سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۹ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۵۹
مداحی

بیت الفاطمه + یک نکته و یک خاطره

پس از گذشت ۱۴ قرن ، در مسجد پیامبر اثری از درب خانه ی هیچکدام از اصحاب پیامبر نیست جز یک در و آنهم دربی که خدا آنرا باز گذاشت .
کد خبر : ۶۵۸۵۲

به گزارش سرویس وبلاگ صراط حسین مداحی در آخرین مطلب وبلاگش نوشت:

وقتی مسجد النبی در شهر مدینه بنا شد ؛ پس از مدتی هر کدام از انصار و نیز مهاجرینی که در مدینه احتیاج به منزل داشتند ، خانه ی خود را در همسایگی مسجد بنا کردند و از خانه ی خود دری به مسجد باز کردند تا تردد آنها به مسجد آسوده باشد .
به عبارتی خانه هایی که اطراف مسجد النبی بنا شد و یا بنا بود ؛ هر کدام دو در داشتند . یک در که به مسجد باز می شد و یک در که به کوچه های پشت مسجد باز می شد و اصحاب از درهای درونی برای تردد به مسجد استفاده می کردند .
پس از مدتی توسط رسول گرامی اسلام قضیه ی سد ابواب پیش آمد یعنی تمامی درها باید بسته شود و احدی حق ندارد که از درب درونی منزل برای تردد استفاده کند.
بنا بر اتفاق شیعه و سنی و اجماع همه اهل تسنن بر این مسئله ، هیچ شک و ریبی در آن نیست و آن اینکه :
وقتی قضیه سد ابواب پبش آمد ، رسول اکرم دستور دادند همه درها به مسجد می باید بسته شود و کسی دیگر حق تردد از درب درونی منزل خویش به مسجد را ندارد . تنها دربی که باز ماند و به مسجد بسته نشد درب خانه فاطمه الزهرا علیها سلام بود .
به رسول اکرم در این باره اعتراض شد که چرا همه ابواب را مسدود ساختید جز درب خانه ی دخترتان فاطمه ؟
رسول اکرم در پاسخ فرمودند : من هیچ دری به اذن خود نبستم و هیچ دری را به اذن خود باز نگذاشتم . خداوند دستور داد که درب خانه ی زهرا نباید بسته شود .

بعد نوشت : وقتی کوچه ی بنی هاشم را خراب کردند خانه ی بسیاری از بزرگان هاشمی را هم که در آن کوچه بودند خراب شد .
یکی از آن خانه ها ، خانه ی امیر المومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما بود .
همینک پس از گذشت ۱۴ قرن ، در مسجد پیامبر اثری از درب خانه ی هیچکدام از اصحاب پیامبر نیست جز یک در و آنهم دربی که خدا آنرا باز گذاشت .
آری …
درب خانه ی فاطمه ی زهرا علیها سلام …
هنوز با گذشت ۱۴ قرن و تعصب صاحبان کیش جدید التاسیس وهابیت ، آثار این درب موجود می باشد .
تنها دری که خدا آنرا به مسجد باز گذاشت…
دربی که بر عظمت دخت نبی مکرم اسلام گواهی می دهد …
دربی که پیامبر مدتها بر آن می ایستاد و با صدای بلند بر آن در ندای :
السلام علیکم یا اهل البیت را سر می داد .
دربی که جبراییل بر آن می ایستاد …
دربی که پیامبر بدون اجازه از اهل آن بر آن وارد نمی شد…
دربی که ….

بازهم بعد نوشت : وقتی از باب جبرائیل وارد می شوی و روبروی درب خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها می نشینی آرامشی داری که حتی در روضة النبی نداری . گوئی که حسنین را می بینی که در خانه ی حضرت زهرا در حال بازی هستند .
گوئی که حضرت امیر را می بینی که وارد خانه می شود و صدای بلند سلامش را می شنوی
گوئی …

و دسته آخر احساس می کنی که بر سر مزار مادر سادات نشسته ای
دست و پایت را جمع می کنی
و بی اختیار اشک میریزی

تنها جائی که در مسجد النبی جز ایرانی جماعت کسی را آنجا نمی بینی کنار این در کوچک است
همه به عشق مادر سادات مودب نشسته اند و با حضرت مادر نجوا می کنند …

سوره ی قدر در آغوش سوره ی الرحمن :

روزی کنار خانه ی مادر نشسته بودم .
با دلی سوخته از آتش مصائب حضرتش
سر را به آسمان گرفتم که با خدای خود کمی عتاب و خطاب کنم
دیدیم بر سقف مسجد النبی
بالای درب خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها
سوره ی الرحمن را نوشته اند
به صورت دایره مانندی
و داخل حلقه ی سوره الرحمن
سوره ی قدر را نوشته اند
و بی اختیار چشمت به ” مرج البحرین یلتقیان ” و ” یخرج منهما اللولو و المرجان ” می افتد
و سوره ی قدر را به دقت که می خوانی
کلام نورانی حضرت صادق علیه السلام در گوشت زنگ میزند که :
من ادرکها ادرک لیلة القدر
هرکس فاطمه را بشناسد ، حقیقت شب قدر را درک کرده است .
عتاب و خطاب با خدا را کنار میگذارم و بازهم اشک میریزم
بر مزار مادر
در خانه ی مادر
کنار درب خانه ی مادر