"از بچگی این طور بودم که هر چی میخواستم باید برام فراهم می شد و نمیشه و نمیتونم و ندارم برام هیچ معنی نداشت. حرف، حرفِ من بوده و الآنم که به این سن رسیدم همین طوره. مامان و بابام رو حرفِ من حرف نمیزنن." این صحبتهای پسر جوانی است که به گفته خودش، پدر و مادرش، از کودکی او، حتی با وجود نداشتن هایشان، به اغلب خواسته های او جامه عمل پوشانده اند، چراکه بر این باور بوده و هستند که نه گفتن به خواسته های فرزندشان یعنی فراهم کردن بستری برای تخریب و تحقیر او و خودشان که بسیاری از افراد و کارشناسان حوزه روانشناسی و جامعه شناسی، مخالف این عقیده هستند، زیرا آنها بر این باوند که همیشه نمی توان طبق خواسته های فرزندان پیش رفت و همین تفکرات و عقاید آسیب زای والدین این چنینی، می توانند در بزرگسالی، پیامدهای منفی را برای فرد و جامعه به همراه داشته باشند.
حالا سوال اینجاست، کودکانی که هرگز واژههای " ندارم"، " نمیتوانم" و "نمیشود" را نمیشنوند، در بزرگسالی چگونه با زندگی و اتفاق های تلخ و شیرین آن روبرو میشوند؟ که رویا نوری جامعه شناس در گفت و گو با باشگاه خبرنگاران در این رابطه اظهار کرد: برخی از والدین معتقد هستند که تحت هر شرایطی باید نیازهای کودکان خود را برآورده کنند، به طوری که از نظر آنها، نه گفتن مترادف با تخریب است و آن ها با دنبال کردن این سبک تربیتی، زمینه را برای شکل گیری یک الگویی به نام نقص و یا استحقاق فراهم میکنند.
وی بیان کرد:در حقیقت، اگر کودک بدین صورت بزرگ شود و هیچ محدودیتی برای ارضای نیازهایش نداشته باشد، به یک باور غیرمنطقی نسبت به خودش میرسد که بر مبنای آن، خود را بزرگ و سزاوار همه چیز میداند تا جایی که گویی همه افراد، مسئول برآورده کردن خواستههای او هستند.
این جامعه شناس تصریح کرد: این کودکان با ورود به جامعه بزرگتر و مواجه شدن با واقعیت، به شدت آسیب می بینند، چراکه واکنش دنیای واقعی به این افراد براساس استحقاق واقعی آن هاست. برای نمونه، اگرچه اخلاق و رفتار اجتماعی پسندیده یک انسان میتواند جاذبه او را افزایش دهد و همین موضوع می تواند کلیدی برای گشودن بسیاری از درها باشد، امّا به دلیل اینکه کودکان این چنینی، به گونهای بزرگ شده اند که در جهت تقویت مهارتهای فردی برای زندگی کردن در میان مردم نبوده اند، با تأمین فوری نیازهایشان توسط دیگری، تنها جهانی را میشناسند که باید پاسخگوی خواستههای آنها باشد، لذا نگاه آنها به دیگران از بالا به پایین است.
نوری با ذکر مثالی گفت: به عنوان مثال، اگر این افراد در فضای مدرسه، از جانب همکلاسیها یا مسئولان مدرسه خود مورد توجه قرار نگیرند، آرام آرام در مورد خود به یک باوری میرسند که یا در برابر حل مشکلات ناتوان هستند و یا دیگران آن ها را نادیده میگیرند
این جامعه شناس ادامه داد: این موضوع برای این قبیل افراد تا جایی پیش می رود که روزی میرسد که با مواجهه مکرر ناتوانی خود مجبور میشوند مکانیسمهای رفتاری ناسالم را به کار گیرند و در واقع، این افراد احساس محرومیت را تجربه میکنند و برای آرام کردن درون پریشان خود، یا دیگران را آزار میدهند و یا خودشان را به دردسر میاندازند.
نوری در پایان خاطرنشان کرد: فراموش نکنید جهان هستی هرگز اتاقی مملو از بستههای کادویی رنگارنگ برای هیچکس نبوده و نخواهد بود.