روزنامه «دنیای اقتصاد» در گزارشی که با تیتر «خروج از صف بچه درسخوانها» تهیه کرده بود؛ یکی از مهمترین مشکلات را ناشی از کمبود بودجه وزارت آموزشوپرورش از دهه ۷۰ تا امروز دانست. محمد وحیدی، نماینده مجلس نیز در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» بر این کمبود صحه گذاشته و میگوید: «بودجه آموزشوپرورش در کمیسیون تلفیق مطرح شد، اما با این رقم بودجه حتی امکان بازسازی و بهسازی یک مدرسه هم وجود ندارد، چه برسد به اینکه بخواهیم به فکر برنامههای دیگر باشیم. شاید باید برای ساختوساز مدارس تهاتر نفتی انجام شود. در غیر این صورت وزارت آموزشوپرورش با مشکل روبهرو میشود.» از سوی دیگر برخی از مدارس دولتی در حال تبدیل شدن به مغازه هستند و گفته میشود برخی از مناطق همچون منطقه ۳ دیگر مدرسه دولتی ندارند. حال باید دید که اینبار میشود مشکل افول آموزشی دانشآموزان را که از دهه ۸۰ ایجاد شده، حل کرد؟ چراکه کارشناسان آموزشی پیشبینی میکنند در صورت ادامه این رویه ایران به زودی با بحران نیروی کارآمد روبهرو میشود.
آموزشوپرورش نیاز به تغییر ساختاری دارد
کارشناسان همچنان با تاکید بر افزایش بودجه، تاکید بر تغییر ساختاری دارند. محمود مهرمحمدی، از دستاندرکار آموزشوپرورش در ایران به «دنیای اقتصاد» میگوید: «این شرایط پیش آمده را بحران کیفیت و عدالت آموزشی میدانم، اما معتقد هستم که تا اشکالات ساختاری برطرف نشود ما از باتلاقها و بحرانهای ایجاد شده نجات پیدا نمیکنیم.»
او مهاجرت را پدیده جهانی میداند که فقط اختصاص به کشور ما ندارد اما به نظرش مهاجرتهایی را که معلول بیتوجهیهای ساختاری به آموزشوپرورش است، بسیار دردناک میخواند: «ما باید بتوانیم از خروج سرمایههای انسانی بالقوه خود جلوگیری بکنیم.» مهرمحمدی میگوید: «من در زمره کسانی نیستم که فکر میکنند بودجه افزایش پیدا بکند، کیفیت و عدالت آموزشی الزاما بهتر میشود. البته که بودجه یک شرط لازم است، اما بعد از آن باید تغییرات ساختاری و بازنگری کلی صورت بگیرد.»
خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج
اگرچه در این مدت بیانگیزگی دانشآموزان، منطبق نبودن کتابهای درسی با زندگی روزمره دانشآموزان، ناکارآمدی معلمان، برگزاری کلاسهای آنلاین و نبود زیرساختارهای آموزش مجازی مطرح شده است؛ با این وجود علی عسگری، کارشناس پیشکسوت آموزشوپرورش در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» مشکل اصلی را خشت اول معمار میداند: «این نهادی را که امروزه به عنوان آموزشوپرورش به ما به ارث رسیده؛ در واقع باید یک نهاد صدساله در نظر گرفت. از زمان میرزا حسن رشیدیه تا تاسیس تربیت معلم یا دانشسرای عالی در کشور. در واقع سیستم آموزشی یا این نهال صدساله هیچوقت رشد نکرده و از همان ابتدا درست طراحی نشده است.»
او مساله امروز را ناشی از همان زمانی ارزیابی میکند که آموزشوپرورش ما وامدار کشورهایی همچون فرانسه شد: «ما بدون درنظر گرفتن بسیاری از مسائل، سیستم آموزشی را جایگزین سیستم قدیمی مکتبخانهای و نظام شاگرد و معلمی کردیم. ما نتوانستیم طراحی درستی انجام دهیم و تا امروز به همین منوال جلو رفتهایم.» عسگری نمرات امروز دانشآموزان را ماحصل همین نهاد معیوب میداند و اینکه از کوزه همان برون تراود که در اوست: «نمرات دانشآموزان در واقع سمبلی از نهاد آموزشوپرورش در کشور است. در واقع علاوه بر دانشآموز که نقش اول را در یادگیری دارد؛ معلمان، والدین، مدیر، معاون و حتی خدمتکار در پروسه آموزشی درگیر هستند و هر کدام نقش حساسی دارند.» به گفته او، من نمیتوانم بگویم فقط دانشآموزان مهمترین نقش را دارا هستند. در این سیستم هر عضوی مهم است. بالاتر از آن در امر آموزشوپرورش فقط یک نهاد وزارتخانه آموزشوپرورش دخیل نیست، بلکه نهادهای مختلفی در این امر تاثیرگذار هستند؛ از ریاستجمهوری بگیر تا سینما و مساجد و مراکز و کانونهای فرهنگی. از سوی دیگر دانشهای مختلفی هم در این امر دخیل هستند که شامل فلسفه آموزشی، جامعهشناسی و پرورش تطبیقی علوم و تکنولوژی میشوند. بنابراین اگر ما بخواهیم این شرایط کنونی را تغییر دهیم باید به کلی چشمهایمان را بشوییم و جور دیگر به مسائل نگاه کنیم.»
دانشآموزان؛ نیلوفرهای خودرو در نیزار
این کارشناس پیشکسوت بر این باور است که دانشآموزان دهه ۶۰ با دهه ۸۰ هیچ تفاوتی ندارند. هیچ تغییری در نظام آموزش ما صورت نگرفته است. اینکه میگویند زمان ما اینگونه بوده یا زمان شما جور دیگری است اشتباه است. دانشآموزانی که در این سیستم به جایی میرسند در واقع گلهای خودرویی هستند که در علفزار و نیزار رشد میکنند. این گلها هم حاصل زحمات و رنجهای سیستم آموزشی ما نیست بلکه نیلوفرهایی هستند که در مرداب هم رشد میکنند. عسگری بحث را با طرح این پرسش جلو میبرد که به راستی خیلی از ما از خود سوال کردهایم که جایگاه علم و دانش در جامعه ما چیست؟ وقتی دانشآموزی میبیند تحصیلکردهها در این سرزمین جایگاهی ندارند، چرا باید تلاش کند که در راه آموختن قدم بگذارد؟
او همچنین دانشگاه فرهنگیان را یکی از معضلات سیستم آموزشوپرورش عنوان میکند: «این دانشگاهی که فرهنگیان نامیده میشود و فقط چند سالی از عمرش میگذرد، مثل قارچ به وجود آمد. در واقع ما در زمینه پرورش معلم فضای رقابتی نداریم. این معلمها هم در این دانشگاه همانگونه رشد میکنند که در دوران مدرسه. آنها معلمانی هستند با یک سری محفوظات.
مغازهسازی در مدارس دولتی
در همین حال که بسیاری از کارشناسان آموزشوپرورش از وضعیت آینده آموزشی دانشآموزان اظهار نگرانی کردند، به تازگی رضا امیدی، یکی از پژوهشگران در حوزه آموزشوپرورش در سخنرانی اظهار کرد: «مساله تلخ دیگر این است که حتی به مدارس اجازه دادند بخشی از مدرسه را تغییر کاربری دهند و در این چارچوب ما شاهد مغازهسازی در مدارس دولتی هستیم. حتی در شهرهای کوچک، تقاضاهایی به وجود آمد که نشان داد نیمی از حیاط مدرسه را تبدیل به ۱۰ تا ۱۵مغازه کرده بودند و طی مکانیسمهایی اجاره میدادند. این اتفاق باعث انتشار گزارشهایی توسط معلمها و کادر آموزشی از فساد در این مدارس شده است. چرا که عملا نظارتی نیست و بده و بستانهای عجیب و غریبی میشود.
مدرسه به لحاظ سرمایه اجتماعی، محل امن بود و انگ فساد به آن زده نمیشد، با این سیاستها، این اعتبار اجتماعی را نابود میکنیم.» این استاد پیشین دانشگاه تهران بر اساس پژوهشهایی که پیش از این انجام داده است، میگوید: «یکی از وزیران آموزشوپرورش میگفت، در دوره وزارتم فقط در شهرهای اطراف تهران، طی سه سال ۸۰۰ مغازه درست کردم. چرا که مدرسه باید درآمدزایی داشته باشد و دستش در جیب خود برود. اینها روندهای تلخی است. در جریان مسکن مهر، شاهد بودیم به ویژه سازمانهای پر قدرت مانند مسکن و شهرسازی در استانها، زمینهای مرغوبی را که کاربری آموزشی یا فضای سبز داشتند، تغییر کاربری دادند و به تعاونیهای مسکن کارکنان خود واگذار کردند.
اکنون گفته میشود طرح ملی مسکن هم در شهرهای کوچک، زمینهایی را که کاربری آموزشی دارند، تغییر کاربری میدهند و به تعاونیهای مسکن ذیل این طرح واگذار میکنند! وضعیت پیچیدهای در نظام آموزش ایجاد شده است که دُز ایدئولوژیک خیلی از مدارس خصوصی از مدارس دولتی هم بیشتر است، همانطور که قائل به این هستم که وضعیت کتابهای درسی امروز از دهه ۶۰، وضعیت بدتری دارند. بخش مهمی از ادبیات و تاریخ از کتابها حذف شدهاند.»
آموزش رایگان نداریم
امیدی ادامه داد: «این تصور میان سیاستگذاران ما به ویژه در سازمان برنامهوبودجه و خصوصا از برنامه سوم به وجود آمد که گفتند بودجه آموزش و سلامت، یارانه اجتماعی است و باید مانند سایر یارانهها هدفمند شود. این دو حوزه که حوزه بازتولید هستند، به عنوان حوزههای بازتوزیع معرفی شدند. طبقات بالا باید برای آموزش از جیب پرداخت کنند و برای آنها که فرار مالی دارند هم نباید هزینه کنیم. بعد از آن، ۱۰ نوع مدرسه متفاوت ایجاد کردیم که همه پولی هستند. هر چند اکنون در عمده شهرهای بزرگ اصلا مدرسه رایگان نداریم، حتی در فقیرترین محلههای تهران هم برای ثبتنام پول میگیرند و اگر خانواده پول نداشته باشد، آنها را مجبور میکنند از خیریههای فعال در محل پول بگیرند تا به مدرسه بدهند. بنابراین تقریبا در کلان شهرها، چیزی به نام آموزش رایگان دیگر نداریم.»
به نظر میرسد این رویه که از سوی کارشناسان آموزشوپرورش در مورد بودجهگذاری و ساختار آموزشوپرورش مطرح شد؛ بر لزوم تحول بنیادین در آموزشوپرورش ایران تاکید میکند، چرا که اگر این تحول ایجاد نشود در نهایت ماحصل آن دانشآموزانی است که همچنان نمیتوانند در آزمونهای استاندارد جهانی دستاوردی به دست بیاورند و در همچنان روی همین پاشنه معدلهای پایین و ناکارآمدی میچرخد و معلوم نیست در آینده شرایط ایران با کمبود نیروهای متخصص چه میشود.