یک مرد انگلیسی تصمیم گرفت از فقر خود را نجات داده و بانکی که بیست سال پیش از وام دادن به او خودداری کرد، چون او فاقد تجربه بوده است را بخرد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، آدام درینگ ۳۹ ساله، هنگامی که بانک به او از دادن وام ۱۰ هزار پوندی امتناع کرد، قادر به خرید میز و صندلی نبود. با این حال، این تاجر موفق شد شرکت خود را از ابتدا تاسیس کند و در سال ۲۰۱۴ آن را به قیمت ۵ میلیون پوند به فروش برساند.
تاجر آدام درینگ اکنون رئیس پنج شرکتی است که بیش از میلیونها دلار درآمد کسب میکنند و او گفته است که ۵۰۰ هزار پوند استرلینگ برای اصلاح ساختمان و تبدیل آن به ۸ آپارتمان و یک فروشگاه خرده فروشی هزینه خواهد کرد.
وی با یادآوری ناامیدی خود پس از رد وام، گفت: "من در سن ۲۱ سالگی کار خود را به عنوان یک فروشنده ترک کردم، زیرا میدانستم که فرصتی برای ایجاد یک تجارت موفق دارم. "وی افزود: "من یک طرح تجاری جامع به آنها دادم و ۱۰ هزار پوند درخواست کردم، اما به نظر میرسد مدیر بانک من را جدی نگرفته است. "
او توضیح داد، من قلب و روحم را در برنامه کاری قرار میدادم و به یاد میآوردم که چگونه انگشتانم از زیر میز عبور میکردند در حالی که من عصبی منتظر بودم که مدیر آن را اجرا کند و وقتی مدیر به من گفت که من خیلی جوان و بی تجربه هستم و هیچ راهی برای خطر کردن من وجود ندارد شوکه شدم. این تاجر ادامه داد: "بدون پول، چهار ماه را در سرما گذراندم، زیرا حتی نمیتوانستم میز و صندلی بخرم. "
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، آدام درینگ ۳۹ ساله، هنگامی که بانک به او از دادن وام ۱۰ هزار پوندی امتناع کرد، قادر به خرید میز و صندلی نبود. با این حال، این تاجر موفق شد شرکت خود را از ابتدا تاسیس کند و در سال ۲۰۱۴ آن را به قیمت ۵ میلیون پوند به فروش برساند.
تاجر آدام درینگ اکنون رئیس پنج شرکتی است که بیش از میلیونها دلار درآمد کسب میکنند و او گفته است که ۵۰۰ هزار پوند استرلینگ برای اصلاح ساختمان و تبدیل آن به ۸ آپارتمان و یک فروشگاه خرده فروشی هزینه خواهد کرد.
وی با یادآوری ناامیدی خود پس از رد وام، گفت: "من در سن ۲۱ سالگی کار خود را به عنوان یک فروشنده ترک کردم، زیرا میدانستم که فرصتی برای ایجاد یک تجارت موفق دارم. "وی افزود: "من یک طرح تجاری جامع به آنها دادم و ۱۰ هزار پوند درخواست کردم، اما به نظر میرسد مدیر بانک من را جدی نگرفته است. "
او توضیح داد، من قلب و روحم را در برنامه کاری قرار میدادم و به یاد میآوردم که چگونه انگشتانم از زیر میز عبور میکردند در حالی که من عصبی منتظر بودم که مدیر آن را اجرا کند و وقتی مدیر به من گفت که من خیلی جوان و بی تجربه هستم و هیچ راهی برای خطر کردن من وجود ندارد شوکه شدم. این تاجر ادامه داد: "بدون پول، چهار ماه را در سرما گذراندم، زیرا حتی نمیتوانستم میز و صندلی بخرم. "