راحله امینیان با انتشار این عکس نوشت:
کرونا حکم مهمان ناخواندهای رو داره که اومده وسط زندگیهامون نشسته و نمیخواد هم بره.
نمیدونم آخرش چی میشه، اما مطمئنم ما دیگه آدمهای سابق و قبل #کرونا نمیشیم. ما کلی آزار دیدیم، ما کلی غم عزیز شنیدیم و داغ شدیم. ما کلی باختیم تو این نبرد نابرابر و دلمون شکست. هیچ تئوری روانشناسی نمیتونه برای این روزهایی که گذروندیم نسخه بپیچه و درمانمون کنه.
حالا وسط این اوضاع سخت، یه نگرانی بزرگ هم اضافه شده که محرم امسال رو چه کنیم؟! حرف و حدیث زیاد بود، موافق و مخالف بیشتر. طبق معمول داشتیم به سمت چند قطبی شدن میرفتیم، اونم درست تو جریانی داشتیم دچار شکاف میشدیم که تنها و محکمترین فصل مشترک جامعه مون بود.
راستش من محرم و برگزاری عزای امام حسین که میشه دلم برای وحدتمون، برای یکی شدنمون، برای همدل شدنمون قنج میره، اما امسال چندگانگی نظرات قبل از محرم دلهره آور شده بود!.
هرچه بود #محرم۹۹ رسید و هیأتیها مطابق نظر حضرت آقا که فرمودند در محرم و برگزاری مراسم امسال از دستورالعملهای ستاد ملی مقابله با کرونا تبعیت میکنند، اقدام کردند.
شب اول محرم رفتم امامزاده صالح که در هیأت#ریحانةالنبی شرکت کنم. به باران گفتم شب اول میریم و اگر کوچکترین بی توجهی به پروتکلهای بهداشتی دیدیم دیگه نمیریم. رفتیم و نظم و رعایت دیدم و دیدیم هم از جانب مردم و هم از طرف خادمین که خیلی جدی اصرار به رعایت قوانین بهداشتی داشتند.
اما محرم ما امسال، محرم غریب و متفاوتی بود. ماسک باید میزدیم و یه وقتهای احساس نفس کم آوردن کردیم، باید با فاصله مینشستیم، باید مراقبت میکردیم، باید رعایت میکردیم، باید حواسمون به رعایت حق الناس بیشتر میبود و خیلی بایدهای دیگه.
اما قطعا حکمتی در این روزها هست، شاید سطحیترین لایهی حکمتش، تغییر عادات روتین مون و فلسفه اصلی و مهمترش، بیشتر صبور شدن ما باشه. راستش خیلی دلم میخواد راز اینهمه تفاوت آخرینهای قرن رو بفهمم تا بلکه بینش خودم تقویت بشه.
خلاصه ده شب دههی اول محرم ما اینگونه گذشت. هرچند متفاوت، اما پربار. هرچند با محدودیتهای خاص ایام کرونایی، اما با حس و احوال عجیب و جذاب. هرچند حسرت خوردن چای بعد روضه اونم برای من که از آداب مهم و جدی روضه رفتنم محسوب میشه، به دلم ماند، اما باورم اینه که عطش ارادت و عشق ما به حضرت سرور بیشتر شد.
در کل منم معتقدم دنیا یه محرم به ما بدهکار شد، اما بازم هزاران بار شکر؛ و حالا من ماندم و دلتنگی روزهایی که گذشت. لطف امام حسین همیشه همین شکلی هست. کافیه یه قدم برداری چنان برات قدمها برمیدارن که برای تمام عمرت وامدارشون میشی و فراقش میشه درد هجری چشیده م که مپرس...
کرونا حکم مهمان ناخواندهای رو داره که اومده وسط زندگیهامون نشسته و نمیخواد هم بره.
نمیدونم آخرش چی میشه، اما مطمئنم ما دیگه آدمهای سابق و قبل #کرونا نمیشیم. ما کلی آزار دیدیم، ما کلی غم عزیز شنیدیم و داغ شدیم. ما کلی باختیم تو این نبرد نابرابر و دلمون شکست. هیچ تئوری روانشناسی نمیتونه برای این روزهایی که گذروندیم نسخه بپیچه و درمانمون کنه.
حالا وسط این اوضاع سخت، یه نگرانی بزرگ هم اضافه شده که محرم امسال رو چه کنیم؟! حرف و حدیث زیاد بود، موافق و مخالف بیشتر. طبق معمول داشتیم به سمت چند قطبی شدن میرفتیم، اونم درست تو جریانی داشتیم دچار شکاف میشدیم که تنها و محکمترین فصل مشترک جامعه مون بود.
راستش من محرم و برگزاری عزای امام حسین که میشه دلم برای وحدتمون، برای یکی شدنمون، برای همدل شدنمون قنج میره، اما امسال چندگانگی نظرات قبل از محرم دلهره آور شده بود!.
هرچه بود #محرم۹۹ رسید و هیأتیها مطابق نظر حضرت آقا که فرمودند در محرم و برگزاری مراسم امسال از دستورالعملهای ستاد ملی مقابله با کرونا تبعیت میکنند، اقدام کردند.
شب اول محرم رفتم امامزاده صالح که در هیأت#ریحانةالنبی شرکت کنم. به باران گفتم شب اول میریم و اگر کوچکترین بی توجهی به پروتکلهای بهداشتی دیدیم دیگه نمیریم. رفتیم و نظم و رعایت دیدم و دیدیم هم از جانب مردم و هم از طرف خادمین که خیلی جدی اصرار به رعایت قوانین بهداشتی داشتند.
اما محرم ما امسال، محرم غریب و متفاوتی بود. ماسک باید میزدیم و یه وقتهای احساس نفس کم آوردن کردیم، باید با فاصله مینشستیم، باید مراقبت میکردیم، باید رعایت میکردیم، باید حواسمون به رعایت حق الناس بیشتر میبود و خیلی بایدهای دیگه.
اما قطعا حکمتی در این روزها هست، شاید سطحیترین لایهی حکمتش، تغییر عادات روتین مون و فلسفه اصلی و مهمترش، بیشتر صبور شدن ما باشه. راستش خیلی دلم میخواد راز اینهمه تفاوت آخرینهای قرن رو بفهمم تا بلکه بینش خودم تقویت بشه.
خلاصه ده شب دههی اول محرم ما اینگونه گذشت. هرچند متفاوت، اما پربار. هرچند با محدودیتهای خاص ایام کرونایی، اما با حس و احوال عجیب و جذاب. هرچند حسرت خوردن چای بعد روضه اونم برای من که از آداب مهم و جدی روضه رفتنم محسوب میشه، به دلم ماند، اما باورم اینه که عطش ارادت و عشق ما به حضرت سرور بیشتر شد.
در کل منم معتقدم دنیا یه محرم به ما بدهکار شد، اما بازم هزاران بار شکر؛ و حالا من ماندم و دلتنگی روزهایی که گذشت. لطف امام حسین همیشه همین شکلی هست. کافیه یه قدم برداری چنان برات قدمها برمیدارن که برای تمام عمرت وامدارشون میشی و فراقش میشه درد هجری چشیده م که مپرس...