دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۲ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۸

ماجرای کارت مخصوص در جیب یک فرمانده ارتش چه بود؟

ماجرای کارت مخصوص در جیب یک فرمانده ارتش چه بود؟
یکی از شهدای نابغه نظامی کشورمان در عملیات‌ها کارتی عجیب در جیب خود داشت.
کد خبر : ۵۲۲۲۹۵
امیر سرلشکر شهید مسعود منفرد نیاکی در سال ۱۳۰۸ در شهرستان آمل به دنیا آمد و در سال ۱۳۳۱ با دیپلم طبیعی، وارد دانشکده افسری ارتش شد. وی پس از طی دوره سه ساله به درجه ستوان دومی نائل آمد و با انتخاب رسته زرهی به خدمت مشغول شد. او در طول خدمت با نظمی مثال زدنی و جدیت و صداقت در سمت‌های مختلف فرماندهی در یگان‌های رزمی انجام وظیفه کرد و مدارج تحصیلی را از دوره مقدماتی و عالی زرهی تا دوره فرماندهی و ستاد و سپس دانشکده پدافند ملی با موفقیت پشت سر گذاشت و در سال ۱۳۵۵ درجه سرهنگی را اخذ کرد.



امیر سرلشکر منفرد نیاکی در انقلاب شکوهمند اسلامی مانند بدنه مومن و خَدوم ارتش به دریای بیکران ملت پیوست و پس از پیروزی انقلاب به شکرانه استقرار نظام اسلامی خود را وقف دفاع از انقلاب نوپای اسلامی کرد. او به پاس فداکاری و خدمات ارزشمندش، در سال ۱۳۵۹ به سمت فرمانده لشکر ۸۸ زرهی زاهدان و در سال ۱۳۶۰ به سمت فرمانده لشکر قدرتمند ۹۲ زرهی اهواز منصوب شد و در این مسئولیت‌ها و در همه میدان‌های دفاع از میهن اسلامی در برابر دشمنان انجام وظیفه کرد. حضور مداوم در خط مقدم جبهه و مسئولیت شناسی عمیق از ویژگی‌های بارز وی بود. او با حضور پدرانه‌اش در کنار افسران، درجه داران و سربازان، روحیه دلاوری و صبر و استقامت آن‌ها را تقویت می‌کرد.


کارنامه او در دوران دفاع مقدس انباشته از افتخارات و قهرمانی‌ها است. وی در مسئولیت‌های فرماندهی در عملیات‌های بزرگ طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، والفجر و رمضان خدمت کرد و در سمت فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی خوزستان و فرمانده قرارگاه فتح، بار‌ها به قلب دشمن تاخت و شکست‌های سنگینی بر پیکر دشمن وارد آورد. او به واسطه لیاقت و شجاعت وافر خود، طی حکمی از سوی امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، به جانشینی فرمانده نیروی زمینی ارتش در جنوب منصوب شد و در طراحی عملیات‌های بزرگ رزمی در جنوب نقش موثری ایفا کرد.


منفرد نیاکی سپس در سال ۱۳۶۳ با کوله باری از تجربیات گران بها، در سمت جانشین اداره سوم ستاد مشترک ارتش منصوب و آماده ایفای مسئولیت‌های سنگین و جدید دیگری شد. او در تاریخ ششم مردادماه سال ۱۳۶۴ به عنوان ناظر آموزش در رزمایش لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار که در شرایط واقعی جنگی اجرا شد شرکت کرد و تقدیر الهی بر آن شد که پس از سی و سه سال خدمت پرافتخار سربازی، در میدان آموزش و تمرین نظامی به درجه رفیع شهادت نائل شد.


چرا شهید منفرد نیاکی یک نابغه نظامی است؟

اولین قدم اساسی در انجام عملیات‌های جنگی برقراری ارتباط مناسب برای پیروزی در جنگ است، امیر شهید مسعود منفرد نیاکی این مورد را به خوبی رعایت می‌کرد. سرهنگ علی اکبر اصلانی در این باره می‌گوید که وقتی شهید نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ شد به همه یگان‌ها سرکشی می‌کرد و به یگان ما هم آمد. در آن زمان من فرمانده آتش‌بار یکم گردان ۳۸۸ توپخانه لشکر ۹۲ بودم. اولین جمله‌ای که ایشان گفت این بود که می‌خواهم تک تک شما را از نزدیک زیارت کنم و این وعده را از شما بگیرم که این دشمن متجاوز را از خاک کشورمان بیرون کنیم. من سرباز پیری هستم و به این سربازی افتخار می‌کنم. چهره من سوخته است؛ چون تمام خدمتم را در یگان‌های صف گذرانده‌ام. الان هم دست به سوی شما دراز می‌کنم و از شما می‌خواهم در این امر مقدس کمک کنید و این قول را به من بدهید که این دشمن را که در ارتفاعات الله اکبر مستقر شده، از کشورمان بیرون کنیم. سپس شهید نیاکی با همه سربازان روبوسی کرد و رفت.


یکی از معاونان شهید منفرد نیاکی می‌گوید:« یک روز به همراه شهید نیاکی یک راننده و یک محافظ به خط مقدم رفته بودیم. وقتی پیاده شدیم جناب نیاکی به طرف مواضع دشمن حرکت کرد و همین طور به جلو می‌رفت. بر اساس وظیفه ما هم باید پشت سرش می‌رفتیم. من عرض کردم: جناب سرهنگ خطرناک است! صلاح نیست شما به عنوان فرمانده لشکر جلو بروید. اگر خدای ناکرده اسیر شوید، خیلی مشکل ساز می‌شوید. ایشان نگاهی به من کرد و گفت: ما کارت شناسایی و درجه نداریم که ما را بشناسند. من باید بروم جلو و منطقه عملیاتی را شناسایی کنم تا بتوانم با خیال راحت و وجدان آسوده، سربازان و درجه داران را برای انجام عملیات به اینجا بکشانم.»


در اینجا هم شهید منفرد نیاکی به یکی دیگر از اصول فرماندهی که کسب اطلاع دقیق از وضعیت دشمن، موانع، نقاط ضعف و قوت و همچنین طرح ریزی دقیق عملیات است توجه داشته‌ است. دانش و میزان شناخت و آگاهی فرمانده از موقعیت و وضعیت خودی و دشمن، از عوامل موثر در ابتکار عمل و نبوغ نظامی اوست و اساس، پایه و پیش نیاز هر عملی محسوب می‌شود. یک فرمانده، بدون شناخت و آگاهی لازم، نمی‌تواند تصمیم گیری، ابتکار عمل و اقدام مناسبی داشته باشد.


شهید منفرد نیاکی بسیار ورزیده و مقاوم بود

شهید نیاکی به رغم داشتن سن زیاد از ورزیدگی مثال زدنی برخوردار بود. اعتقاد داشت که یک نظامی باید همیشه آماده رزم باشد. امیر سرتیپ دوم نبی کریمی از همرزمان شهید نیاکی می­ گوید: «نزدیک ۱۰ روز قبل از آغاز عملیات تپه ­های الله اکبر، شهید نیاکی به همراه شماری از نیرو‌های ورزیده ارتش و سپاه به پشت نیرو‌های عراقی نفوذ کردند و شناسایی لازم را انجام دادند. ما فکر می­ کردیم که این عمل سنگین با یک راهپیمایی طولانی و طاقت فرسا برای فرد مسنی، چون او سخت است و او نمی ­تواند پا به پای نیرو‌های جوان حرکت کند، ولی در عمل دیدیم که در این ۱۰ روز سخت و نفس‌­گیر، بدون آن که کم بیاورد یا احساس ناتوانی بکند، همراه آن جوانان ورزیده به عملیات شناسایی رفت و بدون کوچک ترین ضعف و قصوری از این مأموریت بازگشت.»

همیشه کارتی در جبیش بود که روی آن نوشته شده بود: «اگر زمانی در حین خدمت، جانم را از دست دادم و قرار شد ارتش مرا به خاک بسپارد، هر جا که برای ارتش راحت­‌تر و ارزان­‌تر است، مرا خاک کند.»


پدری که خبر فوت دخترش را شنید، اما خم به ابرو نیاورد...

در جریان عملیات بیت المقدس نیز با اینکه به هنگام شروع عملیات در تاریخ نهم اردیبهشت ۱۳۶۱، خبر فوت دختر شهید منفرد نیاکی را به او می‌دهند، این فرمانده شجاع و متعهد ارتش جمهوری اسلامی ایران جبهه‌های جنگ را ترک نمی‌کند. وقتی به او تلگراف زده شد و خبر فوت دخترش مژگان را به او دادند، ایشان در جواب تلگراف، تلگرافی به این مضمون فرستاد: «همسر عزیزم ملیحه! آن فرزندم کسانی را دارد که در کنارش باشند، ولی من نمی ­توانم در این بحبوحه جنگ، فرزندان سرباز خود را تنها بگذارم». شهید نیاکی چهل و هفت روز بعد از وفات دخترش بر سر مزار فرزند عزیزش حاضر شد.

شهید منفرد نیاکی با استفاده از طرح‌های ابتکاری و نبوغ نظامی خود نیرو‌های جمهوری اسلامی ایران را در آزادسازی خرمشهر یاری می‌کرد.


نمونه‌ای از طرح‌های ابتکاری و نبوغ نظامی شهید منفرد نیاکی از زبان هم‌رزمش سرهنگ جانباز هوشنگ کریم پور چنین است: « در عملیات بیت المقدس ما یگان احتیاط بودیم. روز دهم به ما دستور دادند که وارد عمل شویم. ما هم بی درنگ از پل عبور کرده و به پیشروی ادامه دادیم و حدود هفت کیلومتر جلو رفتیم. ناگهان شنی یکی از تانک‌های ما پاره و معلوم شد که در میدان مین گرفتار شده‌ایم. خیلی سریع شروع به گشودن معبر کردیم که در این حال شهید منفرد نیاکی خود را به یگان ما رساند و پس از سلام و احوال پرسی به ما دستور داد که مسیر خود را کمی منحرف و با چراغ روشن به جلو حرکت کنیم. ما بی درنگ سرچ لایت‌ها و چراغ خودرو‌ها را روشن و با نهایت سرعت به طرف جلو حرکت کردیم. این کار با آن که خطرناک بود، ولی فواید زیادی داشت، از جمله اینکه تمام منطقه روشن شد میدان‌های مین و موانع مشخص شدند و غرش تانک‌ها، توان رزمی نیرو‌های خودی را بالا برد و باعث ترس و وحشت دشمن شد. این ابتکار شهید نیاکی به کار ما سرعت بخشید و توانستیم ابتکار عمل را در آن منطقه به دست بگیریم. این حرکت و نبوغ نظامی از افرادی مانند شهید منفرد نیاکی بار‌ها و بار‌ها سر زد که توانستیم عملیات‌های بزرگی مانند فتح المبین و بیت المقدس را با موفقیت به پایان ببریم.»


در اینجا نیز شهید منفرد نیاکی پس از برخورد نیرو‌های تحت امر خود با مانع مهمی مثل میدان مین در حین عملیات، با بررسی وضعیت خاص نیرو‌های خودی و دشمن و سپس اتخاذ تصمیم مناسب، ضمن حفظ نیروها، طرح یک حمله اساسی علیه دشمن را پی ریزی می‌کند که این امر ناشی از تفکر خلاق و نبوغ نظامی آن فرمانده دلیر است.
خاطره شهید صیاد شیرازی از شهید منفرد نیاکی

امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی هم در خاطراتش درباره ویژگی‌های شهید منفرد نیاکی می‌گوید: «در یکی از ساختمان‌های سوسنگرد نشسته بودیم. برادر ردانی پور گفت که اگر موافقید چراغ‌ها را خاموش کنیم و دعای توسل بخوانیم. این سخن به دل همه چسبید و دعای توسل شروع شد. واقعا اشک ریخته می‌شد؛ ناگهان متوجه هق هق یکی از حضار شدم؛ طوری که گریه او همه را تحت الشعاع قرار داده بود. نگاه کردم دیدم سرهنگ نیاکی است. او دستمال سفیدی را جلو صورتش گرفته بود و گریه می‌کرد. ما با دیدن گریه او در خود احساس حقارت کردیم و گفتم: ما می‌گوییم تعهدمان بیشتر است و انقلابی‌تر هستیم و مدعی هم هستیم؛ ولی به حال این پیرمرد نرسیدیم. این خاطره را بعد از عملیات طریق القدس برای حضرت امام خمینی (ره) بیان کردم که ایشان فرمودند: این اصل رجعت انسان به فطرت خود است. این‌ها دلشان نور الهی دیده و قلبشان روشن شده است، بروید از این فضای نورانی بهره برداری کنید.»


این خاطره شهید صیاد شیرازی در خصوص شهید منفرد نیاکی بیانگر ایمان و اعتقاد قوی شهید نیاکی به عنوان یکی از ویژگی‌های اصلی فرماندهی است. ایمان و اعتقاد الهی با دید، نگرش و جهان بینی خاصی که به انسان می‌دهد او را از انحصار تنگ و تاریک مادیات رها کرده متوجه ابعاد دیگر شخصیت انسانی می‌کند. این نگرش باعث می‌شود که فرمانده در هیچ حال مأیوس و افسرده نشده و با نفس قوی و اراده و توان کافی دست به ابتکار عمل و خلاقیت زده و بدین ترتیب نبوغ نظامی خود را آشکار کند.