به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از تسنیم، هرمز شجاعیمهر نزدیک به سه دهه در تلویزیون برنامه اجرا کردهاست و به عنوان پای ثابت اجرای یک برنامه طولانی مدت تلویزیونی به نام "سیمای خانواده" بوده است. اما شاید بسیاری ندانند که این مجری قدیمی، در سالهای ابتدایی انقلاب در «سلام صبح بخیر» رادیو، «تهران ساعت ۲۰» را با منوچهر نوذری و «ساعت خوش» را با مهران مدیری اجرا میکرد.
او همچنین صاحب امتیاز مجله خانواده سبز است؛ شجاعیمهر اعتقاد دارد، این روزها در میان شبکههای داخلی برای جذب مخاطب رقابتی بسیار وجود دارد. در این ماجرا شبکهای موفق میشود که حرف دل مردم را بزند.
با این مجری با سابقه درباره ریزش و کاهش مخاطبان تلویزیون، انتخاب کارشناسان، راههای جذب و افزایش مخاطبان و برخی موارد دیگر به گفتگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
* اگر بخواهیم یک تقسیمبندی درباره برنامههای تلویزیونی داشته باشیم به نظر شما بخش مهم برنامههای تلویزیونی کدام برنامهها هستند؟
همه ما برای چگونگی برقراری ارتباط مؤثر با اعضای خانواده و حتی با افراد خارج از خانواده که جامعه را تشکیل میدهند، نیازمند اطلاعاتیم. درواقع یادگیری مهارتهای اجتماعی نیازمند آموزش است. دستاورد برقراری ارتباط درست و سالم با یکدیگر، داشتن خانوادهای شاد است.
پس به اعتقاد من یکی از مهمترین بخشهای برنامههای تلویزیونی، برنامههای خانوادهمحورند که این مهارتها را به شهروندان آموزش میدهند. اگر شما شرایط جامعه و مشکلات آن را هم نگاه کنید به این نتیجه میرسید که بیشترین آسیبها از فقدان آموزشِ درست ایجاد میشود و صدا و سیما میتواند به توسعه این آموزشها کمک کند.
پرداخت به هر موضوعی در صدا و سیما درست نیست
* البته انتخاب موضوعات آموزشی در این برنامهها هم اهمیت زیادی دارد و اینکه چه موضوعاتی انتخاب شود باید فکر شده باشد. برخی موضوعات ممکن است مسئله داشته باشند و به عنوان خط قرمز شناخته شوند. آیا صدا و سیما جسارت پرداخت به آنها را دارد؟
بله دقیقاً. در دلِ این برنامهها قطعاً موضوعات مهمی هم نیاز به پرداخت، آموزش و بررسی شدن دارند که اصطلاحاً آنها را به عنوان موضوعات خطقرمزی میشناسیم.
من نمیدانم تا چه اندازه درست است که برای تفحص در تلویزیون به این موضوعات نزدیک شویم. این مهم را باید جامعهشناسان با توجه به اعتقادات مردم و به فراخور یک جامعه ایرانی تعیین کنند.
به هر حال جامعه ما هم ویژگیهای خاص خودش را دارد و پرداخت به هر موضوعی در صدا و سیما درست نیست، اگر هم قرار باشد به موضوعی پرداخته شود باید کارشناسان تعیین کنند چگونه باید در یک موضوع ورود کرد و به آن پرداخت.
* البته در کنار نوع پرداخت به موضوع نحوه استفاده از کارشناسان هم اهمیت دارد. متأسفانه گاهی هم دیده میشود کارشناسان درستی برای موضوعات انتخاب نشدهاند و بعد مشخص میشود فلان کارشناس تخصص کافی را در موضوع نداشته و یا حرفی میزند که حاشیههای زیادی ایجاد میکند. نمونه آن اظهارات اخیر یک پزشک در برنامه تلویزیونی بود که بسیاری از افراد را به واکنش وادار کرد.
یکی از موارد مهم در برنامههای خانوادهمحور که باید به آن دقت شود، انتخاب میهمانان و کارشناسان برنامه است. این وظیفه برعهده تهیهکننده آن برنامه تلویزیونی است و مجری در این ماجرا دخالتی ندارد.
اما باید بگویم که مثلاً در برنامهای که من مجری آن هستم، بسیاری از وقتها خودم هم از صحبتهای میهمان استفاده کرده و حرفهای جدیدی را یاد گرفتم.
مجری میتواند در این موارد فعالتر عمل کند و خود هم در مباحث ورود داشته باشد تا اگر کارشناس حرفی زد که نباید مجری بتواند موضوع بحث را هدایت کند و نگذارد مباحث حاشیهساز شود.
به هر حال صدا و سیما هم باید بداند در یک برنامه زنده امکان بیان هر مسئلهای وجود دارد و اگر کارشناس برنامه حرفی را زد که با واقعیت در تضاد بود کلیت یک برنامه را زیر سؤال نبرد.
واکنش به ریزش مخاطب در صدا و سیما
* نظر شما درباره مخاطبان صدا و سیما چیست و آیا قائل به کاهش و ریزش مخاطب در رسانه ملی هستید؟ اگر هستید دلایل آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
بله خب این کاهش و ریزش مخاطب اتفاق افتادهاست و من هم آن را قبول دارم. اما این موضوع را هم باید پذیرفت که به طور قطع همه مردم دنبالکننده برنامههای تلویزیونی نیستند. بلکه هرکس باتوجه به علاقمندی شخصی خود برنامهای را برای تماشا برمیگزیند که البته موضوعی طبیعی هم هست و این به تنوع نگاهها و شخصیتها باز میگردد.
برای مثال من خودم هیچگاه علاقهای به برنامههای خبری نداشتم و اخبار نمیبینم. یعنی در نهایت این مخاطب است که باتوجه به سلیقه خود برنامههایی را برای تماشا برمیگزیند.
البته که میتوان تمهیداتی اندیشید که با بیان هرچه بهتر و بیشتر حرف دل مردم برنامههایی جذاب تولید کنیم. آسیبشناسی درباره تعداد مخاطبان تلویزیون مسئلهای است که کارشناسان سازمان باید دربارهاش تحلیل و تحقیق داشته باشند.
اما من هم واقف به این اظهار نظر آقای جبلی، ریاست سازمان صدا و سیمای ایران هستم که مخاطبان تلویزیون ریزش پیدا کردند. به هر حال ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در دنیایی زندگی میکنیم که میان شبکههای داخلی رقابت شدیدی وجود دارد و در این میدان برنامههایی موفق میشوند که حرف دل مردم را بیان میکنند.
پس میتوان گفت کلیدواژه حفظ و افزایش مخاطب توجه به آن است و شاید در این سالها، چون این توجه کاهش داشته است منجر به ریزش مخاطب تلویزیون شده باشد.
* خود شما در برنامهای که مجری آن هستید یعنی "سیمای خانواده" به این موضوع توجه داشتهاید و برای حفظ مخاطب فعلی و جذب مخاطب بیشتر فکری کردهاید؟
بله؛ برای مثال درباره برنامه خودمان «سیمای خانواده» باید بگویم که نگاه ما این است که قدم به قدم عملکرد بهتری داشته باشیم و با بحث و بررسی درباره موضوعات پزشکی و روانشناسی و صحبت از مردم، درباره آموزش نحوه ارتباط سالم با همدیگر کاری کرده باشیم.
در واقع مجری برنامه هم نباید خود را جدا از تیم ببیند و همپای آنها تحقیق و تفحص داشته باشد تا با دستِ پُر برای اجرای برنامه بیاید و خود هم به غنای برنامه تلویزیونی کمک کند.
وقتی در حال اجرای برنامهام خودم را در میان خانواده فرض میکنم
* این نگاههای تحقیقاتی در راستای ارتقای یک برنامه و افزایش مخاطب چگونه میتواند در عملکرد یک مجری تبلور داشته باشد؟
من به عنوان مجری وقتی در حال اجرای برنامهام، خودم را در میان خانواده فرض میکنم که از بچههای خردسال گرفته تا پدربزرگها و مادربزرگها مخاطبمان هستند. پس در چنین شرایطی خیلی طبیعی است که هر چیزی گفته و هر حرفی زده نشود.
در واقع سخنهایی که گفته میشود باید شنیدنشان برای همه اعضای یک خانواده مناسب باشد. همین موضوع هم گاهی دست ما را برای پرداختن به هر موضوعی و هر اتفاقی میبندد، چرا که ممکن است با برخی حرفها دچار حاشیه شویم و انتقاداتی به ما شود که مثلاً نباید به فلان موضوع اشاره میکردید و یا نباید با فلان لحن صحبت میکردید چرا که مخاطب برنامه خانواده تمام اقشار جامعهاند.
صدا و سیما میتواند پرچمدار سبک و شیوه زندگی مردم باشد
* فکر میکنم همین موضوع روی شخصیت شما هم تأثیرگذار بوده است؛ چرا که بسیار محتاطانه پاسخ میدهید؟ نگاه شما به صدا و سیمای فعلی چگونه است؟
من سازمان صدا و سیما را همانند پدر یک خانواده میبینم که برای این که بچهاش موفق شود او را موظف به درس خواندن میکند. شاید کودک اذیت شود، اما راه موفقیت از آن مسیر میگذرد. صدا و سیما هم همین است. شاید برنامههایی بسازد که گاهاً مخاطب را اذیت کند و بابِ میل او نباشد، اما باید دید هدف آن از ساخت این قبیل از برنامهها چه بوده و در آخر چه نتیجه و دستاوردی برای جامعه خواهد داشت.
سازمان صدا و سیما میتواند پرچمدار سبک و شیوه زندگی مردم باشد. ارتباطها و مهارتهای کاری، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را آموزش دهد و از این طریق آگاهیرسانی کند.
باید مدیران صدا و سیما هم از این پتانسیلی که وجود دارد آگاه باشند و به بهترین شکل ممکن از آن استفاده کنند چرا که اگر این کار را نکنند فضا برای رقبا بازتر شده و آنها به این میدان ورود میکنند.