به گزارش صراط، منتخب مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر، مجتبی رحماندوست بادداشتی با عنوان "ناگهان چه زود سیاستزده شدم" را به خبرگزاری فارس ارسال کرد که متن آن به شرح زیر است:
روز جمعه 22/2/91 دعوتنامه ای پیامکی برای شنبه شب دریافت کردم که ضمن عرض تبریک میلاد حضرت فاطمه زهراء ( سلام الله علیها) مرا به جلسه هم اندیشی اصولگرایان منتخب مجلس نهم و با حضور آقای دکتر حداد عادل دعوت کرده بود.
دعوتنامه پیامکی از سوی برادر پرتلاشم دکتر علیرضا زاکانی بود. همین که شنیدم هم منتخبان جبهه متحد اصولگرایان در آن شرکت خواهند کرد و هم جبهه پایداری، تصمیم گرفتم که در آن شرکت کنم؛ من از آغاز جریانات انتخابات مجلس نهم دغدغه نزدیکتر کردن این دو جبهه و بلکه برداشتن کامل فاصله بین آن دو را داشتم ضمناً می دانستم هم موضوعاتی که به مجلس نهم مربوط میشود در جلسه مطرح خواهد شد و هم موضوع رئیس مجلس نهم.
در روزهای قبل از انتخابات هر خبرنگاری از من می پرسید که به کدام کمیسیون میروی؟ جواب می دادم حالا که نه به دار است و نه به بار و وقت انتخاب کمیسیون تخصصی نیست، آنها همچنین میپرسیدند: نظرت نسبت به رئیس مجلس آینده چیست؟ می گفتم که من نه در مجلس هفتم بودهام و نه در مجلس هشتم ( اصلاً تاکنون نماینده نبودهام) و لذا نه تجربه عملی مدیریت آقای حداد را دارم و نه آقای لاریجانی را؛ میپرسیدند: هیچکدام برای تو فرقی ندارد؟ می گفتم: البته سوابق ارتباطی و دوستیام با آقای حداد بیشتر بوده و در اصل کاندیداتوریام برای مجلس هم با ایشان مشورت کردم و او مشوق من بود و میتوانم بگویم که تمایلم به آقای حداد عادل بیشتر است.
گر چه منزلت یا سوابق روشن آقای لاریجانی و توانمندیهای وی را نیز نمیتوانم نادیده بگیرم؛ اما در بررسیهای آینده به نتیجه نهایی خواهم رسید.
شنبه شب قصد داشتم که برای انرژی گرفتن از فضایی که دوستان جبهه متحد اصوگرایان و جبهه پایداری گرد هم میآیند، به جلسه هم اندیشی اصولگرایان بروم. درضمن علاقمند بودم که با بعضی از نمایندگان از جمله آقای حدادعادل در مورد انتخاب کمیسیون تخصصی مجلس مشورت کنم.
در بدو ورودم به سالن جلسه که من از دری وارد شدم و آقای حداد از دری دیگر، اتفاقاً به ایشان برخورد کردم و با هم به ردیف جلو رفتیم و کنار هم نشستیم تا در حاشیه برنامهها با ایشان گفتگو کنم؛ جلسه با استقبال زیاد نمایندگان و منتخبان جدید مواجه شده بود اما بخشی از حاضران در ردیف های عقب سالن نشسته بودند.
آقای حداد از جا برخاست و با اشاره دست از آنان خواست که جلوتر بیایند، در لحظاتی که او ایستاده بود و از حضار میخواست که به ردیفهای جلوتر بیانید عکسهای زیادی از او گرفته شد من تعجب میکردم که این حالت آقای حدادعادل به چه درد خبرنگاران می خورد که این همه عکس می گیرند؟! فردا و پس فردای آن شب در تعدادی از روزنامه ها و سایت های خبری دیدم که نوشتهاند "میتینگ انتخاباتی آقای حداد برای تصاحب کرسی ریاست مجلس" و عکس او را به گونه ای جلوه داده بودند که گویی از جا برخاسته و مثلاً به حضار میگوید "برای رئیس شدن به من رأی بدهید"!
عکس من را هم که برای استفاده از ظرفیتهای حاشیهای جلسه و مشورت با وی در مورد کمیسیون تخصصی در ردیف جلو و کنار او نشسته بودم، به عنوان یکی از طرفداران پر و پا قرص سیاسی ریاست آقای حداد به مجلس، چاپ و منتشر کردند.
دوستی برایم پیامک فرستاد که : تصویر خندان شما را در صف نخست حامیان نامزد ریاست مجلس دیدم و ...... امیدوارم که دین خود را در گرو دنیای دیگران نگذارید. که ناگهان چه زود دیر میشود. یاد مرحوم چارلی چاپلین افتادم که در آن فیلم در خیابان بیرقی را میبیند و آن را از زمین بر میدارد و ناگهان رهبر تظاهر کنندگان محسوب میشود!! و من دریافتم که ناگهان چه زود سیاستزده شدهام .
مجتبی رحماندوست
منتخب مردم شریف تهران، ری، اسلامشهر و شمیرانات در مجلس نهم
فکر کنم اگه ایشون نماینده نمیشدن حتما نویسنده خوبی میشدن