شنبه ۳۱ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۹ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۰
اسکالپل

قطر دقیقاً دارد چه غلطی می کند ؟!

قطر در سالهای اخیر و بویژه پس از جنگ تابستان سال 2006 رژیم صهیونیستی علیه جنوب لبنان ، نقش فعالتری را در منطقه خاور میانه ایفا کرده است ...
کد خبر : ۵۳۱۵۳
به گزارش سرویس وبلاگ صراط، در آخرین به روزرسانی اسکالپل آمده است:
 
خدمات قدرت ؛ نگاهی به بازی سازی قطر در خاور میانه

اگر با دیدگاهی مادی به پادشاهی قطر نظر بیفکنیم ، مشاهده خواهیم کرد که این کشور کوچک در منطقه خاور میانه و بطور اخص  منطقه خلیج فارس ، واقع شده و با مساحت و جمعیت اندک که عمده در آمد آن از صدور فرآورده های نفتی و پالایشگاهی و صدور گاز تأمین می گردد که با توجه به جمعیت کم آن ، درآمد سرانه نسبتاً بالایی دارد . قطر در سالهای اخیر و بویژه پس از جنگ تابستان سال 2006 رژیم صهیونیستی علیه جنوب لبنان ، نقش فعالتری را در منطقه خاور میانه ایفا کرده است که از جمله می توان به مشارکت فعال در بازسازی لبنان ، تقبل نقش میانجیگیری در  پی بن بست و بحران سیاسی در بین گروه های سیاسی مختلف لبنانی ( بهار سال 2008 ) و نیز جنب و جوش سیاسی و دیپلماتیک قابل توجه در جریان حمله رژیم اسراییل علیه غزه ( زمستان 2008- 2009) اشاره نمود . نوشتار پیش رو تلاش می نماید تا منطق حاکم بر رفتار و سیاست خارجی قطر را با رویکرد معادلات قدرت در منطقه خاورمیانه ترسیم نماید.

اول : شرایط منطقه خاورمیانه از دیر باز به گونه ای بوده است که کشمکش ها و رقابت های متنوعی در قالب های گوناگون در میان بازیگران این حوزه پدید آورده است و تولید چالش را جزیی از طبیعت و ذات این ناحیه ژئوپلتیکی بسیار مهم ، نموده است . از جمله عوامل موثر در شکل گیری چالش های متعدد و متنوع در خاور میانه می توان به اختلاف های ارضی و مرزی ، شکاف های گوناگون سیاسی ( از لحاظ شکل و یا ماهیت ساختار حکومت ها در مقاطع مختلف تاریخی ) ، ایدئولوژیکی ، مذهبی ، قومی و نژادی در عین قرابت های فراوان فرهنگی و تمدنی در میان دولت- ملت های اشاره نمود . همچنین نفس شکل گیری دولت- ملت ها در خاورمیانه (بطور تقریبی از افغانستان و پاکستان گرفته تا مصر و شمال آفریقا) به گونه ای بوده است که به لحاظ بررسی هویت محور، خود در دسته بندی های گوناگونی قابل بحث و مطالعه می باشد. از این منظر منطقه خاور میانه با در نظر گرفتن ویژگی های محیطی که خاور میانه را ساخته، تعریف کرده و از مناطق همجوار جغرافیایی خود متمایز نموده است به عنوان یک مؤلفه ی کلیدی بر رفتار کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت بازیگران خاور میانه ای از جمله قطر ، تأثیر می گذارد.

دوم : موضوع دیگر ، کثرت بازیگران در خاور میانه است . بسته به موضوع و اهمیت می توان تقسیم بندی های متفاوتی از بازیگران منطقه و بالتبع آن منافع ، اهداف ، راهبرد و یا تهدیدهای هر کدام ارائه داد . در یک گونه از تقسیم بندی ، می توان بازیگران را به دو گروه بومی و فرا منطقه ای تقسیم کرد . خود گروه بازیگران منطقه ای را نیز می توان به     قدرتهای درجه اول (نظیر ایران ، عربستان ، سوریه و مصر )  و قدرتهای متوسط ( نظیر اردن یا امارات متحده عربی ) دسته بندی کرد. ویژگی مهم قدرتهای درجه اول منطقه – که ایالات متحده نیز به عنوان سرآمد قدرتهای فرامنطقه ای از آن برخوردار است – مسئله » توانایی ایجاد دستور کار « است . به عبارت دیگر این اصل می تواند ملاک تشخیص بازیگران درجه اول از سایرین در منطقه خاورمیانه ( و یا سایر مناطق ژئوپلتیکی ) باشد . همانگونه که مشاهده می شود قدرتهای درجه اول منطقه ای علاوه بر آنکه با فاصله ای نزدیک در میزان قدرت ملی ( عوامل مادی و معنوی سازنده قدرت ) با یکدیگر در رقابت هستند ، رویکردهای متنوع و چه بسا متضادی در تعقیب اهداف خود در قبال یکدیگر دارند که اضافه کردن عامل فرا منطقه ای معادله (و در مقاطعی ،نا معادله ی) خاورمیانه پیچیده تر می گردد.

البته باید اشاره نمود که در مورد وضعیت رژیم صهیونیستی نمی توان نظر قاطعی ابراز نمود . زیرا از یک سو این رژیم از جانب گروهی از کشورها به رسمیت شناخته شده است ، اما از سوی کشورهای دیگری نامشروع تلقی می گردد و حتی دشمن اصلی کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران یا سوریه به شمار می رود.

سوم : بر اثر رقابت نزدیک و فشرده قدرتهای بزرگ منطقه ای و همچنین فرآیند کنش و واکنش  های مداوم در مسایل جاری و مستحدثه خاور میانه ، حاصل برآیند عملیات حفظ ، کسب یا نمایش قدرت به گونه ای بوده است که به تشکیل بلوک های قدرتهای رقیب در خاور میانه منجر شده است . به عنوان نمونه پس از پیروزی  انقلاب اسلامی در ایران و اوج گرفتن اندیشه های مولد این انقلاب در منطقه ، شاهد صف آرایی حامیان حفظ وضع موجود و هواداران تغییر وضع موجود در برابر یکدیگر بودیم . و یا مثال دیگری را پیرامون مسئله صلح خاور میانه و موضع متفاوت کشورهای میانه روی عرب و در مقابل آنها ، کشورهای حامی مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی  را می توان در نظر گرفت .در این میان سایر کشورهای منطقه نیز باید در قبال این بلوک های قدرت - که معمولاً با همراهی یا تقابل قدرتهای فرامنطقه ای نیز همراه بوده اند – موضع مناسبی به نسبت اهداف خود اتخاذ نمایند .به دیگر سخن ، با تشکیل بلوک های خاور میانه ، سایر کشورهای منطقه نیز از این بلوک ها تأثیر پذیرفته اند و حتی می توان اظهار نظر کرد که روند و الگوی فعل و انفعالات در میان بلوک های قدرت خود را بر سیاستگذاری تمامی بازیگران خاور میانه ای ، اعم از منطقه ای و فرامنطقه ای تحمیل کرده است.

چهارم : رقابت میان بلوک های خاور میانه بر مبنای بازی حاصل جمع صفر است . نکته منتج از این موضوع آن است که بلوک های قدرت به رغم اشتراکات فرهنگی ، تمدنی ، مذهبی و یا نژادی کمتر امکان همکاری با یکدیگر داشته و دارند . تقریباً تمامی کشورهای خاور میانه عضو سازمان کنفرانس اسلامی هستند و یا اینکه بخش عظیمی از جمعیت خاورمیانه را اعراب تشکیل می دهند . ولی با این وجود دولت-ملت ها در رأس بلوک های قدرت در مسایل مختلفی با یکدیگر رقابت دارند که بر اساس آن ، در صورت افزایش قدرت یکی ، از قدرت سایرین کاسته شده و یا موازنه قدرت به شدت دچار تزلزل می گردد . از این رو محیط خاور میانه ، چهره ای امنیت محور به خود گرفته است که در این فضا ، تعارضات بر همکاری ها و نیز سوء برداشت ها بر خوش بینی غلبه دارد .مسئله رقابت_ تعارض حتی در موضوع اقتصاد نیز به چشم می خورد . بدین صورت که اقتصاد های غیر مکمل ( و موازی ) کشورهای خاور میانه عاملی در جهت نزدیکی و همراستایی منافع نیست ، بلکه رقابت میان این کشورها را، در جهت فعالیت در زمینه های موازی و محدود اقتصادی تشدید می نماید .به عنوان نمونه برای درک بهتر فضای چالش برانگیز خاور میانه ، کافی است حجم و کیفیت رقابت های تسلیحاتی میان کشورهای مختلف و نیز بلوکهای قدرت منطقه ای مد نظر قرار گیرد.

پنجم : علاوه بر مؤلفه هایی که تا بدین مرحله بر شمرده شد ، موضوع قابل توجه دیگر ، ماهیت ، چهارچوب و قواعد بازی در محیط خاور میانه است. موضوعات و دستورکارهای خاورمیانه ای از چنان سیالیتی برخوردار هستند که در عین آنکه می توانند با مرتبط شدن و در کنار هم قرار گرفتن به هم افزایی روند حاکم بر روابط و مناسبات بازیگران منجر شوند ، ولی از سوی دیگر نیز می توانند بطور جداگانه نیز  بررسی شده و در نهایت به تغییر یا تداوم الگوی مناسبات دو یا چند جانبه کمک نمایند . به عنوان مثال ، اگرچه مسائلی نظیر اصلاحات در خاور میانه ، تروریسم ، صلح خاور میانه ، سلاح های کشتارجمعی و تلاش برای ایجاد منطقه عاری از این تسلیحات ، انرژی هسته ای صلح آمیز ، تعارضات قومی _ نژادی _ مذهبی  هر کدام به خودی خود یک  دستور کار مفصّل هستند ، ولی  می توانند در اشکال مختلف با یکدیگر ترکیب شده و فضایی تازه را شکل دهند. از همین رو ، اینکه « ماهیت و موضوعیت بازی و قواعد حاکم بر آن » و در کدام مقطع زمانی مورد نظر قرار بگیرد ، می تواند عامل مهم دیگر برای فهم رفتار بازیگران باشد .

ششم : پادشاهی قطر به عنوان کشوری با مساحت 11437کیلومتر مربع بصورت یک جزیره در جنوب غرب آبهای خلیج فارس قرار گرفته و با قطب های منطقه ای ، ج.ا.ایران و پادشاهی عربستان سعودی همسایه می باشد . برای پاسخ به این سوال که چرا قطر تا به این اندازه در محیط منطقه خاورمیانه می تواند فعال باشد ، موارد زیر قابل طرح هستند:

الف) کشور قطر از لحاظ سخت افزاری با محدودیت های طبیعی و ژئوپلتیکی نظیر کمی مساحت و جمعیت و نیز اقتصاد محدود به محصولات  منابع طبیعی روبرو است . به همین لحاظ قابل درک است که در راستای کسب و حفظ یا نمایش قدرت به نسبت قدرتهای درجه اول منطقه در رتبه ای پایین تر قرار بگیرد.از همین رو فعالیت قطر اگرچه چشمگیرمی نماید ولی به علت محدودیت هایی که در نهایت ، به ایجاد سقف تقریباً معینی برای جهت گیری و رفتار این کشور منتهی می شوند ، حساسیت برانگیز نیست . اهمیت این نکته در آنجاست که منطق بازی حاصل جمع صفر _ همانگونه که ذکر شد _ علی رغم آنکه نقش بارزی بر الگوی رفتار بازیگران بلوک های قدرت دارد ، به علت عدم حساسیت بر روی ایفای نقش قطر ، تأثیر کمی برای ممانعت از این فعالیت فزاینده دارد زیرا باعث تأثیر ناگهانی و عمده در سطح قدرت بلوک ها و بازیگران منطقه ای نمی گردد.

ب) فرآیند جهانی شدن که شامل علل و پیامدهای متنوعی است باعث گردیده است تا در فضای  فشرده شده روابط بین الملل ، کوچکتر ها نیز ظرفیت مطرح شدن داشته باشند . مسئله کلیدی آن است که یک بازیگرکه  قابلیت های محدودی دارد و تا حد زیادی فاقد ویژگی هایی فکرافزاری قابل گسترش( از قبیل ایدئولوژی قابل صدور یا پیشنه تاریخی و تمدنی قابل اتکاء) می باشد  ، با چه جهت گیری خود را در تلاطم ها و کشمکش های مداوم و ریشه دار منطقه حفظ نموده یا جایگاه خود را ارتقاء دهد .منطقی به نظر می رسد که چنین بازیگری تمرکز اصلی خود را در عوض اتخاذ راهبردهای  صریح وچالش آفرین کسب یا افزایش قدرت ( سخت افزاری یا نرم افزاری ) ، بر کسب منزلت و پرستیژ به عنوان پیش زمینه فضاسازی ، برای به حداکثر رساندن ظرفیت های خود ، اختصاص دهد . به عقیده نگارنده، تلاش های منطقه ای قطر که به وضوح در اقدامات میانجیگرایانه قابل تشخیص است ، می تواند در راستای « ایجاد امنیت از طریق کسب اعتبار» مورد بررسی قرار گیرد . در این فرضیه ، بازیگری نظیر قطر با امکانات و محدودیت های معلوم ، می کوشد تا از طریق بازکردن یک جایگاه معتبر از لحاظ دیپلماتیک در میان بلوک های قدرت ، نقش ثابت و معین و حتی ضروری را برای خود فراهم نماید و تبدیل به قطعه ای مهم و ضروری در پازل منطقه ای خاور میانه گردد.

ج) با توجه به محیط متلاطم و در بعضی از مواقع متشنج خاور میانه ، قطر کالایی را عرضه نموده است که در این آشفته بازار، برای آن تقاضاهایی مشتاقانه ای نیز وجود دارد . در این راستا می توانیم بطور نمونه به بن بست سیاسی لبنان اشاره کنیم. هنگامی که طرف های درگیر در حوزه سیاسی لبنان نتوانستند از طرق هم سنخ با مشکل سیاسی ، آن را مرتفع نمایند ، بطور ناگهانی بحران به رودر رویی فیزیکی و جنگ شهری تبدیل گشت . در اینجا پادشاهی قطر با موقعیت شناسی دیپلماتیک وارد عرصه شده و آن چیزی را به جناح های سیاسی اپوزیسیون و دولت لبنان پیشنهاد نمود که هر کدام بطور واقعی به آن احتیاج داشتند. اپوزیسیون ( از جمله حزب ا... ) نیاز داشت فضایی را ایجاد کند تا اتهام کودتا را از خود دور سازد و همچنین گروه 14 مارس ( حامیان دولت وقت لبنان ) احتیاج داشت تا موازنه سیاسی _ روانی با اپوزیسیون را که به شدت برهم خورده بودرا اعاده نماید.درشرایطی که بلوک منطقه ای ایران_سوریه بطور غیر علنی در برابر بلوک عربستان _ مصر ( و حتی قدرتهای فرامنطقه ای نظیر ایالات متحده و فرانسه )  قرار گرفته بود ، گرد آمدن سران جناح های مختلف لبنانی برای مدت 6 روز در قطر و دستیابی به توافق دوحه ، در نهایت به پایان این بحران سیاسی کمک نمود. همچنین مساعی گسترده قطر در طی جنگ رژیم صهیونیستی علیه باریکه غزه در زمستان سال 2008 در جهت چاره اندیشی و حمایت از مردم غزه ، که بطور خاص در کنفرانس دوحه متجلی گشت،این کشوررا بیش ازپیش درعرصه خاورمیانه مطرح نمود .طرح هایی نظیرکمک هایی در جهت بازسازی مناطق جنگ زده لبنان و یا ابتکار فاخوره برای حمایت از دانش آموزان و دانشجویان غزه که توسط همسر پادشاه قطر ارائه گشت ، نیز نشان از تداوم این رویکرد دارد.

به عبارت دیگر ، در شرایط منطقه ای که تولید و یا توزیع قدرت از سوی کشوری نظیر قطر با دشواری های فراوان روبرو است ، می توانیم رفتار و سیاست خارجی این کشور را در جریان ارائه « خدمات قدرت » تعریف کنیم . مفهوم خدمات قدرت می تواند از لحاظ مصادیق ،  شامل ظرفیت های عمومی از قبیل اطلاع رسانی و شکل دهی به افکار عمومی از طریق رسانه قدرتمندی نظیر شبکه الجزیره ، تسهیل گری کنش و واکنش های سیاسی، اقتصادی و امنیتی ( کاتالیزور ) و نظایر اینها باشد که بر مبنای اصل عرضه و تقاضا می تواند موارد متعدد و متنوع دیگری را نیز شامل گردد.

د) موقعیتی که ممکن است برای کشوری مانند قطر ، به مثابه خطری باشد که این کشور را به یک چالش جدی رهنمون شود آن است که این کشور در شرایطی قرار بگیرد که مجبور شود داخل در یکی از دو بلوک منطقه ای گردد و بر این اساس جایگاه میانه خود را از دست بدهد . در این صورت این احتمال وجود دارد که فروش خدمات و کسب پرستیژ و در نهایت حفظ امنیت قطر با تزلزلی شدید مواجه گردد . بر این مبنا رویکردی را می توان برای قطر متصور شد که در یک چالش میان- بلوکی ، این کشور آخرین بازیگری باشد که با محاسبه سود و زیان خود به یکی از دو بلوک موجود ملحق گردد. از این لحاظ ، قطر همچنان به دنبال اعاده موازنه از راههای مختلف خواهد بود  تا مجدداً به جایگاه میانه ی خود بازگردد.

 احتمال دیگر نیز آن است که قطر بخواهد حمایت خود را به بالاترین پیشنهاد به فروش برساند . زیرا در مجموعه کشورهای خاورمیانه ای ، به هنگام وقوع یک چالش ، یارگیری بلوکها اهمیت خاصی می یابد که می تواند در مدیریت یا خاتمه دادن به چالش مهم جلوه نماید. این امر سابقه ی تاریخی ( اما نه کاملاً متشابه ) نیز داشته است، که می توان به موقعیت آلمان تازه متحد شده ، در زمانی بیسمارک صدراعظم آن بود ، اشاره نمود.                                    

نتیجه گیری

با توجه به آنچه که در بندهای شش گانه فوق ذکر شد، می توان نتیجه گرفت که آنچه برای کشوری مانند قطر در محیط امنیتی شده خاور میانه در مهم است ، اولاً ماهیت بازی ، ثانیا ً قاعده ، زمینه و چهارچوب بازی و ثالثاً بازیگران چالشگر اعم از بلوکهای قدرت در وجوه و ترکیب های مختلف می باشد، که تعیین می کند کشور قطر در فرآیند کنش و واکنش های سیا سی _ اقتصادی و امنیتی منطقه ، به چه نسبتی در متن یا حاشیه روندها و فرآیندهای مذکور قرار بگیرد.