حجتالاسلام قویدل حافظ زاده که دکترای خود را از جمهوری آذربایجان اخذ کرده، با وجود داشتن ۷۰ سال سن در منطقه خداآفرین به کار زنبورداری و تولید عسل مشغول است.
این پژوهشگر و محقق تاریخ آذربایجان که پیش از این کتابهایی همچون ارس در گذرگاه تاریخ، مجموعه ارسباران و قرهباغ را به چاپ رسانده و اخیراً کتاب شهرهای گمنام آذربایجان را چاپ و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است، در این روزها و ماههای اخیر در دمای ۳۰ درجه سانتیگراد به کار زنبورداری مشغول است و روزانه بیش از ۱۵ ساعت کار میکند.
حجتالاسلام قویدل حافظزاده که با اسم نویسندگی محمد شناخته شده، متولد مهر ماه ۱۳۲۹ در روستای مردانقم از توابع شهرستان خداآفرین است.
روحانی خوش صحبت و خونگرم
برای دیدن کار و نحوه تلاش این روحانی باانگیزه راهی شهرستان خداآفرین میشوم. شنیدهام بعد از نماز صبح از خانه بیرون رفته و به سمت ارتفاعات خداآفرین میرود تا مشغول کار زنبورداری شود.
حوالی ساعت ۹ صبح و بعد از رسیدن به خداآفرین، با کمک دوستان محل کار حجتالاسلام حافظزاده را در ارتفاعات سرسبز و دیدنی خداآفرین پیدا میکنم.
در حالیکه بوی عسل تازه فضا را پر کرده است، به محل کارش میرسم. سلام و احوالپرسی میکنم، استقبال گرمی از من بهعمل آورد. در همان نگاه اول متوجه سادگی و صمیمیت چهره این روحانی پرتلاش میشوم.
خودم را معرفی میکنم و میگویم که برای تهیه گزارش به خداآفرین آمدهام. با اینکه مخالف مصاحبه است، ولی بعد از اصرار اطرافیان قبول میکند. در حالیکه زیرلب چیزی میگوید به سمت کندوهای عسل در آن طرف تپه میرود و میگوید بیا فعلاً صبحانه، وقت برای مصاحبه بسیار است.
بساط صبحانه را خود میچیند و از کار و زندگی خبرنگاری سوال میکند. در حالیکه عسل تازه از کند و جدا میکند و به سمت سفره صبحانه میآید میگوید من کار خاصی انجام نمیدهم که میخواهید مصاحبه بگیرید.
از دست دادن پدر در هفت سالگی و انگیزهای برای کار و تحصیل هم زمان
حجتالاسلام حافظزاده روحانی خوش صحبت و خونگرمی است. سر صحبت را باز میکنم و در حالی که لبخندی بر لب دارد میگوید در هفت سالگی پدرش را از دست داده و این انگیزهای شده تا برای کار و تلاش و البته تحصیل همزمان بیش از پیش تلاش کند.
از این روحانی در مورد سختی تحصیل و کار آنهم در دوران کودکی سوال میکنم که میگوید: با اینکه سخت بود، ولی علاقه داشتم تا هم درس بخوانم و هم کار کنم. در امتحانات نهایی کلاس ششم ابتدایی در استان رتبه اول را کسب کردم و بنا به وصیت پدر و توصیه مادر ادامه تحصیل را در مدرسه طالبیه تبریز انتخاب کردم.
وی میگوید تنها یک خاطره از پدرش دارد. پدری که صدایی منحصر به فرد در سبک سه گاه در قره داغ داشت. میگوید وقتی کلاس اول ابتدایی بودم و پدرم در بستر بیماری بود صدایم کرد و گفت تو روزی مرد بزرگی میشوی. برو و درس علوم دینی بخوان. این را که تعریف میکرد بغضش گرفته بود و برای لحظاتی مصاحبهام را متوقف کرد.
بعد از آن این روحانی پس از تحصیل در حوزه علمیه تبریز برای بهرهمندی از دروس تکمیلی راهی قم شده و در حوزه علمیه این شهر مذهبی از مراجع بزرگ آن زمان تلمذ کرده و تحصیلات حوزوی خود را نیز تا سطح خارج فقه سپری میکند.
این پژوهشگر و محقق تاریخ آذربایجان که پیش از این کتابهایی همچون ارس در گذرگاه تاریخ، مجموعه ارسباران و قرهباغ را به چاپ رسانده و اخیراً کتاب شهرهای گمنام آذربایجان را چاپ و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است، در این روزها و ماههای اخیر در دمای ۳۰ درجه سانتیگراد به کار زنبورداری مشغول است و روزانه بیش از ۱۵ ساعت کار میکند.
حجتالاسلام قویدل حافظزاده که با اسم نویسندگی محمد شناخته شده، متولد مهر ماه ۱۳۲۹ در روستای مردانقم از توابع شهرستان خداآفرین است.
روحانی خوش صحبت و خونگرم
برای دیدن کار و نحوه تلاش این روحانی باانگیزه راهی شهرستان خداآفرین میشوم. شنیدهام بعد از نماز صبح از خانه بیرون رفته و به سمت ارتفاعات خداآفرین میرود تا مشغول کار زنبورداری شود.
حوالی ساعت ۹ صبح و بعد از رسیدن به خداآفرین، با کمک دوستان محل کار حجتالاسلام حافظزاده را در ارتفاعات سرسبز و دیدنی خداآفرین پیدا میکنم.
در حالیکه بوی عسل تازه فضا را پر کرده است، به محل کارش میرسم. سلام و احوالپرسی میکنم، استقبال گرمی از من بهعمل آورد. در همان نگاه اول متوجه سادگی و صمیمیت چهره این روحانی پرتلاش میشوم.
خودم را معرفی میکنم و میگویم که برای تهیه گزارش به خداآفرین آمدهام. با اینکه مخالف مصاحبه است، ولی بعد از اصرار اطرافیان قبول میکند. در حالیکه زیرلب چیزی میگوید به سمت کندوهای عسل در آن طرف تپه میرود و میگوید بیا فعلاً صبحانه، وقت برای مصاحبه بسیار است.
بساط صبحانه را خود میچیند و از کار و زندگی خبرنگاری سوال میکند. در حالیکه عسل تازه از کند و جدا میکند و به سمت سفره صبحانه میآید میگوید من کار خاصی انجام نمیدهم که میخواهید مصاحبه بگیرید.
از دست دادن پدر در هفت سالگی و انگیزهای برای کار و تحصیل هم زمان
حجتالاسلام حافظزاده روحانی خوش صحبت و خونگرمی است. سر صحبت را باز میکنم و در حالی که لبخندی بر لب دارد میگوید در هفت سالگی پدرش را از دست داده و این انگیزهای شده تا برای کار و تلاش و البته تحصیل همزمان بیش از پیش تلاش کند.
از این روحانی در مورد سختی تحصیل و کار آنهم در دوران کودکی سوال میکنم که میگوید: با اینکه سخت بود، ولی علاقه داشتم تا هم درس بخوانم و هم کار کنم. در امتحانات نهایی کلاس ششم ابتدایی در استان رتبه اول را کسب کردم و بنا به وصیت پدر و توصیه مادر ادامه تحصیل را در مدرسه طالبیه تبریز انتخاب کردم.
وی میگوید تنها یک خاطره از پدرش دارد. پدری که صدایی منحصر به فرد در سبک سه گاه در قره داغ داشت. میگوید وقتی کلاس اول ابتدایی بودم و پدرم در بستر بیماری بود صدایم کرد و گفت تو روزی مرد بزرگی میشوی. برو و درس علوم دینی بخوان. این را که تعریف میکرد بغضش گرفته بود و برای لحظاتی مصاحبهام را متوقف کرد.
بعد از آن این روحانی پس از تحصیل در حوزه علمیه تبریز برای بهرهمندی از دروس تکمیلی راهی قم شده و در حوزه علمیه این شهر مذهبی از مراجع بزرگ آن زمان تلمذ کرده و تحصیلات حوزوی خود را نیز تا سطح خارج فقه سپری میکند.
وقتی زنبورداری را در کودکی از روستاییان یاد میگیرد
صحبتهایم را با این روحانی ادامه میدهم. در مورد نحوه کارش و یادگیری این کار میگوید از کودکی همچون تمام روستاییان کشاورزی و باغداری و همچنین زنبورداری را که شغل اصلی مردمان منطقه شأن بود یاد گرفته است.
او علاوه بر زنبورداری ۴۰ سال است کار تحقیق و پژوهش در زمینه تاریخ آذربایجان را انجام میدهد و تاکنون کتابهایی ارزشمند چاپ و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
چند کندو حالا شد ۳۰۰ کندو
حافظ زاده اینک ۷۰ ساله شده و پنج سالی میشود زنبورداری در منطقه خداآفرین را شروع کرده است. علت این کار را میپرسم و اینکه نیاز مالی موجب شده یا علاقه به طبیعت که میافزاید: وقتی پژوهش در جامعه خریداری نداشته باشد و شغل نویسندگی نتواند نیازهای روزمره را تأمین کند باید کاری انجام داد. شغل آبا و اجدادی من زنبورداری است و با خرید چند کندو این کار را شروع کردم که حالا حدود ۳۰۰ کندوی زنبور عسل دارم.
او کار و کسب روزی حلال را توصیه تمامی ادیان الهی میداند و میافزاید: تمامی پیامبران و امامان کار میکردند و واقعیت این است که مفتخوری در اسلام نداریم.
توصیهای به روحانیون و طلاب
این روحانی با بیان اینکه در ابتدای شروع به این کار سختیهای بسیاری داشته است توصیه میکند روحانیون و طلاب نیز به کارهای تولیدی و حتی کارگری که شغل انبیا نیز بوده وارد شوند.
در ادامه از شرایط بازار عسل سوال میکنم که آیا سودی برایش دارد یا نه، میگوید: عسل تقلبی همه مردم را به عسل خوب خریدن مشکوک کرده است و اگر فردی ناشی باشد و وارد این حرفه شود متضرر میشود که توصیه میکنم دورههای تخصصی را زیر نظر کارشناسان سپری کند.
در مورد ساعات کارش میپرسم که میگوید: هرروز از صبح تا ۱۲ شب مشغول رسیدگی به کندوها هستم و در این فاصله زمانی در موضوعات تاریخی نیز مطالعه میکنم. اخیراً کتابم با عنوان شهرهای گمنام آذربایجان چاپ و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
این روحانی پرتلاش از تمامی ادارات بهویژه ادارات فرهنگی و هنری بهعلت حمایت نکردن از آثار تحقیقی در زمینه تاریخ این مرز و بوم انتقاد میکند و میگوید: شما ببینید تمام آنهایی که برای تاریخ و فرهنگ آذربایجان کار میکردند یا فوت کردهاند یا اگر زنده هستند سالها است اثری چاپ نکردهاند. مطمئن هستم مدیران فرهنگی استان دغدغهای در این زمینه ندارند.
حمایت نکردن مسئولان از صنعت زنبورداری
از حمایت نکردن مسئولین از صنعت زنبورداری انتقاد میکند و میگوید: تولید عسل در صورتی که از فعالین این صنعت حمایت شود میتواند برای کشور ارزآوری داشته باشد. در حالی که کشوری مثل ترکیه از زیتون برای اقتصادش مشکلگشا میشود در ایران اهتمام دولتها به صادرات نفت بوده و فکری به حال سایر صنایع نشده است.
او زنبورداری را حرفهای پاک و البته پیچیده معرفی میکند و در ادامه از نبود متولی در وزارت جهاد و کشاورزی برای قیمت گذاری عسل انتقاد میکند و در پایان میگوید: آذربایجانشرقی با تولیدات عسل میتواند برای اقتصاد کشور کمک حال باشد.
گفتگویم با این روحانی را به پایان میرسانم و در حالی که به فعالیتش ادامه میدهد و به زنبورهایش رسیدگی میکند، جملهاش در مورد کار و کسب روزی حلال و اهمیت آن در دین مبین اسلام را در ذهنم بارها و بارها مرور میکنم و با او خداحافظی میکنم.