روزهای پایانی پاییز سال گذشته مردی با حضور نزد علی ایردموسی، بازپرس شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه ۳۴ تهران از چهار مرد به اتهام آدمربایی و سرقت مقرون به آزار تحت پوشش جابهجایی مسافر شکایت کرد.
با دستور قضایی، پرونده به اداره پنجم پلیس آگاهی تهران منتقل و با تحقیق از شاکی معلوم شد او شب از محل کارش بیرون آمده و در میدان آزادی سوار خودروی پراید با چند سرنشین شده که آنها وی را با تهدید چاقو ربوده و اموالش را سرقت کردهاند.
پلیس در جستوجوی سارقان بود که افراد دیگری نیز با حضور در پلیس آگاهی تهران شکایتهای مشابهی را مطرح کردند.
تحقیقات در این چند ماه برای یافتن اعضای این باند ادامه داشت تا اینکه چند هفته پیش مردی که به بیماری سرطان معده مبتلا بود به پلیس آگاهی آمد و اعلام کرد که در دام سارقانی افتاده و آنها اموالش و موجودی پنج میلیون تومانی کارت بانکیاش را که برای خرید دارو قرض گرفته، سرقت کردهاند. شواهد نشان میداد او هم قربانی همان سارقان فراری شده است.
با گذشت چند روز از این ماجرا گشت پلیس توانست خودروی سارقان را متوقف و یکی از آنها را که فرید ۲۱ ساله بود، بازداشت و او را در اجرای دزدی از مسافری ناکام بگذارند. وی در بازجوییها به ربودن مسافران و سرقت از آنها اعتراف کرد و همچنین معلوم شد یکی از همدستان وی به اتهام سرقت مسلحانه و زورگیری خیابانی از چند هفته پیش در بازداشت است و یکی کارتنخواب شده و سرکرده باند هم به ترکیه گریخته است.
متهم روانه زندان شد و تحقیقات از او ادامه دارد.
آه شاکی مرا گرفت
فرید، سارق شیشهای فکر نمیکرد که آه مالباخته مبتلا به سرطان او را بگیرد و زمانی که به زندان میرود خودش هم مبتلا به سرطان فک شود. در حاشیه جلسه تحقیق گفتوگویی با او داشتیم که در ادامه میخوانید.
قبلا چهکاره بودی؟
سالها در کفش فروشی کار میکردم و دو سال پیش به طور اتفاقی با بهرام در بوستانی در تهران آشنا شدم. او خلافکار سابقهدار بود و مرا در منجلاب شیشه گرفتار کرد و از کارم اخراج شده و در پاتوق او میماندم. دو سال است خانوادهام را ندیدهام.
از شیوه دزدیهایت بگو.
اول با بهرام و دوستانش کیفقاپی وگوشیقاپی میکردم و بخشی از پول بهدست آمده را به او میدادم تا در خانهاش بمانم و بخشی را هم شیشه خریده و مصرف میکردم. بعد او شیوه دزدی را عوض کرد و یک گروه جدید تشکیل داد. ابتدا بهعنوان مسافر سوار خودروی ساینایی شده و آن را سرقت کردیم بعد با آن از مسافران سرقت میکردیم.
چطور مبتلا به سرطان شدی؟
در یکی از شبهای سرقت مردی را سوار کرده و با تهدید کارت بانکیاش را گرفتیم. او شروع به آه و نفرین کرد و گفت که مبتلا به سرطان است و این پول داروهایش بوده که ما سرقت کردیم. یک هفته قبل بازداشت شده و دو روز بعد از بازداشت حالم بد شد و مرا به درمانگاه بردند که فهمیدم مبتلا به سرطان فک شدهام و پزشکان جوابم کرده و گفتند زیاد زنده نمیمانم. حالا از مالباختگان میخواهم حلالم کنند.
منبع: روزنامه جام جم