به گزارش پایگاه خبری صراط، خبر فوت آریانا ولینژاد، دوچرخهسوار جوان و مستعد کشورمان جامعه ورزش را به شوک عمیقی فرو برد.
به گزارش روزنامه اعتماد، آریانا یک ورزشکار بااستعداد و بیحاشیه بود که میتوانست تا سالهای سال برای دوچرخهسواری زنان ایران افتخار کسب کند، اما افسوس که اجل این فرصت را نداد و دختر خرمآبادی پس از چند روز دست و پنجه نرم کردن با سوختگی، جانش را از دست داد. در گزارشی که چند روز قبل منتشر کردیم از دلیل و چگونگی سانحه نوشتیم و امروز گپ و گفتی با خانم خدیجه رشیدی، مادر آریانا و همینطور مهران رشیدی، دایی و مربی او داشتیم که در ادامه میخوانید.
خانم رشیدی! به شما تسلیت میگوییم.
سپاس از شما. غم من، غم بزرگی است. شاید من نتوانم بعد از این زنده بمانم.
انشاءالله که سلامت باشید. از آریانا بگویید.
دختر من یک دختر خاص بود و از همان بچگی او را وارد کلاسهای مختلف کردم. در موسیقی هم پیشرفت کرده بود در هر جا که بود با استعداد بود. او ساعت ۷ میرفت دبیرستان و من ساعت ۱۲ برای او ناهار میبردم و بعد ناهار میرفت تمرین دوچرخهسواری بعد هم یا کلاس زبان داشت یا کلاس بدنسازی. بعد ریکاوری میکرد و فردا دوباره کارهایش را انجام میداد. در زمان کرونا که سر کلاسهای مجازی شاید ۵ نفر آنلاین بودند و آن هم فقط حاضری میزدند بچه من در سه سال کرونا بهشدت زحمت کشید.
از آن حادثه تلخ بگویید. آریانا را اول به بیمارستان خرمآباد بردید؟
بله، متاسفانه دختر من اول در بیمارستان بدون امکانات و کثیف عشایر خرمآباد بستری بود. البته پرسنل که امکاناتی نداشتند وضعیت بیمارستان افتضاح بود.
چند روز در آن بیمارستان بود؟
یادم رفته! یکشنبه بعدازظهر این اتفاق افتاد. سهشنبه صبح دخترم در اصفهان بود. در آن یک روز تست عفونت دختر من مثبت شد البته نوع سوختگی، انفجار بود و غیرقابل بازگشت بود. به من چیزی نگفته بودند و من امیدوار بودم.
در بیمارستان با آریانا صحبتی هم کردید؟
من دستم را سمت آریانا بلند کردم و به او گفتم قول بده من منتظرت هستم و او هم دستش را بلند کرد و گفت قول میدهم، اما برنگشت.
از طرف فدراسیون با شما همکاری داشتند؟
آقای غیاثیان، رییس ورزش استان تماس گرفت و خواستم دخترم به تهران یا اصفهان اعزام شود با آنکه راهها بسته بود با آمبولانس بچهام را به اصفهان رساندند.
امکانات بیمارستان اصفهان چطور بود؟
وقتی امکانات بیمارستان آنجا را دیدم به حال خودمان غطبه خوردم. سوختگی بچه من ۷۰، ۸۰درصد بود و نوع سوختگی کشنده بود. جز عزیز من شاید فرد دیگری در بیمارستان خرمآباد بستری شود. مردم به آن بیمارستان میگویند کشتارگاه! حالا یک ساختمان جدید میخواهند بسازند. اول باید پرسنل آن بروند آموزش ببینند که چگونه با سوختگی برخورد کنند. در اصفهان میگفتند هر بیماری که از خرمآباد یا کرمانشاه میآید، پوست سوختگی را میشویند یا جدا میکنند که نباید انجام دهند. اشتباهات در برخورد با بیماران سوختگی دارند چون آموزش ندیدند. پرسنل بیمارستان آدمهای خوبی بودند و حتی تماس میگرفتند و حال آریانا را میپرسیدند اما باید بروند آموزش ببینند. بخش سوختگی باید درست شود. در این بیمارستان هر کسی رفت و سالم برگشت فقط شانس خوبش بوده. در بیمارستان اصفهان راهی بود که میتوانستم از پشت شیشه بچهام را ببینم، اما در خرمآباد بچه مردم را میگیرند و در را میبندند و نمیگذارند بچهمان را ببینیم، یک پنجره رو به بیرون دارد که گاهی آن را باز میکنند و هوای آلوده وارد بخش میشود. در اصفهان با گوشی از پشت شیشه میشد با بیمار صحبت کرد. هر بار وارد بیمارستان عشایر شدم، دیدم درونش در حال ساخت و ساز هستند! بعد از این همه ساخت و ساز و خوردن بودجه بازهم گوش نمیدهند.
آریانا در قطعه نامآوران به خاک سپرده شد؟
نه، من در این مورد گله دارم، بچه من جای خاص میخواست اگر قطعه نامآوران جای نداشت در خرمآباد بالاخره یک جای خاص برای بچه من بود. بعد از بچه من نامآوری در خرمآباد نمیمیرد؟ کجا دفنش میکنند؟ من از جایی که بچهام دفن شده راضی نیستم. یک جای جدید درنظر میگرفتند و اولی بچه من باشد اما این کار را نکردند. بچه من را گوشهای از زمین گذاشتند و من آن زمین را میخواهم! همین قطعه را بگذارند نامآوران. تنها فرزند من بود و به هیچ عنوان نمیگذارم کسی کنارش بخوابد، کنار بچهام جای خودم هست. مرگ و میر همیشه هست، اما برای من آنجا دیگر معمولی نیست و میتوانند ادامه قطعه نامآوران را آنجا درست کنند. من خودم را از بقیه جدا نمیدانم اگر قطعه نامآوران شود بعد از من هم اگر آنجا نخوابیدم هم اشکالی ندارد، اما آنجا را قطعه نامآوران کنند. از شما هم میخواهم پیگیری کنید.
صحبت پایانی شما؟
امیدوارم در حق هیچ فرزندی پیش نیاید. آریانا زحمت کشید و امیدوارم زحمات هیچ فرزندی پایمال نشود.
دایی و مربی آریانا: بیمارستان خرمآباد به جای ملحفه زیر زخم باز آریانا پلاستیک سیاه گذاشته بود، میگفتند ملحفه کثیف میشود!
مهران رشیدی، دایی و مربی آریانا در گفتوگو با «اعتماد» درخصوص او و زندگی ورزشیاش گفت: فقط من بالای سر او بودم. آریانا در ۱۶ سالگی در استقامت مدال طلا گرفت یعنی در نوجوانی مدال طلای بزرگسالان را گرفت او بعد از این قضیه خیلی مطرح شد. من او را وادار کردم تا با بزرگسالان مسابقه دهد، چون سطح مسابقات قهرمانی آسیا بالاست و باید در این سطح مسابقه دهد. در سطح نوجوانان تمام مسابقاتش با بزرگسالان بود و مدال هم گرفت. آدمهایی که آن زمان مسوولیت داشتند به خصوص مربی وقت تیم ملی کوهی شد مقابل آریانا! چون شاگردهای او را پشت سر میگذاشت. نمیدانید چه تقلبهایی که نکردند و حتی من را محروم کردند. دوچرخهسواری در فضای آزاد و با حجاب کامل برگزار میشود و کلی مرد در آنجا حضور داشتند و ممنوعیتی برای حضور آقایان نیست اما به من اجازه نمیدادند در کنار آریانا باشم. مربی وقت تیم ملی با همکاری فدراسیون چون شاگردهای خودشان با زد و بند انتخاب میشدند اجازه موفقیت به آریانا نمیدادند. به آنها گفتم تکواندوی بانوان ایران را تا قبل از کیمیا علیزاده جدی نمیگرفتند، اما با قهرمانی او وضعیت زیر و رو شد و ماهم یکی مثل کیمیا در دوچرخهسواری داشته باشیم، اسپانسرها سرازیر میشوند و میتوانیم امکانات خوب بگیریم و کل دوچرخهسواری رشد کند. اینقدر آریانا را اذیت نکنید و کمک کنید او موفق شود، اما عمدا نمیگذاشتند او به مسابقات خارج از کشور اعزام شود.
رشیدی ادامه داد: اگر آریانا اعزام و قهرمان آسیا میشد برای اولینبار این اتفاق رخ میداد و همه زیر سایه آریانا قرار میگرفتند. خیلی او را اذیت کردند. او این اواخر دلسرد شده بود و میگفت کلی حلبی گرفتم (به مدالهایش میگفت) برای چی؟ میخواهم و دوست دارم با قهرمانان جهان رقابت کنم. می گفت من سه سال است قهرمان ایران هستم،اما هنوز یک اعزام خارجی نرفتم اما نفرات دوم و سوم و چهارم یا از این طرف و آن طرف اعزام میشوند! او در آخرین مسابقهاش با بیست اختلاف نسبت به نفر دوم قهرمان شد یعنی در تاریخ بیسابقه است، اما اجازه ندادند او شکوفا شود. رشیدی درباره کمکی که فدراسیون در زمان بستری شدن آریانا به خانوادهاش کردند، گفت: مبلغ بیست میلیون تومان به حساب مادر او واریز کردند. ما پیشبینی میکردیم آریانا تا ۴، ۵ روز دیگر بستری باشد و قاعدتا این مبلغ چیزی نمیشد، اما همین هم نشان از اهمیت به ورزشکارشان دارد.
رشیدی در ادامه افزود: اطراف قطعه نامآوران زمین خالی است، اما به اشخاص فروختند، درحالی که میتوانستند آن قطعات را برای نامآوران نگه دارند. نکته دیگر اینکه در بیمارستان خرمآباد به جای ملحفه پلاستیک زباله سیاه زیر زخم باز آریانا پهن کرده بودند! یک بخشی ایزوله در شهر ما نیست یعنی چی که در شهر دوتا پرستار نباشد تا آریانا را پانسمان کند؟ من و دخترداییاش آریانا را پانسمان کردیم چون پرسنل نداشتند! میگفتند ملحفه کثیف میشود از پلاستیک سیاه استفاده کردند! به ما میگفتند صدتا ملحفه میآوردیم به آنها میدادیم. نمیدانم دیگر چه بگویم! مادر آریانا یک پست گذاشته بود، نوشته بود کشتارگاه خرمآباد چون بیمارستان نیست بعد به آنها بر خورده بود! زمانی که دیدم زیر سر آریانا پلاستیک زباله است از خود بیخود شدم و گفتم: ما در این پلاستیکها حتی میوه نمیریزیم، چون بهداشت قبول نمیکند.