در بخشی از این مقاله آمده است، بعد از آنچه که در 7 اکتبر رخ داد، ظاهرا باید مفهوم پیروزی را تغییر داد و دیگر خبری از پیروزیهای معمول و اسطورهای مانند پیروزی قاطع سخن گفت بلکه باید به آن پیروزی بیبی لقب داد و این شاید مناسبترین توصیف برای شرایط فعلی باشد.
این کارشناس استاد و پژوهشکر دانشگاه ورشو و پژوهشگر سابق دانشگاه باز است، در ادامه مینویسد، در اینجا باید بپرسیم چرا باید اصلا چنین امری رخ دهد؟ پاسخ هم کاملا ساده است، در حالی که ارتش اسرائیل میتواند! و شاید هم موفق شود حماس را در جنگهای رو در رو و منطقهای (مناطق مشخصی در غزه) شکست دهد اما این دست آوردها تغییر چندانی در شرایط این جنگ که ما به طور حتم در آن شکست خواهیم خورد، به وجود نمیآورد.
ما در پایان کار، هیچ هدفی را محقق نخواهیم کرد، ما تمامی قدرت بازدارندگی موجود خود را خرج کردهایم و دیگر توان اضافه تری نداریم، مسئلهای که خطرات آن کمتر از قبلی نیست هم آن است که ما در کوتاه مدت راه فراری از اعطای استقلال به فلسطینیان نداریم.
مشکل آن است که به رسمیت شناختن این احتمال در واقع علت اصلی ادامه جنگ است، در حالی که این واقعیت را هم باید در نظر داشت که بنیامین نتانیاهو اصولا به دنبال تضعیف نهادهای دولتی است تا از رفتن به زندان طفره برود، او تشنه قدرت و عاشق لذت بردن از آن است، او نخست وزیری است که حاضر به پایان جنگ نیست زیرا میداند که در پایان جنگ چه انتظاری در فردای آن در اسرائیل از او وجود دارد، تا زمانی که جنگ ادامه داشته باشد او میتواند رفتارهای اسرائیل را در کرانه باختری با بهانه قرار دادن حوادث 7 اکتبر توجیه کند.
به محض امضای توافقنامه آتش بس، دیگر هیچ بهانهای در ارتکاب اقداماتی که خارج از خط سبز (مناطق اشغالی سال 1967) انجام میدهد، نخواهد داشت، از این به بعد دیگر هیچ بهانهای واقعی برای ممانعت از اعلام این امر که فلسطینی حقوقی برابر با یک اسرائیلی دارد، وجود نخواهد داشت.
به اعتراف این پژوهشگر صهیونیست، امروز فلسطینیان به شکل واقعی آزادی حرکت و نقل و انتقال ندارند حتی گذرنامه مخصوص به خود هم ندارند، ورود و خروج و حتی زندگی آنها براساس تمایلات و حال و هوای ساختار نظامی اسرائیلی حاکم بر این منطقه مدیریت میشود.
نویسنده این مقاله در ادامه اعتراف میکند: بعد از 7 اکتبر، شمار فلسطینیانی که توسط اسرائیل در کرانه باختری کشته شدند بیشتر از شمار سیاه پوستانی است که توسط رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی طی بیش از 30 سال حاکمیت این رژیم بر این کشور از پای در آمده بودند، است، این در حالی است که هنوز کرانه باختری شاهد شورش (انتفاضه) واقعی هم نشده است.
در واقع این نگرانی وجود دارد، دستی که باعث کشتن فلسطینیان چه آنهایی که مسلح هستند و چه افراد غیر نظامی و بیگناهی که بدون هیچ دلیلی از پای در آمدند، منجر به شعله ور شدن آتشی در منطقه (کرانه باختری) شود که جبهه سوم برای اسرائیل لقب بگیرد.
گرچه این اقدامات هم در مقابل رفتارهای شهرک نشینیان که با حمایت ارتش اسرائیل در حال کشتن، تخریب و آتش زدن املاک و داراییهای فلسطینیان در کرانه باختری هستند نیز چندان بزرگ و پیچیده نیست.
نویسنده پایگاه خبری زیمان یسرایئل در ادامه مینویسد: با این حال و پیش از پایان جنگ و قبل از اینکه همه چیز به شکست نهایی ما ختم شود، همچنان یک احتمال کوچک برای نجات ما وجود دارد، و آن خاموش کردن آتش و تحقق نوعی پیروزی کوچک است که همچنان میتواند در دسترس ما باشد.
بریتانیا در تمامی جنگهای پارتیزانی که وارد آن شد، توانست با استفاده از توان نظامی خود به توافق مقبولی دست پیدا کند اما در مقابل این توافق اقدام به اعطای استقلال به ساکنان محلی کرد تا مانع از شورشهای بعدی شده یا منافع عالیه خود را برای آینده حفظ کند.
در اینجا هم به نفع اسرائیل است که به کشمکش اسرائیلی فلسطینی پایان دهد و تلاش کند تا در بهترین شرایط برای اسرائیل به فلسطینیان استقلال بدهد، اکنون شرایط بهتری نسبت به پیشنهاد ایهود باراک در کمپ دیوید و پیشنهادات ایهود اولمرت در سال 2008 وجود دارد.
به زعم نویسنده اسرائیل در حال حاضر میتواند با کمک سازمان ملل متحد و جامعه جهانی آتش بس را در قالب یک توافق سیاسی که در نهادهای سازمان ملل به تصویب میرسند، رسمیت ببخشد، این پیشنهاد باید در بر گیرنده اعطای استقلال به فلسطینیان در کرانه باختری باشد تا این حاکمیت فلسطینی به نوار غزه هم سرایت پیدا کرده و در عین حال دولت فلسطینی مشروط به عدم در اختیار داشتن ارتش باشد.
در بخش دیگری از این مقاله با پرداختن به جزئیات پیشنهاد تشکیل دولت فلسطینی از دیدگاه اسرائیلی آمده است، با این حال متاسفانه ما کابینهای که قادر به تحقق این نگاه آینده نگرانه باشد، نداریم، حتی کابینه فعلی ما نسبت به آینده اسرائیل هم نگران نیست، اگر اسرائیل عوامل انگیزشی برای تحقق این توافق را نداشته باشد، شکست ما بسیار شدید خواهد بود، چون توافق در آینده که دیگران آن را پیشنهاد کنند برای اسرائیل بدتر خواهد بود و احتمالا بعد از این جنگ بی فایده بر ما تحمیل خواهد شد، شاید هم در نتیجه فرایند تحریمهای اقتصادی انجام شود که زندگی را برای ما دشوار و سخت خواهد کرد.
نویسنده در پایان هم مینویسد، بدترین توافق برای ما آن است که ما مجبور شویم توافقی را بپذیریم که در چارچوب شرایط ما تدوین نشده و از سوی ما پیشنهاد نشده باشد، همانگونه که برای آفریقای جنوبی رخ داد، در چنین شرایطی دیگر جایی برای مفهوم پیروزی قاطع وجود ندارد، بلکه فقط باید پیروزی را در شکست جستجو کنیم چون بیبی تنها کسی است که میتواند پیروزی قاطع را در یک شکست برای ما تجسم کند.