ترکمانچین، فروش کشور به چشم بادامیها، استعمار ایران توسط چین، فروش جزایر ایرانی و...، تنها بخشی از کلیدواژهها و هشتگهایی است که این روزها در فضای مجازی میان ایرانیان مبادله میشود. آتش بیار این معرکه، اما رسانههای فارسی زبانی بودند که خود از آبشخور بیگانه تغذیه میکنند و اینک با ژست ایرانپرستی، نگران سرنوشت آینده خاک آریاییشان شده اند!
شاهد مثال آنکه، یکی از منتقدین به توافقنامه جامع ایران و چین، رضا ربع پهلوی است که هنوز یاد اسطربانی پدربزرگش برای هلندیها و خاطره حاتم بخشی پدرش در جریان جدایی بحرین از ایران که با تنها یک گوشه چشم انگلیسها صورت گرفت، از اذهان ملت پاک نشده است! حال سوال اینجاست که چطور میشود این رطب خوردگان که در دریوزگی و کاسهلیسی از غربیون همتا ندارند، اکنون نگران منافع ملی ایران شده و در سیاهنمایی این توافق اشک تمساح میریزند؟ جالب اینکه اگر این توافق همچون خسارت محض برجام با یکی از طرفهای غربی مثل آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان، کانادا یا استرالیا منعقد میشد، آنگاه مزدوران غربزده آنچنان در مدح و ستایش از محسنات آن قلمفرسایی میکردند که گویی تمام کائنات را در طبق اخلاص به ایران بخشیده اند!
از سوی دیگر انگ ایرانفروشی به نظامی زده میشود که خود پرچمدار و مبدع شعار «نه شرقی؛ نه غربی» بوده است و تاکنون بابت پایبندی به همین سیاست در عرصه خارجی، علیرغم تحمل هزینههای مادی و معنوی فراوان، استوارانه پای دفاع از استقلال خویش ایستاده است. در این بین، اگرچه باید باب نقد و تحلیل درباره محاسن و معایب هر توافقنامهای ولو معاهده اخیر میان ایران و چین، باز باشد، اما هجمه وسیع و البته غیرمنصفانهای که علیه این توافقنامه طی روزهای اخیر به راه افتاده، خود نشان از آن دارد که شاید انعقاد آن کاسبی جمع کثیری از غربگرایان را کساد خواهد کرد که اینگونه و بدون ذرهای بررسی و مطالعه درباره مفاد آن، خود را به آب و آتش میزنند!
در شرایط بغرنج اقتصادی فعلی و در سایه مدیریت بی کفایت غربزدگان حاضر در کابینه کلیدداران و ایضاً تحریمهای ناجوانمردانه محور غربی به رهبری شیطان بزرگ و اذناب اروپایی اش، اتحاد میان دو کشور مغضوب آمریکاییها همچون ایران و چین، از ابتداییترین بدیهیات در عرصه سیاست خارجی محسوب میشود که متاسفانه انگیزههای جناحی عدهای باعث میشود که در لباس منتقدین به این توافق، مصالح ملی را به پای منافع قبیلهای زودگذر قربانی کنند.
شاهد مثال آنکه، یکی از منتقدین به توافقنامه جامع ایران و چین، رضا ربع پهلوی است که هنوز یاد اسطربانی پدربزرگش برای هلندیها و خاطره حاتم بخشی پدرش در جریان جدایی بحرین از ایران که با تنها یک گوشه چشم انگلیسها صورت گرفت، از اذهان ملت پاک نشده است! حال سوال اینجاست که چطور میشود این رطب خوردگان که در دریوزگی و کاسهلیسی از غربیون همتا ندارند، اکنون نگران منافع ملی ایران شده و در سیاهنمایی این توافق اشک تمساح میریزند؟ جالب اینکه اگر این توافق همچون خسارت محض برجام با یکی از طرفهای غربی مثل آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان، کانادا یا استرالیا منعقد میشد، آنگاه مزدوران غربزده آنچنان در مدح و ستایش از محسنات آن قلمفرسایی میکردند که گویی تمام کائنات را در طبق اخلاص به ایران بخشیده اند!
از سوی دیگر انگ ایرانفروشی به نظامی زده میشود که خود پرچمدار و مبدع شعار «نه شرقی؛ نه غربی» بوده است و تاکنون بابت پایبندی به همین سیاست در عرصه خارجی، علیرغم تحمل هزینههای مادی و معنوی فراوان، استوارانه پای دفاع از استقلال خویش ایستاده است. در این بین، اگرچه باید باب نقد و تحلیل درباره محاسن و معایب هر توافقنامهای ولو معاهده اخیر میان ایران و چین، باز باشد، اما هجمه وسیع و البته غیرمنصفانهای که علیه این توافقنامه طی روزهای اخیر به راه افتاده، خود نشان از آن دارد که شاید انعقاد آن کاسبی جمع کثیری از غربگرایان را کساد خواهد کرد که اینگونه و بدون ذرهای بررسی و مطالعه درباره مفاد آن، خود را به آب و آتش میزنند!
در شرایط بغرنج اقتصادی فعلی و در سایه مدیریت بی کفایت غربزدگان حاضر در کابینه کلیدداران و ایضاً تحریمهای ناجوانمردانه محور غربی به رهبری شیطان بزرگ و اذناب اروپایی اش، اتحاد میان دو کشور مغضوب آمریکاییها همچون ایران و چین، از ابتداییترین بدیهیات در عرصه سیاست خارجی محسوب میشود که متاسفانه انگیزههای جناحی عدهای باعث میشود که در لباس منتقدین به این توافق، مصالح ملی را به پای منافع قبیلهای زودگذر قربانی کنند.