منطقه غرب آسیا با معضلاتی، چون افراطگرایی، تروریسم، اشغالگری، مداخله قدرتهای بیگانه، سرکوب و اقتدارگرایی، تبعیض علیه اقلیتهای قومی و مذهبی و اختلافات فزاینده میان دولتها روبرو است. در این میان، معضل اصلی جهان اسلام به شکل ریشهای در دیگر بحرانها به چشم میآید.
به گزارش ایرنا منطقه غرب آسیا سدهها است که روی صلح و آرامش به خود ندیدهاست؛ منطقهای که از دیرباز صحنه منازعات مذهبی و قومی بوده و جنگهای خونینی را از سرگذراندهاست. از قرن شانزدهم میلادی و لشکرکشی پرتغالیها به خلیج فارس، مصیبتی تازه گریبانگر خاورمیانه شد تا پای بیگانگان هم برای تسلط بر موقعیت راهبردی و سپس تاراج منابع غنی آن باز شود.
مصائب خاورمیانه با آغاز نخستین جنگ جهانی دوچندان شد و با فروپاشی امپراتوری عثمانی، قلمرو این امپراتوری زیر لوای قیمومیت، بین فاتحان اشغالگر اروپایی تقسیم شد.
از آن زمان تاکنون غرب آسیا بیش از هر منطقه دیگری از جهان، صحنه رقابت قدرتهای جهانی بوده و بیشترین درگیریهای نظامی نیز در آن به وقوع پیوستهاست؛ از جنگهای چهارگانه اعراب و اسرائیل و حمله رژیم بعث عراق به ایران تا تجاوزهای مکرر آمریکا و منازعات لبنان، سوریه، یمن و ...
به موازات این درگیریها که نتیجه آن قربانیشدن هزاران نفر، آوارگی میلیونها انسان و گرسنگی و فقر و بیثباتی بوده، بسیاری از رژیمهای خودکامه خاورمیانهای با تبعیض، سرکوب و استبداد بر ملتهایشان حکومت کرده و چهره خاورمیانه را فشرده و افسردهتر از قبل ساختهاند.
استبداد خاورمیانهای از نفی بلد و لغو تابعیت شیعیان بحرینی تا سلاخی منتقدان نظام سیاسی عربستان چنان منحصر به فرد بوده که نوعی شگفتی و ناشناختگی از رژیمهای خاورمیانه را نزد جهانیان به وجود آورده است.
در حال حاضر بخشهای مختلف خاورمیانه و شمال آفریقا که با آن پیوستگی ژئوپلیتیک و تاریخی دارد در آتش جنگ میسوزد. در سوریه هنوز تروریستها سودای جولان و یکهتازی در سر دارند، یمن عرصه تجاوز ائتلاف سعودی است، لیبی از جنگ داخلی رهایی نمییابد و عراق همچنان ناچار به تحمل نظامیان اشغالگر است. علاوه بر اینکه گروهی از دولتهای منطقه خاک خود را به قدرتهایی، چون آمریکا واگذار کردهاند تا با پایگاههای نظامی و رفت و آمد ناوگانش در خلیج فارس، دریای سرخ و دریای عمان حافظ امنیت آنها باشد.
مسائل خاورمیانه چنان پیچیده و شاخ و برگهای آن چنان درهمتنیده است که ریشه بحرانهای چندلایه کمتر به چشم میآید. حتی وضعیت به گونهای است که تلاشهای جدی از سوی بحرانسازان جهت پنهان نگاهداشتن این ریشهها در جریان است.
بخش مهمی از سخنان رهبر انقلاب در روز جهانی قدس بازگوکننده دلایل شکلگیری بحرانهای منطقه و تشریح ریشههای آن بود. از دید رهبری «مجرم اصلی فاجعه غصب فلسطین، دولتهای غربی و سیاستهای شیطانی آنها بود. آن روزی که دولتهای فاتح جنگ اول جهانی، نیاز به یک پایگاه امن در قلب این منطقه را برای تضمین سلطه دائمی خود بیش از پیش احساس کردند. انگلیس از سالها پیش از آن با طرح بالفور زمینه را آماده و بدعتی به نام صهیونیسم را مهیای نقشآفرینی کرده بود.»
به این ترتیب با شکلگیری ویروسی به نام صهیونیسم از دل سوداهای قدرتطلبانه، بلندپروازانه و ثروتجویانه افراطیترین نخبگان و حلقههای سیاسی و فکری یهودی، فلسطین آماج این ویروس کشنده قرار گرفت.
در حالی که طیفهایی از گروههای یهودی برای تشکیل دولت یهود در اندیشه قلمروسازی در آفریقا یا حتی آمریکای لاتین بودند، منافع اشغالگران غربی تابلوی فلسطین را به صهیونیستها نشان داد و بخش چشمگیری از توان اشغالگران اروپایی نیز درگیر صاف کردن جاده غصب سرزمین فلسطین برای اسکان صهیونیستها شد.
از آن زمان تاکنون کمتر جایی است که آتشی در خاورمیانه برافروختهشده و ردپایی از صهیونیستها در کار نباشد؛ حمایت از تروریستهای افراطی در سوریه، ترور نخبگان و چهرههای ضد یا حتی منتقد اسرائیل، آتشافروزی در مناسبات کشورها و ...
از دید بسیاری از ناظران تحولات منطقه، بخش مهمی از تلاشهای اسرائیل و حامیان بینالمللی صهیونیستها تداوم و تمدید آشوب و تنش در خاورمیانه است تا مساله نخست جهان اسلام در دود آتشافروزیها کمتر به چشم آید و پروسه اشغالگری از طرقی، چون برنامه «معامله قرن» و سرکوب مبارزان فلسطینی و گروههای مقاومت پیشرود.
از نگاه رهبر انقلاب «سیاست عمدهی استکبار و صهیونیسم، کمرنگ کردن مساله فلسطین در ذهنیّت جوامع مسلمان و به سَمت فراموشی راندن آن است.»
در بخش دیگری از بیانات رهبری تصریح شده «نکتهی مهمّی که نباید از نظر نخبگان سیاسی و نظامی جهان اسلام دور بماند، سیاست آمریکا و صهیونیستها در انتقال درگیریها به پشت جبههی مقاومت است. راهاندازی جنگهای داخلی در سوریه، و محاصرهی نظامی و کشتار شبانهروزی در یمن، و ترور و تخریب، و تولید داعش در عراق، و قضایای مشابه در برخی دیگر از کشورهای منطقه، همگی ترفندهایی برای سرگرم کردن جبههی مقاومت و فرصت دادن به رژیم صهیونیست است.»
نکته قابلتامل و تاسفبرانگیزتر آنکه «سیاست عادّیسازی حضور رژیم صهیونیستی در منطقه یکی از عمدهترین سیاستهای ایالات متّحدهی آمریکا است. برخی دولتهای عربی منطقه که نقش پادوی آمریکا را ایفا میکنند، در این باره به تهیّهی مقدّمات لازم آن، از قبیل ارتباطات اقتصادی و امثال آن پرداختهاند.»
به این ترتیب صهیونیسم که رهبر انقلاب از آن به عنوان ویروسی کشنده یادکرده به عنوان اصلیترین و مهلکترین آفت ملتهای خاورمیانه از آزمایشگاه کشورهای غربی و صهیونیسم بینالملل تولید و به دامان منطقه انداختهشد؛ اپیدمی که قطع زنجیره و درهمشکستن آن تنها از راه مقاومت علیه اشغالگری و تجاوز میگذرد.