمان شده یا رتبه اش در جدول بالاتر برود چه سود مالی برای آن تیم خواهد داشت؟ آیا به قهرمان لیگ برتر همچون تمام دنیا پاداش مالی میدهند؟
نه، در فوتبال ایران پاداش نقدی به تیم قهرمان آن هم از سوی برگزارکنندگان مسابقات مرسوم نیست! در قطر که شما در لیگ ستارگان آن بازی کردید به تیم قهرمان چه جایزهای میدادند؟
تیم خودمان الاهلی هر رتبهای که بالاتر میرفت به پول ایران حدود ۱۰ میلیارد تومان پاداش میگرفت و پاداش قهرمانی شاید به ۱۵۰ میلیارد تومان میرسید. همین طور پاداش آقای گلی یا بهترین بازیکن و دروازهبان شدن و... که به بازیکنان و تیمها انگیزه مضاعف میداد.
البته فوتبال قطر هم دولتی است؟
مثل فوتبال ما دولتی است، اما پاداش و انگیزه هم به تیمها میدهند. اینجا هیچ فرقی نمیکند یک تیم قهرمان شود یا دهم و چهارهم و هیچ جایزهای در کار نیست. فقط یک کاپ قهرمانی است که به هر حال ارزشمند و باعث افتخار مربیان، بازیکنان و هواداران است، اما به نظرم منفعت اصلی را مدیران غیرفوتبالی میبرند!
در ماجرای پرسپولیس و اینکه ۱۰ امتیاز با تیم دوم اختلاف دارد چه نظری دارید؟
من اصلاً به این بحث ورود نمیکنم. باید کارشناسی شود و یک تصمیم درست بگیرند. اینکه من هم مثل یک هوادار دوآتشه و عادی بخواهم حرفی بزنم صحیح و قشنگ نیست. یک زمانی ما هم با استقلال مرتب قهرمان میشدیم و تصور میکردیم قهرمان شدن و جام گرفتن وظیفه است. همیشه هم استقلال بالای جدول بود، اما منفعتش را دیگران بردند. حالا وضعیت اینگونه است و قهرمانی و استفادههایش متعلق به غیرفوتبالی هاست.
به عنوان سؤال آخر اگر قرار باشد کتابی از روی زندگی شما نوشته شود، دوست دارید اسم و عنوان این کتاب چه باشد؟
همان ۸ شاکی!