«گاو» این حیوان مفید، همیشه بخشی از گفتوگوهای اجتماعی و حتی دیالوگهای سینمایی بوده است. دو دیالوگ معروف سینمای ایران که حسابی ماندگار شده است هم با گاو ارتباط دارد.
عصرایران نوشت: در سینمایی «گاو» ساخته داریوش مهرجویی، مردم روستا، گاو مُرده «مش حسن»( با بازی ماندگار عزت الله انتظامی) را به چاه میاندازند تا او که همه امید زندگیاش این گاو بود، ناراحت نشود.اهالی به او گفتند که گاوش گریخته است اما او باور نکرد و حسابی دچار بحرانهای شخصیتی شد و کار به جایی رسید که دیالوگ معروف سینمای ایران از زبان «مش حسن» وقتی در طویله بود شکل گرفت«من مش حسن نیستم ، من گاو مش حسنم»
در فیلم فروشنده هم اصغر فرهادی، دیالوگ فوقالعادهای دارد که حتی برخی از مردم در گفتوگوهای روزمرهشان از آن استفاده میکنند.
– دانش آموز: آقا اجازه یه آدم چجوری گاو میشه؟
عماد(شهاب حسینی): به مرور
اینها را گفتم تا به جملهای معروف که این روز در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، برسم. دیالوگی که از زیان یک شهروند عادی خارج شد اما به شدت سینمایی بود و هزارن حرف پشت آن نهفته است.
مسافری که در شرایط کرونایی به فروش صد درصدی صندلی های پرواز و عدم رعایت پروتکل های بهداشتی اعتراض داشت و صدای خود را به مسئولین پرواز رسانده بود، توسط احتمالا سرمهماندار یا خلبان، آقای محترم خطاب میشود. مسافر با صدای بلند میگوید:« من محترم نیستم من گاوم. اگر من گاو نبودم،اینجوری ما را تو هم نمیچپوندید.»
خیلی از مسئولین کشور و آنهایی که در اداره، شرکت، مدرسه یا همین هواپیما با مردم برخورد دارند، در لفظ شاید محترمانه برخورد کنند اما رفتار و تصمیمهایشان اصلا محترمانه نیست.
اگر ما برای شما محترم هستیم باید هوایمان را داشته باشید. اینکه تمام صندلیهای یک پرواز پر میشود، یعنی جان مردم برای آن شرکت هواپیمایی هیچ ارزشی ندارد.
وقتی در یک اداره دولتی برای انجام کار چند روز معطل میشوی، یعنی هیچ ارزشی برایشان نداری. اینکه شما دعوت به استفاده از سایتهای اینترنتی میکنند اما همیشه با این جمله که کاربر محترم امکان ارائه خدمات وجود ندارد، یعنی وقت ما هیچ ارزشی برای طرف مقابل ندارد.
در انتخاباتهای مختلف هم همین حس را به خوبی درگ میکنیم. تا وقتی رای میخواهند ما عزیز دلشان میشویم. نامزد انتخابات مجلس، حتی در عروسیهای مردمان یک روستای کوچک و دور افتاده شرکت میکند اما وقتی به کرسی قدرت تکیه میزند، حتی جواب سلام آنها را هم نمیدهد و دیگر رنگ خاک آن روستا را هم نمیبیند.
اینکه ما را «گاو» فرض کنید، حسابی اذیتمان میکند. به ویژه وقتی برای کارهای نکرده یا کردهتان، بهانه میآورید و به شعور مردم توهین میکنید.
مثلا تصاویر دختران را از کتاب ریاضی حذف کردند و بعد گفتند، «تصویر قبلی بسیار شلوغ بود و خلوتش کردیم.»
لطفا فقط در کلام به ما احترام نگذارید. با رفتار و تصمیمهایتان نشان دهید که ما چقدر برای شما اهمیت داریم.
به قول فردوسی عزیز:« دو صَد گُفته چون نیم کِردار نیست»