به گزارش صراط، روزنامه کیهان نوشت: ترمینال رسانه ای ضدانقلاب در فتنه 88، شکست
سهمگین اپوزیسیون در انتخابات 12 اسفند امسال را استحقاق آنها دانست و نوشت از کوزه
همان برون تراود که در اوست.
شبکه بالاترین با اشاره به شوک رای دادن ناگهانی خاتمی در انتخابات و غال گذاشتن تحریمی ها در بعد ازظهر جمعه در روستای وادان دماوند نوشت: در واقعه اصلی یعنی «کنش ما» که در خانه نشینی و «مصلحت آنها» که در رای خاتمی تبلور یافت، گرچه محور بحث و نزاع در روزهای بعد از انتخابات بود اما هر کدام فقط شاهدی است بر این حقیقت که از کوزه «همان برون تراود که در اوست». درون کوزه ما یعنی جنبش سبز چه بود که حاصل آن بعد از یکسال حرف و حدیث و توافق بر سر «تحریم فعال»، حاصلش «خانه نشینی» شد؟ و در کوزه اصلاح طلبان چه معجونی ریخته شده که به رای دادن خاتمی منجر شد؟ می توان ساده ترین و از قضا مهمترین نتیجه واقعه 12 اسفند را انشعاب رسمی اصلاح طلبی از جنبش سبز دانست گرچه ایندو همان گونه که در ادامه مطلب مورد بحث قرار خواهد گرفت، همانند ظروف مرتبط قویاً از یکدیگر تأثیرپذیرند.
بالاترین با تصریح بر به بن بست رسیدن فتنه سبز و مجازی و موهوم شدن آن نوشت: به زندان افتادن گروهی از فعالان و شعارهایی همچون جمهوری ایرانی، نخبگان بی تحرک و اپوزیسیون از هم پاشیده مدعی و بی عمل، همان چیزی است که در کوزه ما به وفور یافت می شود و انفعال نتیجه محتوم آن است. از سوی دیگر اصلاح طلبان و بدنامان آن هرگز از پشتوانه جنبش برخوردار نبوده اند.
بالاترین در نوشته دیگری، خاتمی را آخرین میخ بر تابوت اصلاح طلبان دانست و نوشت: تا پیش از انتخابات مجلس اصلاح طلبان توانسته بودند با فراخوان تحریم انتخابات مجلس اندکی با اپوزیسیون برانداز و غیراصلاح طلب همگرایی کنند. رای دادن خاتمی این همگرایی نسبی را به کلی از میان برد. رای دادن خاتمی انشعاب و اختلاف نظر جدی میان اصلاح طلبان را که خود از آشکار کردن آن هراس دارند به خوبی نمایان ساخت. طرفداران خاتمی خواهان کنار آمدن با نظام هستند ولی طیف های خارج از کشور احتمالاً به موسوی و شرکت نکردنش در انتخابات تمایل دارند. اظهارات خاتمی در مورد دروغ بودن تحریم حال آنکه تقریباً همه مخالفان صحبت از تحریم کرده بودند و برخلاف انتخابات گذشته اختلاف نظر چندانی در این مورد وجود نداشت بازهم سرنوشت اصلاح طلبان را در محاق نابودی به پیش برد. شاید سیدمحمد خاتمی آخرین میخ بر تابوت اصلاح طلبان در حال احتضار بود!
نویسنده نابغه! بالاترین البته تعمداً این واقعیت را به فراموشی سپرده که رای دادن خاتمی میخ بزرگ بر تابوت فتنه سبز و جعبه آرزوهای اپوزیسیون انگل صفت بوده است.
بالاترین در مطلب دیگری ضمن ابراز خشم نسبت به شکسته شدن خط تحریم نوشت: من یکی از فریب خوردگان اصلاح طلبی بودم. چه دیر فهمیدیم که اصلاح طلبان هم با رژیم هستند. ما فریب امثال نوری زاده ها و بهنودها را خوردیم و بهترین نتیجه برای رژیم اسلامی به ارمغان آمد. خاتمی در این انتخابات و سخنان پس از آن، ارادت خود به نظام را ثابت کرد. اکنون خاتمی مهره سوخته ای است که او را جدی نمی گیریم و حنایش رنگی ندارد اما خاتمی هایی بسیار خوش خط و خالتر اکنون با دقت و وسواس در آب نمک خوابانده شده اند و با نقشه در به اصطلاح حبس خانگی بسر می برند و باید منتظر بود که مدتی بعد این دو هم بیانیه هایی بدهند و از حصر بیرون بیایند.
از سوی دیگر پایگاه اینترنتی میهن در مطلبی به قلم محمدجواد اکبرین نوشت: خاتمی با ما، عهدشکنی[؟!] کرد و رای داد. حالا دوباره روز از نو، روزمرگی از نو. امید به تغییر از درون ناامید شود و می رسد روزی که سرکنگبین خوف خاتمی صفرا بزاید و علاقمندانش دیرهنگام متأسف شوند که کاش سردار اصلاحات غیر از ترمز از سایر اجزای این ماشین نیز بهره می جست. می گویند منتقدان خاتمیسم برنامه ندارند و فقط انتقاد می کنند. اما واقعیت این است که از ما بهتران، از هر پارادایم و برنامه ای چنان تابویی ساخته اند که کسی جرئت پیگیری آن را نداشته باشد.
در همین حال «گویانیوز»- از پایگاه های اینترنتی وابسته به محافل ضدانقلاب- ضمن حمله به خاتمی نوشت: او میان مخالفان و نظام، جانب نظام را گرفت و در روستای وادان از توابع دماوند رای خود را به صندوق انداخت. خاتمی با شرکت در انتخابات ارادت خود را به ولی فقیه نشان می دهد و حساب خود را از مخالفان جدا می کند.
گویانیوز افزود: خاتمی در غیاب موسوی و کروبی به یکی از چهره های اصلی اصلاح طلبان طرفدار تحریم انتخابات و به عنوان چهره و شاخصی در درون جنبش سبز تبدیل گردید. موضع گیری های او درباره انتخابات؛ به خصوص آنجا که بوی تحریم و عدم مشارکت از آنها به مشام می رسد؛ در سایت های «سبز» برجسته می شد. در چنین شرایط و موقعیت ویژه ای، خاتمی در عمل سر بزنگاه به قول و قرارهایش در مورد تحریم انتخابات عمل نکرد و با شرکت در انتخابات علاوه بر اینکه این اتحاد را شقه نمود و باعث شد که از این شرایط استثنائی بدرستی بهره برداری نشود، کل مدعای جنبش سبز یعنی «تقلب در انتخابات» را نیز به زیر سؤال برد.
مگر کیهان گفته بود خودکشی کنیم؟!
کیهان در خبری دیگر آورده است:
اپوزیسیون به جای پاییدن مارادوناهای جمهوری اسلامی باید سراغ غضنفرها در مدیریت خود برود چون ممکن است اینها بیشتر از مارادونا به ما گل بزنند، آن هم گل به خودی که سوزش بیشتری دارد.
حسین قاضیان همکار عباس عبدی در مؤسسه نظرسنجی آینده که اکنون در آمریکا اقامت دارد، ضمن بیان مطلب فوق درباره سران اپوزیسیون گفت: بیشتر آنها پس از انقلاب تلاش وافری کرده اند برای اینکه در به دست گرفتن رهبری مبارزه با جمهوری اسلامی از هم سبقت بگیرند. تا این جای کار این رقابت طبیعی است. اما آنان برای اینکه مبادا در مسابقه عقب بمانند، ناچار شده اند که هر چه قدر بیشتر مواضع رادیکال تر بگیرند و هدف ها را جلوتر و جلوتر ببرند. کسانی که چنین نکرده اند از دور رقابت خارج شده اند. الان می توانیم در ذهن مان خیل رهبران میانه رویی را تصویر کنیم که چون نتوانستند به اندازه مورد نیاز رادیکال و بلندپرواز باشند وهدف ها را به نقطه های دورتر و پیشروانه تری ببرند، از «روند تکامل» جا مانده اند و به «زباله دان تاریخ» افتاده اند. (این تعبیرات اهمیت دارند چون عقبه فکری وایدئولوژیکی نیاز به این نوع از رادیکالیسم را بیان می کند، والا قصد توهین ندارم.)
به گزارش روز آن لاین وی می افزاید: اما این رهبران رادیکال تر، در کوران پیش افتادن در مسابقه، هر قدر بیشتر از این حرفها زدند، هر قدر هدف ها را به نقاط دورتری بردند، هر قدر بیشتر بلند پروازی کردند و تصاویر فریباتری از آینده دادند، از واقعیات جامعه بیشتر دور افتادند. چون به میزانی که آنها هدف ها را برداشتند و جلوتر بردند، مدام بیشتر و بیشتر از واقعیات عینی، عملی و توان های مادی و واقعی جامعه فاصله گرفتند. و وقتی این فاصله بیشتر شد،باعث شد خود این افراد هم از اسب اثرگذاری بیافتند. برای همین هم می بینیم که نظام جمهوری اسلامی در عمرش شاید تقریباً هیچ گزندی از ناحیه این دست از مخالفان ندیده است. یعنی این افراد نه از جهت برانداختن رژیم توفیقی به دست آورده اند، نه به طریق اولی در پیشبرد جایگزینی کامیاب شده اند. به نظر من «بخشی» از شکست این افراد، ناشی از این است که آن ها اتفاقاً زیادی جلو رفتند، آن قدر که دیگر جامعه و واقعیاتش به گرد پایشان هم نمی رسد. برای همین خیلی از آن ها در سر سودای یک فول دموکراسی سکولار دارند و به کمتر از آن هم راضی نیستند در حالی که حتی نمی توانند به جمع های محدود خود ساز و کاری دموکراتیک بدهند یا به گونه ای دموکراتیک رفتار کنند.
قاضیان در ادامه سخنانش در توجیه تندروی کور گروهک ها، نحوه عمل جمهوری اسلامی در این امر را مؤثر دانست و گفت: رژیم به گونه ای عمل می کند که به سران مخالفان بفهماند شما هیچ راهی جز برانداختن من ندارید. اگر مرد میدان هستید بیایید توی این میدان بازی کنید. (برای درک شمه ای از این ماجرا فقط شما را ارجاع می دهم به سرمقاله های آقای شریعتمداری در کیهان که همیشه با این شیوه با مخالفان حرف می زند، زبانی که ترجمان زبان حاکم است) به این معنا، نحوه عمل رژیم هم راه را بر هرگونه نیروی مسالمت جو می بندد و هر نیروی مسالمت جو را تضعیف می کند.
درباره این بخش از سخنان تئوریسین خارج نشین حزب مشارکت باید پرسید که آیا مثلاً جمهوری اسلامی از سازمان منافقین خواست اقدام به بمب گذاری و ترور و جنایت کنند و از مردم کوچه و بازار گرفته تا منتخبان آنها در دولت و مجلس را به خاک و خون بکشند و سپس ستون پنجم ارتش متجاوز صدام شوند یا به نیابت از سیا و موساد عملیات تروریستی علیه متخصصان ایرانی انجام دهند؟! آیا جمهوری اسلامی طیف های مختلف اپوزیسیون را در دولت موقت، دولت بنی صدر و... تحمل نکرد و آنها از همین تحمل و حوصله، برای صاف کردن جاده آمریکا و غرب سوءاستفاده نکردند؟ آیا طیف های نفاق نبودند که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 رویاروی جمهوریت و رای اکثریت ایستادند و اقدام به اردوکشی خیابانی کردند و آخرالامر نیز از آمریکا خواستند به حمله نظامی و تحریم های اقتصادی روی آورد؟! معلوم است که در مقابل چنین هجمه هایی نظام و مردم کوتاه نیایند و در برابر دشمنی ها و خیانت ها سینه سپر کنند.
قاضیان در اظهارات خود با اشاره به تفاوت ماهوی مخالفان رژیم شاه با اپوزیسیون جمهوری اسلامی اذعان کرده است: تفاوت آن روز و امروز دراین است که مردم به هر دلیل حاضر شدند برای آن چیزهایی که دنبالش بودند، نهایتاً پا به میدان بگذارند و در نتیجه انقلابیگری رهبران با توان واقعی جامعه فاصله نداشت، اما امروز این طور به نظر نمی رسد.
شبکه بالاترین با اشاره به شوک رای دادن ناگهانی خاتمی در انتخابات و غال گذاشتن تحریمی ها در بعد ازظهر جمعه در روستای وادان دماوند نوشت: در واقعه اصلی یعنی «کنش ما» که در خانه نشینی و «مصلحت آنها» که در رای خاتمی تبلور یافت، گرچه محور بحث و نزاع در روزهای بعد از انتخابات بود اما هر کدام فقط شاهدی است بر این حقیقت که از کوزه «همان برون تراود که در اوست». درون کوزه ما یعنی جنبش سبز چه بود که حاصل آن بعد از یکسال حرف و حدیث و توافق بر سر «تحریم فعال»، حاصلش «خانه نشینی» شد؟ و در کوزه اصلاح طلبان چه معجونی ریخته شده که به رای دادن خاتمی منجر شد؟ می توان ساده ترین و از قضا مهمترین نتیجه واقعه 12 اسفند را انشعاب رسمی اصلاح طلبی از جنبش سبز دانست گرچه ایندو همان گونه که در ادامه مطلب مورد بحث قرار خواهد گرفت، همانند ظروف مرتبط قویاً از یکدیگر تأثیرپذیرند.
بالاترین با تصریح بر به بن بست رسیدن فتنه سبز و مجازی و موهوم شدن آن نوشت: به زندان افتادن گروهی از فعالان و شعارهایی همچون جمهوری ایرانی، نخبگان بی تحرک و اپوزیسیون از هم پاشیده مدعی و بی عمل، همان چیزی است که در کوزه ما به وفور یافت می شود و انفعال نتیجه محتوم آن است. از سوی دیگر اصلاح طلبان و بدنامان آن هرگز از پشتوانه جنبش برخوردار نبوده اند.
بالاترین در نوشته دیگری، خاتمی را آخرین میخ بر تابوت اصلاح طلبان دانست و نوشت: تا پیش از انتخابات مجلس اصلاح طلبان توانسته بودند با فراخوان تحریم انتخابات مجلس اندکی با اپوزیسیون برانداز و غیراصلاح طلب همگرایی کنند. رای دادن خاتمی این همگرایی نسبی را به کلی از میان برد. رای دادن خاتمی انشعاب و اختلاف نظر جدی میان اصلاح طلبان را که خود از آشکار کردن آن هراس دارند به خوبی نمایان ساخت. طرفداران خاتمی خواهان کنار آمدن با نظام هستند ولی طیف های خارج از کشور احتمالاً به موسوی و شرکت نکردنش در انتخابات تمایل دارند. اظهارات خاتمی در مورد دروغ بودن تحریم حال آنکه تقریباً همه مخالفان صحبت از تحریم کرده بودند و برخلاف انتخابات گذشته اختلاف نظر چندانی در این مورد وجود نداشت بازهم سرنوشت اصلاح طلبان را در محاق نابودی به پیش برد. شاید سیدمحمد خاتمی آخرین میخ بر تابوت اصلاح طلبان در حال احتضار بود!
نویسنده نابغه! بالاترین البته تعمداً این واقعیت را به فراموشی سپرده که رای دادن خاتمی میخ بزرگ بر تابوت فتنه سبز و جعبه آرزوهای اپوزیسیون انگل صفت بوده است.
بالاترین در مطلب دیگری ضمن ابراز خشم نسبت به شکسته شدن خط تحریم نوشت: من یکی از فریب خوردگان اصلاح طلبی بودم. چه دیر فهمیدیم که اصلاح طلبان هم با رژیم هستند. ما فریب امثال نوری زاده ها و بهنودها را خوردیم و بهترین نتیجه برای رژیم اسلامی به ارمغان آمد. خاتمی در این انتخابات و سخنان پس از آن، ارادت خود به نظام را ثابت کرد. اکنون خاتمی مهره سوخته ای است که او را جدی نمی گیریم و حنایش رنگی ندارد اما خاتمی هایی بسیار خوش خط و خالتر اکنون با دقت و وسواس در آب نمک خوابانده شده اند و با نقشه در به اصطلاح حبس خانگی بسر می برند و باید منتظر بود که مدتی بعد این دو هم بیانیه هایی بدهند و از حصر بیرون بیایند.
از سوی دیگر پایگاه اینترنتی میهن در مطلبی به قلم محمدجواد اکبرین نوشت: خاتمی با ما، عهدشکنی[؟!] کرد و رای داد. حالا دوباره روز از نو، روزمرگی از نو. امید به تغییر از درون ناامید شود و می رسد روزی که سرکنگبین خوف خاتمی صفرا بزاید و علاقمندانش دیرهنگام متأسف شوند که کاش سردار اصلاحات غیر از ترمز از سایر اجزای این ماشین نیز بهره می جست. می گویند منتقدان خاتمیسم برنامه ندارند و فقط انتقاد می کنند. اما واقعیت این است که از ما بهتران، از هر پارادایم و برنامه ای چنان تابویی ساخته اند که کسی جرئت پیگیری آن را نداشته باشد.
در همین حال «گویانیوز»- از پایگاه های اینترنتی وابسته به محافل ضدانقلاب- ضمن حمله به خاتمی نوشت: او میان مخالفان و نظام، جانب نظام را گرفت و در روستای وادان از توابع دماوند رای خود را به صندوق انداخت. خاتمی با شرکت در انتخابات ارادت خود را به ولی فقیه نشان می دهد و حساب خود را از مخالفان جدا می کند.
گویانیوز افزود: خاتمی در غیاب موسوی و کروبی به یکی از چهره های اصلی اصلاح طلبان طرفدار تحریم انتخابات و به عنوان چهره و شاخصی در درون جنبش سبز تبدیل گردید. موضع گیری های او درباره انتخابات؛ به خصوص آنجا که بوی تحریم و عدم مشارکت از آنها به مشام می رسد؛ در سایت های «سبز» برجسته می شد. در چنین شرایط و موقعیت ویژه ای، خاتمی در عمل سر بزنگاه به قول و قرارهایش در مورد تحریم انتخابات عمل نکرد و با شرکت در انتخابات علاوه بر اینکه این اتحاد را شقه نمود و باعث شد که از این شرایط استثنائی بدرستی بهره برداری نشود، کل مدعای جنبش سبز یعنی «تقلب در انتخابات» را نیز به زیر سؤال برد.
مگر کیهان گفته بود خودکشی کنیم؟!
کیهان در خبری دیگر آورده است:
اپوزیسیون به جای پاییدن مارادوناهای جمهوری اسلامی باید سراغ غضنفرها در مدیریت خود برود چون ممکن است اینها بیشتر از مارادونا به ما گل بزنند، آن هم گل به خودی که سوزش بیشتری دارد.
حسین قاضیان همکار عباس عبدی در مؤسسه نظرسنجی آینده که اکنون در آمریکا اقامت دارد، ضمن بیان مطلب فوق درباره سران اپوزیسیون گفت: بیشتر آنها پس از انقلاب تلاش وافری کرده اند برای اینکه در به دست گرفتن رهبری مبارزه با جمهوری اسلامی از هم سبقت بگیرند. تا این جای کار این رقابت طبیعی است. اما آنان برای اینکه مبادا در مسابقه عقب بمانند، ناچار شده اند که هر چه قدر بیشتر مواضع رادیکال تر بگیرند و هدف ها را جلوتر و جلوتر ببرند. کسانی که چنین نکرده اند از دور رقابت خارج شده اند. الان می توانیم در ذهن مان خیل رهبران میانه رویی را تصویر کنیم که چون نتوانستند به اندازه مورد نیاز رادیکال و بلندپرواز باشند وهدف ها را به نقطه های دورتر و پیشروانه تری ببرند، از «روند تکامل» جا مانده اند و به «زباله دان تاریخ» افتاده اند. (این تعبیرات اهمیت دارند چون عقبه فکری وایدئولوژیکی نیاز به این نوع از رادیکالیسم را بیان می کند، والا قصد توهین ندارم.)
به گزارش روز آن لاین وی می افزاید: اما این رهبران رادیکال تر، در کوران پیش افتادن در مسابقه، هر قدر بیشتر از این حرفها زدند، هر قدر هدف ها را به نقاط دورتری بردند، هر قدر بیشتر بلند پروازی کردند و تصاویر فریباتری از آینده دادند، از واقعیات جامعه بیشتر دور افتادند. چون به میزانی که آنها هدف ها را برداشتند و جلوتر بردند، مدام بیشتر و بیشتر از واقعیات عینی، عملی و توان های مادی و واقعی جامعه فاصله گرفتند. و وقتی این فاصله بیشتر شد،باعث شد خود این افراد هم از اسب اثرگذاری بیافتند. برای همین هم می بینیم که نظام جمهوری اسلامی در عمرش شاید تقریباً هیچ گزندی از ناحیه این دست از مخالفان ندیده است. یعنی این افراد نه از جهت برانداختن رژیم توفیقی به دست آورده اند، نه به طریق اولی در پیشبرد جایگزینی کامیاب شده اند. به نظر من «بخشی» از شکست این افراد، ناشی از این است که آن ها اتفاقاً زیادی جلو رفتند، آن قدر که دیگر جامعه و واقعیاتش به گرد پایشان هم نمی رسد. برای همین خیلی از آن ها در سر سودای یک فول دموکراسی سکولار دارند و به کمتر از آن هم راضی نیستند در حالی که حتی نمی توانند به جمع های محدود خود ساز و کاری دموکراتیک بدهند یا به گونه ای دموکراتیک رفتار کنند.
قاضیان در ادامه سخنانش در توجیه تندروی کور گروهک ها، نحوه عمل جمهوری اسلامی در این امر را مؤثر دانست و گفت: رژیم به گونه ای عمل می کند که به سران مخالفان بفهماند شما هیچ راهی جز برانداختن من ندارید. اگر مرد میدان هستید بیایید توی این میدان بازی کنید. (برای درک شمه ای از این ماجرا فقط شما را ارجاع می دهم به سرمقاله های آقای شریعتمداری در کیهان که همیشه با این شیوه با مخالفان حرف می زند، زبانی که ترجمان زبان حاکم است) به این معنا، نحوه عمل رژیم هم راه را بر هرگونه نیروی مسالمت جو می بندد و هر نیروی مسالمت جو را تضعیف می کند.
درباره این بخش از سخنان تئوریسین خارج نشین حزب مشارکت باید پرسید که آیا مثلاً جمهوری اسلامی از سازمان منافقین خواست اقدام به بمب گذاری و ترور و جنایت کنند و از مردم کوچه و بازار گرفته تا منتخبان آنها در دولت و مجلس را به خاک و خون بکشند و سپس ستون پنجم ارتش متجاوز صدام شوند یا به نیابت از سیا و موساد عملیات تروریستی علیه متخصصان ایرانی انجام دهند؟! آیا جمهوری اسلامی طیف های مختلف اپوزیسیون را در دولت موقت، دولت بنی صدر و... تحمل نکرد و آنها از همین تحمل و حوصله، برای صاف کردن جاده آمریکا و غرب سوءاستفاده نکردند؟ آیا طیف های نفاق نبودند که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 رویاروی جمهوریت و رای اکثریت ایستادند و اقدام به اردوکشی خیابانی کردند و آخرالامر نیز از آمریکا خواستند به حمله نظامی و تحریم های اقتصادی روی آورد؟! معلوم است که در مقابل چنین هجمه هایی نظام و مردم کوتاه نیایند و در برابر دشمنی ها و خیانت ها سینه سپر کنند.
قاضیان در اظهارات خود با اشاره به تفاوت ماهوی مخالفان رژیم شاه با اپوزیسیون جمهوری اسلامی اذعان کرده است: تفاوت آن روز و امروز دراین است که مردم به هر دلیل حاضر شدند برای آن چیزهایی که دنبالش بودند، نهایتاً پا به میدان بگذارند و در نتیجه انقلابیگری رهبران با توان واقعی جامعه فاصله نداشت، اما امروز این طور به نظر نمی رسد.
مجتبی حرف دهنتو بفهم!
درود بر خاتمی.