اختلالات اضطرابی یکی از شایعترین آسیبهای روانی است و افراد مبتلا به اضطراب اغلب با نگرانیهای غیرارادی، ترسهای غیرمنطقی، اختلال در تعاملات اجتماعی و … دستوپنجه نرم میکنند. فرد مبتلا، اضطراب مزمن و شدیدی را تجربه میکند و همواره در مورد اینکه در آینده چه اتفاقی روی میدهد احساس ترس دارد. در این حالت فرد در مقابل احساس مزمن و شدید اضطراب درمانده میشود و قادر نیست فعالیتهای روزمره خود را انجام دهد. همچنین از موقعیتهایی که برای دیگران عادی به نظر میرسد نمیتواند لذت ببرد.
به گزارش ایمنا، اضطراب تنها نوعی دلشوره و نگرانی نیست و نشانههای جسمی و روانی گوناگونی دارد. افراد مبتلا به اضطراب معمولاً علائمی مانند ضربان قلب سریع (تپش قلب)، لرزش و تعریق بیش از اندازه، تهوع و سرگیجه، درد قفسه سینه و سردرد، ضعف در اندامها و تنش عضلانی و در مواردی عوارض پوستی (جوش و کهیر)، اضطراب پس از غذا و احساس خفگی را تجربه میکنند.
نکته حائز اهمیت فهمیدن نوع اضطراب و چگونگی تأثیر آن روی فرد است. روانشناسان، اختلالات اضطرابی که میلیونها نفر را در سراسر جهان گرفتار خود کرده است را به هفت دسته اختلال اضطراب فراگیر (GAD)، فوبیای اجتماعی، اختلال هراس، آگورافوبیا، فوبیاهای خاص، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و اختلال وسواسی جبری (OCD) طبقهبندی میکنند.
اختلال اضطراب فراگیر
اختلال اضطراب فراگیر مانند بقیه مشکلات اضطرابی بهخاطر فعالیت بیشازحد مکانیسمهای ترس، جنگ و گریز مغز بهوجود میآید. وقتی در یک موقعیت خطرناک قرار میگیریم مغز به دو شیوه پاسخ میدهد: مسیر اول بدینصورت است که پیامهای حسی مربوط به بینایی را دریافت و بر پایه آنها فکر و تجزیه و تحلیل مینماید. در مسیر دوم ضمن ایجاد هیجان لازم، بهطور ناخودآگاه قلب، ریه و عضلات را آماده گریز یا مبارزه میکند. هنگام رد شدن از خیابان وقتی یک ماشین با سرعت زیاد به سمت ما میآید، فرصت فکر کردن و تجزیه و تحلیل نیست بلکه بهطور بسیار هیجانی فرار میکنیم. مسئول این نوع واکنشهای هیجانی ما، بخش مهمی در مغز است که آمیگدال نام دارد.
آمیگدال با کمک سایر بخشهای مغز ذخیرهسازی خاطرات هیجانی را هم انجام میدهد. این خاطرات در کسانی که اختلال اضطرابی دارند مشکلساز میشود. در این شرایط آمیگدال بیش از حد حساس شده و نسبت به موقعیتهایی که خطر چندانی ندارند نیز واکنشهای افراطی انجام میدهد. کمکم با تکرار و ذخیرهسازی خاطرات در آمیگدال، فکرها و موقعیتهایی که هیچ خطری ندارند هم سبب واکنش ترس و نگرانی میشوند. تجربههای زندگی نیز میتواند باعث اختلالات اضطرابی شود. استرس شدید و مداوم میتواند واکنش اضطرابی افراطی را نهادینه کند. همچنین برخی ویژگیهای رفتاری و اخلاقی مانند خجالتی بودن هم میتوانند احتمال بروز اختلالات اضطرابی را زیاد کنند.
داروهایی که بیشتر توسط پزشکان برای درمان اختلال اضطراب فراگیر تجویز میشوند، داروهای ضدافسردگی بهویژه مهارکنندههای انتخابی باز جذب سروتونین هستند. در رده دوم معمولاً برای مدتی کوتاه بنزودیازپینها تجویز میشوند. داروهای ضدافسردگی با ایجاد تعادل در موادی که در مغز مسئول انتقال سیگنال عصبی هستند، خلقوخو، نگرانی و تحریکپذیری فرد را به حالت عادی میرسانند. بهطور کلی رواندرمانی بهویژه شناختدرمانی، برای مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر مفید خواهد بود. شناخت درمانی به فرد کمک میکند تا درک درست و بهتری از موقعیت خود داشته باشد و سوءبرداشتی که باعث ایجاد اختلال اضطراب میشود را اصلاح نماید.
فوبیا یا ترس اجتماعی
فوبیای اجتماعی یا اختلال اضطراب اجتماعی، خجالت بیش از حد نیست. افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی به شدت از طرد شدن، انتقاد، قضاوت یا مورد تأیید قرار نگرفتن واهمه دارند. بنابراین، فرد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی تا جایی از نظر اجتماعی حرفهای رفتار میکند که احتمال مورد تأیید واقع نشدن هنگام اجرا را برای خود متصور شود بنابراین فوبیای اجتماعی با خجالت کشیدن مشابه نیست.
بسیاری از افراد، به خصوص در موقعیتهای جدید یا هنگام روبهرو شدن با افراد غریبه، خجالت میکشند یا معذب میشوند اما به محض گرم گرفتن این وضعیت برایشان قابل تحمل است و آرام میشوند. در مقابل، این وضعیت برای کسانی که از اختلال اضطراب اجتماعی رنج میبرند قابل تحمل نیست و نمیتوانند در موقعیت اجتماعی آرامش خود را حفظ کنند.
افراد دچار اختلال اضطراب اجتماعی وضعیتی به نام «خودشیفتگی وارونه» را تجربه میکنند. افراد خودشیفته در تعریف از خود اغراق و توجه را به خود جلب میکنند اما افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی خودشان را دست کم میگیرند و از در مرکز توجه بودن، گریز دارند.
افراد دچار اختلال اضطراب اجتماعی معتقدند همه توجهها به سوی آنهاست تا با کوچکترین اشتباه (واقعی یا فرضی) مورد نقد قرار بگیرند. اغلب بسیار تلاش میکنند تا به هر قیمتی شده از موقعیتهای اجتماعی و اجرا در جمع بپرهیزند. اگر نتوانند از موقعیت اجتناب کنند، از شدت اضطراب از پا در میآیند و دچار واکنشهای فیزیکی مانند بالا رفتن ضربان قلب، تندنفسی، تعریق، حالت تهوع، سرگیجه، سردرد و دلپیچه میشوند که حمله عصبی را به دنبال دارد.
اختلال هراس
اختلال هراس یا Panic یکی از انواع اختلالات اضطرابی است. افرادی که دچار اختلال پانیک هستند، حملههای پانیک را بهطور متناوب تجربه میکنند. وقتی شخصی در معرض یک خطر واقعی و جدی قرار میگیرد، علائمی نرمال از ترس نشان میدهد و نسبت به این موقعیت یک واکنش طبیعی دارد اما شخصی که در مواقعی غیرمنتظره و بدون وجود خطر این حسها را به صورت تکرارشونده تجربه میکند، دچار اختلال هراس است.
برخی افراد هر روز چندین حمله هراس دارند و برخی دیگر هر چند هفته تا چند ماه حمله هراس را تجربه میکنند. از آنجا که حمله هراس حتی گاهی در خواب سراغ فرد میآید، آنها همیشه نگران هستند که شاید در هر لحظه حملهی هراس آغاز گردد. آنها نه تنها رنج روانی و مشکلات جسمی حملهی هراس را تحمل میکنند بلکه از ترساندن دیگران و رفتارهای افراطی خود هنگام حمله خجالت میکشند و بههمین دلیل بیشتر مبتلایان از جمع گریزان هستند، زیرا نمیدانند اگر حملهی هراس پیش بیاید چگونه و با چه بهانهای فوری از آنجا بیرون بروند.
نمیتوان از اختلال هراس پیشگیری کرد اما در صورتی که اختلال هراس برای فرد تشخیص داده شود میتوان با مواردی مانند محدود کردن مصرف کافئین (قهوه، چای، نوشابه و …)، کاهش یا قطع مصرف نوشیدنیهای الکلی و قطع مصرف مواد مخدر همراه با گذراندن مراحل درمان با پزشک متخصص حملهها را درمان و ناپدید کرد.
آگورافوبیا
آگورافوبیا ترس از بیرون رفتن به طور علنی و آشکار است که به ترس از فضاهای باز یا ترس از حضور در مکانهای ناآشنا باز میگردد. بسیاری از افراد مبتلا به آگورافوبیا، هرگز از خانهشان بیرون نمیروند یا تمام تلاششان را بهکارمیبندند که بهجز خانه و محل کارشان، به مکان دیگری رفتوآمد نکنند. برخی از این افراد میتوانند به فروشگاه مواد غذایی یا سایر مکانهای آشنا بروند اما در سایر مکانها، ترسی شدید و تقریباً ناتوانکننده را تجربه میکنند.
بسیاری از افراد مبتلا به آگورافوبیا اختلال هراس نیز دارند. آگورافوبیا در بسیاری از مردم ناشی از حملات هراس شایع است. چنین افرادی در مکانهای عمومی دچار حملات هراس میشوند؛ بنابراین، برای جلوگیری از بروز حملات هراس، روزبهروز بیشتر از رفتن به مکانهای عمومی پرهیز میکنند تا آنکه سرانجام میترسند حتی از خانهی خود خارج شوند.
برخی افراد آگورافوبیا را پس از حوادث تکاندهنده نیز تجربه میکنند. آگورافوبیا در میان بزرگسالان شیوع بیشتری دارد. برخی نگران هستند که کنترل جسمی و روانیشان را از دست بدهند و همین امر سبب میشود از موقعیتهای اجتماعی دوری کنند.
فوبیاهای خاص
اکثر فوبیاها معمولاً روی گروههای نسبتاً کوچکی از اشیا و موقعیتها متمرکز میشوند که مهمترین آنها عبارتند از فوبیای حیوانات از جمله ترس از مار، عنکبوت، موش، سوسک، حلزون و کرم، فوبیای دندان پزشکی، فوبیای آبهای عمیق، فوبیای ارتفاع، کلاستروفوبیا یا ترس از محیطهای بسته و مجموعهای از فوبیاهای خون، زخم، و آمپول که به BII معروف است.
سایر فوبیاها عمومیت کمتری دارند و از این لحاظ که تا چه حد تهدید واقعی به حساب میآیند، میتوان آنها را غیرعادی دانست. از این گونه فوبیاها میتوان به ترس از انواع پنبه (گوش پاک کن، پنبه توپک)، دکمه، شکلات، عروسک و گیاهان اشاره کرد. در اکثر اوقات اگر فرد از یک فوبیای خاص رنج ببرد، احتمال اینکه از یک یا چند فوبیای دیگر نیز رنج ببرد بیشتر خواهد بود.
اختلال استرس پس از سانحه
این نوع استرس مجموعهای از واکنشها، احساسات، افکار و رفتار است که در پی وقوع ناگهانی یک رویداد ناراحت کننده که خارج از دامنه تجارب روزمره و معمول بشر است، شکل میگیرد. رویدادهایی مانند سرقت، حمله یا تصادف گاهی اوقات میتوانند به بروز نشانههایی از استرس پس از سانحه منتهی شوند. استرس پس از سانحه روشی است که از طریق آن ذهن و جسم رویداد را پردازش میکنند تا آن را دارای مفهوم سازند و با این کار نهایتاً به روشی که کمتر آزار دهنده است، نسبت به رویداد واکنش نشان دهند. این پردازش اغلب در قالب نشانههای فیزیکی، احساسی و روانشناختی ظاهر میشود.
نشانهها و علائم استرس پس از سانحه شامل یادآوری مکرر حادثه، تغییر در وضعیت خواب (ناتوانی در خوابیدن یا گرایش مداوم به خواب)، رویاهای مکرر درباره حادثه، احساس تکرار رویداد، تغییر در رفتار (بدخلقی)، واکنشهای شوک و بهتزدگی، تغییر در کارکرد مؤثر (کاهش تمرکز)، کاهش علاقه و گرایش نسبت به دنیای خارج (احساس جدایی از دنیای اطراف و بیگانگی)، احساس نیاز به هوشیاری فوقالعاده و همیشگی، حس آسیبپذیر بودن و در پی آن ترس نسبت به از دست دادن کنترل، دوری از فعالیتها و مکانهایی که حادثه را به یاد میآورند، فراموش کردن بخش مهمی از حادثه و احساس گناه به دلیل نجات یافتن از حادثه یا انجام ندادن برخی کارها است.
اختلال وسواسی جبری
از هر ۵۰ نفر یک نفر در طول عمر خود دچار اختلال وسواسی جبری میشود و شیوع آن در مردان و زنان برابر است. این بیماری معمولاً در دوره جوانی بروز میکند و شامل دورههای بهبود و پسرفت خود به خودی است. معمولاً بیماران بدون درخواست کمک سالها از این بیماری رنج میبرند.
علائم بیماری این اختلال شامل افکار یا تصورات وسواسی تکرار شونده و نگران کننده و احساس اجبار به انجام بعضی از کارها به شکلی خاص برای کاهش حس نگرانی مانند تکرار مکرر یک کار مثل دست یا تکرار یک جمله خاص یا شمردن اعداد به طور مکرر است.
علتهای بسیاری مانند ارث، استرس، تغییرات عمده در زندگی مانند بلوغ، شغل جدید یا به دنیا آمدن نوزاد، اختلال در سروتونین و خصوصیات شخصیتی مانند دقت، تمیزی و وسواس بیش از اندازه فرد در بروز این اختلال نقش دارد.
تشخیص و تحلیل اضطراب
تنها یک روانشناس مجاز میتواند یک اختلال اضطراب واقعی را تشخیص دهد. راههای مؤثری برای کمک به افراد درگیر با اختلالات اضطرابی وجود دارد و بسیاری از افراد، اضطراب خود را به طور کامل درمان کرده و بسیاری دیگر راههایی مؤثر برای مهار آن یافتهاند.
آنچه باید انجام شود شناخت صحیح نوع اضطراب، برگزیدن تکنیکهای مؤثر درمانی و داشتن آمادگی انجام اقدامات لازم برای مهار اضطراب است.