اینها بخشی از اظهارات زن ۳۴ سالهای است که به خاطر ارتباط غیراخلاقی در فضای مجازی به مردابی سقوط کرده که اکنون برای نجات از این مرداب وحشتناک به هر رشته امیدی دست میآویزد.
خراسان نوشت:او که با کورسوی امیدی برای حفظ زندگی اش وارد کلانتری سناباد مشهد شده بود، درباره این ماجرای تاسف بار به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: ۱۴ سال قبل با «کیان» ازدواج کردم و صاحب یک دختر شدم، اما هیچ علاقهای بین من و همسرم وجود نداشت. او مردی متکبر و خودبین بود به طوری که مرا در خانه نمیدید، حتی نظراتم را درباره هر موضوعی به تمسخر میگرفت تا جایی که آرام آرام اختلافات ما آغاز شد.
کیان بیشتر اوقاتش را با دوستانش میگذراند و توجهی به من نداشت. در واقع، مهر و عاطفهای بین من و او وجود نداشت. هیچ وقت نمیتوانستیم کلمات محبت آمیز به یکدیگر بگوییم. کم کم نه تنها هیچ نقطه مشترک اخلاقی یا عاطفی بین ما به وجود نیامد بلکه این اختلافات به مشاجره و کتک کاری کشید تا حدی که دیگر کتک زدن من برای کیان به یک عادت تبدیل شده بود و او با هر بهانهای مرا زیر مشت و لگد میگرفت. به گونهای که احساس تنفر از او در وجودم موج میزد.
چهارسال قبل در گیر و دار همین اختلافات بود که با پیامهای عاشقانهای در یکی از شبکههای اجتماعی رو به رو شدم. آن جوان ناشناس با جملاتی که برایم ارسال میکرد مرا به یک ارتباط غیراخلاقی فرا میخواند. اگرچه شماره تلفن برایم ناشناس بود، اما همه فکر و ذهنم را درگیر کرده بود. بالاخره مدتی بعد از این ماجرا، تازه فهمیدم که عامل ارسال این پیامها یکی از اطرافیان بسیار نزدیکم است که قصد دارد ارتباط غیراخلاقی با من برقرار کند، چرا که در جریان اختلافات عمیق خانوادگی و ناسازگاری بین من و همسرم قرار داشت. وقتی این ماجرا را فهمیدم، با نشان دادن پیامها به اقوام و بستگانم تلاش کردم تا ذات بی شرمانه او را برای دیگران فاش کنم. او هم که به خاطر این آبروریزی در میان فامیل خجالت زده شده بود، دیگر پیامی برای من ارسال نکرد، اما من همچنان از وضعیت زندگی ام رنج میبردم و احساس کمبود محبت میکردم تا این که مدتی بعد جوان دیگری از طریق تلگرام پیام محبت آمیزی برایم ارسال کرد.
من هم با یک اشتباه بچگانه و درحالی که فکر میکردم همسرم با زنان دیگری ارتباط دارد، به آن پیام عاشقانه پاسخ دادم. بدین ترتیب ارتباط مجازی من و «نادر» شروع شد به طوری که دیگر با جملات محبت آمیز او زندگی میکردم و شیفته شخصیت مهربان او شده بودم. آن قدر در فضای مجازی غرق بودم که همسر و خانواده ام را به فراموشی سپردم. ارتباط تلفنی ما به جایی رسید که تصمیم به دیدار یکدیگر گرفتیم. به همین دلیل نزدیک باشگاه ورزشی دخترم با هم قرار گذاشتیم و من او را در آن جا ملاقات کردم. نادر در همان دیدار اول با تعریف و تمجید از زیباییهای ظاهری و نوع آرایشم، از من خواست تصاویری را با تلفن همراهم برایش ارسال کنم تا خاطره خوبی از این دیدار برایش باقی بماند. من هم که هیچ گاه به عاقبت وحشتناک این ارتباط غیراخلاقی و شرم آور نمیاندیشیدم، خیلی زود تحت تاثیر کلمات عاشقانه اش قرار گرفتم و تعدادی از عکس هایم را برایش ارسال کردم، اما از همان روز به بعد ارتباط نادر با من بسیار کم شد به طوری که دیگر بیشتر اوقات به تلفن هایم پاسخ نمیداد. هنوز علت و انگیزه این رفتار او را نفهمیده بودم که به طور کلی ارتباطش را با من قطع کرد و تلفنش خاموش شد.
چند روز بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که یکی از بستگانم چند تا از آن عکسها را از طریق تلگرام برایم فرستاد و تهدیدم کرد چیزی که عوض دارد گله ندارد! تازه فهمیدم نادر توسط همان فامیل نزدیکم اجیر شده است که قصد ارتباط غیراخلاقی با مرا داشت و ...
حالا او مرا تهدید میکند که اگر به خواستههای شرم آورش پاسخ ندهم، تصاویرم را نه تنها به شوهرم نشان میدهد بلکه آنها را برای همه فامیل ارسال میکند.
خراسان نوشت:او که با کورسوی امیدی برای حفظ زندگی اش وارد کلانتری سناباد مشهد شده بود، درباره این ماجرای تاسف بار به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: ۱۴ سال قبل با «کیان» ازدواج کردم و صاحب یک دختر شدم، اما هیچ علاقهای بین من و همسرم وجود نداشت. او مردی متکبر و خودبین بود به طوری که مرا در خانه نمیدید، حتی نظراتم را درباره هر موضوعی به تمسخر میگرفت تا جایی که آرام آرام اختلافات ما آغاز شد.
کیان بیشتر اوقاتش را با دوستانش میگذراند و توجهی به من نداشت. در واقع، مهر و عاطفهای بین من و او وجود نداشت. هیچ وقت نمیتوانستیم کلمات محبت آمیز به یکدیگر بگوییم. کم کم نه تنها هیچ نقطه مشترک اخلاقی یا عاطفی بین ما به وجود نیامد بلکه این اختلافات به مشاجره و کتک کاری کشید تا حدی که دیگر کتک زدن من برای کیان به یک عادت تبدیل شده بود و او با هر بهانهای مرا زیر مشت و لگد میگرفت. به گونهای که احساس تنفر از او در وجودم موج میزد.
چهارسال قبل در گیر و دار همین اختلافات بود که با پیامهای عاشقانهای در یکی از شبکههای اجتماعی رو به رو شدم. آن جوان ناشناس با جملاتی که برایم ارسال میکرد مرا به یک ارتباط غیراخلاقی فرا میخواند. اگرچه شماره تلفن برایم ناشناس بود، اما همه فکر و ذهنم را درگیر کرده بود. بالاخره مدتی بعد از این ماجرا، تازه فهمیدم که عامل ارسال این پیامها یکی از اطرافیان بسیار نزدیکم است که قصد دارد ارتباط غیراخلاقی با من برقرار کند، چرا که در جریان اختلافات عمیق خانوادگی و ناسازگاری بین من و همسرم قرار داشت. وقتی این ماجرا را فهمیدم، با نشان دادن پیامها به اقوام و بستگانم تلاش کردم تا ذات بی شرمانه او را برای دیگران فاش کنم. او هم که به خاطر این آبروریزی در میان فامیل خجالت زده شده بود، دیگر پیامی برای من ارسال نکرد، اما من همچنان از وضعیت زندگی ام رنج میبردم و احساس کمبود محبت میکردم تا این که مدتی بعد جوان دیگری از طریق تلگرام پیام محبت آمیزی برایم ارسال کرد.
من هم با یک اشتباه بچگانه و درحالی که فکر میکردم همسرم با زنان دیگری ارتباط دارد، به آن پیام عاشقانه پاسخ دادم. بدین ترتیب ارتباط مجازی من و «نادر» شروع شد به طوری که دیگر با جملات محبت آمیز او زندگی میکردم و شیفته شخصیت مهربان او شده بودم. آن قدر در فضای مجازی غرق بودم که همسر و خانواده ام را به فراموشی سپردم. ارتباط تلفنی ما به جایی رسید که تصمیم به دیدار یکدیگر گرفتیم. به همین دلیل نزدیک باشگاه ورزشی دخترم با هم قرار گذاشتیم و من او را در آن جا ملاقات کردم. نادر در همان دیدار اول با تعریف و تمجید از زیباییهای ظاهری و نوع آرایشم، از من خواست تصاویری را با تلفن همراهم برایش ارسال کنم تا خاطره خوبی از این دیدار برایش باقی بماند. من هم که هیچ گاه به عاقبت وحشتناک این ارتباط غیراخلاقی و شرم آور نمیاندیشیدم، خیلی زود تحت تاثیر کلمات عاشقانه اش قرار گرفتم و تعدادی از عکس هایم را برایش ارسال کردم، اما از همان روز به بعد ارتباط نادر با من بسیار کم شد به طوری که دیگر بیشتر اوقات به تلفن هایم پاسخ نمیداد. هنوز علت و انگیزه این رفتار او را نفهمیده بودم که به طور کلی ارتباطش را با من قطع کرد و تلفنش خاموش شد.
چند روز بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که یکی از بستگانم چند تا از آن عکسها را از طریق تلگرام برایم فرستاد و تهدیدم کرد چیزی که عوض دارد گله ندارد! تازه فهمیدم نادر توسط همان فامیل نزدیکم اجیر شده است که قصد ارتباط غیراخلاقی با مرا داشت و ...
حالا او مرا تهدید میکند که اگر به خواستههای شرم آورش پاسخ ندهم، تصاویرم را نه تنها به شوهرم نشان میدهد بلکه آنها را برای همه فامیل ارسال میکند.