به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از ایسنا، حجتالاسلام احمد فتحی استاد حوزه و دانشگاه به بخشهایی از زندگی امام رضا (ع) پرداخت و گفت: دعبل کسی بود که شعرهایش، حماسی، مذهبی و مکتبی بود. حکومت بنی عباس سعی داشت او را دستگیر و اعدام کند. ۲۰ سال چوب دارش روی دوشش و فراری بود. پس از بیست سال آوارگی، یک روز امام رضا فرمود: من میخواهم یک هدیه به تو بدهم. پیراهنش را درآورد و به او هدیه داد و گفت: «احْتَفِظْ بِهَذَا الْقَمِیصِ» این پیراهن را خوب نگهدار. «فَقَدْ صَلَّیْتُ فِیهِ أَلْفَ لَیْلَه» (وسایل الشیعه/ج /۴ ص ۹۹).
وی ادامه داد: امام رضا (ع) خطاب به دعبل فرمود: هزار شب با این پیراهن نماز خواندم و هر شبی هزار رکعت نماز خواندم. هزار هزار، یک میلیون رکعت نماز در این پیراهن خواندم. یک میلیون رکعتی که در کل هشتاد سال ما یکی از آن رکعتها پیدا نمیشود. شما جرأت دارید دستت را بلند کنی و بگویی: من در عمرم یک رکعت نماز با توجه خواندم؟ یک میلیون رکعت نماز با توجه که هشتاد سال ما یکی از آن رکعتها را ندارد. امام یک چنین پیراهنی به یک چنین شاعری بخشید و فرمود: «وَ خَتَمْتُ فِیهِ الْقُرْآنَ أَلْفَ خَتْمَه یٍ الْحَدِیث» (وسایل الشیعه/ج /۴ ص ۹۹) هزار بار هم قرآن ختم کردم.
نماز اول وقت
حجتالاسلام فتحی اظهار کرد: شخصی به نام «عمروصابی» بود. عمران صابئی! صابی همان «صابئین» است که در قرآن آمده است. اسم چند فرقه در قرآن است. یهود اسمش در قرآن است. مجوس هست. نصارا هست. صابئین هم هست. رهبرشان «عمران صابئی» بود. هم دانشمند بود و هم خیلی قوی! با امام رضا بحث میکرد. در یکی از بحثها با امام رضا (ع) صدای اذان بلند شد. امام رضا فرمود: برویم نماز! صابئی گفت: امام رضا! این جلسه، جلسه مهمی است. حالا نمازت را عقب بیانداز. این مهمترین جلسهی تاریخ است. رهبر یک فرقه است. اگر این فرد داخل جلسه مسلمان شود همه فرقه مسلمان میشوند. شما حالا نمازتان را چند دقیقه عقب بیاندازید، فرمود: نماز میخوانیم و برمیگردیم. این نشان میدهد که مهمترین جلسات تاریخ را امام رضا (ع) برای نماز اول وقت تعطیل کردند. اینها چه درسی به ما میدهد.
برخورد امام رضا (علیه السلام) با شیعیان غیرواقعی
این استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: جمعی از شیعیان خدمت امام در خراسان آمدند و گفتند: ما شیعه هستیم. خوب اینها ضمن اینکه شیعه بودند، گناهکار هم بودند. یک ماه در خراسان ماندند و هر روز دو بار میآمدند، امام رضا (ع) آنها را راه نداد. به آن دربان گفتند: به امام رضا (ع) بگو: ما شیعه هستیم از راه دور آمدیم. برویم بگوییم ما یک ماه خراسان بودیم و امام رضا (ع) با ما ملاقات نداشت. این ننگ ما است، امام رضا (ع) بعد از سی روز گفت: بیایید. گفتند: آقا یک ماه است، روزی دوبار آمدیم. شصت بار آمدیم شما ما را راه ندادید. امام گفت: شما میگویید: شیعه هستیم، اما این گناهان را انجام میدهید، مگر میشود هرکسی بگوید: من شیعه هستم؟
وی ادامه داد: بسیاری از مشکلات ما به خاطر گناهان ما است. امام رضا فرمود: شما میگویید: شیعه هستم، ولی گناهکار هستید. لقمهتان، فکرتان، عملتان، زبانتان؛ اینها گفتند: معذرت میخواهیم. استغفار کردند. گفتند: دیگر این کار را نمیکنیم. قول میدهیم این کار را نکنیم. بعد امام رضا (ع) به دربانش گفت: چند بار است اینها آمدند؟ گفت: آقا سی روز، روزی دوبار، شصت بار! گفت: خیلی خوب، شما شصت بار بیرون برو و داخل بیا. به اینها سلام کن و سلام مرا برسان. شصت بار بیرون رفت و بعد گفت: سلام علیکم و رحمت الله! امام رضا به شما سلام رساند. دوباره رفت سلام علیکم و رحمه الله! امام رضا (ع) به شما سلام رساند. یعنی شصت باری که اینها آمده بودند و برگشته بودند، امام شصت بار به دربانش گفت بر اینها وارد شو و سلام کن و سلام مرا هم برسان. چقدر نکتهی تربیتی دارد؟ که اگر ما کسی را رنجاندیم باید عذرخواهی کنیم.
این استاد اخلاق با اشاره به گفتار «عَصَیْتُکَ بِجَهْلِی» (بحارالانوار/ج /۹۴ ص ۱۸۳) تصریح کرد: اگر عفو خدا نباشد گاهی وقتها نمیفهمیم چه کردهایم. گاهی بچهها در کوچه بازی میکنند توپ در خانه همسایهها میافتد. در را میزنند حاج آقا! ببخشید ما داشتیم بازی میکردیم توپمان در خانه شما افتاد. بیزحمت توپ را به ما بده. این بچهها فکر میکنند فقط توپشان افتاده است. اما کسی که توپ میآورد میگوید: بیا! میخواهی بگویم چه کردید؟ توپ افتاد به شیشه خورد. شیشه شکست و در اتاق ریخت. پای شیشه بچه کوچک من دختر سه ساله خوابیده بود. این شیشه صورت بچه سه سالهی مرا پاره کرد. بردیم بخیه کردیم و این بزرگ هم شود جای بخیهها هست. سرنوشت دختر من را شما با این توپ بازیتان....
حجتالاسلام فتحی خاطرنشان کرد: ما فکر میکنیم یک توپ انداختیم. ببخشید توپ را بده! خیلی وقتها که یک کاری میکنیم خدا میداند چه کردهایم. همینطور آب پنیر را پای درخت میریزیم. خوب این درخت برای شهرداری است. آب پنیر نمک دارد. آب نمک درخت را خشک میکند. یا همینطور جارو میکنیم و آشغال هایش را در جوی میریزیم. هرچه زیاد است در جوی میریزیم. خوب این جوی گرفته میشود. بعد باران میآید آب میایستد. سیل میشود. چه ضرری؟ خدا میداند چه گناهان نامرئی کردهایم. همینطور عزاداری کردیم. بلندگوی مسجد چند نفر را از خواب بیدار کرده است؟
علم و آگاهی امام رضا (علیه السلام) از امور آسمانها
این کارشناس مسائل دینی اظهار کرد: امام رضا (ع) ولیعهد شد، مدتی باران نیامد. میگفتند که به خاطر قدوم امام رضا (ع) است. «إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُم» (یس/۱۸) در قرآن میگوید: نسبت به پیغمبرها فال بد میزدند. میگفتند: این قدم پیغمبر است که مثلاً به این مشکل برخوردند. «قَالُواْ طَائرِکُم مَّعَکُمْ» (یس/۱۹) نخیر! نحسی از خودتان است. انبیا نحس نیستند. گفتند: امام رضا (ع) ولیعهد شده، باران نمیآید. مأمون به امام گفت: یک نماز باران بخوان. امام رضا فرمود: دوشنبه! مأمون گفت: چرا دوشنبه؟ گفت: جدم را خواب دیدم. پیغمبر و امیرالمؤمنین فرمود: دوشنبه نماز بخوان. خوب دوشنبه رفت بیرون نماز بخواند، مردم هم رفتند با امام رضا (ع)، یک ابری آمد، مردم خوشی کردند فرمود: صبر کنید. این ابر برای شما نیست. این ابر مثلاً برای منطقهی فلان جا است. یک ابر دیگر آمد. باز مردم گفتند، فرمود: این هم... ده قطعه ابر رد شد. امام رضا فرمود: این برای شما نیست. این برای فلان منطقه، این برای فلان منطقه، این برای فلان منطقه، ابر یازدهم فرمود: این برای منطقهی شماست. گفتند: برویم خانه! فرمود: نروید. آرام بروید وقتی همه به خانه رسیدید، باران شروع میشود. ببینید اینکه امام رضا ابرها را میداند که این ابر ششم برای کدام منطقه است. این ابر هفتم برای کدام منطقه است. چیزی نیست، اینها را تعجب نکنید.
هدهد سلیمان
حجتالاسلام فتحی با ذکر روایتی از زندگی حضرت سلیمان (ع) گفت: هدهد یک پرنده بود. نزد سلیمان آمد. سلیمان گفت: کجا بودی؟ گفت: اطلاعات جدید! گفت: چیست؟ «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِط» (نمل/۲۲) بر چیزی احاطه دارم که تو هم که سلیمان هستی نمیدانی. گفت: چه؟ گفت: در منطقهای پرواز میکردم، که مردم خورشید پرست بودند. پادشاهشان خانم بود. این خانم «وَ لَها عَرْشٌ عَظیمٌ» (نمل/۲۳)
بر تخت بزرگی نشسته بود. یعنی هدهد میفهمد که خورشید پرستی شرک است و خورشید پرستی خلاف است؛ و این خانم پادشاه است؛ و این هم که زیر پایش است، تخت است «وَ لَها عَرْشٌ عَظیمٌ».
وی افزود: براساس این آیات قرآن هدهد علم دارد به اینکه شرک، توحید و انحراف چیست، این انحراف را باید به چه کسی بگوید. باید به سلیمان بگوید این خانم پادشاه است. این تخت عظیم است. وقتی یک هدهد را قرآن میگوید: علم به جزئیات دارد، حالا امام رضا (ع) علم ندارد که این قطعهی ششم برای کدام منطقه است؟ قطعه هفتم برای کدام منطقه است؟ ما چه تعجبی داریم؟
عمران فرهنگی مساجد در کنار عمران بنای مساجد
این استاد حوزه با ذکر خاطرهای خاطرنشان کرد: بنده یک مسجد رفتم خیلی خوشم آمد. دیدم به دیوارهای مسجد شکیات نماز، شک یک و دو، دو و سه، سه و چهار نوشته شده است، همچنین شرایط امام جماعت، آداب مسجد و... وجود دارد، اما سوال اینجا است که ما کلمات امام رضا (ع)، حضرت معصومه (س) و حضرت عبدالعظیم (ع) را روی دیوار مساجد به جای گل و بوته نمیتوانیم بزنیم. در این موضوع نیازمند یک کار ابتکاری هستیم. ضریح برای امام حسین (ع) و حضرت مسلم (ع) میسازیم، اما نیاز است کلام امام حسین (ع) را روی آن نگارش کنیم. امام رضا (ع) فرمود: لبم را که تکان میدهم به من بگویید:ای امام این حرفی که میزنی از کدام آیه است تا من ثابت کنم تمام کلمات من ریشه اش قرآن است. این خیلی مهم است. «وَ کَانَ کَلَامُهُ کُلُّهُ وَ جَوَابُهُ وَ تَمَثُّلُهُ انْتِزَاعَاتٍ مِنَ الْقُرْآن» (وسایل الشیعه/ج /۶ ص ۲۱۷) یعنی امام رضا هرچه حرف میزد از قرآن حرف میزد. مملکت ما باید مملکت قرآنی باشد. قرآن یعنی قرائت، «فَاقْرَؤُا» (مزمل/۲۰)، ترتیل «رَتِّل الْقُرْآن» (مزمل/۴)، تدبر «أَ فَلا یَتَدَبَّرُون» (نسا/۸۲) عمل و ابلاغ.
حفظ قرآن
این کارشناس مسائل دینی با اشاره به اهمیت حفظ قرآن کریم اظهار کرد: بنده یک نوه چهار ساله دارم. برای حفظ قرآن به کلاس فرستادیم. دیدیم این مربی بیسلیقگی کرده و آیهای را به این بچهی چهار ساله گفته که مراجع تقلید هم حفظ نیستند. «وَ الْمَوْقُوذَه یُ وَ الْمُتَرَدِّیَه یُ وَ النَّطیحَه یُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ» (مائده/۳)، در واقع سختترین آیهها را یاد بچهی چهار ساله داده است. خوب این معلم در شیوه آموزش خود باید تجدید نظر کند. شما اگر یک بچه شیر خواره میلرزد، لحاف کرسی رویش بیاندازی خوب خفه میشود. ما گاهی وقتها مشکل سلیقه داریم.
عنایت امام رضا (علیه السلام) به بردگان و ضعیفان
وی در بخش دیگر سخنانش گفت: امام رضا (ع) به بردههایش فرمود: اگر یک زمانی شما را صدا زدم و حتی بالای سر شما ایستادم گفتم: بیا، اگر دارید غذا میخورید راضی نیستم بلند شوید. سیر شوید بروید.
وی افزود: کدام مدیر اینگونه رفتار میکند، بالاترین مدرکهای مدیریت را ما داریم. سرهنگی موفق است که اگر سربازی از پادگان رفت و داماد شد، برای این سرهنگ کارت عروسی بفرستد؛ که داماد شدم عروسی من بیا. یعنی دوستت دارم میخواهم در عروسی من بیایی. اگر در پادگان چنین کردند، بیرون از پادگان فرار کردند، پیداست سرهنگ شکست خورده است. ادب دادن از ترس، این دلیل بر محبوبیت نیست. این، چون حقوق بگیر من است، قربان من میرود. حقوقش را ندهم قهر میکند. امام رضا (ع) این شکلی نبود. مدیریت اسلام چیز دیگر است.
این استاد حوزه در پایان با ذکر خاطرهی از خود گفت: بنده را به یکی از جلسات بالای شهر دعوت کردند، گفتند یک درس اخلاق بگو. ما را از این اتاق به آن اتاق بردند. این اتاق، آن اتاق، بالاخره دیدم یک پنج، شش نفر از این سران هستند. گفتند دو تا حدیث اخلاقی بگو. گفتم: همین که اینجا آمدید ضد اخلاق است. مگر قال الصادق قایم موشک بازی دارد؟ حرفهای محرمانه سری که نیست. نقشه جنگ که نیست. دو تا حدیث است بروید در مسجد بخوانید بقیه هم گوش بدهند. شما فکر میکنید حالا که مدیریت دارید باید مثلاً جلسه موعظه تان هم جلسه ویژه باشد.
درسهایی از امام رضا (ع)
یک کارشناس مسائل دینی گفت: امام رضا (ع) در تمام طول عمر خود آنچه را بر زبان آورد برگرفته از قرآن بود و سعی کرد در مدیریت خود به گونهای باشد که همگان در آن یکسان دیده شده و راضی باشند.