گل آقا در دو کلمه حرف حساب، برای شوخی منتقدانه با شخصیتها و چهرههای سیاسی و مسئولان حکومتی با کسی تعارف نداشت. ۶ سال بعد وقتی «کیومرث صابری فومنی» [متولد ۷ شهریور۱۳۲۰ در صومعهسرا] تصمیم گرفت برای دریافت مجوز انتشار شاخصترین مجله طنز بعد از انقلاب اقدام کند، نام مستعار خود در «دو کلمه حرف حساب» را برای هفتهنامه انتخاب کرد. البته برخی معتقدند «گل آقا» را صابری با الهام از «میرزاگل» توفیق خلق کرده است. او پیش از تولد مجله گل آقا در اطلاعات، تجربه کار در دوره سوم مجله توفیق را داشت.
به گزارش ایسنا «سنگنبشتهها»، «کلاس درس» و «هشت روز هفته» از جمله ستونهای مجله توفیق بودند که نویسنده آنها کیومرث صابری بود و با نامهای مستعاری مثل «لوده، ریشسفید، میرزاگل، عبدالفانوس و خانداداش» منتشر میشدند.
صابری در کتاب خاطرات خود درباره همکاری با توفیق مینویسد: «سال ۱۳۴۰ که دانشجوی دانشگاه شدم و در همان سال اول در تظاهرات دانشجویی کتک مفصلی خوردم و دستگیر شدم، گردنم از ضربات باتوم بشدت آسیب دید. شعری به طنز و سیاسی سرودم و با نام مستعار «گردنشکسته فومنی» به روزنامه [مجله] توفیق فرستادم. آن شعر با اصلاح مختصری منتشر شد. حسین توفیق مرا که نشانیام را نیز نداشت، از طریقی پیدا کرد و تشویق به نوشتن و ادامه همکاری کرد. اغلب طنزهایی مینوشتم که بعضاً منتشر میشد تا سال ۱۳۴۵ که به کمک حسین توفیق از فومن به تهران آمدم و در یکی از دبیرستانهای تهران دبیر شدم و عصرها همکار توفیق شدم ... بعدها ستون ثابتی را با عنوان «هشت روز هفته» مینوشتم».
کیومرث صابری فومنی در دو دولت بعد از انقلاب بهعنوان مشاور فرهنگی - مطبوعاتی رئیسجمهوری فعالیت کرد اما ماندگاری در دنیای مورد علاقه خود در طنز و مطبوعات را به فعالیت در دستگاههای حکومتی ترجیح داد و سنگ بنای مجله گلآقا را در ۱ آبان ۱۳۶۹ گذاشت؛ مجلهای که با قیمت ۱۵ تومان روی دکه رفت و شماره نخست آن خیلی زود نایاب شد.
مردم هر هفته منتظر بودند تا ببینند تحلیلهای گلآقا در آبدارخانه از زبان «شاغلام»، «ممصادق»، «کمینه (عیال ممصادق)» و «غضنفر» در مورد مسائل روز چیست.
طرحهای احمد عربانی بر جلد گلآقا تبدیل به تصویری ماندگار شد که تداعیگر نام این مجله شد؛ مجلهای که با ادبیاتی متین، انتقادات تندی را به شرایط موجود و تصمیمات مسئولان بیان میکرد.
صابری در گل آقا اشعار طنز بسیاری منتشر کرد اما بیت «یک زبان دارم دو تا دندان لق / میزنم تا زنده هستم حرف حق» از زبان شاغلام، یکی از ماندگارترین ابیات او در این مجله است؛ مجلهای که تحریریه آن را جمعی از بزرگان و نامهای ماندگار حوزه طنز و کاریکاتور تشکیل میدادند. مرتضی فرجیان، احمد عربانی، ابوالفضل زرویی نصرآباد و ... از همکاران او در طول سالهای انتشار این هفته نامه بودند.
گلآقا در میان مردم گل کرد؛ آنقدر که کسانی که اقبالی به نشریات و مجلات آن روزها نداشتند، برای رسیدن آن به دکه لحظهشماری میکردند. ابوالفضل زرویی نصرآباد که «ملانصرالدین» گل آقا بود درباره علت محبوبیت این مجله میگوید: «در سالهای بعد از پیروزی انقلاب بهخاطر شروع جنگ و مسائلی از این دست طنزپردازان بیشتر سعی میکردند به مسائل غیرسیاسی بپردازند و مردم بهدلیل دغدغههای معیشتی حوصله طنز خواندن نداشتند و کسی هم جرأت نزدیکشدن به طنز سیاسی را نداشت. در این دوره بروز و ظهور قلمی به اسم گلآقا بین مردم شادمانی زیادی را ایجاد کرد زیرا آنها شاهد نوعی نگارش طنز بودند که تا به حال تجربه نکرده بودند؛ آن هم طنزهای بسیار محکم سیاسی با رویکردی عامهفهم و پرگوشه و کنایه که با روحیه هر ایرانی موافق بود.»
دوازده سال بعد اما کیومرث صابری به دلیلی که شاید ردپای آن را بتوان در آخرین سروده او در گل آقا پیدا کرد، انتشار این مجله را متوقف کرد. زمانی که صابری در آبان ۱۳۸۱ تصمیم به تعطیلی مجله پرتوفیق «گلآقا» گرفت، گل آقا مؤسسهای بود که ماهنامه و سالنامه و کتاب منتشر میکرد، جشنواره طنز و فیلم کمدی برگزار میکرد و با «بچهها! گلآقا» نگاهی به مسائل دنیای کودکان داشت اما دیگر «گلآقا» را نداشت. چند سال بعد مؤسسه گلآقا ۲۰ شماره دیگر از این هفتهنامه را منتشر کرد اما نه کیفیت مجله به سیاق قبل بود و نه استقبال مردم از آن.
صابری در آستانه ورود به سیزدهمین سال انتشار گلآقا و هنگام صفحهبندی مجله، «شماره ۵۶۴» را از بالای لوگوی مجله حذف کرد و نوشت: «شماره آخر». در این شماره آخر شعری از صابری منتشر شد که به گفته او «منظومه ناتمام پیشگویی» بود و با: «بوالعجب روزگار میبینم / همه را زیر بار میبینم» آغاز و با بیت: «حال اوقات این گلآقا را / تلخ چون زهرمار میبینم» به پایان رسیده بود.
گلچین روزگار، گلآقای ایران را روز جمعه ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۸۳ پس از طی یک دوره بیماری، چید.