جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۳

ماجرای پیشگویی عجیب امام علی (ع) از نام و سرانجام جناب میثم

ماجرای پیشگویی عجیب امام علی (ع) از نام و سرانجام جناب میثم
جناب میثم به دلیل بصیرت بالایی که داشت، توانست حقانیت امام علی علیه‌السلام را درک کند.
کد خبر : ۵۱۷۸۹۲

در مردم صدر اسلام چهره‌های شاخص و مسلمانان جان‌برکف و پاک‌باخته زیاد بودند؛ افرادی که مؤمنانه و خالصانه به خدای یکتا ایمان آورده بودند و در راه اسلام از جان و مال خود می‌گذشتند و ابایی از این کار نداشتند. در میان، میثم تمار به عنوان یکی از چهره‌های شاخص و شناخته شده مطرح است که نام او در ردیف یاران مؤمن و باوفای حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام ثبت شده است. او به قدری در دفاع از حقانیت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شجاع و بی‌باک بود که معاویه ملعون هر بار که نام مبارک امام علی علیه السلام را سب می‌کرد، از میثم تمار هم نام برده و او را هم سب می‌کرد. در عین حال جناب میثم بعد از شهادت آن حضرت به عنوان پشتیبان و پیشرو شجاعی در ردیف یاران امام حسن مجتبی علیه السلام قرار گرفت و با شهادت آن حضرت نیز به سوی امام حسین علیه السلام روی آورد. تا اینکه درنهایت در راه دفاع از حقانیت اسلام و عدالت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام توسط یکی از ملعون‌ترین و خبیث‌ترین چهره‌های تاریخ، یعنی عبیدالله بن زیاد، به شهادت رسید.

خبرگزاری تسنیم در گفت‌وگویی که با حجت‌الاسلام محمد امیری، کارشناس دینی و پژوهشگر اسلامی انجام داده به بررسی بخش‌هایی از زندگی جناب میثم تمار پرداخته است. آن طور که این کارشناس تاریخی توضیح می‌دهد، جناب میثم و خانواده او از موالیان بودند. یعنی افرادی که اصالتاً عجم بودند ولی در میان عرب‌ها زندگی می‌کردند. اصطلاح موالی به طور ویژه در مورد ایرانی‌هایی به کار می‌رفت که در سرزمین‌های اسلامی زندگی می‌کردند. این جمعیت از ایرانی‌ها از سرزمین ایران راهی سرزمین‌های عرب نشین شده بودند و وقتی دین اسلام ظهور پیدا کرده بود، تعداد آن‌ها بیشتر شد. همچنین در دوران تشیع هم مشاهده می‌کنیم که تعداد موالیان رو به افزایش بود که این موضوع نشان‌دهنده علاقه و ارادت ایرانی‌ها به ائمه اطهار علیهم السلام است. میثم تمار و خانواده‌اش از همین ایرانی‌هایی بودند که وارد سرزمین‌های عرب نشین شدند و با قبیله‌های عرب زندگی کردند. او هم در ابتدا برده یکی از خانواده‌ها در قبیله‌های عرب بود. اما بعدها اما علی علیه السلام او را خریده و آزاد می‌کند. درواقع میثم تمار آزاد شده به دست مبارک حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام است.

زندگی خانوادگی جناب میثم تمار

جناب میثم تمار را به عنوان یکی از یاران حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌شناسیم. اما آیا در مورد زندگی و اصالت این شخصیت در تاریخ مطلبی وجود دارد؟

میثم تمار دارای اصالت کوفه بود. به همین دلیل به او میثم تمار اسدی کوفی گفته شده است. درواقع او به همراه خانواده خود رد شهر کوفه زندگی می‌کردند. البته در بعضی از روایات هم نوشته شده که او در شهر نهروان در نزدیکی بغداد زندگی می‌کرد.

اصالت ایرانی

گاهی گفته می‌شود که اصالت میثم تمار ایرانی بوده. آیا این مطلب صحت دارد؟

پدر او عجم و غیر عرب بود که یحیی نام داشت. اما چون او برده یکی از خانواده‌ها از قبیله‌های بنی اسد بوده، به آن‌ها اسدی گفته شده است.

موالی یعنی چه؟

درواقع جناب میثم و خانواده او از موالیان بودند. یعنی افرادی که اصالتاً عجم بودند ولی در میان عرب‌ها زندگی می‌کردند. اصطلاح موالی به طور ویژه در مورد ایرانی‌هایی به کار می‌رفت که در سرزمین‌های اسلامی زندگی می‌کردند. این جمعیت از ایرانی‌ها از سرزمین ایران راهی سرزمین‌های عرب نشین شده بودند و وقتی دین اسلام ظهور پیدا کرده بود، تعداد آن‌ها بیشتر شد. همچنین در دوران تشیع هم مشاهده می‌کنیم که تعداد موالیان رو به افزایش بود که این موضوع نشان‌دهنده علاقه و ارادت ایرانی‌ها به ائمه اطهار علیهم السلام است.

میثم تمار و خانواده‌اش از همین ایرانی‌هایی بودند که وارد سرزمین‌های عرب نشین شدند و با قبیله‌های عرب زندگی کردند.

یادآوری این نکته هم خوب است که بدانیم قبل از دوران حکومت امام علی علیه السلام، معمولاً موالیان و ایرانی‌ها نسبت به عرب‌ها سهم کمتری از بیت المال داشتند. اما زمانی که امام علی علیه السلام به حکومت رسیدند، سهم ایرانی‌ها را برابر با عرب‌ها قرار دادند و هر نوع تبعیض فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی میان مردم را از بین بردند.

بیشتر بخوانید:  آشنایی با زوایایی از سبک زندگی پدر خداپرستان/ دعاهای حضرت ابراهیم(ع) چگونه مستجاب می‌شد؟

مردی از سرزمین آذربایجان

آیا مشخص است که جناب میثم تمار از کدام بخش ایران بوده است؟

آن طور که تحقیقات نشان داده، جناب میثم تمار اصالتاً اهل منطقه‌ای به اسم ران بوده که امروزه آن منطقه را به نام آذربایجان می‌شناسیم. البته شهرها و مناطق دیگری مثل کرمان و فارس هم به عنوان اصالت این صحابه امیرالمؤمنین علیه السلام عنوان شده است اما اعتبار بیشتر با منطقه آذربایجان است.

اشاره کردید که پدر جناب میثم تمار، برده قبیله بنی اسد بود. شغل خود جناب میثم چه بود؟

او هم در ابتدا برده یکی از خانواده‌ها در قبیله‌های عرب بود. اما بعدها امام علی علیه السلام او را خریده و آزاد می‌کند. درواقع میثم تمار آزاد شده به دست مبارک حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام است.

آزادشده به دست امام علی علیه السلام

با این وجود چه شد که جناب میثم به یکی از مسلمانان مجاهد و یکی از یاران باوفای امام علی علیه السلام تبدیل شد؟

به هر حال او هم مانند بسیاری از مردم از آن حضرت محبت‌های زیادی دیده بود. نمونه‌اش همین بوده که میثم ابتدا برده بود ولی امام علی علیه السلام او را خریده و در راه خدا آزاد کرده است. این لطف بزرگی در حق او محسوب می‌شد.

در عین حال جناب میثم بصیرت بالایی داشت و می‌توانست حقانیت امام علی علیه السلام را درک کند. او نمونه‌هایی از کرامات امام علیه السلام را دیده و درک بود.

کشف راز نام جناب میثم

مگر چه کرامت‌هایی از امام علی علیه السلام دیده بود؟

یک نمونه‌اش به اولین دیدار او با امام علی علیه السلام مربوط است. آن طور که در تحقیقات تاریخی نوشته شده، در دیدار اولین که بین او با حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اتفاق می‌افتد، حضرت از او نامش را می‌پرسد. میثم که آن موقع در میان عرب‌ها به نام «سالم» مشهور بوده، خودش را با همین نام یعنی سالم معرفی می‌کند.

امام علی علیه السلام می‌فرمایند که: نام تو میثم است و پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله به من خبر دادند که نامت میثم است و آن را پدرت برای تو گذاشته است. میثم تعجب می‌کند چون کسی در میان عرب‌ها نمی‌دانسته که نام ایرانی او چیست.

سپس امام علی علیه السلام به او می‌فرمایند که از این به بعد نامت همان میثم باشد که پدرت آن را بر تو گذاشته است و با این نام خودت را به دیگران معرفی کن.

این نوع کرامات امام علی علیه السلام در کنار حقانیت و عدالت آن حضرت موجب شیفتگی جناب میثم به آن حضرت شد و او را به یکی از مسلمانان واقعی و یار و صحابه آن حضرت تبدیل کرد. البته بعد از آن ماجرا ابوسالم به عنوان یکی از کنیه‌های او استفاده می‌شد.

آشنایی با حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در اواخر حکومت آن حضرت

این رویداد مربوط به چه زمانی است؟

به نظر می‌رسد که جناب میثم در اواخر سال‌های زندگی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با آن حضرت آشنا شده است. به این دلیل که مطالبی که او از امام علی علیه السلام نقل می‌کند مانند به آن دوران مربوط است. از سوی دیگر نام او در هیچ کدام از جنگ‌های امام علی علیه السلام نوشته نشده و با توجه به اینکه او یار باوفایی برای حضرت بوده، اگر تا آن زمان مسلمان شده بود حتماً در جنگ‌ها حضور داشت.

اما بعد از شهادت امام علی علیه السلام، جناب میثم به عنوان یکی از یاران باوفا و مؤمن در کنار امام حسن و امام حسین علیه السلام بود. به طوری که امام حسین علیه السلام به جناب میثم تمار توجه ویژه‌ای داشته و از او به نیکی یاد می‌فرمودند.

شغل جناب میثم

لقب تمار چه معنایی دارد و چرا به او میثم تمار گفته می‌شود؟

بعد از اینکه جناب میثم آزاد می‌شود، به شغل خرمافروشی روی می‌آورد. او درخت خرمایی کاشته بود و میوه آن را می‌چید و با چرخ چوبی که داشت در میان خانه‌ها و محل رفت و آمد وارد می‌شد و خرما می‌فروخت. به همین دلیل به او تمار گفته می‌شود. این مطلب را ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابیطالب نوشته است. البته در کتاب رجال کشی هم نوشته شده که شغل میثم فروش خربزه بود.

اما به نظر می‌رسد که شغل او خرمافروشی بوده و این مطلب اعتبار بیشتری دارد. در این مورد ماجرایی هم نقل شده است. روزی امام علی علیه السلام، جناب میثم را در حال فروش خرما می‌بیند. اما مشاهده می‌کنند که او خرماها را به دو بخش کرده، از او دلیل این کار را می‌پرسند. جناب میثم پاسخ می‌دهد که خرماهای مرغوب را با قیمت بیشتری می‌فروشم و آن‌ها که مرغوبیت کمتری دارند جدا کرده‌ام تا با قیمت کمتر به افراد کم‌بضاعت بفروشم. امام علی علیه السلام می‌فرمایند که همه خرماها را مخلوط کن و با یک قیمت ثبت بفروش تا همه مردم بتوانند از انواع خرما بخورند و مرغوب‌ها نصیب افراد کم‌بضاعت هم بشود.

پیشگویی امام علی علیه السلام از شهادت میثم تمار

ظاهراً نحوه شهادت جناب میثم را هم امام علی علیه السلام پیشگویی کرده و به او خبر داده بودند.

همین طور است. این مطلب جزء مستندات تاریخی است که نشان از یکی از کرامت‌های بزرگ امام علی علیه السلام دارد. ماجرا از این قرار بوده که یک روز جناب میثم وارد خانه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌شود. در آن دیدار، امام علیه السلام از شهادت او خبر می‌دهند و می‌فرمایند که: «روزی را می‌بینم که به خاطر دوستی تو با من، دست و زبانت را می‌برند و تو را از نخل آویزان می‌کنند.»

میثم سؤال می‌کند که آیا حقیقتاً این اتفاق روی می‌دهد؟ امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «بله. به خدای کعبه قسم که این اتفاق می‌افتد و این رازی است که پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله به من خبر داده است.»

نکته جالب در این ماجرا که شخصیت جناب میثم را نشان می‌دهد، آن است که او از این خبر بسیار خوشحال می‌شود و گویا این موضوع را به منزله تایید ولایت‌پذیری و مسلمانی خود قلمداد کرده است و خوشحال می‌شود که در راه امام خود به شهادت می‌رسد.

این اتفاق هم به همین صورت روی داد؟

بله. حدود بیشت سال از آن پیشگویی و خبر امام علی علیه السلام گذشته بود که این اتفاق افتاد. در آن روزها حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام به شهادت رسیده بودند و دوران امامت امام حسین علیه السلام بود. جناب میثم برای دیدار با امام راهی شهر مدینه می‌شود. او در آنجا ام سلمه همسر نبی مکرم اسلام صلی‌الله علیه و آله را می‌بیند و از امام حسین علیه السلام از او می‌پرسد. ام سلمه به او خبر می‌دهد که امام حسین علیه السلام در خانه نیستند و جناب میثم راهی نخل‌ها می‌شود تا امام را ملاقات کند. در آن زمان بود که دیدار با امام حسین علیه السلام برای او تازه می‌شود.

شهادت میثم تمار

اما پیشگویی شهادت او چطور اتفاق می‌افتد؟

زمانی که عبیدالله بن زیاد از طرف یزید ملعون حاکم کوفه می‌شود، دستور می‌دهد که همه یاران امام حسین علیه السلام را دستگیر کنند. ر این میان جناب میثم هم دستگیر می‌شود و به زندان می‌افتد. ابن زیاد او را در دربار خود حاضر می‌کند و مورد تمسخر قرار می‌دهد. اما جناب میثم با شجاعت با او سخن می‌گوید و چون ابن زیاد از شجاعت او عصبانی می‌شود دستور می‌دهد که زبانش را از حلقوم او بیرون بکشند.

در اینجا بود که جناب میثم رازی را که امام علی علیه السلام درباره نحوه شهادتش به او فرموده بودند را برای ابن زیاد می‌گوید و ادامه می‌دهد که امام علی علیه السلام به من خبر داده که تو زبان را می‌بری و من را از نخل آویزان می‌کنی و حتی من می‌دانم که آن نخل کجا قرار دارد. ابن زیادمی گوید که تو دروغ می‌گویی و برای اینکه پیشگویی به حقیقت تبدیل نشود آن زمان این کار را نمی‌کند. اما جناب میثم می‌گوید که مولای من هرگز دروغ نمی‌گوید و این پیشگویی محقق خواهد شد.

دوباره ابن زیاد او را به زندان می‌اندازد و جناب میثم در زندان هم برای زندانی‌ها از رشادت‌های امام علی علیه السلام می‌گوید و اسلام را ترویج می‌گوید تا زندانی‌ها علیه حکومت بنی‌امیه و یزید بشوراند. این کار آن‌قدر ادامه پیدا کرد تا ابن زیاد، جناب میثم را از زندان خارج کرده و دست و پای او را بریده و از نخلی آویزان کرد.

اما جالب اینجاست که جناب میثم در آن شرایط باز هم از گفتن حق بازنماند و در لحظات آخر عمر خود ثنای خدا را می‌گفت و از رشادت‌ها و بزرگی‌های امام علی علیه السلام برای مردمی که دور او را گرفته بودند، تعریف می‌کرد. در همان جا بود که ابن زیاد برای قطع کردن سخن او، دستور می‌دهد که زبانش را ببرند. به این ترتیب پیشگویی امام علی علیه السلام محقق شد و درنهایت با نیزه‌ای از سوی ابن زیاد به شهادت رسید.