به نقل از فارس مسعود پزشکیان که یکی از سیاسیونی است که احتمالا برای انتخابات ریاست جمهوری کاندید خواهد شد، با روزنامه شرق گفتوگویی داشته است. بخشهای خواندنی این گفتوگو در ادامه آمده است.
رئیس جمهور اختیار تعیین همه استانداران خود را دارد؟!
- اگر میخواهیم حکومت اسلامی درست کنیم. باید رجوع کنیم به نامه امام به مالک اشتر که یک نوع منشور حکومت اسلامی است.
- در آنجا مالک اشتر که استاندار است، قاضیالقضات و فرمانده لشکر تعیین میکند. مالیات میگیرد، نیرو استخدام میکند. یعنی قدرتی که تصمیم میگیرد و شاخصش دستورالعملی است که امام به او داده است.
- در کشور ما رئیسجمهور چنین اختیاری دارد که همه استانداران خود را تعیین کند؟ در نتیجه وقتی این اختیارات گرفته میشود، بهاندازهای که اختیار میگیریم، پاسخگویی را با مشکل مواجه میکنیم.
مشکل اینجاست که مدیران را بر اساس توانمندی انتخاب نمیکنیم
- مشکلی که الان در کشور در این مدت داشته و هنوز هم داریم، این است که بیشتر مدیران و مسئولان را براساس توانمندی انتخاب نمیکنیم. در توانمندی اداری و ساختاری یکی اول کارمند میشود، بعد رئیس یک دفتر، رئیس اداره، معاون سازمان و... میشود. یعنی قدمبهقدم بالا میرود. در کشور ما مدیریتها اینطور نیست. مثلا من جزء فلان دسته هستم، میشوم مدیرکل جهاد کشاورزی درحالیکه اصلا آن سازمان را نمیشناسم.
- در چارچوب فعلی ما رئیسجمهور تقریبا نمیتواند از چنین ساختاری دفاع کرده و وزیر زن معرفی کند زیرا مشکل زنان ما نداشتن تجربه مدیریت سیاسی و اجرائی نیست؛ مردانی با سوابق بسیار کمتر از برخی زنان وزیر شدهاند.
- خیلی از بحثهایی که در رابطه با رانت، رشوه، زمینخواری و قاچاق که میگویند و الان وجود دارد، این قضیه را سیستم حل میکند نه بگیر و ببند. در سیستمی که روند پول و معاملات شفاف باشد، من نمیتوانم پول اضافه بگیرم و به اسم برادرم و بچهام بگیرم. من نمیتوانم دارودسته و فامیلم را در سازمانهایی که دلم میخواهد بهعنوان رئیس انتخاب کنم و آنها بنشینند و بخورند. شفافیت بسیار مهم است.
لاریجانی وضعیت را بررسی میکند بعد تصمیم میگیرد
- شناخت من از علی لاریجانی که در حد جلسات است. تصور من این است که ایشان وضعیت را بررسی میکند و اگر به نظرش مناسب باشد، میآید.
کسی که با مشکلات مواجه نشده نمیتواند تصمیم درست بگیرد
- من خیلی چیزها را نمیفهمم، اگر بگویند هم نمیفهمم. بین گفتن و فهمیدن فاصله خیلی زیاد است. بین اینکه انسان مسئلهای را درک کند و نکند فاصله زیاد است. آدمهایی که در درون ساختارها و جریانهای اداری درگیر نشده و با مشکلات مواجه نشدهاند، تأوُّلِ الحِکمَه نمیشوند. یعنی نمیتوانند تصمیم درستی در چارچوب اداره آنجا بگیرند. به اضافه اینکه موعظه العبره یعنی داشتن روندهای گذشته مهم است.
- خوببودن، صادقبودن، توانمندبودن، در یک جا به این معنی نیست که انسان در جای دیگر هم این توانمندی را دارد.
حرفهای احمدینژاد 180 درجه با گذشته فرق کرده است
- احمدینژاد حرفهایی را میزند که دردهای جامعه است اما نسخههایی که میپیچد، نسخههای جامعه نیست. اوضاعی که در گذشته به وجود آمد و نوع گفتوگویی که قبلا داشت، 180 درجه با حرفهایی که الان میزند، فرق داشت. آن زمان در یک پایگاه دیگر یکطور دیگر صحبت میکرد. الان از پایگاه دیگری به شکل دیگری صحبت میکند و باید از خودش بپرسید که دلیل این دوگانگی چیست و ایشان انگشت بر نارضایتیهایی که در جامعه وجود دارد گذاشته، ولی نسخهای که میپیچد از نظر علمی درست نیست. نارضایتیها و حرفهایی که گفته میشود، خیلیهایشان درست است اما اینکه چطور باید اصلاح شود، اینطور که میگوید نیست. الان نمیتوانیم حاکمیت و ساختار جامعه را نادیده بگیریم و بخواهیم در کشور کاری کنیم.
- ایشان همان فرد قبلی است اما وقتی آن جناح رفت و توانستند افرادی را که میخواستند کنار بگذارند، حالا همان حرفها را به اینها میگوید. اگر آنها بد هستند، این هم بد است. اگر این خوب است آن هم خوب بود؛ ولی به نظرم ایشان با گذشته فرقی ندارد. کسی که در دولت آقای هاشمی به قدرت رسیده و بعد بیاید این حرفها را با آن ادبیات به آقای هاشمی و طرفدارانش بگوید، فردا همان حرفها را به دیگران هم میگوید. این همان فرد است که رفتار قبلیاش را نشان میدهد.
بعید میدانم کسی الان باور کند من راست میگویم
- کاری کنیم که کسی نتواند قوم و خویشش را صاحب املاک و زمین کند یا امتیاز ویژه بدهد. این کار با چارچوب و ساختار قابل دسترسی است. لازم نیست بعد از 20 سال بگوییم کسی را گرفتیم که هشتهزار میلیارد خورده است. وقتی 10 میلیون را میخورد، باید متوجه میشدیم نه اینکه بگوییم الان پیدایش کردهام.
تنها راه نجات ما صداقت و راستی با مردم است، حتی اگر به ضررمان باشد. اگر میخواهیم در حاکمیت بمانیم و اسلام بماند، قدم اول این است که باید صادق باشیم. اگر مردم امروز متوجه دروغ نشوند، 10 سال بعد متوجه میشوند، بعد هیچکدام از کارهایی را که کردهایم، باور نمیکنند.
بعید میدانم کسی الان باور کند من راست میگویم. میگویند این هم جزء همانهایی است که دروغ میگفتند. زمان نیاز است که باور کنند راست میگوییم و صادق هستیم. زمان نیاز است که اعتماد رفته را بتوانیم دوباره برگردانیم.