به گزارش تسنیم، هفته گذشته بود که خبری غمگین و دردناک، خاطر توده مردم کشورمان را آزرده و اندهگین کرد؛ "خودکشی جوان 20 ساله با هویت رضا ارشدزاده فیوجی"
اما این خبر بلافاصله در رسانههای معاند و ضدانقلاب تحت عناوین سیاه نمایانه همچون خودکشی کودک کار و خودکشی کودک بیآرزو و ... به صورت گسترده و پرحجم انتشار مییافت و هجمههای سنگین علیه وضعیت اجتماعی ــ فرهنگی کشور در دستور کار این رسانهها قرار گرفت.
سرمنشا همه این سیاهنماییها و شانتاژهای رسانهای از یکجا نشئت میگرفت؛ بیانیه جمعیت موسوم به امام علی! اما اصل ماجرا چیست؟
"رضا ارشدزاده فیوجی" جوانی 20 ساله، متاهل و شاغل که به همراه دو برادر و دو خواهر و عمویش در محله شوش یا به اصلاح لب خط زندگی نسبتا خوب و بیحاشیهای را میگذراند، رضا 7 سال پیش در برنامه ماه عسل حضور یافته بود او زمانی که مهمان برنامه ماه عسل شد حدودا 13 ساله بود.
در برنامه ماه عسل جمله ای گفت که او را معروف کرد؛ او که به عنوان کودک کار مهمان برنامه احسان علیخانی شده بود در پاسخ به سوال مجری که گفت چه آرزویی داری گفت: «من هیچ آرزویی ندارم. چرا؟ چون وقت نداشتم به آرزو فکر کنم! چون صبح تا شب سر کار بودم اصلا نتوانستم به آن فکر کنم؛ دلم می خواست قدرت داشتم به همه کمک کنم.»
اما رضا چند سالی است که با رضای سال 92 بسیار فرق داشت، او که پس از مرگ مادرش، احساس تنهایی میکرد به درخواست خودش و با همراهی و حمایت بزرگان با یکی از دختران فامیل، نامزد کرد و در کار و حرفه خود روز به روز پیشرف کرد تا همین اواخر که دیگر برای خودش صاحب کار و کاسبی شده بود و صحبتهای نزدیکان و عکسهای پیج اینستاگرامش هم حکایت از حال و هوای و روحیه خوب و پر نشاط و امیدوارانه او داشت.
اما اخیراً یکی از روزنامهها در گزارشی تحت عنوان چه کسی «امیر» را کشت؟ پرده از موضوعی جدید در ارتباط با مرگ این جوان برداشت؛ این گزارش که حاصل مصاحبه با نزدیکان و اقوام رضا است دو نکته مهم دارد:
اول اینکه، رضا نه مشکل مالی داشت و نه مشکل روحی و دوم اینکه ایفای یک نقش در تئاتر جمعیت موسوم به امام علی او را به خودکشی سوق داده است!
ماجرا از این قرار است که اخیراً فیلم کوتاهی از طرف جمعیت به رضا پیشنهاد شد؛ فیلمی که بر اساس واقعیت زندگی پسری بود که از نظر اقتصادی و اجتماعی و رفاهی کمبود داشت؛ نقش اول فیلم پسری به نام امیر سیاه بود که رضا نقشش را بازی کرد.
تلاشهای شبانهروزی امیر سیاه بینتیجه بود و آرزوهایش دستنیافتنی؛ همین هم شد که او در فیلم دست به خودکشی میزند.
نکتهای که دقیقا عموی رضا به آن اشاره میکند: "من فکر میکنم بازی در همین نقش باعث مرگ رضا شد؛ امیر سیاهِ فیلم همان رضا بود. رضا در آن فیلم زندگی خودش را بازی کرده بود. او از این فیلم الهام گرفت. این نقش تأثیر زیادی روی رضا گذاشته بود. رضا نباید این فیلم را بازی میکرد."
عموی رضا ادامه می دهد: "درست یک هفته از این اجرا گذشته بود که صاحبکار رضا با من تماس گرفت؛ به بهانه اینکه رضا حالش بد شده مرا به محل کارشان کشاند؛ صبح بود. محل کارشان نزدیک خانهمان بود. وقتی رسیدم جمعیت زیادی هم آمده بودند. همه گریه میکردند. آمبولانس هم بود. با استرس رفتم داخل ساختمان. رضا روی بالکن ساختمان افتاده بود؛ هنوز هم علت مرگش را نمیدانیم. تنها 4 ورق دستنوشته در کنار جسدش قرار داشت. وصیتنامهای که با دست خط خودش بود. خطاب به همسر، مادرزنش، خواهرها و برادرهایش نوشته بود؛ درددلهایی را که هیچ وقت به زبان نیاورده بود. «از دست من ناراحت نباشید. زندگی اینطور بهتر است. تنها راهم همین بود.»"
با این روایتها، حالا بهتر میتوان دلیل دست و پا زدنهای یک هفته اخیر جمعیت موسوم به امام علی در کودک کار خواندن و سیاه نمایی در مورد وضعیت مرحوم رضا را درک کرد!
جمعیت مذکور بلافاصه پس از انتشار خبر فوت این جوان، طی بیانیهای هدفمند و غرضمند سعی داشت با فرار رو به جلو، اولا ردپای خود در مرگ رضا را پاک کند و ثانیا با لاشخوری و سوء استفاده از مرگ یک جوانان، پرونده قضایی خود را سرو سامان دهد.
در این بیانیه طوری مغلطه شده که انگار رضا از فراق شارمین میمندینژاد افسرده شده و دست به خودکشیزده است!
بیشرفی این جمعیت منافقصفت تا جایی پیش رفته که حتی بعد از مرگ این جوان هم نان در خون او میزنند و خودکشی او را ناشی از دغدغه تعطیل شدن خانه اشتغال جمعیت میدانند!
این ادعای واهی و سیاست زده حتی با بخش دیگری از بیانیه خودشان تناقض شدید دارد و دلیل جدا شدن رضا از جمعیت این بوده که در شغلش پیشرفت کرده و موفق به خرید دستگاه پرس شده است: «همچنین در زمینه شغلی نیز وضعیت رو به پیشرفتی داشت، به طوری که در همین دی ماه، با پسانداز خود و به صورت قسطی، یک دستگاه پرس از صاحبکار خود خریده بود تا درآمدش را افزایش دهد.»
همچنین در این بیانیه رضا فردی معرفی شده که نگران تامین دغدغه هزینههای زندگی خواهر و برادر کوچکتر است و او را کودک کار قلمداد میکنند در صورتی که رضا قبل از خودکشی و بازی در فیلم پیشنهادی جمعیت مذکور، جوانی 20 ساله است که متاهل شده و وضعیت مالیاش آنقدر پیشرفت داشته که با خریداری دستگاه پرس از صاحب کارش مستقل شده و صحبتهای عمو و بردار و خواهرش نیز این موضوع را تصدیق میکند اما هدف جمعیت امام علی از این سیاهنمایی دقیقا لاپوشانی و پنهان کردن اشتباه ناشیانه است که با سپردن نقش کذایی "امیر" به رضا مرتکب شده است.
در اینجا سؤالهای متعددی وجود دارد که لازم است با ورود دستگاه قضا و نهادهای نظارتی و حمایتی، زوایای این مرگ مشکوک به خوبی روشن شود؛ سوالاتی از قبیل اینکه:
ــ در کدام مکتب و مطب روانشناسی به فردی که دو بار سابقه خودکشی ناموفق داشته است، ایفای نقشی را واگذار میکنند که سرشار از تلخی و ناکامی و نهایتا به خودکشی و خودزنی منتهی میشود؟!
ــ چرا رضا با داشتن روحیه قوی و امیدوار به آینده و وضعیت نسبتا خوب مالی، دقیقا 6 روز پس از ایفای نقش امیر باید دست به خودکشی بزند؟!
ــ جمعیت موسوم به امام علی با چه مجوزی این اقدام را انجام داده است؟! چرا نهادهای حمایتی همچون بهزیستی در این زمینه سکوت کردهاند؟
اینها سؤالاتی است که باید در جریان تحقیقات شفاف و عادلانه مشخص شود.
هر چند با ورود دستگاههای نظارتی، ابعاد بیشتر این موضوع مشخص خواهد شد اما سابقه جمعیت موسوم به امام علی در انجام کارهای غیرکارشناسی و مداخلهجویانه در موضوعاتی نظیر انرژی درمانی، تدریس علوم ماورا، کلاسهای رهیافتی از درون و کلاسهای تفسیر قرآن و نهجالبلاغه توسط شارمین میمندی نژاد و تئاتر درمانی و ... که موجب فساد و انحراف و تباهی افکار جوانان کشور شده، حکایت از این دارد که این بار نیز با این اقدام غلط و قابل تامل، باعث گرفته شدن جان یکی از بهترین جوانهای این مرز و بوم شده است.
اما این خبر بلافاصله در رسانههای معاند و ضدانقلاب تحت عناوین سیاه نمایانه همچون خودکشی کودک کار و خودکشی کودک بیآرزو و ... به صورت گسترده و پرحجم انتشار مییافت و هجمههای سنگین علیه وضعیت اجتماعی ــ فرهنگی کشور در دستور کار این رسانهها قرار گرفت.
سرمنشا همه این سیاهنماییها و شانتاژهای رسانهای از یکجا نشئت میگرفت؛ بیانیه جمعیت موسوم به امام علی! اما اصل ماجرا چیست؟
"رضا ارشدزاده فیوجی" جوانی 20 ساله، متاهل و شاغل که به همراه دو برادر و دو خواهر و عمویش در محله شوش یا به اصلاح لب خط زندگی نسبتا خوب و بیحاشیهای را میگذراند، رضا 7 سال پیش در برنامه ماه عسل حضور یافته بود او زمانی که مهمان برنامه ماه عسل شد حدودا 13 ساله بود.
در برنامه ماه عسل جمله ای گفت که او را معروف کرد؛ او که به عنوان کودک کار مهمان برنامه احسان علیخانی شده بود در پاسخ به سوال مجری که گفت چه آرزویی داری گفت: «من هیچ آرزویی ندارم. چرا؟ چون وقت نداشتم به آرزو فکر کنم! چون صبح تا شب سر کار بودم اصلا نتوانستم به آن فکر کنم؛ دلم می خواست قدرت داشتم به همه کمک کنم.»
اما رضا چند سالی است که با رضای سال 92 بسیار فرق داشت، او که پس از مرگ مادرش، احساس تنهایی میکرد به درخواست خودش و با همراهی و حمایت بزرگان با یکی از دختران فامیل، نامزد کرد و در کار و حرفه خود روز به روز پیشرف کرد تا همین اواخر که دیگر برای خودش صاحب کار و کاسبی شده بود و صحبتهای نزدیکان و عکسهای پیج اینستاگرامش هم حکایت از حال و هوای و روحیه خوب و پر نشاط و امیدوارانه او داشت.
اما اخیراً یکی از روزنامهها در گزارشی تحت عنوان چه کسی «امیر» را کشت؟ پرده از موضوعی جدید در ارتباط با مرگ این جوان برداشت؛ این گزارش که حاصل مصاحبه با نزدیکان و اقوام رضا است دو نکته مهم دارد:
اول اینکه، رضا نه مشکل مالی داشت و نه مشکل روحی و دوم اینکه ایفای یک نقش در تئاتر جمعیت موسوم به امام علی او را به خودکشی سوق داده است!
ماجرا از این قرار است که اخیراً فیلم کوتاهی از طرف جمعیت به رضا پیشنهاد شد؛ فیلمی که بر اساس واقعیت زندگی پسری بود که از نظر اقتصادی و اجتماعی و رفاهی کمبود داشت؛ نقش اول فیلم پسری به نام امیر سیاه بود که رضا نقشش را بازی کرد.
تلاشهای شبانهروزی امیر سیاه بینتیجه بود و آرزوهایش دستنیافتنی؛ همین هم شد که او در فیلم دست به خودکشی میزند.
نکتهای که دقیقا عموی رضا به آن اشاره میکند: "من فکر میکنم بازی در همین نقش باعث مرگ رضا شد؛ امیر سیاهِ فیلم همان رضا بود. رضا در آن فیلم زندگی خودش را بازی کرده بود. او از این فیلم الهام گرفت. این نقش تأثیر زیادی روی رضا گذاشته بود. رضا نباید این فیلم را بازی میکرد."
عموی رضا ادامه می دهد: "درست یک هفته از این اجرا گذشته بود که صاحبکار رضا با من تماس گرفت؛ به بهانه اینکه رضا حالش بد شده مرا به محل کارشان کشاند؛ صبح بود. محل کارشان نزدیک خانهمان بود. وقتی رسیدم جمعیت زیادی هم آمده بودند. همه گریه میکردند. آمبولانس هم بود. با استرس رفتم داخل ساختمان. رضا روی بالکن ساختمان افتاده بود؛ هنوز هم علت مرگش را نمیدانیم. تنها 4 ورق دستنوشته در کنار جسدش قرار داشت. وصیتنامهای که با دست خط خودش بود. خطاب به همسر، مادرزنش، خواهرها و برادرهایش نوشته بود؛ درددلهایی را که هیچ وقت به زبان نیاورده بود. «از دست من ناراحت نباشید. زندگی اینطور بهتر است. تنها راهم همین بود.»"
با این روایتها، حالا بهتر میتوان دلیل دست و پا زدنهای یک هفته اخیر جمعیت موسوم به امام علی در کودک کار خواندن و سیاه نمایی در مورد وضعیت مرحوم رضا را درک کرد!
جمعیت مذکور بلافاصه پس از انتشار خبر فوت این جوان، طی بیانیهای هدفمند و غرضمند سعی داشت با فرار رو به جلو، اولا ردپای خود در مرگ رضا را پاک کند و ثانیا با لاشخوری و سوء استفاده از مرگ یک جوانان، پرونده قضایی خود را سرو سامان دهد.
در این بیانیه طوری مغلطه شده که انگار رضا از فراق شارمین میمندینژاد افسرده شده و دست به خودکشیزده است!
بیشرفی این جمعیت منافقصفت تا جایی پیش رفته که حتی بعد از مرگ این جوان هم نان در خون او میزنند و خودکشی او را ناشی از دغدغه تعطیل شدن خانه اشتغال جمعیت میدانند!
این ادعای واهی و سیاست زده حتی با بخش دیگری از بیانیه خودشان تناقض شدید دارد و دلیل جدا شدن رضا از جمعیت این بوده که در شغلش پیشرفت کرده و موفق به خرید دستگاه پرس شده است: «همچنین در زمینه شغلی نیز وضعیت رو به پیشرفتی داشت، به طوری که در همین دی ماه، با پسانداز خود و به صورت قسطی، یک دستگاه پرس از صاحبکار خود خریده بود تا درآمدش را افزایش دهد.»
همچنین در این بیانیه رضا فردی معرفی شده که نگران تامین دغدغه هزینههای زندگی خواهر و برادر کوچکتر است و او را کودک کار قلمداد میکنند در صورتی که رضا قبل از خودکشی و بازی در فیلم پیشنهادی جمعیت مذکور، جوانی 20 ساله است که متاهل شده و وضعیت مالیاش آنقدر پیشرفت داشته که با خریداری دستگاه پرس از صاحب کارش مستقل شده و صحبتهای عمو و بردار و خواهرش نیز این موضوع را تصدیق میکند اما هدف جمعیت امام علی از این سیاهنمایی دقیقا لاپوشانی و پنهان کردن اشتباه ناشیانه است که با سپردن نقش کذایی "امیر" به رضا مرتکب شده است.
در اینجا سؤالهای متعددی وجود دارد که لازم است با ورود دستگاه قضا و نهادهای نظارتی و حمایتی، زوایای این مرگ مشکوک به خوبی روشن شود؛ سوالاتی از قبیل اینکه:
ــ در کدام مکتب و مطب روانشناسی به فردی که دو بار سابقه خودکشی ناموفق داشته است، ایفای نقشی را واگذار میکنند که سرشار از تلخی و ناکامی و نهایتا به خودکشی و خودزنی منتهی میشود؟!
ــ چرا رضا با داشتن روحیه قوی و امیدوار به آینده و وضعیت نسبتا خوب مالی، دقیقا 6 روز پس از ایفای نقش امیر باید دست به خودکشی بزند؟!
ــ جمعیت موسوم به امام علی با چه مجوزی این اقدام را انجام داده است؟! چرا نهادهای حمایتی همچون بهزیستی در این زمینه سکوت کردهاند؟
اینها سؤالاتی است که باید در جریان تحقیقات شفاف و عادلانه مشخص شود.
هر چند با ورود دستگاههای نظارتی، ابعاد بیشتر این موضوع مشخص خواهد شد اما سابقه جمعیت موسوم به امام علی در انجام کارهای غیرکارشناسی و مداخلهجویانه در موضوعاتی نظیر انرژی درمانی، تدریس علوم ماورا، کلاسهای رهیافتی از درون و کلاسهای تفسیر قرآن و نهجالبلاغه توسط شارمین میمندی نژاد و تئاتر درمانی و ... که موجب فساد و انحراف و تباهی افکار جوانان کشور شده، حکایت از این دارد که این بار نیز با این اقدام غلط و قابل تامل، باعث گرفته شدن جان یکی از بهترین جوانهای این مرز و بوم شده است.