روزنامه اصلاحطلب آفتاب یزد در گزارشی نوشت: جناح رقیب از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد؛ نخست، مجلس شورای اسلامی را قبضه کرد، بعد مبنا را گذاشت بر فتح پاستور و بهشت و حالا سرمست از پیروزی، بیتوجه به «نق زدن»های تمام ناشدنی ما(!) دارد تلاش میکند برای رفع و رجوع همه ی ایرادها و تخریب ها.
ما «اصلاحطلب ها» در حالی سالها از تنش و تفرقه ی احزاب رقیب گفتیم با این غفلت آشکار که، تنش و تفرقه، همانی است که اصلاحطلبها را « تکه تکه» کرد، بله! دقیقاً تکه تکه!
در تمامی سالهای سپری شده، بعدِ به پایان رسیدن دولت «سیدمحمد خاتمی»، یا نظاره گر بودیم یا ناراضی و در این نظاره گری و ناراضی بودن، روز به روز از هم دورتر، طلبکارتر و آب زیرِ کاهتر شدیم به گونهای که در همین انتخابات اخیر، خودمان نیز نمیدانستیم چه نمیخواهیم آن هم بعدِ مدتها که فراموش کرده بودیم چه میخواهیم.
خرداد 96 دل مان را خوش کردیم به حذف «قالیباف» و باقی ماندن «رئیسی »در حالی که داشتیم به مهره ی اصولگرایان آذوقه و مهمات میرساندیم. ما «اصلاحطلب ها» اما این بار نجیبانه فریب «کارگزارانی»ها را خورده بودیم و میدانستیم و چارهای نداشتیم!
الان بهتر میشود به ماجراهای یک ماهه ی رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری نگریست و تحلیل ارائه داد یعنی 8 سال بیتوجهی حسن روحانی به اصلاحطلبان، تمام آن هشت سال همراهی و بهرهوری کارگزاران و در نهایت دل خوش داشتن به «کلاب هاوس» یک «مثلث برمودای سیاسی» پیش پای اصلاحطلبها قرار داد که یا باید از کنار آن میگذشتند یا باید ورود میکردند و نیست و نابود میشدند برخی تا لحظه ی آخر ایستادگی کردند اما بعضی تاب نیاوردند و با تمام وجود سقوط خود به این مثلث برمودای سیاست را به نظاره ایستادند.
شورای نگهبان هم از میان صدها نامزد رسید به هفت نام اما با قطعیت میگویم حتی اگر همه نام و نشان دارها آمده بودند با همه سلایق، بازهم در دو مسئله هیچ خللی ایجاد نمیشد؛ یکی در جلب و جذب مشارکت، دیگری در پیروزی «سیدابراهیم رئیسی» این وسط فقط شورای نگهبان به داد پزشکیان و جهانگیری و لاریجانی رسید که در کشاکش قرار گرفتن در معرض قضاوت عموم به تیر غیب حسن روحانی و کلاب هاوس و کارگزاران سازندگی دچار نشوند.
خلاصه و مفید، رقابت در زمین بازی ساخته و پرداخته ی ما اصلاحطلبها است واگرنه وقتی 8 سال ایستادیم و اعتماد کُشی حسن روحانی را نظاره کردیم با کلاب هاوس میخواستیم اعتمادسازی کنیم یا با تکیه بر مثلث «مرعشی، کرباسچی و قوچانی»؟ خلاصه و مفیدتر بازی با مشارکت پایین دو رو دارد؛ یک رو واقعیتی است که داریم میبینیم روی دیگر فرافکنی ما اصلاحطلبها است یعنی مردمی که هشت سال هست و نیست شان را از دست دادند باید یقه ی کدام طرفِ ماجرا را میگرفتند؛ اصلاحاتیها را یا اصولگرایان را.
دولتی که با حمایت اصلاحطلبها بر سر کار آمده بود در میانه ی راه، با بخشی از اصلاحطلبها بهتر کنار آمد اما مردم تمام اصلاحطلبها را مقصر دانستند. در این میان ما اصلاحطلبها یا با همراهی با حسن روحانی اعتماد و معیشت و هست و نیست مردم را سوزاندیم یا با سکوت مان که در هر دو صورت مقصر بودیم و باید تاوان پس میدادیم که دادیم. ظرفیت رای اصلاحطلبها همانی بود که دیدیم با یا بدون جهانگیری، پزشکیان و حتی علی لاریجانی، اصل ماجرا هیچ تغییری نمیکرد چون ما در «مثلث برمودای سیاست» از نظر مردم «نیست و محو» شده بودیم و چارهای جز پذیرش شکست نداشتیم!