سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۲ مهر ۱۴۰۰ - ۲۰:۱۶

قتل نظام‌ الملک

چنان‌ که می‌دانیم نظام‌الملک پاییز سال ۴۷۱ خورشیدی در چنین روزی به ضرب خنجر یکی از پیروان فرقه اسماعیلی کشته شد اما قاتل فقط مهره‌ای کوچک در بازی دربار بود و در واقع با اقدام به قتل وزیر بزرگ، مجری نقشه ملکشاه و نزدیکان او شد.
کد خبر : ۵۷۳۸۵۳
 

«کم حرف می‌زد و بیشتر اوقات سکوت می‌کرد اما برخی جملاتش در تاریخ ما مشهورند و نسل پشت نسل به یادگار مانده‌اند. مثل ماجرای اختلافش با ملکشاه سلجوقی و پاسخی که او به تهدید سلطان داد. ملکشاه گفته بود تو وزیری و من سلطان و اگر دستور بدهم دوات صدارت را از تو می‌گیرند. نظام‌الملک هم گفته بود می‌توانی چنین کنی اما مطمئن باش «دوات صدارت من با تاج سلطنت تو وابسته و همراه است. هر وقت دوات را برگیری، تاج نیز از سر تو برگرفته خواهد شد.» البته این کدورت بین شاه و وزیر به سال‌های پایانی عمر این دو برمی‌گشت و پیش از آن ملکشاه همیشه نظام‌الملک را - حداقل چنان‌ که در تاریخ‌ نوشته‌اند - مثل پدرش دوست داشت. این نظام‌الملک بود که جانشینی ملکشاه به جای پدرش آلپ‌ارسلان را ممکن کرد، نظام‌الملک بود که دشمنان و مخالفان شاه نوجوان را یکی بعد از دیگری درهم‌شکست و کنار زد، نظام‌الملک بود که با درایت و صلابتی - که بعدها در تاریخ سرمشق دولتمردان شد - مشکلات کوچک و بزرگ پادشاهی سلجوقی را چاره کرد و بزرگ‌ترین و باثبات‌ترین دولت آن روزگار را شکل داد.

قتل نظام‌الملک

به گزارش اعتماد، به دینداری و رعایت اصول اخلاقی شناخته می‌شد اما در آن چه به سیاست و قدرت مربوط می‌شد، از خدعه و توطئه ابایی نداشت. مثلا در آغاز سلطنت آلپ‌ارسلان، زیر پای عمیدالملک کندری را خالی کرد تا جای او را در مقام وزارت بگیرد و جالب این که عمید همان زمان به او گفته بود چاهی کندی که زمانی خودت هم در آن می‌افتی. بعدها در بدو پادشاهی ملکشاه به هدف خنثی‌کردن ادعای یکی از عموهای شاه (به نام قاورد) - که سپاهیان نیز از آن پشتیبانی می‌کردند - او را مسموم کرد و کشت و بعد خودش را در جمع سوگواران جای داد. البته برخی می‌گویند که نظام‌الملک فقط در نزاع قدرت و کشکمش‌های سیاسی چنین شیوه‌هایی را به کار می‌گرفت و در مواجهه با مردم عادی بسیار مهربان و بخشنده و «چشم‌پوش از گناه» بود.

باورش این بود - و در کتابش «سیاستنامه» هم نوشت - که مردان قدرت به دعای خیر مردم نیاز دارند و مردم هم فقط برای حاکمان عادل و درستکار دعا می‌کنند. همچنین می‌گفت عاملان حکومت باید از شاه بترسند و مطمئن باشند که خطا و دست‌درازی‌های‌شان مجازات می‌شود اما لازم است مشاوران شاه جسور و - در صحبت با او - گستاخ باشند و حقیقت را بی‌پرده‌پوشی و تعدیل به فرمانروا بگویند.

چنان‌ که می‌دانیم نظام‌الملک پاییز سال ۴۷۱ خورشیدی در چنین روزی به ضرب خنجر یکی از پیروان فرقه اسماعیلی کشته شد اما قاتل فقط مهره‌ای کوچک در بازی دربار بود و در واقع با اقدام به قتل وزیر بزرگ، مجری نقشه ملکشاه و نزدیکان او شد. شاه و اطرافیانش که از سیطره نظام‌الملک بر همه امور خشمگین بودند، تصمیم گرفتند به شکلی دست او را از حکومت کوتاه کنند. اما چون حکم به عزل یا مجازات او - که بعد از سی سال وزارت، یاران و متحدان پیدا و پنهان بسیار در دولت و دربار داشت - دردسرساز و خطرناک به نظر می‌رسید، نقشه‌ای چنین هوشمندانه کشیدند و شرایطی را مهیا کردند که قتل و حذف به دست یکی از اعضای فرقه بدنام اسماعیلی انجام شود. این‌چنین بود که پیش‌بینی عمیدالملک کندری درباره افتادن نظام‌الملک در چاه تا حدی درست از آب درآمد. البته عمر و پادشاهی ملکشاه بعد از نظام‌الملک طولانی نشد و حتی به یک هم نرسید که البته شرح آن روایت دیگری است.

بنداری اصفهانی (مورخ) درست می‌گفت که بعد از مرگ نظام‌الملک «همگان دانستند که سلامت دولت سلجوقی و خداوندان مقام و تندرستی شخص سلطان به سلامت پیرمردی چون نظام‌الملک و قدرت او وابسته بود.»