چهارشنبه ۰۹ آبان ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۴ تير ۱۴۰۳ - ۰۸:۵۷

پزشکی قانونی پس از 5 سال نظر داد: مرد همسرکش، جنون دارد

دی سال 1398 دختر جوانی با مراجعه به کلانتری قائم از ناپدید شدن مادر 50 ساله‌اش خبر داد.
کد خبر : ۶۶۳۹۴۶

به گزارش صراط به نقل از روزنامه ایران، او در تشریح ماجرا به مأموران گفت: صبح که از خانه خارج شدم تا به محل کارم بروم پدر و مادرم در خانه بودند اما ظهر که به خانه برگشتم دیدم مادرم نیست و چند قطره خون هم روی در و دیوار دیدم. همان موقع از پدرم، سراغ مادرم را گرفتم. او ابتدا جواب درستی نداد و بعد که دید من خیلی پیگیر هستم گفت دعوا کردیم و من نتوانستم خودم را کنترل کنم و با چاقو او را کشتم و بعد هم جنازه‌اش را در اطراف لواسان رها کردم و برگشتم.
دختر جوان در حالی که اشک می‌ریخت ادامه داد: با حرف‌های پدرم شوکه شدم و باور نکردم اما از آنجایی که می‌دانستم پدرم مشکل اعصاب و روان دارد فکر کردم که شاید راست می‌گوید. در حالی که تمام بدنم می‌لرزید از اتاق خارج شدم که بازهم چشمم به لکه‌های خون روی دیوار افتاد و قرمزی لبه فرش که بیشتر شبیه رنگ خون بود، به همین خاطر مطمئن شدم که برای مادرم اتفاقی افتاده است.
پس از اظهارات هولناک دختر جوان، مأموران برای مشخص شدن موضوع راهی خانه آنها شدند و پس از بررسی‌های اولیه و آثار خون روی دیوار و فرش دریافتند که احتمالاً جنایتی رخ داده است. به این ترتیب مرد 55 ساله بازداشت و به پلیس آگاهی انتقال داده شد.
مرد میانسال در بازجویی‌های اولیه منکر قتل شد و گفت: همسرم صبح بعد از خروج دخترمان از خانه خارج شد و دیگر از او خبری ندارم.
پس از آن مأموران دوربین‌های مداربسته محل را مورد بررسی قرار دادند. با رصد فیلم دوربین‌ها معلوم شد که مرد میانسال واقعیت را نگفته و یکساعت بعد از خروج دخترش با چند کیسه در دست از خانه خارج شده است.
با مشخص شدن این موضوع وی بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و به ناچار لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش اعتراف کرد. وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: پس از فوت پدرم همسرم هر روز به من فشار می‌آورد که باید ارثم را از خواهر و برادرانم بگیرم و این موضوع سبب شد تا ما هر روز اختلاف‌های‌مان بیشتر شود. از آنجا که من مشکلات اعصاب و روان دارم و چندی پیش هم حدود 3 ماه در بیمارستان بستری بودم، دوست نداشتم با او بحث کنم. به همین خاطر هروقت بحث ارث و میراث می‌شد سعی می‌کردم به هر طریقی از این بحث فرار کنم اما همسرم ول نمی‌کرد تا اینکه روز حادثه همسرم دوباره موضوع ارثیه را پیش کشید و از من خواست تا پیگیر آن باشم و با گرفتن ارثیه به وضع زندگی‌مان سروسامانی بدهیم. اما وقتی من گفتم این کار را نمی‌کنم او تهدیدم کرد که تو دیوانه هستی و اگر پیگیری نکنی در بیمارستان روانی بستری‌ات می‌کنم من هم از شدت عصبانیت گلویش را فشار دادم تا خفه شد. چند ثانیه بعد به خودم آمدم و دیدم چه کاری کرده‌ام و جسد همسرم روی دستم مانده بود. از ترس اینکه دخترم به خانه برگردد و جسد مادرش را ببیند به فکرم رسید که جسد را قطعه قطعه کنم و در کیسه‌های کوچک بسته‌بندی کنم تا به راحتی بتوانم او را از منزل بیرون ببرم. بعد به انباری رفتم و دستگاه فرز را آوردم و با آن جسد را به حدود 40 قسمت تقسیم و بسته‌بندی کردم و در داخل ماشین گذاشتم و بعد به اطراف لواسان رفتم و هر قسمت را در منطقه‌ای انداختم تا پیدا نشود و به خانه برگشتم و خانه را تمیز کردم اما چند قطره خون روی دیوار و فرش باعث شد تا دخترم به ماجرا پی ببرد.

نظر پزشکی قانونی
با اعتراف‌های تکان دهنده متهم، کارآگاهان جنایی پس از اعترافات متهم به محل رها کردن تکه های جسد رفته و توانستند برخی از اعضای جسد زن میانسال را پیدا کنند اما موفق به پیدا کردن سر وی نشدند. همچنین وی با دستور قضایی برای بررسی صحت روانی به پزشکی قانونی فرستاده شد و کارشناسان این سازمان پس از معاینات لازم در گزارشی، جنون وی را در همه مراحل جنایت تأیید کردند.
با اعلام این گزارش، دستور بستری شدن متهم در بیمارستان روانی تأیید و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا قضات درباره سرنوشت متهم و این جنایت تصمیم‌گیری کنند.این درحالی است که اولیای‌دم پیش ازاعلام نظر پزشکی قانونی برای وی درخواست اشد مجازات کرده بودند.