بازگشت به برجام، برخلاف آن چیزی که حسن روحانی رئیسجمهور آن را توصیف کرده یعنی به مثابه یک امضا، ساده نیست زیرا: الف- دولت ترامپ به دنبال خروج از برجام نه تنها 800 تحریم با دوباره اعمال کرد، بلکه 800 تحریم دیگر با بهانههای مختلف علیه ایران اعمال کرده است، ب- در برجام ضعفهای ساختاری وجود دارد که دست طرف مقابل برای خدعه و کارشکنی را باز نگه میدارد. از جمله این ضعفها میتوان به توالی تعهدات طرفین، راستیآزمایی تعهدات و نحوهی برداشته شدن تحریم اشاره نمود.
*توالی عجیب اقدامات طرفین در برجام
در برجام متاسفانه با یک ادبیاتسازی تحت عنوان «روز پذیرش» و «روز اجرا»، طرف ایرانی ابتدا تعهداتش را انجام داد و سپس طرفهای مقابل اقدام به انجام تعهدات خود کردند. شاید هرکسی که برجام را دقیق نخوانده باشد، فکر کند «روز اجرا» در برجام موقعی است که طرفین اقدام به اجرای تعهدات خود میکنند، در صورتی که ایران در «روز پذیرش» شروع به اجرای تعهدات خود کرد و زمانی که این تعهدات توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی راستیآزمایی شد، طرفهای مقابل در «روز اجرا» اقدام به اجرای تعهدات خود کردند.
به همین دلیل با توجه به اینکه آمریکا و اروپا ابتدا عهدشکنی و نقض تعهد کردند، لازم است آنها به منظور اعتمادزایی به برجام برگردند و به تعهدات خود عمل نمایند. این اقدام باعث میشود طرف مقابل ترغیب به خدعه و کارشکنی نشود.
*از راستی آزمایی دقیق تعهدات ایران تا عدم راستی آزمایی تعهدات آمریکا
مشکل دیگر برجام راستیآزمایی تعهدات بود. برای راستیآزمایی تعهدات ایران، آژانس بینالمللی انرژی اتمی تعهدات ایران را راستیآزمایی مینمود و سپس در هر دورهی زمانی مشخص گزارش آن را منتشر میکرد. اما متاسفانه برای راستیآزمایی طرف مقابل هیچ نهاد و ساختاری در نظر گرفته نشد. در خلا چنین نهادی، آمریکا توانست با خدعه در اجرای تعهدات خود کارشکنی نماید و مانع از بهرهبرداری ایران از برداشته شدن تحریمها شود.
*حفظ ساختار تحریم ها در برجام
برداشته شدن ناقص تحریمها به لحاظ حقوقی در متن برجام منجر به حفظ ساختار تحریم شد و برای طرف آمریکایی ایجاد فرصت کرد تا با بالا نگه داشتن ریسک در فضای اقتصادی، به ویژه در فضای بانکی مانع از بهرهبرداری ایران از برجام شود. مهمترین نقص در نحوه برداشته شدن تحریمها تقسیمبندی آنها بود؛ آمریکاییها توانستند در مذاکرات تحریمها را از یکدیگر جدا کنند و اعلام نمایند که تنها تحریمهای مرتبط با هستهای را میتوان برداشت. در نتیجه بقیه تحریمها که به بهانههای مختلف اعمال میشدند، باقی ماندند و از طریق آنها آمریکا توانست همچنان فشار را نگه دارد.
*ریسک تعامل با ایران بخاطر پاورقی 16 برجام همچنان بالا باقی ماند
از طرف دیگر در برداشتن تحریمها، قوانین و دستورات اجرایی لغو نشدند؛ بلکه برخی از افراد و اشخاص از ذیل دستورات تحریمی بیرون آمدند. این مسئله باعث شد که اداره کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا موسوم به OFAC، با دستورالعملهای خود به بانکهای خارجی جهت مراقبت از انجام تراکنشی که به طور مستقیم و غیرمستقیم به نفع اشخاص و نهادهای تحریم شده هشدار بدهند و از این طریق ریسک کار کردن با ایران همچنان بالا بماند. به عنوان یک مثال مهم در این رابطه میتوان به اثر برداشته شدن تحریمهای آمریکا در حوزهی بانکی و مالی (بند 7 قسمت B ضمیمهی دوم برجام) اشاره کرد؛ در این بند مصادیق فعالیتهای بانکی و مالی تعریف شده ولی اثر اجرای برداشته شدن تحریمها در این حوزه در پاورقی 16 آمده است.
در پاورقی 16 آمده است که اگر افراد غیر آمریکایی- غیر ایرانی که با نهادها موسسات مالی ایران که در لیست SDN نیستند، تعامل کنند مشمول تحریم و مجازات آمریکا نمیشوند مشروط به اینکه که این افراد غیر آمریکایی- غیر ایرانی در تراکنشهای مربوط به افراد و نهادهای موجود در لیست SDN نقشی نداشته باشند. اگر اینطور در نظر گرفته شود که تحریمهای آمریکا هستهی اصلی تمام تحریمها (اعم از تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپا، یکجانبه دیگر کشورها و ...) علیه ایران است و تحریمهای بانکی و مالی محور و هستهی اصلی تمام تحریمهای آمریکا علیه ایران است؛ بنابراین میتوان گفت مهمترین بخش برجام در یک پاورقی آورده شده است.
*نقاط ضعف تحلیلی که باعث به خطا رفتن تیم مذاکرهکننده شد
علاوه بر این، تیم مذاکره کننده دولت دارای ضعف تحلیلهای متعددی نسبت به تحریمها بود. مهمترین ضعف تحلیلی این بود که قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل زیربنای تمام تحریمهای دیگر است و در صورت لغو قطعنامهها، دیگر تحریمها از حیث اعتبار و اثرگذاری ساقط خواهد شد. همچنین تیم مذاکره کننده تحلیلی نسبت به اولویت تحریمهای اعمالی علیه ایران نداشت و صرفا دنبال این بود تا آنجایی که میتواند اشخاص و نهادهای تحریمی را از لیست تحریم در بیاورد. به همین دلیل تمام تحریمها بدون استثنا (تحریمهای سازمان ملل) باقی ماندند و تنها بعضی از افراد و اشخاص از لیست تحریمی بیرون آمدند.
در مجموع، عجله دولت در رسیدن به توافق و عدم توجه به توصیهها و هشدارهای کارشناسان، نقش مهمی در ایجاد ضعفهای ساختاری در برجام داشت.
* منافع ملی دوباره قربانی انتخابات میشود؟
براساس این گزارش، دولت روحانی فکر میکند شکست خوردن سیاست فشار حداکثری ترامپ یعنی اینکه سیاستمداران و سیاستگذران آمریکایی به این نتیجه رسیدهاند که تحریم علیه ایران جوابگو نیست و چاره ای جز برداشتن آنها ندارند.
از طرف دیگر کارنامه دولت روحانی خالی است و این دولت میراثی جز شرایط وخیم اقتصادی برای دولت بعدی باقی نگذاشته است. به همین دلیل، دولتمردان تلاش میکنند در آخرین ماههای عمر پایانی خود دستاوردی هر چند کوتاه مدت و اندک از نظر اثرگذاری در این حوزه بدست بیاورد تا شانس موفقیت جریان حامی دولت در انتخابات ریاست جمهوری 1400، افزایش یابد. به همین دلیل و علی رغم اینکه راستی آزمایی لغو تحریم ها یکی از اصول کلیدی سیاست «حرف قطعی» نظام است، تا صحبت از راستیآزمایی تعهدات آمریکا شد، دولت روحانی به کارشناسان و متخصصین تحریمی کشور پرخاش کردند و آنها را به باد انتقاد گرفتند که راستیآزمایی بلد نیستند.
این در حالی است که راستیآزمایی تعهدات آمریکا تا حدود زیادی میتواند ضعفهای ساختاری برجام را پوشش دهد و هر چقدر دورهی راستیآزمایی طولانی باشد، احتمال کارشکنی و خدعه از طرف مقابل کمتر میشود.
هرچند شکست خوردن سیاست فشار حداکثری به معنای کنار گذاشتن تحریم از نظر سیاستمداران و سیاستگذاران آمریکایی نیست، اما آمارهای تجارت خارجی از جمله فروش نفت به روشنی نشان میدهد که تحریمهای آمریکا در حال بیاثر شدن هستند. از طرف دیگر وضعیت نابسمان اقتصادی و اجتماعی داخل آمریکا، تغییر اولویت استراتژیک آمریکا از منطقه جنوب غربی آسیا به آسیای شرقی و خروج نظامی آمریکا از منطقه جنوب غربی آسیا، همگی در تضعیف بیشتر فشار تحریمها نقش دارند و میتوان گفت گذشت زمان به ضرر ایران نیست.
با توجه به موارد فوق، اگر دولت روحانی منافع ملی را به منافع جناحی اولویت میداد، در «تله مذاکره» نمی افتاد و مجددا اقتصاد کشور را شرطی نمی کرد.