به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از تسنیم، شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی نگاهی ویژه به مسئله انتظار و وجود مقدس امام زمان (عج) داشت.
در نامهای که شهید بیضایی در شب شهادت امیرالمؤمنین (ع) در ماه مبارک رمضان در فضای ملکوتی بینالحرمین دو مظلومه، دو شهیده، خانم زینب کبری (س) و خانم رقیه (س) در سوریه خطاب به همسر گرامیاش نگاشته، آمده است:
«باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً. نمیخواهم حرفهای آرمانگرایانه بزنم یا غیر واقعی صحبت کنم؛ نه! حقیقتاً در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفتهایم. تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آلسفیان بار دیگر آلالله را محاصره کردهاند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهلبیت، رقیه (سلامالله علیهما). ولی این بار تن به اسارت آلالله نخواهیم داد، چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسولالله بهترند.
واضحتر بگویم؛ نبرد شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقاً در نقطهای ایستادهایم که با لطف خداوند و ائمهاطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش باهم تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نباشیم. مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پسش برآییم، شرمنده و خجل باید به حضور خداوند و نبیاش و، ولی اش برسیم، چرا که مقصریم. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و به قول سیدمرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشوراییان بپیوندیم یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون، ولی خدا شریک باشیم. ان شاءالله در پناه حق و تا [تحقق]وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.»
محمودرضا عاشق امام زمان (ع) و منتظر واقعی و زمینهساز حقیقی ظهور بود. امید غلامی، شاعر و استاد دانشگاه و دوست و همراه شهید بیضایی، انتظار و امام زمانی بودن را در سبک زندگی شهید چنین شرح میدهد: «کوچکترین و سادهترین مسائل برای محمودرضا با امام زمان (عج) گره میخورد. خاطرم هست زمانی که بحث رعایت بعضی نکات در مجالس عزاداری و هیئات پیش آمد، مثل برهنه نشدن برای سینهزنی و مقام معظم رهبری در این باره نکاتی را فرمودند و توصیههایی داشتند، شهید برای متقاعد کردن دوستان به آنها گفت: «فرض کنید امام زمان (عج) اینجا حضور داشته باشند، آیا شما مقابل ایشان هم همینطور عزاداری میکنید؟» و به همین بسنده کرد (اصلا بحث نمیکرد).
این یعنی، جزئیترین مسائل زندگی شهید بیضایی با انتظار و توجه به نظارت امامعصر (عج) عجین بود؛ ولی هیچ وقت (تأکید میکنم) هیچ وقت به کسی نشان نمیداد که مثلا من منتظر امامزمان (عج) هستم و فلان و بهمان... دنبال نشان دادن نبود بلکه رفتارش این انتظار را فریاد میکشید.
نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام». من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند. خلاصه با هم برای خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادیاش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلاً حواسش به خرید نبود و دقت نمیکرد در عوض من مدام میگفتم مثلاً این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و... هیچ وقت فراموش نمیکنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان (عج) امشب ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد.»
یعنی گویا تمام لحظات زندگی منتظر یک اتفاق مهم بود یا حداقل شناخت من از محمودرضا اینطور بود.
آقا محمودرضا تازه ازدواج کرده بود که به منزلش رفتیم. محمودرضا مشغول مطالعه کتابی درباره تئوریهای صهیونیست و دیدگاه آنها نسبت به شیعه بود. مباحثی پیش آمد و با هم گپ و گفتی داشتیم. موضوع بحثمان سدی بود که در خوزستان ساخته شده بود و اشکال علمی داشت.
آن موقع تنها باری بود که محمودرضا خیلی جدی موضوع انتظار را مطرح کرد و به من تذکر جدی داد که در شعرها و مطالبی که برای حضرت حجت (عج) مینویسی دقت کن که چه معنا و مفهومی را به مخاطب القاء میکنی! دقت کن چیزی که میگویی درست و دقیق باشد. در حین صحبتهایش خیلی جدی به من گفت: «بیشتر دقت کن، امام زمان (عج) از ما انتظار دیگری دارند.
محمودرضا خیلی به خانواده شهدا احترام میگذاشت؛ به شهید حسن باقری ارادت خاصی داشت و میگفت: «امام زمان (عج) امروز سرباز باهوش و پای کار میخواهند؛ آدمی که شجاع و مرد میدان باشد.» میگفت: «بأبی انت و امی الان برای امام زمان (عج) لازم است. الان باید نسبت به اماممان این جمله را بگوییم و اینگونه باشیم برای حضرت (عج)». سفارش میکرد که در شعرهایت اینها را بگو.
همه برنامههای محمودرضا هدفمند بود؛ منظورم نوع خاصی از هدفمندی است. ممکن است من هر روز صبح برای کارهای روزانهام برنامهریزی داشته باشم که این کار را چطور انجام بدهم و آن کار را چه بکنم و...، اما فقط برای همان روز برنامهریزی میکنم، اما محمودرضا و امثال او برنامهریزی صدساله داشتند. من الان متوجه میشوم که هدف محمودرضا، رضایت دل امام زمانش بود. دنبال گرفتن تایید امام زمان (عج) بود.
همیشه میگفت: «ما باید پرچم امام زمان (عج) را بالا ببریم».
عاشقانههای یک منتظر واقعی؛
نامه متفاوت یک شهید مدافع حرم به همسرش
نبرد شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقاً در نقطهای ایستادهایم که با لطف خداوند و ائمهاطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است.