تصور کنید کاپیتان تیمتان هستید، میخواهید زمین بازی و مالکیت توپ را انتخاب کنید. علاوهبر این میدانید که سکهای که در دست داور است، فقط خط دارد و از شیر خبری نیست. چقدر احتمال دارد وقتی رقیب شما گزینه خط را انتخاب کرده، شما شیر را انتخاب کنید؟ اصلا در چنین قرعهای شرکت میکنید یا بازی را به هم میزنید؟
سوال مسخرهای به نظر میرسد، خب معلوم است ما هیچوقت زیر بار چنین تقلب آشکاری نخواهیم رفت. اصلا احمقانهتر از این هم مگر داریم که یک نفر بیاید و چنین ریسک از پیش بازندهای بکند؟ ولی سوال درستی است، ما این کار را میکنیم. ما توی بازی از پیش باختهای شرکت میکنیم که تکلیف آن روشن است، به همین سادگی!
اما یک جمله وجود دارد که باعث میشود ما توی این تله برویم و شانس خودمان را آزمایش کنیم: «من فرق میکنم!» این آخرین جمله ما پیش از فرورفتن در باتلاقی است که به آن سایتهای شرطبندی آنلاین میگویند. سایتهایی که شما برای افتادن به آن، جادو میشوید و روزانه هزاران هزار نفر از مردم کشورمان را به بازی شیر یا خطی میکشاند که دو روی سکه همانی است که شما انتخاب نخواهید کرد. حتی مهم نیست که شما از کدام در وارد جهنم میشوید، همه راهها به درک منتهی میشود.
فرش قرمز ویآیپی
تصاویر لاسوگاس را یک بار مرور کنیم؛ چراغهای پرنور، برجهای بلند، هتلهای گرانقیمت با تخفیفهای ویژه، فوارههای رقصان، خودروهای لوکس، دکور دیدنی و هزار و یک تصویر دیگری که شما را جادو میکند.
اینها برای شما آشنا نیست؟! توی صفحات مجازی، خیلی از همین ایرانیهای پر سر و صدایی را که به خارج از کشور رفتهاند میتوان دید که تا چند وقت پیش مثل همه ما، در محلههای جنوب شهر زندگی معمولی داشتهاند و حالا روز به روز، مدل به مدل ماشین عوض میکنند و اطرافشان پر از اسکورتهای زنی است که چهرههایشان معلوم نیست.
در واقع اصلا مهم نیستند که چهرههایشان معلوم باشد یا نه! یک جوری از خوبیها و خوشیهای زندگیشان لایو میگذارند، جوری با دلارهای - این روزها - عزیزتر از جان رفتار میکنند، طوری با هم شاد و آبادند که مو لای درزش نمیرود؛ انگار که به آبادترین جای دنیا رسیدهاند، کجا؟! ترکیه!
به وگاس خودمان برگردیم. طبیعتا دیدن یک نفر که با کت و شلوار سفید و براق از یک لیموزین پیاده میشود در حالی که سیگار برگ به دست دارد و دست در دست همسر فریبندهاش به جای اینکه مثل همه مردم توی صف بایستد، از روی فرش قرمز ویآیپی وارد کازینو میشود، برای بعضیها رشکبرانگیز است.
خیلیها دوست دارند رویاهایشان را بازسازی کنند. غافل از اینکه یک اصل عجیب در صنعت مد و لباس وجود دارد که ما کمتر به آن توجه میکنیم: «مدلها صاحب لباسها نیستند!» به عبارتی مدلهای برندهای لوکس دنیا، معمولا پول خرید لباسهایی را که با آنها عکس میگیرند، ندارند.
این لیموزینها پول را از جای دیگر به کازینو میآورند. کسی از کازینو لیموزین نمیبرد! این جملهها به تعداد تمام کارتهایی که در قمارخانهها پخش شده، در دنیا پخش میشود، اما جادوی رسانهها شما را مسخ میکند. دنبال خودش میکشد و وقتی که شب میخواهید بدون هیچ چیپسی از کازینو بروید، همیشه فکر میکنید که کاش برگ آخر را میسوزاندید تا کار به این فلاکت نمیکشید.
چرا نباید قمار کرد؟
شما به تنهایی وارد یک قمارخانه بزرگ میشوید که همه میخواهند جیب شما را خالی کنند. فکر کنید صد نفر توی یک باشگاه قمارخانه ایستادهاند و به شما که تازه وارد شدهاید، نگاه میکنند. بهواقع آنها صد نفری دارند برای شما نقشه میکشند. پلتفرمهای بازی هم طوری طراحی شده که شما تا یک نقطه به شکل وسوسهانگیزی پیشرفت میکنید و فکر میکنید که این همان مسیری است که شما در آن استاد هستید. چه الگوریتم سادهای دارد و اگر از یک سری قوانین ساده پیروی کنید، برنده خواهید شد. ماجرا از این قرار است که این الگوریتم ساده وجود دارد، اما برای سایت! و آن این است: «هرگز نخواهیم باخت!»
به همین سادگی؛ شما میخواهید با رقیبی بازی کنید که میتواند هر لحظه که تصمیم بگیرد، جای بمبها را عوض کند، کارت بعدی را جابهجا کند یا حتی اصلا ارور بدهد یا نه، سادهتر از این حرفها، پول شما را بالا بکشد! به این آخری خیلی فکر کنید! قانون در ترکیه از سایتهای شرطبندی زیر نظر بانک ترکیه حمایت میکند. آنها مالیات میدهند و همه چیز قانونی است. شما باید از روی اطلاعاتی که در سرورهای خودشان ذخیره شده و شما به آنها دسترسی ندارید، علیه خودشان شکایت کنید.
در یک کشور دیگر، که چی؟! که ده میلیون تومان پولتان را برگردانید! خب بهصرفه نیست. قانون کشورمان هم دعاوی مربوط به قمار را اصلا استماع نمیکند. به عبارتی شما نمیتوانید در دادگاه شکایت کنید که من مرتکب خلاف شدهام و سهم من از کار خلاف را ندادهاند.
گذشته از تمامی این حرفها، ما حجتی داریم که قمار را درست نمیداند و آن حجت، دین خداست. شما شاید بگویید من مسلمان نیستم، اما دین مسیحیت هم مردم را از قمار منع کرده و علت این منع را طمع و حرص عنوان میکند.
ما اینجا چه کار میکنیم؟!
تمام این حرفها را زدیم که به این پاراگرافهای آخر برسیم، به اینکه وقتی این همه دلیل برای وارد نشدن به این باتلاق هست، ما ایرانیها وسط آن چه کار میکنیم؟
بیایید یک قدم به عقب برگردیم، اصلا ببینیم ما توی صفحاتی که این قبیل سایتها را تبلیغ میکنند، چه کار میکنیم؟! مثلا تصور کنید یک نفر همه چیزهای بیربط مثل شامپو و پودر کاکائو و روغن زیتون و نوشابه را با هم قاطی میکند و میخورد یا مثلا با ماشین گرانقیمتش از جلوی دوربین رد میشود یا با چندین دختر بدلباس وارد مهمانی میشود و هزاران مورد دیگر!
واقعیت این است که برای بعضیها جذاب است. واقعا سلیقه برخی آنقدر سخیف شده که مثلا زنی را دنبال میکنند که شنیعترین حرفها را به زنهای دیگر در فضای عمومی میزند! خیلیها به خاطر اینکه فقط بخندند، این صفحهها را دنبال میکنند که البته فقط به بالا رفتن آمار این صفحات کمک میکند.
خیلیها دنبال یک داستان میگردند و البته ارزانترین داستانها، دنبال کردن آدمهای اینستاگرام است. داستانهای زرد، جنجالی و بریدهبریده که آدم را به یاد تکههای برشخورده فیلم پالپ فیکشن میاندازد. داستانهای عامهپسند که شما در آخر فیلمی که از آن لذت بردهاید، شاید نتوانید یک داستان از آن تعریف کنید، چون فیلم اصلا قصد قصهگویی مثل کارهای نولان را ندارد.
اما خروجی همه این کارها یک چیز است. شما با دیدن این صفحات دارید یکبازی را پیش میبرید و این چرخ و فلک جذاب طوری شما را گیج میکند که هیچ چیز متوجه نمیشوید تا اینکه یک نفر از آن به بیرون پرت شود! کسی که بعد از این همه چرخ زدن حتی روی پای خودش هم نمیتواند بایستد.
نئوسلبریتیهای رو به افول
بله! روی پای خودش نمیتواند بایستد. شاید دلارهایی که روی این تخت و آن میز میریزند را بارها دیده باشید، اما وقتی صاحب یکی از همین سایتهای قمار، بیرون از حلقه افتاد و به ایران برگشت، حتی نتوانست یک میلیارد تومان وثیقه برای خودش جور کند. یعنی فقط و فقط چهار بسته از همان صد دلاریها که به اینطرف و آنطرف میپاشید!
همان عروسکی که مردم فوج فوج لایک و کامنت برایش میفرستادند، بعد از خروج از چرخه چنان حذف میشود که انگار وجود نداشته و اگر نام او را به زبان بیاوریم اول کمی فکر میکنید و سپس میپرسید کدام بود؟!
بله، عروسک مناسبترین کلمه است. ما هر روز در صفحههای مجازی شاهد یک نمایش خیمهشببازی هستیم که دستی با نخهای متعدد، این نئوسلبریتیهایی را که در فضای مجازی پرورش یافتهاند، تکان میدهد، اما همه بازیگر یک صحنه نمایش هستند و بابت این نمایش حقوق میگیرند؛ اگر نه که درآمدی برای این تنپرورهای عیاش نمیتوان جز این تصور کرد!
یک سوال، شما به دختری شک نمیکنید که هر کس از ایران فرار میکند، اول به او میچسبد و بعد از مدتی که فالوئر جذب کرد از او جدا میشود و سایت شرطبندی راه میاندازد؟!
شما به کسی که در استانبول، جلوی دوربین زنده فحاشی میکند، تهدید به قتل میکند و پلیس هیچ کاری به او ندارد، شک نمیکنید؟ به پسری که به سبک داعشیها روی سرش میریزند و توی گونی میبرندش و بعد از دو روز دوباره لایو میگذارد، شک نمیکنید؟ به کسی که صبح تا شب بدون دریافت هزینهای در مورد این افراد افشاگری میکند، چطور؟!
تعجب نمیکنید وقتی عروس سابق و پر سر و صدای یک سفیر جمهوری اسلامی سر از زندگی شخصی یک سلبریتی پوچ دربیاورد، بعد یک افشاگر انگار که موظف شده باشد که این خبر را منتشر کند، آسمان را به ریسمان میدوزد تا از این رابطه پرده بردارد و از قضا این آسمان به آن ریسمان مربوط میشود! بعد از چند روز سر و صدای رسانهای هم با یک پخش زنده اینستاگرامی دوباره آتش این خبرها را روشن نگه میدارد، جالب اینکه فالوئرها یک بار از خودشان نمیپرسند که این ارتباط اصلا چرا باید حساسیتبرانگیز باشد؟! بعدها هم تعجب نکنید از اینکه این لباس به تن افراد دیگر هم پوشانده شود تا دوباره این سناریو اوج بگیرد.
دعواهای ساختگی، اختلافات برنامهریزی شده، افشاگریهای هدفمند، روابط پنهانی که به شکل خارقالعادهای لو میروند، همه و همه دستپخت یکصحنهگردان است که به هر کسی یک نقش داده و بازار قمار را در ترکیه داغ میکند و شما که مدهوش این صحنهآرایی هستید، شاید بدتان نیاید که راه موفقیت این سلبریتیهای جذاب را یک بار امتحان کنید. غافل از اینکه آنها مدلهای لباس هستند، مدلهایی که بعد از تمام شدن کار باید لباسهای گرانقیمت خود را از تن بیرون بیاورند.
به هیچکس اعتماد نکنید
یک دیالوگ معروف در فیلم جنجالی اسکورسیزی یعنی گرگ والاستریت وجود دارد؛ دیکاپریو از مطلبی که روزنامهها علیه او نوشتهاند شکایت دارد، اما همسرش میگوید: «ولی توی این عکس خیلی خوب افتادی!»
آنها میدانند که دیده شدن مهم است؛ چطور دیده شدن اصلا مهم نیست! ممکن است حتی برای اینکه به خودشان فحش بدهند، به یک رسانه یا یکصفحه افشاگری پول بدهند، کما اینکه صفحهای که مدتها پشت پردههای آنها را افشا میکرد، در حال حاضر لایوهای مشترک و خوش و بشهای طولانی و طویلی با آنها برقرار کرده که دیدنی است. آیا نظر افشاگر در مورد قمار عوض شده؟
شما با این اوصاف میتوانید به ما هم مشکوک باشید، حق هم دارید. هر کسی که برای دیده شدن بیشتر این افراد حتی به آنها ناسزا هم میگوید، توی این پازل بازی میکند. پازلی که آنها برای ما چیدهاند تا علاوهبر پولشویی عمده، از طریق صحنهسازی در قمار، خارج کردن ارز از کشور و هزار و یک کار کثیف دیگر جیب ما را هم خالی کنند.
آنها بازیگر هستند، مثل بازیگری که در یک فیلم نقش یکهبزن دارد و در فیلم دیگر کتکخور است. آنها قاعده بازی را میفهمند، اما سوال اینجاست ما چرا گول این فیلم سینمایی را میخوریم؟ نمیتوان یک جمله را حفظ کرد که هیچ بازیکنی که این سمت میز قمار نشسته، پولدار نخواهد شد؟!
تلخی بیپایان
تمام اینها که گفتیم به بهانه یک خواننده اسم و رسمدار است که به جمع این عروسکها پیوسته؛ چند روز به عقب برگردیم. به روزی که دختری از بازیگران ایرانی، ناگهان سر از ترکیه در میآورد، کشف حجاب میکند، بعد از کلی جنجال سر از ویدئوکلیپ خوانندهای درمیآورد و بهسرعت همان خواننده یک سایت شرطبندی آنلاین راهاندازی میکند!
خوانندهای که به قول خیلیها برجی بود برای خودش، اما چیزی که نشان میدهد یا برج اینقدر ریخته که تماما زیر آب رفته یا آب اینقدر بالا آمده که برج را هم توی خودش بلعیده است.
گزارش را از یک خیال شروع کردیم، اما در واقعیت محض تمام میکنیم. درست در نقطهای که یکی از این عروسکها که شهرتی برای خودش دست و پا کرده بود، از گردونه بیرون افتاده، توی زندان نشسته و درحالی که خوف و رجای اعدام را به علت افساد با خودش دارد، برای همبندیهایش تعریف میکند که تمام این سایتهای شرطبندی که هر پلتفرم آن با ۵۰۰ میلیون تومان خریداری میشود، مال یک نفر است، نه یک گروه! کسی که برای دعواهای ساختگیشان اسپانسر هم میگیرد.
یک نفر که تمام این سناریوها از مغز او بلند میشود و همه این سیمها به هم وصل هستند، همه آن گریهها، خندهها، دعواها، بد و بیراهها، برهنه شدنها، خوشرقصیها و حتی افشاگریها زاییده یک فکر سینمایی است و ما هزینه آن را پرداخت میکنیم. یکی یک دلار، یکی صدها دلار، یکی به اندازه یک لایک حتی!
آخرین خبرها از دستگیری گردانندگان سایتهای شرطبندی
ماجرای هکرهای قمارباز در فضای مجازی و جیبهایی را که اخیرا خالی کردند و به ریشهایی که همین تازگیها به آن خندیدند را حالا تقریبا همه شنیدهاند. حالا خیلیهایمان میدانیم آن اینستاگرامرهای قمارباز که ظاهرشان دل میبرد و بوی عطرهای تند و مارک لباسهای برندشان حتی از توی لایوهای اینستاگرامی توی ذوق میزد، کسی نبودهاند جز یک مشت کلاهبردار، شاید هم عدهای دزد که نه از دیوار سنگی و آجری مردم که از دیوار طمع و بیخبری عدهای بالا رفته و با آن چهرههای بهظاهر دوستداشتنی و جذابشان (البته برای عدهای) به تماشای به خاک سیاه نشستن عدهای نشستهاند.
حالا اسم بعضی از این آدمها لو رفته؛ نیلی افشار و پویان مختاری که کاری نداریم درگذشته چهکسی بودهاند و آیا از صفر یا زیر صفر به مدد فضای ولنگار مجازی، خودشان را کشیدهاند بالا و شدهاند شاخ و آنهم شاخهای محبوب. ولی به این کارداریم که در حین شاخ بودن چه کردهاند که همین تازگیها چه بلایی بر سر عدهای هموطن آوردهاند و در تشکیلات قماربازی آنلاینشان چه قدر راحت سرآنها شیره مالیدهاند و با نوعی مسخ که جادوی این قبیل آدمهاست، جیبهای بینوایانی را خالی کردهاند که حالا کاسه چه کنم دست گرفتهاند.
البته حالا نیلی افشار شاید نخندد، شاید آن لایو اینستاگرامی که با شوهرش داشته و همین شوهر آن را پخش کرده تا نیشی به مخالفانش بزند قدیمیتر از خبرهایی باشد که دست ماست. او در لایوش گفت «دارد عشقوحالش را میکند»، ولی یک منبع آگاه به خبرنگار مهر گفته است او در ازمیر ترکیه مخفیشده و پلیس بینالملل نیز برای دستگیریاش اعلان قرمز صادر کرده.
ایکاش خبرهای قبلی مبنی بر اینکه او در مالدیو دستگیرشده درست بود، ایکاش او به تله پلیس میافتاد و با آن لحن بیتفاوتش در لایو اینستاگرامی به شوهرش نمیگفت که بازداشت نشده. ولیای کاشی دیگر فایده ندارد مگر اینکه دیگر هیچکسی طعمه چنین آدمهایی نشود که دیگر هیچکسی را ولع پول بادآورده برندارد و مثل آدمهای خوابزده، هیچکسی سمت سایتهای شرطبندی نرود که بشود عروسک خیمهشببازی این اینستاگرامرهای قمارباز و کلاهبردار.
اینها آرزوی ماست، آرزو کردن بد نیست، رویا داشتن اصلا خوب است و به زندگیمان معنی میدهد، ولی وقتی پای قمار و وسوسه یکشبه پولدار شدن به جان عدهای از ما میافتد، قدرت آرزوها هم کم میشود.
البته بعضی از این قماربازها را که با خون هموطن در شیشه کردن، رنگ و لعابی به زندگی پوچشان میزنند، گهگاهی دستگیر میشوند، مثل زنی که خبر دستگیریاش را دو روز پیش فرمانده انتظامی شهرستان پاکدشت داد، زنی ۲۷ ساله که هم قمار میکرد و هم قمارکردن و شرطبندی آنلاین را یاد جماعت طماع و بیفکر میداد.
او دستگیر شد، نیلی افشار و همدستانش هم احتمالا دستگیر میشوند، ولی مهم این است که این چرخه که یکسویش بردن و یکسویش باختن است و این باخت همیشه نیز سهم طعمهها میشود، متوقف شود.
حق با علیرضا شریفی یزدی، مشاور و روانشناس اجتماعی است که به قمارباز میگوید معتاد. او به ایسنا میگوید در قمار به دلیل افزایش آدرنالین خون، حس رضایتمندی، آرامش موقت، افزایش ریسکپذیری، پرت شدن حواس از درگیریهای ذهنی و مسائل روزانه، از بین رفتن موقتی افسردگی و از بین رفتن اضطراب مزمن ایجاد میشود درحالیکه درعینحال اضطراب ناشی از بردوباخت بازی به جانشان میافتد و آنها را دائما در این چرخه معیوب نگه میدارد.
در مبارزه با قمار این چیزی است که باید نابود شود، این حس لذت پوچ و این حبابها که وقتی میترکند فقط صورت بازندههای قمار را که آلت دست عدهای کلاهبردار شدهاند، خیس میکند.
منبع: روزنامه جام جم