مرگ یک روز بالاخره سر میرسد؛ چه منتظرش باشیم، چه غافلگیر شویم. چه کارهای ناتمام و حرفهای ناگفته روی دوشمان سنگینی کند و چه بارمان را سبک کرده باشیم. بعضیها ترجیح میدهند انکارش کنند با این خیال که اگر ندیده بگیرندش، میتوانند به تعویقش بیندازند یا از قطعیتش بکاهند.
روزنامه خراسان نوشت: بعضیها دوست دارند تحت کنترل دربیاورندش. راجع به همه جزئیات روزهای نبودنشان برنامهریزی میکنند؛ کجا دفن شوند و مراسم ترحیم چطور برگزار شود و کی بیاید و کی نه! بعضیهای دیگر هم ترجیح میدهند بعد از نبودنشان، باشند؛ مفید و موثر. خواسته دستنیافتنی و عجیبی است؟
در ادامه روایتی جذاب از اهمیت اهدای جسد به دانشگاههای علومپزشکی و آنچه در اتاق تشریح اتفاق میافتد را می خوانید.
همه چیز از این نامه شروع میشود
«این جانب ... در کمال صحت و سلامت جسمی و روانی درجهت اعتلای دانش بشری و خدمت به عرصه علم و فرهنگ این مرزوبوم و پرورش نسلی داناتر و تواناتر [..]جسم و کالبد خود را پس از مرگ که حق است [..]اهدا مینمایم». همه چیز از این نامه شروع میشود. بعضیهایی که با دست کوتاه شده از زندگی هم به دیگران نفع میرسانند، پای این نامه را امضا کردهاند. این چند خط، شروع وصیت نامهای است که به موجب آن فرد کالبدش را اهدا میکند تا بعد از مرگ، به جای پوسیدن زیر خاک و خوراک مور و مار شدن ابزاری شود برای پیشرفت علم و نجات جان بیماران. چطوری؟ من دارم میروم دانشگاه علوم پزشکی تا جواب سوالم را بگیرم. شما هم میتوانید، بیایید و برای دقایقی با من همراه شوید.
اینجا سردخانه کوچکی است با چندتا یخچال
ساعت هشت صبح است، اینجا اتاق تشریح دانشکده پزشکی است و من خیلی خوشبختم که کلاسها به دلیل شرایط ویژه این روزها برگزار نمیشود. شما هم واقعا شانس آوردید. من اگر روی این تختها با جسدی درحال تشریح مواجه میشدم، حتما با همه جزئیات برای شما هم تعریف میکردم. این، چیزی نیست که بتوانم دربارهاش حرف نزنم و مراعات حالتان را بکنم. بالای هر تخت که در این جا میز تشریح نام دارد، چراغ و دوربین قرار دارد.
کاربرد چراغ که معلوم است، دوربینها برای این نصب شدهاند که وقتی تعداد دانشجوها زیاد باشد؛ روند تشریح را ضبط کنند و روی مانیتورهای دورتادور اتاق نمایش بدهند. چند هواکش قوی و بزرگ هم هست که بوی بد جسد را میگیرد تا استادها و دانشجوها بتوانند کارشان را انجام بدهند. این بو البته آن بوی تعفن معروف که از اموات سراغ دارید، نیست. بوی ماده شیمیایی است. برویم به اتاق بغلی تا بفهمیم ماجرا چیست. اینجا سردخانه کوچکی است با چندتا یخچال فلزی و حوضچه. جسد وقتی پایش به دانشگاه باز میشود، ابتدا در این اتاق ازش استقبال میکنند. همانطور که میدانید جسم ما بعد از مرگ تجزیه و متلاشی میشود، اما چون اینجا قرار است استفاده شود، باید جلوی از بین رفتنش را بگیرند. برای این کار، شریان ران جسد را باز میکنند. عروق را خالی میکنند و مایع فیکس (ترکیبی از فرمالین، گلیسیرین، اسیدفنیک و چندماده دیگر) به آن تزریق میشود.
جسد پنج، شش ماه در این اتاق و در حوضچه فیکس مهمان است تا مایع کاملا در آن نفوذ کند. در این روش، آنزیمهای تخریب کننده جسد ترشح نمیشوند و باکتریها فرصت فعالیت پیدا نمیکنند، پس از بوی تعفن هم خبری نیست. بوی بدی که اتاق تشریح را نیازمند هواکش میکند، مال ماده فیکس است. اگر تعداد جسدها زیاد باشد –که نیست- در یخچالها توی نوبت میمانند. بعد از اینجا به اتاق تشریح میروند تا کار تدریس را شروع کنند.
پشت سر موفقیت هر متخصصی آناتومی نهفته است
اگر فکر کرده اید استفاده از کلمه «تدریس» در پاراگراف قبلی استعاری یا غلوآمیز است، توضیحات دکتر «حسین حقیر» نظرتان را عوض میکند. دکتر حقیر، استادتمام و مدیر گروه آناتومی دانشکده پزشکی مشهد، توضیح میدهد که در اتاق تشریح چه خبر است و چرا کاری که جسم بیجان ما انجام میدهد، تدریسی فداکارانه است؛ «وقتی متوفی وارد اتاق تشریح میشود، ابتدا برایش فاتحه میخوانیم. بعد عضوی را که میخواهیم تشریح کنیم، از زیر کاور بیرون میآوریم. کاور، پارچه خیسی است که دور جسد بسته و روی آن پلاستیک کشیده میشود. ما ترجیح میدهیم جسد را مرطوب نگه داریم، چون تشریح جسد خشک کار سختی است. خب فرض کنید میخواهیم دست را تشریح کنیم.
ابتدا پوست را بر میداریم؛ لایه لایه اعصاب سطحی را بررسی میکنیم؛ بعد میرسیم به بافت زیرپوستی و عضلات و اعصاب. به این شیوه دانشجوها تک تک اندامها و عملکرد آنها را یاد میگیرند. دانشجو وقتی میتواند بیماری را پیدا کند که بداند بدن نرمال و سالم چطوری است. تمام رشتههای مرتبط با علوم پزشکی از دندان پزشکی و فیزیوتراپی و مامایی و پرستاری گرفته تا بیناییسنجی و شنواییسنجی و علوم آزمایشگاهی و خلاصه همه شاخههای مرتبط، باید آناتومی بدانند. یکی از بخشهای مهم آناتومی، تشریح است که در آن، جسد به فارغالتحصیلان آینده میآموزد چطور آسیبشناسی کنند و جان بیمار را نجات بدهند. پشت سر فلان متخصص مشهور که همه کارش را تحسین میکنند، آناتومی نهفته است. او اگر پایه آناتومی قوی نداشته باشد، نمیتواند از پس چالشهای حرفهاش بربیاید. مثلا اگر یک عمل جراحی با برشهای روتین قابل انجام نباشد، جرئت ایجاد برشهای تازه را نخواهد داشت. جراحی قدیمی میگفت برای عمل کردن آپاندیس لازم نیست پزشک باشید. یک تکنیسین اتاق عمل هم وقتی چند بار ببیند شما چطور بدن را برش زدید و آپاندیس را بیرون آوردید، میتواند مثل شما و حتی بهتر از شما عمل کند.
فرق یک جراح خیلی خوب با جراح معمولی این است که جراح خوب میگوید من با این برش معمول چهار سانتیمتر شکم بیمار را باز میکنم؛ اگر سمت دیگری از بدن بیمار را یک سانتیمتر برش بزنم، میتوانم همین عمل را بدون هیچ مشکلی انجام بدهم. کسی که میخواهد برش جراحی جدیدی ایجاد کند، باید کاملا بداند زیر چاقو چه چیزی قرار گرفته است که شریان یا عصبی را قطع نکند.»
چه کسانی با چه ویژگیهایی جسد اهدا میکنند؟
خب تور علمیمان بین تختهای تشریح تمام شد. برای ادامه گزارش به اتاق آقای دکتر برویم. برای شما سوال نشده که به رغم اهمیت و عظمت این کار، چرا دانشگاههای ما مشکل کمبود جسد دارند؟ من به نیابت از شما میپرسم و جواب میگیرم: «از لحاظ قانونی و شرعی، هیچ منعی برای اهدای پیکر وجود ندارد. ما از بعد انقلاب، فتوای حضرت امام (ره) را داریم که تصریح کردند اگر حیات انسانهای دیگر منوط به تشریح جسد باشد، اشکالی ندارد. نزد مردم شاید تصور کاری که در اتاق تشریح با جسد میشود، مانع استقبال عدهای باشد درحالی که زیر خاک اتفاق بهتری در انتظار بدنمان نیست. جسم ما به هر حال از بین میرود فقط، چون اتفاقات زیر خاک جلوی چشم نیست، تصویر دردناکی از آن هم وجود ندارد. ما در دانشگاه، با نهایت احترام با پیکرها برخورد میکنیم؛ هم به عنوان انسانی که فوت کرده و هم به عنوان فردی که خودش را وقف علم کرده است. بعد از تمام شدن کارمان هم موظف هستیم برای متوفی، قبر تهیه کنیم و مراسم تدفین برگزار کنیم.
از آن جایی که به دلیل کمبود جسد ناچار هستیم زمان زیادی -حداقل شش ماه که تا چند سال هم ممکن است طول بکشد- پیکرها را نگه داریم، برای بازماندگان راحت نیست که در این مدت از عزیزشان قبری نداشته باشند یا سر مزار خالی او بروند. خب البته حق هم دارند. خارج از روال و قاعده عمل کردن، کار سادهای نیست. کسی که تصمیم میگیرد، کالبدش را اهدا کند، توانایی خاصی دارد که میتواند خودش و عزیزانش را مجاب کند به دیدن آینده. نمیشود از همه توقع داشت چشمهایشان را ببندند و ۲۰ سال بعد را ببینند که دانشجوی امروز جراح شده و زندگی آدمهای زیادی چه بسا فرزندان خودشان به تبحر او وابسته است. اهداکنندگان پیکر، روحیه بالا و دید وسیعی دارند». میپرسم بیشتر چه کسانی، با چه جنسیت و چه ویژگیهایی جسد اهدا میکنند؟ دکتر میگوید: «غالبا افراد میان سال فرهیخته. منظورم از فرهیختگی لزوما سواد نیست، چون تحصیلات، تنها بخشی از فرهیختگی است. کسانی که داوطلب این کار میشوند، افرادی هستند که میخواهند وجودشان مفید باشد. از نظر جنسیتی در این سالها تفاوت معنی داری مشاهده نکردهایم و از هر دو گروه زنان و مردان اهداکننده داشتهایم.»
اهدای کالبد، جان چند نفر را نجات میدهد؟
شاید فکر کنید این آموزش با نمونههای مصنوعی هم ممکن است و ضرورتی ندارد جسم ما پزشک متخصص تربیت کند. خب برویم سالن «مولاژ» تا جواب این ابهام را پیدا کنیم. این جا دورتادور کمدهای شیشهای است؛ پر از قلب و کبد و کلیه و لایههای برش خورده مغز و استخوان. بعضیهایشان طبیعی هستند و بعضیها کارخانهای. سالها پیش مرحوم «دکتر مستقیمی»، بزرگترین و مشهورترین آناتومیست ایران، این نمونهها را تنهایی ساخته و جمعآوری کرده است. مثلا یک قلب واقعی اینجاست که با تکنیکی ویژه در قالبی پلاستیکی سالم مانده و اجزایش به راحتی قابل تشخیص است. زمانی که «آنژیوگرافی» وجود نداشته، این بهترین روش برای نشان دادن عروق قلب بوده است.
این یکی را باید بودید و میدیدید؛ مغز، مثل پنیر، ورقه ورقه برش خورده و در یک لایه پلاستیک فشرده و شفاف قرار گرفته است. آن موقع که سیتیاسکن و امآرآی در ایران وجود نداشت، این برشهای مغز با تصویر نسبتا دقیقی که به جراح میدادهاند، جان خیلیها را نجات دادهاند. مولاژها یا مدلها در آموزش پزشکی، ضروری و مفید هستند، ولی هیچ چیز جای جسد را نمیگیرد. آنچه روی جسد آموخته میشود، هیچ وقت ازیاد نمیرود. این روزها که کالبد به اندازه کافی اهدا نمیشود، نویددهنده آینده ترسناکی است. اینها را من نمیگویم، دکتر حقیر تعریف میکند: «ما در هر ترم یک جسد داریم برای حدود ۲۰۰ دانشجو که از استاندارد فاصله بسیار زیادی دارد.
در دانشگاههای معتبر دنیا، هر هشت نفر یک جسد دارند و خودشان آن را تشریح میکنند درحالیکه در کلاسهای ما استاد تشریح را انجام میدهد و دانشجو فقط میبیند. در این شیوه، یادگیری خیلی کم اتفاق میافتد. همین دانشجو فردا پزشک متخصص میشود و عضوی را جراحی میکند که یک بار در زندگیاش از نزدیک ندیده و لمس نکرده است. هر پیکری که امروز اهدا میشود، به پزشکان بسیاری درس میدهد و این پزشکان در طول عمر کاریشان با تعداد غیرقابل محاسبهای بیمار سر و کار خواهند داشت. نمیشود تصور کرد اهدای کالبد، جان چند نفر را نجات میدهد.»
پرسش و پاسخ درباره اهدای جسد
اگر تا اینجا همراه من آمدهاید، شاید از ذهن بعضیهایتان گذشته باشد که «خب حالا چه کار باید بکنیم برای اهدای جسد؟». دانشگاه علوم پزشکی دو فرم به داوطلبان میدهد. یکی از آنها را شما پر میکنید که طبق آن رضایت میدهید (دور از جانتان، بعد از ۱۲۰ سال) پیکرتان بعد از فوت به دانشگاه اهدا شود. فرم دوم را اعضای درجه یک خانواده، امضا میکنند. متأهلها باید رضایت همسر و فرزندانشان را بگیرند و مجردها، رضایت والدین و خواهر و برادرها. همه امضاها هم باید محضری شوند. بعد فرمها را میبرید دانشگاه و دو، سه نفر از مسئولان دانشکده هم امضا میکنند. دکتر حقیر در این باره توضیح میدهد: «اگر کسی در زمان حیات داوطلب اهدای پیکر شده باشد و بعد از فوت یکی از ورثه مخالفت کند، ما نمیتوانیم جسد را تحویل بگیریم، اما برعکسش ممکن است. یعنی بازماندگان میتوانند حتی در صورت اعلام رضایت نکردنِ عزیز از دست رفتهشان، بعد از فوت پیکرش را به دانشگاه اهدا کنند».
پیش از آمدن به دانشگاه، درباره اهدای جسد با چند نفری صحبت کردم. بعضیها میگفتند دوست دارند این کار را انجام بدهند، ولی بیمار هستند و احتمالا بدنشان به درد تشریح نخواهد خورد. دکتر حقیر به این سوال هم جواب میدهد: «بیماری منعی برای تشریح ایجاد نمیکند مگر آنکه آناتومی بدن را در ناحیهای خاص، برهم زده باشد که در این صورت هم فقط آن عضو به خصوص قابل تشریح نخواهد بود». میپرسم جسدی که به کار تشریح بیاید، چه ویژگیهایی دارد؟ «جسد هرچه تازهتر باشد و کمتر در سردخانه پزشکی قانونی مانده باشد، برای تشریح مناسبتر است. بعد از مرگ از داخل سلولهای مرده، آنزیمهایی آزاد میشود که بافت بدن را هضم میکند؛ به این فرایند میگوییم «اتولیز» یعنی بدن خودش را تخریب میکند. اتولیز در مغز به دلیل بافت نرمش خیلی سریع اتفاق میافتد به همین دلیل بهتر است جسد در زمان کوتاهی بعد از مرگ، به دانشگاه برسد.»
روزنامه خراسان نوشت: بعضیها دوست دارند تحت کنترل دربیاورندش. راجع به همه جزئیات روزهای نبودنشان برنامهریزی میکنند؛ کجا دفن شوند و مراسم ترحیم چطور برگزار شود و کی بیاید و کی نه! بعضیهای دیگر هم ترجیح میدهند بعد از نبودنشان، باشند؛ مفید و موثر. خواسته دستنیافتنی و عجیبی است؟
در ادامه روایتی جذاب از اهمیت اهدای جسد به دانشگاههای علومپزشکی و آنچه در اتاق تشریح اتفاق میافتد را می خوانید.
همه چیز از این نامه شروع میشود
«این جانب ... در کمال صحت و سلامت جسمی و روانی درجهت اعتلای دانش بشری و خدمت به عرصه علم و فرهنگ این مرزوبوم و پرورش نسلی داناتر و تواناتر [..]جسم و کالبد خود را پس از مرگ که حق است [..]اهدا مینمایم». همه چیز از این نامه شروع میشود. بعضیهایی که با دست کوتاه شده از زندگی هم به دیگران نفع میرسانند، پای این نامه را امضا کردهاند. این چند خط، شروع وصیت نامهای است که به موجب آن فرد کالبدش را اهدا میکند تا بعد از مرگ، به جای پوسیدن زیر خاک و خوراک مور و مار شدن ابزاری شود برای پیشرفت علم و نجات جان بیماران. چطوری؟ من دارم میروم دانشگاه علوم پزشکی تا جواب سوالم را بگیرم. شما هم میتوانید، بیایید و برای دقایقی با من همراه شوید.
اینجا سردخانه کوچکی است با چندتا یخچال
ساعت هشت صبح است، اینجا اتاق تشریح دانشکده پزشکی است و من خیلی خوشبختم که کلاسها به دلیل شرایط ویژه این روزها برگزار نمیشود. شما هم واقعا شانس آوردید. من اگر روی این تختها با جسدی درحال تشریح مواجه میشدم، حتما با همه جزئیات برای شما هم تعریف میکردم. این، چیزی نیست که بتوانم دربارهاش حرف نزنم و مراعات حالتان را بکنم. بالای هر تخت که در این جا میز تشریح نام دارد، چراغ و دوربین قرار دارد.
کاربرد چراغ که معلوم است، دوربینها برای این نصب شدهاند که وقتی تعداد دانشجوها زیاد باشد؛ روند تشریح را ضبط کنند و روی مانیتورهای دورتادور اتاق نمایش بدهند. چند هواکش قوی و بزرگ هم هست که بوی بد جسد را میگیرد تا استادها و دانشجوها بتوانند کارشان را انجام بدهند. این بو البته آن بوی تعفن معروف که از اموات سراغ دارید، نیست. بوی ماده شیمیایی است. برویم به اتاق بغلی تا بفهمیم ماجرا چیست. اینجا سردخانه کوچکی است با چندتا یخچال فلزی و حوضچه. جسد وقتی پایش به دانشگاه باز میشود، ابتدا در این اتاق ازش استقبال میکنند. همانطور که میدانید جسم ما بعد از مرگ تجزیه و متلاشی میشود، اما چون اینجا قرار است استفاده شود، باید جلوی از بین رفتنش را بگیرند. برای این کار، شریان ران جسد را باز میکنند. عروق را خالی میکنند و مایع فیکس (ترکیبی از فرمالین، گلیسیرین، اسیدفنیک و چندماده دیگر) به آن تزریق میشود.
جسد پنج، شش ماه در این اتاق و در حوضچه فیکس مهمان است تا مایع کاملا در آن نفوذ کند. در این روش، آنزیمهای تخریب کننده جسد ترشح نمیشوند و باکتریها فرصت فعالیت پیدا نمیکنند، پس از بوی تعفن هم خبری نیست. بوی بدی که اتاق تشریح را نیازمند هواکش میکند، مال ماده فیکس است. اگر تعداد جسدها زیاد باشد –که نیست- در یخچالها توی نوبت میمانند. بعد از اینجا به اتاق تشریح میروند تا کار تدریس را شروع کنند.
پشت سر موفقیت هر متخصصی آناتومی نهفته است
اگر فکر کرده اید استفاده از کلمه «تدریس» در پاراگراف قبلی استعاری یا غلوآمیز است، توضیحات دکتر «حسین حقیر» نظرتان را عوض میکند. دکتر حقیر، استادتمام و مدیر گروه آناتومی دانشکده پزشکی مشهد، توضیح میدهد که در اتاق تشریح چه خبر است و چرا کاری که جسم بیجان ما انجام میدهد، تدریسی فداکارانه است؛ «وقتی متوفی وارد اتاق تشریح میشود، ابتدا برایش فاتحه میخوانیم. بعد عضوی را که میخواهیم تشریح کنیم، از زیر کاور بیرون میآوریم. کاور، پارچه خیسی است که دور جسد بسته و روی آن پلاستیک کشیده میشود. ما ترجیح میدهیم جسد را مرطوب نگه داریم، چون تشریح جسد خشک کار سختی است. خب فرض کنید میخواهیم دست را تشریح کنیم.
ابتدا پوست را بر میداریم؛ لایه لایه اعصاب سطحی را بررسی میکنیم؛ بعد میرسیم به بافت زیرپوستی و عضلات و اعصاب. به این شیوه دانشجوها تک تک اندامها و عملکرد آنها را یاد میگیرند. دانشجو وقتی میتواند بیماری را پیدا کند که بداند بدن نرمال و سالم چطوری است. تمام رشتههای مرتبط با علوم پزشکی از دندان پزشکی و فیزیوتراپی و مامایی و پرستاری گرفته تا بیناییسنجی و شنواییسنجی و علوم آزمایشگاهی و خلاصه همه شاخههای مرتبط، باید آناتومی بدانند. یکی از بخشهای مهم آناتومی، تشریح است که در آن، جسد به فارغالتحصیلان آینده میآموزد چطور آسیبشناسی کنند و جان بیمار را نجات بدهند. پشت سر فلان متخصص مشهور که همه کارش را تحسین میکنند، آناتومی نهفته است. او اگر پایه آناتومی قوی نداشته باشد، نمیتواند از پس چالشهای حرفهاش بربیاید. مثلا اگر یک عمل جراحی با برشهای روتین قابل انجام نباشد، جرئت ایجاد برشهای تازه را نخواهد داشت. جراحی قدیمی میگفت برای عمل کردن آپاندیس لازم نیست پزشک باشید. یک تکنیسین اتاق عمل هم وقتی چند بار ببیند شما چطور بدن را برش زدید و آپاندیس را بیرون آوردید، میتواند مثل شما و حتی بهتر از شما عمل کند.
فرق یک جراح خیلی خوب با جراح معمولی این است که جراح خوب میگوید من با این برش معمول چهار سانتیمتر شکم بیمار را باز میکنم؛ اگر سمت دیگری از بدن بیمار را یک سانتیمتر برش بزنم، میتوانم همین عمل را بدون هیچ مشکلی انجام بدهم. کسی که میخواهد برش جراحی جدیدی ایجاد کند، باید کاملا بداند زیر چاقو چه چیزی قرار گرفته است که شریان یا عصبی را قطع نکند.»
چه کسانی با چه ویژگیهایی جسد اهدا میکنند؟
خب تور علمیمان بین تختهای تشریح تمام شد. برای ادامه گزارش به اتاق آقای دکتر برویم. برای شما سوال نشده که به رغم اهمیت و عظمت این کار، چرا دانشگاههای ما مشکل کمبود جسد دارند؟ من به نیابت از شما میپرسم و جواب میگیرم: «از لحاظ قانونی و شرعی، هیچ منعی برای اهدای پیکر وجود ندارد. ما از بعد انقلاب، فتوای حضرت امام (ره) را داریم که تصریح کردند اگر حیات انسانهای دیگر منوط به تشریح جسد باشد، اشکالی ندارد. نزد مردم شاید تصور کاری که در اتاق تشریح با جسد میشود، مانع استقبال عدهای باشد درحالی که زیر خاک اتفاق بهتری در انتظار بدنمان نیست. جسم ما به هر حال از بین میرود فقط، چون اتفاقات زیر خاک جلوی چشم نیست، تصویر دردناکی از آن هم وجود ندارد. ما در دانشگاه، با نهایت احترام با پیکرها برخورد میکنیم؛ هم به عنوان انسانی که فوت کرده و هم به عنوان فردی که خودش را وقف علم کرده است. بعد از تمام شدن کارمان هم موظف هستیم برای متوفی، قبر تهیه کنیم و مراسم تدفین برگزار کنیم.
از آن جایی که به دلیل کمبود جسد ناچار هستیم زمان زیادی -حداقل شش ماه که تا چند سال هم ممکن است طول بکشد- پیکرها را نگه داریم، برای بازماندگان راحت نیست که در این مدت از عزیزشان قبری نداشته باشند یا سر مزار خالی او بروند. خب البته حق هم دارند. خارج از روال و قاعده عمل کردن، کار سادهای نیست. کسی که تصمیم میگیرد، کالبدش را اهدا کند، توانایی خاصی دارد که میتواند خودش و عزیزانش را مجاب کند به دیدن آینده. نمیشود از همه توقع داشت چشمهایشان را ببندند و ۲۰ سال بعد را ببینند که دانشجوی امروز جراح شده و زندگی آدمهای زیادی چه بسا فرزندان خودشان به تبحر او وابسته است. اهداکنندگان پیکر، روحیه بالا و دید وسیعی دارند». میپرسم بیشتر چه کسانی، با چه جنسیت و چه ویژگیهایی جسد اهدا میکنند؟ دکتر میگوید: «غالبا افراد میان سال فرهیخته. منظورم از فرهیختگی لزوما سواد نیست، چون تحصیلات، تنها بخشی از فرهیختگی است. کسانی که داوطلب این کار میشوند، افرادی هستند که میخواهند وجودشان مفید باشد. از نظر جنسیتی در این سالها تفاوت معنی داری مشاهده نکردهایم و از هر دو گروه زنان و مردان اهداکننده داشتهایم.»
اهدای کالبد، جان چند نفر را نجات میدهد؟
شاید فکر کنید این آموزش با نمونههای مصنوعی هم ممکن است و ضرورتی ندارد جسم ما پزشک متخصص تربیت کند. خب برویم سالن «مولاژ» تا جواب این ابهام را پیدا کنیم. این جا دورتادور کمدهای شیشهای است؛ پر از قلب و کبد و کلیه و لایههای برش خورده مغز و استخوان. بعضیهایشان طبیعی هستند و بعضیها کارخانهای. سالها پیش مرحوم «دکتر مستقیمی»، بزرگترین و مشهورترین آناتومیست ایران، این نمونهها را تنهایی ساخته و جمعآوری کرده است. مثلا یک قلب واقعی اینجاست که با تکنیکی ویژه در قالبی پلاستیکی سالم مانده و اجزایش به راحتی قابل تشخیص است. زمانی که «آنژیوگرافی» وجود نداشته، این بهترین روش برای نشان دادن عروق قلب بوده است.
این یکی را باید بودید و میدیدید؛ مغز، مثل پنیر، ورقه ورقه برش خورده و در یک لایه پلاستیک فشرده و شفاف قرار گرفته است. آن موقع که سیتیاسکن و امآرآی در ایران وجود نداشت، این برشهای مغز با تصویر نسبتا دقیقی که به جراح میدادهاند، جان خیلیها را نجات دادهاند. مولاژها یا مدلها در آموزش پزشکی، ضروری و مفید هستند، ولی هیچ چیز جای جسد را نمیگیرد. آنچه روی جسد آموخته میشود، هیچ وقت ازیاد نمیرود. این روزها که کالبد به اندازه کافی اهدا نمیشود، نویددهنده آینده ترسناکی است. اینها را من نمیگویم، دکتر حقیر تعریف میکند: «ما در هر ترم یک جسد داریم برای حدود ۲۰۰ دانشجو که از استاندارد فاصله بسیار زیادی دارد.
در دانشگاههای معتبر دنیا، هر هشت نفر یک جسد دارند و خودشان آن را تشریح میکنند درحالیکه در کلاسهای ما استاد تشریح را انجام میدهد و دانشجو فقط میبیند. در این شیوه، یادگیری خیلی کم اتفاق میافتد. همین دانشجو فردا پزشک متخصص میشود و عضوی را جراحی میکند که یک بار در زندگیاش از نزدیک ندیده و لمس نکرده است. هر پیکری که امروز اهدا میشود، به پزشکان بسیاری درس میدهد و این پزشکان در طول عمر کاریشان با تعداد غیرقابل محاسبهای بیمار سر و کار خواهند داشت. نمیشود تصور کرد اهدای کالبد، جان چند نفر را نجات میدهد.»
پرسش و پاسخ درباره اهدای جسد
اگر تا اینجا همراه من آمدهاید، شاید از ذهن بعضیهایتان گذشته باشد که «خب حالا چه کار باید بکنیم برای اهدای جسد؟». دانشگاه علوم پزشکی دو فرم به داوطلبان میدهد. یکی از آنها را شما پر میکنید که طبق آن رضایت میدهید (دور از جانتان، بعد از ۱۲۰ سال) پیکرتان بعد از فوت به دانشگاه اهدا شود. فرم دوم را اعضای درجه یک خانواده، امضا میکنند. متأهلها باید رضایت همسر و فرزندانشان را بگیرند و مجردها، رضایت والدین و خواهر و برادرها. همه امضاها هم باید محضری شوند. بعد فرمها را میبرید دانشگاه و دو، سه نفر از مسئولان دانشکده هم امضا میکنند. دکتر حقیر در این باره توضیح میدهد: «اگر کسی در زمان حیات داوطلب اهدای پیکر شده باشد و بعد از فوت یکی از ورثه مخالفت کند، ما نمیتوانیم جسد را تحویل بگیریم، اما برعکسش ممکن است. یعنی بازماندگان میتوانند حتی در صورت اعلام رضایت نکردنِ عزیز از دست رفتهشان، بعد از فوت پیکرش را به دانشگاه اهدا کنند».
پیش از آمدن به دانشگاه، درباره اهدای جسد با چند نفری صحبت کردم. بعضیها میگفتند دوست دارند این کار را انجام بدهند، ولی بیمار هستند و احتمالا بدنشان به درد تشریح نخواهد خورد. دکتر حقیر به این سوال هم جواب میدهد: «بیماری منعی برای تشریح ایجاد نمیکند مگر آنکه آناتومی بدن را در ناحیهای خاص، برهم زده باشد که در این صورت هم فقط آن عضو به خصوص قابل تشریح نخواهد بود». میپرسم جسدی که به کار تشریح بیاید، چه ویژگیهایی دارد؟ «جسد هرچه تازهتر باشد و کمتر در سردخانه پزشکی قانونی مانده باشد، برای تشریح مناسبتر است. بعد از مرگ از داخل سلولهای مرده، آنزیمهایی آزاد میشود که بافت بدن را هضم میکند؛ به این فرایند میگوییم «اتولیز» یعنی بدن خودش را تخریب میکند. اتولیز در مغز به دلیل بافت نرمش خیلی سریع اتفاق میافتد به همین دلیل بهتر است جسد در زمان کوتاهی بعد از مرگ، به دانشگاه برسد.»