مریم فولادی در گفتوگو با ایسنا، با تاکید بر اهمیت بیان واقعیت به فرزند خواندگان درباره پدر و مادر حقیقی آنها، اظهار کرد: برای مثال والدین میتوانند برای بیان حقیقت در سنین کمتر از هفت سال از انیمیشن استفاده کنند. در سنین بالای هفت سال نیز لازم است با استفاده از ادبیات متناسب با سن کودک موضوع را صادقانه توضیح دهند. همچنین لازم است برای کودک توضیح دهند که عشق و علاقه آنها به او همانند مادر و مادر واقعی است.
به گفته این مشاور، والدین نباید از روی ترحم و دلسوزی نسبت به فرزند خوانده محبت افراطی داشته باشند، ابراز این عشق و محبت باید در حد طبیعی و همانند فرزند بیولوژیکی باشد، لازم است حد و مرزهایی که کودک باید رعایت کند را به او بگویند و همواره در مسیر زندگی مشوق و کمک کننده او باشند.
وی معتقد است که با بیان حقیقت به کودک ممکن است او احساساتی نظیر بیارزشی و یا تنفر نسبت به والدین بیولوژیکی خود تجربه کند. در چنین شرایطی والدینی که او را به فرزند خواندگی قبول کردهاند تنها میتوانند در کنارش باشند، محبت خود را آشکارتر نثار او کنند و به او کمک کنند تا با حقیقت زندگی خود را وفق دهد. همچنین در این شرایط میتوان از مشورت متخصصین، مشاورین و روانشناسان بهره گرفت.
فولادی ادامه داد: ممکن است این بچهها مقداری پرخاشگری داشته باشند و مشکلاتی را در تنظیم هیجانات خود تجربه کنند. از این رو لازم است در جهت بازیابی سازگاری لازم به آنها کمک شود چراکه امکان ابتلا به مسائل رفتاری و هیجانی برای این کودکان به علت ضربهها و تجارب اولیه زندگی در موسسات به نسبت سایر کودکان بیشتر است.
این مشاور افزود: در واقع کودکان فرزند خوانده ممکن است دامنهای از تجربیات آزار دهنده و غفلت والدین خود را به همراه داشته باشند که این امر میتواند بر سازگاری آنها اثر منفی بگذارد. همچنین کودکانی که در موسسات نگهداری میشوند به علت تعدد و تغییر متناوب مراقبین آنها در معرض خطر تاخیر رشدی، شناختی، حرکتی، زبانی و رشد مهارتهای ارتباطی قرار گیرند.
به گفته فولادی مراقبان موسسات به علت تعدد مسئولیتها و وظایف خود به ندرت میتوانند تعامل اجتماعی لازم را با کودکان برقرار کنند، از این رو کمتر میتوانند به علائم اجتماعی کودک پاسخ دهند و صمیمیت و عاطفه محدودی را به کودک نشان میدهند، در نتیجه امکان محرومیت شدید این کودکان در تعاملات انسانی و عاطفی آنها وجود دارد.
این مشاور این را هم گفت که تمامی این مسائل باعث میشود دلبستگی ایمن در این کودکان شکل نگیرد که عدم شکل گیری آن منجر به ایجاد رفتارهای غلط در ارتباط بین فردی با دیگران میشود. همچنین سالهای ابتدایی زندگی نه تنها بر روی تنظیم هیجانات کودکان اثر گذار است بلکه میتواند در کنترل تکانهها طی دوران نوجوانی و بزرگسالی اثر گذار باشد.
وی در بخش دیگر سخنان خود به ازدواج مجدد در شرایطی که همسر جدید دارای فرزند است اشاره کرد و افزود: لازم نیست افراد سعی کنند جای والد اصلی فرزند همسر خود را بگیرند، بلکه باید تلاش کنند تا همانند یک دوست بزرگسال با او برخورد کنند و برای او راهنما باشند.
فولادی در اینباره توصیه کرد: اگر فرزند همسرتان شما را پدر یا مادر خود نمیداند لازم است به او زمان دهید تا مهر و محبتش را بدست آورید، چراکه برای دریافت محبت او ابتدا لازم است اعتمادی میانتان شکل گیرد.
فولادی در ادامه به بیان نکاتی پرداخت و گفت: لازم است هنگام وقت گذرانی همسر با فرزندانش، احساس تردید و خطر نداشته باشید، به فعالیتهای مورد علاقه فرزند همسرتان توجه کنید تا از این طریق بتوانید راه ارتباطی با او را ایجاد کنید. از تلاش برای تربیت فرزند همسر دوری کنید و تلاش کنید تا در تصمیمات مشترک خانوادگی حضور داشته باشید و مسائل مربوط به تربیت را به والدین اصلی فرزند بسپارید.
این مشاور افزود: نباید در جهت تغییر شرایط و روال عادی زندگی همسر جدید و فرزند او تلاش کنید چراکه لازم است تغییرات به مرور زمان اتفاق افتد.
به گفته فولادی روند برقراری رابطه با فرزندخوانده ناگهانی و در کمترین بازه زمانی رخ نمیدهد بلکه ممکن است شکل گیری این ارتباط سالها طول کشد بنابراین نباید توقع داشت فرزندان پدر یا مادر خوانده را با عناوین پدر یا مادر خطاب کنند، چنین مسائلی به تصمیم فرزندان و ایجاد اعتماد، اتحاد و محبت در محیط خانواده باز میگردد.