دستکم ما ایرانیها با عبارت «سریال جذاب کرهای» ناآشنا نیستیم. سریالهای کرهای از «جواهری در قصر» و «افسانه جومونگ» گرفته تا سریالهایی مثل «متشکرم»، جزء پربینندهترین برنامههای صداوسیمای ما بودهاند. هرچند بعید میدانم این سریالها در همه جای جهان بهاندازه ایران محبوب و معروف شده باشند و به نظر میرسد اینکه یک سریال کرهای در تمام جهان نامش بر سر زبانها بیافتد و دیده شود، افتخاری است که «بازی مرکب» برای اولین بار به آن دستیافته است.
همین تازگیها وزیر خارجه کشورمان بهطرف کرهای خود گوشزد کرده بود اگر کره جنوبی پسر خوبی نباشد ممکن است ایران بساط سریالهای کرهای را از مصرف تلویزیونی مردم جمع کند. به نظر میرسد بعد از بازی مرکب، این تهدید چندان دل کرهایها را نلرزاند چراکه این سریال ثابت کرد از این به بعد، سریالهای کرهای تنها در ایران طرفدار پر و پا قرص ندارد. پیش از بازی مرکب نیز این گروههای موسیقی کی-پاپ بودند که در تمام جهان گردوخاک به پا کرده بودند.
«بازی مرکب» موفقیت خود را در عرصه جهانی پیش از همهچیز، مدیون نتفلیکس است. نتفلیکس، نماد دورانی تازه در جهان سرگرمی است. بستری اینترنتی برای پخش فیلم و سریال که به بیشتر کشورها دسترسی دارد. یک شبکه جهانی با بیش از دویست میلیون کاربر که در آن ثبتنام کرده و اشتراک خریدهاند.
نتفلیکس متفاوت است با شبکههای ملی و محلی که محتوا را از یکدیگر خریدوفروش کرده و بهصورت اختصاصی برای مردم خود به نمایش میگذارند. با یک پلتفرم جهانی طرفیم که همچون تلویزیونی به وسعت کره زمین، میلیونها نفر را مستقیم یا غیرمستقیم پای خود مینشاند و از مخاطبانش یک جامعه واحد جهانی میسازد. نتفلیکس نمایشگاهی است که در آن میتوان محصول را مستقیما در معرض دید یک جهان قرار داد و به یاری اینترنت، به ناشری بزرگ و مخاطبی عظیم دستیافت. کره پیشازاین هم در ساخت سریالهای قابل صدور فعال بود اما پیدا است که سرویسهای استریم ویدئو، فرصت متفاوتی را برای نقشآفرینی در این حیطه فراهم میکنند.
از طرف دیگر غول ویدئویی دیگری به نام یوتیوب نیز نقش فوقالعادهای در نشر موزیک-ویدئوهای کی-پاپ ایفا میکند. بهطوریکه بستر اصلی نشر و مشاهده این موزیک-ویدئوها، یوتیوب است که یوتیوب خود پرمخاطبترین پلتفرم ویدئویی جهان و از اساس، پرکاربرترین رسانه اجتماعی است. همانگونه که نتفلیکس نیز قدیمیترین و شلوغترین پلتفرم استریم ویدئو است و آن را پادشاه ویاودیها میدانند.
این بسترها، کاملا سرمایهدارانهاند و اینکه سریالی با مضمون ضدسرمایهداری و برابریخواهی همهچیزش را مدیون نتفلیکس باشد، از جمله تناقضاتی است که در عالم سینما زیاد اتفاق میافتد. نتفلیکس کار خود را بهعنوان یک دلال شروع کرد که سیدیها و دیویدیهای فیلم اجاره میداد. با رشد اینترنت، نتفلیکس هم وارد این فضا شد و کماکان به نقش دلالی خود ادامه داد و تنها بعد از حدود یک دهه بود که تولیدات اختصاصی خودش را شروع کرد. اما در تولیدات اختصاصی هم رویکرد نتفلیکس سرمایهدارانه است. جز این هم نباید باشد چراکه نتفلیکس ماهیتا یک استارتاپ است و وظیفه اصلی آن پول درآوردن. نتفلیکس هیچگونه ماهیت هنری ندارد و علاوه بر انتقاداتی که از سوی بزرگان سینمای هالیوود همچون مارتین اسکورسیزی دریافت کرده، خود نیز بارها به ماهیت سرمایهسالارانه خود معترف شده است. میتوانید مصاحبه رید هستینگز، بنیانگذار و مدیرعامل نتفلیکس با «تد تاک» را ببینید.
در آن برنامه مجری، دست روی الگوریتم پیشنهاددهی این پلتفرم میگذارد که بر اساس سلیقهشناسی مخاطب بهوسیله هوش مصنوعی، محیط نتفلیکس هر مخاطب را برای او شخصیسازی میکند. انتقاد مجری به این سیستم این است که اگر مخاطبی به محتوای نازل علاقه داشته باشد، نتفلیکس با پیشنهاد محتواهای نازل دیگر سلیقه او را پایین و پایینتر میآورد. هستینگز پاسخی ندارد جز اینکه ما آنچه را مخاطب دوست دارد به او پیشنهاد میدهیم. در ماجرای سریال «سیزده دلیل برای اینکه…» هنگامیکه انتقادات از این سریال به دلیل رشد آمار خودکشی ناشی از آن بالا رفت، هستینگز در مقام دفاع از آن برآمد و گفت: این سریال «کار خود را خوب انجام داده». این جمله ماهیت نتفلیکس را برای ما عیان میکند چراکه «کار خود را خوب انجام داده»، معنایی ندارد جز «خوب دیدهشدن» که در سیستم خرید اشتراک نتفلیکس یعنی همان «خوب به فروش رفته».
از اینکه بگذریم، این سریال در ادامه دیپلماسی فرهنگی کره جنوبی است. بازی مرکب باعث شده یادگیری زبان کرهای افزایش یابد و وجهه جهانی کره بهبود پیدا کند و در کل فرصتهای مختلفی که دیپلماسی فرهنگی ایجاد میکند را به همراه داشته است. مشکل اینجا است که کره جنوبی خود حکومتی سرمایهدارانه است و متحد غرب نیز به شمار میرود. این کشور ازلحاظ نرخ خودکشی، دومین کشور جهان است و بیشتر خودکشیها نیز در سالمندان اتفاق میافتد. سالمندانی که عطای چند روز زندگی بیشتر را به دلیل مشکلات معیشتی به لقایش میبخشند. همچنین آمار خودکشی در جوانان نیز زیاداست و ازلحاظ جنسیتی هم مردان سهم بیشتری در خودکشیهای موفق و منجر به مرگ دارند. این واقعیتها، با جامعهای که در سریال بازی مرکب در آن شهربازی گرد هم آمدهاند نیز تطابق دارد.
حال اینکه چنین جامعه و چنین حکومتی منادی عدالت و برابری شود، متناقض به نظر نمیآید؟شاید گفته شود این سریال در اعتراض به سرمایهداری است و در وهله اول هم به خود حاکمیت کره جنوبی اعتراض میکند. اگر این گزاره با محتوایی که در سریال دیدیم تطابق داشت، کمی از بار تناقضات آن کم میشد. اما حکومت کره در بازی مرکب کاملا بیگناه بود. نماد حکومت در این سریال، افسر پلیسی بود که به جستوجوی برادر گمشدهاش سر از محیط شهربازی درمیآورد و در میان کارکنان آن نفوذ میکند. او تمام تلاشش را برای نجات دادن مردم از چنگ «سرمایهدارها» که هیچ ربطی هم به حکومت ندارند میکند، اما خوب، نمیتواند. حتی درصحنهای به مسئول انجام بازیها گوشزد میکند که با پلیس تماس گرفته و نیروهای پلیس بهزودی سر میرسند، اما مسئول بازیها میگوید آنجا امکان تماس وجود ندارد و آنتن نمیدهد.
بااینکه ما دیده بودیم او واقعا تماس گرفت و پلیس هم متوجه صحبتهای او شد و حتی عکسهای گرفتهشده را نیز دریافت کرد. اما از پلیس خبری نمیشود. بامزهتر از همه، سکانسی است در قسمت آخر. آنجا که شخصیت اصلی میرود پیش پیرمردی که همهکاره داستان بود. آنها شرط میبندند که آیا کسی به مرد فقیری که زیر برف در کنار خیابان مانده بود کمک خواهد کرد یا نه. درست در انتهای مهلت شرطبندی، یک ماشین پلیس در کنار مرد فقیر برای کمک کردن به او ترمز میکند. بازهم نماد حکومت بیگناه کره جنوبی، نماد انسانیت میشود و شخصیت اصلی با چهرهای خشمگین به سمت سرمایهدار پیر سنگدل میگوید: «دیدیش آره؟» یعنی دیدی که انسانیت هنوز زنده است آنهم برحسب اتفاق در پلیس که نماد حاکمیت است؟ حیف که سرمایهدار پیر دیگر مرده بود و احتمالا آن جلوه انسانیت را ندید. پلیسی که نمیتوانست جلوی کشته شدن هزاران نفر از بازیکنان بیچاره آن بازی جهنمی را در طول سالهای متمادی بگیرد، حالا قهرمانانه یک فقیر را از یخ زدن نجات میدهد.
سریال بازی مرکب را دوست داشتید؟ من هم همینطور. به نظرتان سریال باحال و متفاوتی بود که دیدنش خوش میگذشت؟ نسبتا موافقم. اما دیدن تناقضهای مرکب آن به ما کمک میکند رکب نخوریم.
سریال بازی مرکب همه ما را به یاد فیلم «سکو» انداخت. بااینهمه بازی مرکب نسبت به پلتفرم پیشرفتهایی داشته است. در سکو، خود انسانها دشمن یکدیگر بودند و بهقولمعروف، انسان بود که گرگ انسان بود. سکو جامعهستیز و انسانستیز بود اما بازی مرکب درنهایت انسانیت را به رسمیت شناخته و حتی آن را پیروز میگرداند. هرچند کماکان معتقد است حساب سرمایهداران را باید از حکومت جدا کرد. این سرمایهداراناند که خون مردم را میمکند، حکومت تقصیری ندارد. حکومت صرفا یک بستر است که در آن عدهای به سرمایه رسیدهاند و آنان هستند که بهراحتی قشر ضعیف را لگدمال میکنند. این هم تناقض دیگری است چراکه در این صورت، دیگر نه آن کشور، کشور است و نه آن حکومت، حکومت. بلکه با جنگلی طرفیم که زورمندان حکم میرانند و دمودستگاه حکومت نیز برده و بنده آنان است.
حقیقت نیز جز این نیست.
منبع: روزنامه رسالت