چند روزی است خبر مرگ عزت الدوری معاون سابق صدام که لقب قصاب هم به او داده بودند در رسانههای خبری منتشر شده است. اما شاید خیلی از مخاطبین این خبر ندانند الدوری در طول پوشیدن لباس حزب بعث عراق چه کرده و در چه جنایاتی دستش به خون مردم بی گناه آلوده شده است.
به گزارش فارس برای اینکه به سابقه عزت الدوری برگردیم باید به زمان فعالیتهای محرمانه حزب بعث عراق برگردیم. عزت الدوری را میتوان یکی از ارکان کودتای ۱۷ جولای سال ۱۹۶۸ علیه محمد حسن البکر عنوان کرد، زیرا او نقش موثری را ایفا میکرد و به گفته برخیها دومین تانکی که وارد کاخ ریاست جمهوری شد توسط عزت الدوری هدایت میشد. اما پس از برکناری البکر عزت مناصب زیادی را از جمله عضو شورای دولت کودتا، وزیر کشاورزی، رئیس شورای عالی کشاورزی، وزیر کشور و معاون اول صدام به عنوان پاداش خوش خدمتی هایش بر عهده گرفت.
سرانجام ۲۱ شهریور سال ۵۹ روزی که صدام حسین در جلسه هیأت دولت اعلام کرد میخواهد سرزمینهایی را که ایران غصب کرده! باز پس بگیرد، در همین روز وزارت دفاع عراق نیز اعلام کرد سرزمینهای عراقی را که به موجب قرارداد سال ۱۹۷۵ میلادی قرار بود ایران از آن عقبنشینی کند و این کار را نکرد، نیروهای عراقی باز پس گرفتند. روزنامه الثوره، ارگان حزب بعث عراق در ۲۳ شهریور ۱۳۵۹ نوشت، در پی سه روز نبرد، نیروهای عراقی موفق شدند، ۲۱ کیلومتر مربع از مناطق واقع در مرز ایران و عراق را تصرف کنند.
روز ۲۲ شهریور بود که عزت ابراهیم الدوری، معاون ریاست شورای انقلاب عراق، نیز در نشست مطبوعاتی رم اعلام کرد: عملیات جنگی این کشور در مرزهای ایران برای بازپسگیری ۱۳۰۰ کیلومتر مربع خاک متعلق به عراق تا پایان هفته جاری خاتمه مییابد.
چند روز قبل از حمله سراسری ارتش عراق، صدام حسین در مجلس ملی عراق حاضر شد و اعلام کرد که موافقتنامه ۶ مارس ۱۹۷۵ الجزیره ملغی است و مجلس عراق نیز در یک جلسه فرمایشی در همان شب، موافقتنامه مزبور را باطل اعلام کرد.
دولت عراق در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در بغداد را به وزارت خارجه احضار کرد و با ابلاغ یادداشتی رسمی به طور یک جانبه موافقتنامه الجزایر را لغو کرد.
اینگونه بود که جنگ تحمیلی به سنگ اندازی دیوانه ای، چون صدام و همراهانش در حزب بعث با چنین بهانهای آغاز شد.
در این جنگ طرحی توسط عزت الدوری که عامل اصلی جذب کمکهای نظامی کشورهای عربی و غربی برای عراق بود مطرح شد با عنوان «شیعیان در برابر شیعیان» که بر اساس آن شیعیان عراق باید در صف اول جنگ علیه ایران حاضر میشدند و هر شیعه عراقی که از این موضوع سرباز میزد، مقابل خانهاش تیرباران میشد. یک خانواده عراقی در این خصوص تعریف میکرد: «آن روزها مردهایمان در خانه برای روزهای طولانی پنهان میشدند، حتی حضورشان را از همسایهها و اقوام به شدت پنهان میکردیم مبادا کسی متوجه شود و آنها را مجبور به جنگ با برادرانمان در ایران بکند. خیلی از مردان را دیده بودیم که مقابل چشممان یا میکشتند یا به زور به جنگ میفرستادند.».
اما معاونین جنگی صدام مثل ماهر عبد الرشید، عزت الدوری و ... خودشان از جهت خونخواری و جاه طلبی و قساوت چیزی کمتر از فرمانده شان صدام نداشتند. به همین علت بود که اگر چه در جنایاتهایی که فرمانده بر عهده شان میگذاشت موفق میشدند از نهایت قساوت و خونریزی چیزی کم نمیگذاشتند ما همین امر موجب شده بود صدام بدون اینکه بخواهد به طور شفاف بیان کند از کودتای آنها علیه خود بترسد و نگذارد معاونینش خیلی با هم در ارتباط باشند و یا در لحظات حساس جنگ به آنها بهایی نمیداد.
رئیس ستاد کل حزب بعث عراق در همین رابطه وقتی قرار میشود به این سوال پاسخ دهد که آیا صدام با تو که رئیس ستاد کل ارتش بودی درباره استفاده از سلاح شیمیایی در جنگ ایران و عراق، صحبتی نکرده بود؟ میگوید: صدام با هر فرمانده نظامی درباره چیزهایی که به نیروهای تحت امر آن فرمانده مربوط بود حرف میزد. با هیچ فرمانده نیرویی درباره چیزی که به نیروی دیگر مربوط بود حرف نمیزد.
میخواست هر کس نقش محدودی داشته باشد و شناخت هر فرمانده منحصر باشد به نیرویی که در اختیارش است. هیچ کس نبود که همه چیز را بداند جز فرمانده کل قوا. آیا کسی باورش میشود که مثلا عزت ابراهیم الدوری، معاون رئیس شورای رهبری انقلاب، در روز ۱۷ آپریل ۱۹۸۸ [۲۸ فروردین ۱۳۶۷]از رادیو بشنود که فاو آزاد شده است؟ در وهله اول، مردم خیال میکنند که کسی در حد و جایگاه عزت ابراهیم الدوری باید در بزرگترین نبرد جنگ عراق و ایران یعنی نبرد فاو دخیل بوده باشد، ولی میبینیم که او خبر آزادسازی فاو را همانطور میشنود که هر شخص دور از موضوعی میشنود.
این روش صدام حسین بود. مثلا من به عنوان فرمانده ستاد کل، نمیتوانستم چیزی از فرمانده نیروی هوایی بخواهم. نمیتوانستم به او یا به مدیر دستگاه اطلاعات دستوری بدهم.
جلوگیری از هرگونه دور هم جمع شدن و «گروه شدن» در بین فرماندهان نیروها؛ و اینکه ارتباط همه مستقیما با رئیس جمهور باشد. فرماندهان نیروهای هوایی و دریایی و رئیس ستاد کل و مدیر دستگاه اطلاعاتی و [هیئت]صنایع نظامی و بخش سیاسی ارتش و گارد ریاست جمهوری و گارد ویژه ریاست جمهوری و دستگاه اطلاعات نظامی همه با [شخص]فرمانده کل مرتبط بودند؛ و این تقسیم بنده باعث ضررها [و تلفات]فراوانی برای ما شد، چون فرماندهان نیروهای مختلف با هم هماهنگی نداشتند.
با اینکه عزت نقش سایه صدام و معتمد شماره یک او محسوب میشد و از همه کارهای دیکتاتور بزرگ با خبر بود، اما صدام به قدری جایگاه خود را متزلزل میدید که حتی مثل گرگها از ترس افرادی مثل عزت الدوری شبها هم با چشمان باز میخوابید، زیرا میدانست ممکن است همان بلایی را که سر حسن البکر آوردند بر سر او نیز بیاورند. اما سرانجام شیرینی خوش خدمتیهای صدام برای اربابانش تلخ آمد و روزی رسید که خودشان این دیکتاتور متکبر را از سوراخی بیرون کشیدند و به دار آویختند.
صدام رفت، اما عزت الدوری همچنان قرار بود در لباس حزب بعث بماند و پرونده جنایات خود را درخشانتر از قبل کند!
وقتی عراق توسط آمریکا اشغال شد عزت الدوری به وسیله نظامیان بعثی به مناطق شمالی عراق در کردستان و محل زندگی طایفه نقشبندیه فرار کرد. از آن پس گروه تروریستی نقشبندیه را با ادعای مبارزه با «اشغالگران آمریکایی» تشکیل داد، ولی این گروه تروریستی که بیشتر اعضای آن را نظامیان سابق ارتش عراق و اعضای حزب منحله بعث تشکیل میدادند باز هم سر تفنگش به سمت مردم بیگناه عراق بود.
با گستردهتر شدن فعالیتهای القاعده و روی کار آمدن گروههای تروریستی همچون داعش عزت الدوری به آنها پیوست و مسئولیت هماهنگی میان برخی گروههای تروریستی را بر عهده داشت. اما اینها تنها ذرهای از جنایات او بود و سرانجام روز گذشته خبر مرگ این قصاب خونخوار در رسانهها منتشر شد و گفته میشود جسدش بدون سر و صدایی توسط خانواده در گورستانی دفن شد.