به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از همشهری، میرمصطفی عالینسب جوان ۲۲سالهای بود که وقتی در سال ۱۳۲۰از تبریز به تهران آمد ایدههای بلندپروازانهای داشت. او از دوستان نزدیک محمد مصدق بود و در بدو ورود به تهران، انحصار فروش چراغ والور ساخت انگلیس را داشت، اما در سال ۱۳۲۹ و با پی بردن به علاقه مصدق مبنی بر کاهش صادرات نفت خام، کارخانه صنایع نفتسوز و گازسوز عالینسب را تاسیس کرد.
عالینسب در حوزه اقتصاد برنامههای کلان و بلندمدت داشت و به همین دلیل در همان ابتدای کار و بهرغم اینکه هنوز گاز به منازل مردم تهران نرسیده بود، ساخت صنایع گازسوز را هم در برنامههای بلندمدت کارخانهاش گنجانده بود. نصرالله حدادی، تهرانشناس، بر این باور است که راهاندازی کارخانه محصولات نفتسوز را دکتر محمد مصدق برای نخستینبار در ملاقات با عالینسب مطرح کرد: «داستان از این قرار است که یک روز دکتر مصدق آقای عالینسب را به دفتر کارش دعوت میکند و از او میخواهد محصولی شبیه چراغ والور انگلیسی بسازد. میرمصطفی عالینسب در آن دیدار به مصدق میگوید محصولی میسازم که به انگلیس هم صادر شود. او به وعدهاش عمل کرد و محصولات کارخانهاش به انگلیس و برخی دیگر از کشورهای اروپایی صادر میشد.»
میرمصطفی عالینسب بعد از قول و قرارهایی که با محمد مصدق گذاشت، نخستین سمارها، چراغهای خوراکپزی و بخاریهای نفتسوز را که به بخاری علاءالدین معروف شد در کارخانهاش ساخت و روانه بازار کرد. نقل است که مصدق از عالینسب خواسته بود برای خنثی کردن تحریم نفت ایران از سوی انگلیسیها، محصولی تولید کند تا نفت بیشتری در داخل کشور مصرف شود. البته تولید سمار و بخاری نفتسوز ترفند تازهای برای جلوگیری از قطع درختان و نابودی جنگلها بود، چرا که در آن سالها سوخت اصلی خانههای مردم با سوختن چوب و تولید زغال تامین میشد.
محصولات کارخانه عالینسب تا حدود زیادی چنین ایدههایی را عملی کرد و مصدق که در آن سالها بهعنوان نخستوزیر فعالیت میکرد در مهمانیهایش با سماورهای کارخانه عالینسب چای دم میکرد و شخصا برای مهمانها چای میریخت. بهنظر مصدق، سماورهای کارخانه عالینسب نماد و مظهر ایستادگی ایرانیها در برابر تحریم نفتی بود و در دفتر کارش یکی از آنها را داشت. عالینسب در همان برهه یکی از مشاوران اقتصادی دکتر مصدق بود و ایده انتشار اوراق قرضه ملی را مطرح کرد اما چنین ایدهای با سقوط دولت مصدق نیمهکاره ماند.
میرمصطفی عالینسب در ۳۰سالگی به یکی از تاجران مشهور پایتخت تبدیل شده بود و دستی هم در تجارت چینی و بلور داشت. او چنان در کار تجارت پیشرفت کرد که حجره بزرگش در تیمچه حاجبالدوله بهعنوان یکی از شاهرگهای حیاتی بازار تهران شناخته میشد و افراد مشهور به آنجا رفتوآمد داشتند. حدادی میگوید: «کارخانه تولید محصولات نفتسوز و گازسوز میرمصطفی عالینسب حوالی جاده قدیم کرج بود، اما همه امور اقتصادی را در حجره معروف تیمچه حاجبالدوله رتق و فتق میکرد. او البته مدام به کارخانهاش سر میزد و برای رفتن به کارخانهاش عادتی پسندیده داشت؛ میرمصطفی عالی نسب هزار متر مانده به در کارخانهاش از ماشین پیاده میشد تا خواستههای کارگران کارخانه و درخواستهای مردمی را بشنود و آنها را اجابت کند. او نمونه یک تاجر مسلمان ایرانی بود.»
میرمصطفی عالینسب فردی متشرع بود و ارتباط خوبی با بزرگان حوزه داشت. او دیدارهای متعدد و دوستانهای با برخی مراجع ازجمله آیتالله بروجردی و آیتالله میلانی داشت. فرشاد مومنی که در کتاب «میر نامیرا» شرح زندگی میرمصطفی عالینسب را روایت کرده نوشته: «آیتالله بروجردی و آیتالله میلانی هیچگاه در مسائل اقتصادی بدون مشورت با عالینسب تصمیمگیری نمیکردند و حتی یکبار آیتالله میلانی فتوای خود در مورد سرقفلی و سفته را پس از مخالفت عالینسب تغییر داده بود. در آن دوران دوستی او با علامه محمدتقی جعفری نیز مشهور بود؛ بهطوری که قرار مشترکی بین این دو گذاشته شده بود تا میرمصطفی عالینسب از علامه جعفری در علوم اسلامی بیاموزد و در مقابل به ایشان اقتصاد آموزش دهد.»
عالینسب بعدها در فعالیتهای انقلابی با آیتالله طالقانی و شهید بهشتی هم ارتباط خوبی پیدا کرد و پنج روز بعد از پیروزی انقلاب و به توصیه شهید بهشتی و با حکم امام (ره) ۸نفر برای تصرف اتاق بازرگانی مأمور شدند که عالی نسب یکی از آنها بود. حدادی سوابق فعالیتهای عالینسب در دوران دفاعمقدس را هم یکی دیگر از نقاط روشن زندگی این اقتصاددان برجسته میداند: «تردیدی وجود ندارد که اگر ایدههای اقتصادی عالینسب در دوران دفاعمقدس نبود، کشور به لحاظ اقتصادی با مشکلات جدی مواجه میشد. او پرچمدار اقتصاد ملی و یکی از شریفترین و پاکدستترین فعالان اقتصادی پایتخت بود که مرداد ۱۳۸۴ با دنیای فانی وداع کرد.»