به گزارش صراط به نقل از مبلغ، شامگاه جمعه، 16 آذر 1403، در خانۀ «گفتارها» در شبکۀ اجتماعی کلابهاوس، به مناسبت سالروز شهادت دختر گرامی پیامبر صلّیاللهعلیهوآله، حضرت فاطمۀ زهرا سلاماللهعلیها، نشستی با عنوان «تاریخ هجوم به خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام» با سخنرانی آیتالله محمدهادی یوسفی غروی، استاد مبرز تاریخ اسلام در حوزههای علمی برگزار شد.
محمدجواد محمدحسینی- جلسۀ این هفتۀ خانۀ گفتارها، با اهتمام و پیگیری مجید تفرشی، مدیر و مؤسس خانۀ گفتارها، و اجرای محمدرضا مهاجری، برگزار شد. در این نشست، محمدهادی یوسفی غروی به طرح موضوعی پرداخت که سالها پیش در مقالهای با عنوان «تاریخ هجوم به خانه حضرت زهرا (علیهاالسلام)» در مجلۀ «تاریخ اسلام در آینۀ پژوهش» آن را طرح کرده بود و پس از ارائۀ مطالب خویش در این نشست، پاسخگوی نقدها و سوالات حاضران در جلسه بود. یوسفی غروی در میان مجموع دلایل تاریخی، روایت مندرج در کتاب دلائل الامامة را از بقیۀ روایات دربارۀ کیفیت شهادت حضرت زهرا ارجح دانست و تاریخ هجوم به بیت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را حدود 75 روز بعد از شهادت پیامبر و بعد از اعتراض تنی چند از صحابه و امتناعشان از بیعت با ابوبکر عنوان کرد و نیز دلیل شهادت حضرت فاطمه را هم ضربات قنفذ (غلام عُمَر) دانست. وی مرجّح این خبر است که درِ خانۀ امیرالمؤمنین از بافتن شاخههای خرما تشکیل شده بود و بر آن میخی وجود نداشت و نیز دری از این جنس وقتی مشتعل شود، بهتمامی میسوزد و لذا در نیمسوخته معنایی ندارد.
در ادامه، خلاصهای از مقالۀ محمدهادی یوسفی غروی و نیز پرسشوپاسخهای مطرح شده در جلسه خواهد آمد. علاقهمندان میتوانند برای اطلاع از تمامی مباحث طرحشده به آرشیو خانۀ گفتارها در کلابهاوس مراجعه کنند و پوشۀ شنیداری این جلسه را بشنوند.
مقدمه
روزهای پس از رحلت رسولخدا از مهمترین برهههای تاریخ اسلام است. میدانیم که با رحلت رسولخدا جریان سقیفه شکل گرفت که آثار و پیامدهایی داشت. از تلخترین آثار این رخداد، هجمه به خانه حضرت فاطمه به منظور بیعتگیری برای ابوبکر بود. در این هجمه، حضرت فاطمه دچار صدمات جسمی و روحی شد و فرزندش محسن سقط شد. از جمله پرسشهای کلیدی دربارۀ این واقعه، تاریخ رخداد آن است؛ زیرا با روشنشدن پاسخ این پرسش، هم میتوان تاریخ شهادت محسن را به دست آورد، هم تاریخ اخذ بیعت از امام علی و هم طول مدت بیماری و بستری شدن حضرت فاطمه را که به شهادت ایشان منجر شد. در این بحث، شواهدی ارائه میشود تا ببینیم آنچه گفته و مشهور شده که هجمه به خانه فاطمه در روزهای آغازین پس از رحلت رسولخدا بوده، صحیح است یا خیر؟ ابتدا نکتهای را درباره شهادت محسنبنعلی یادآور میشویم.
تاریخ شهادت حضرت محسن
ایام ربیعالاول علیالظاهر و بر اساس محاسبات -بدون روایت خاص- ایام سقط یا شهادت حضرت محسن فرزند حضرت فاطمه دانسته میشود. و البته این موضوع (تعیین تاریخ شهادت) از موضوعات جدیدی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به آن بها داده شده و روز شهادت محسنبن علی تلقی شده است، حال آنکه نه در تاریخ و نه در روایات، به تاریخ شهادت اشارهای نشده است. ظاهراً مبنای این گونه گزارشها، قول مشهور علمای شیعه است که از یک طرف، رحلت رسولخدا را 28 صفر دانسته و از طرف دیگر، شهادت محسنبنعلی را در پی رحلت پیامبر نقل کردهاند. از مجموع این دو گزارش، شهادت این نوزاد در ربیع الاول نتیجه گرفته میشود. بنابر این، برای بررسی دقیق زمان شهادت حضرت محسن لازم است زمان رحلت پیامبر بررسی شود.
ابتدا به خبر معتبر امام صادق علیهالسلام دربارۀ سقط محسن و سبب شهادتِ حضرت فاطمه اشاره میکنیم. دربارۀ چگونگی سقط محسن، خبر معتبر و مسندی از امام صادق در کتاب دلائل الامامة نقل شده که حضرت، علت سقط حضرت محسن و شهادت حضرت فاطمه را ضربت قنفذ با غلاف شمشیر معرفی میکند:
فاطمه( در روز سهشنبه، سوم جمادیالثانی سال یازدهم هجری رحلت کرد و سبب وفات او آن بود که قنفذ غلام عمر و به فرمان او دو سوی فاطمه را با غلاف شمشیر مضروب ساخت و موجب سقط محسن شد و پس از آن بستری گشت و هیچ یک از کسانی که او را آزرده بودند را اجازه نداد به ملاقاتش بیایند.
دربارهی عنوان شهیده برای حضرت فاطمه نیز مستند ما، حدیث نقل شده از امام کاظم علیهالسلام در اصول کافی است که فرمودند: «ان فاطمة صدیقة شهیدة».
تاریخ رحلت رسول خدا
هیچ منبعی برای 28 صفر به عنوان روز درگذشت پیامبر به رغم شهرتی که در مجالس و محافل پیدا کرده جز کلام مرحوم شیخ مفید در ارشاد وجود ندارد. و این در حالی است که مرحوم شیخ مفید هم بدون استناد به هیچ منبعی 28 صفر راوفات پیغمبر اکرم دانسته است. البته طبق نقلهایی که قرائن و مؤیدات بیشتری دارد، روز رحلت آن حضرت، دوم ربیعالاول است. 28 صفر روز شدت بیماری پیغمبر اکرم است و این موضوع، مدارک تاریخی دقیقی دارد.
زمان هجوم بر خانه حضرت فاطمه
مسئله دیگری که قابل بررسی است این است که هجوم بر خانه فاطمه آیا بلافاصله بعد از رحلت پیغمبراکرم بوده تا بر اساس حدس و تخمین و قیاس نیز نتیجه بگیریم که در ماه ربیعالاول شهادت محسنبنعلی رخ داده است؟
قدیمیترین متنی که در این زمینه داریم از مرحوم شیخ مفید در ارشاد است که طبق واقعیت است. شیخ مفید در ارشاد میگوید هنوز جنازه پیامبر اکرم( بر زمین بود که اینها به آلمحمد رحم نکرده و تعدی و تجاوز کردند و حق آل محمد را غصب کردند. البته منظور وی سقیفه و غصب خلافت است، نه اینکه شیخ مفید هم بخواهد این حوادث را عطف بر درگذشت پیغمبر اکرم کند و بگوید این حوادث بلافاصله بعد از وفات واقع شده اشت. اما شعرای شیعه نیز در اشعار خود، حوادث را به بعد از درگذشت پیامبر نسبت دادهاند.
همچنین از جمله مسائلی که بعد از درگذشت پیامبر مطرح شده خطبه فدکیه حضرت صدیقه کبری و نیز این مسئله است که امیرالمؤمنین، چهل شب حضرت فاطمه کبری را سوار بر درازگوشی میکردند و بر درِ خانههای انصار میبردند. البته از نظر طول زمان در این مسئله اخیر، قدری مبالغه شده و به نظر میرسد چند شب بیشتر نبوده است.
این مسائل، سؤالهایی را در ذهن انسان پدید میآورد که اینها چگونه با یکدیگر جمع میشود؟ آیا میشود کسی که آن حوادث بر او وارد شده با آن کیفیت به مسجد بیاید؟ کدام یک از این اتفاقات مقدم بوده و کدام یک متأخر؟ به اعتقاد بنده، هجوم بر خانه حضرت فاطمه بر خلاف آنچه مشهور شده، دست کم حدود پنجاه روز پس از رحلت رسولخدا رخ داده است. اما شواهدی که بر این مدعا دلالت دارد، عبارت است از:
- اعزام سپاه اسامه و جریان بُریده
طبق برخی شواهد هجوم بر خانه حضرت فاطمه بعد از برگشت سپاه اسامه صورت گرفته است. میدانیم که رسول خدا در اواخر عمر، دستور اعزام سپاه اسامه را به سوی شام با تأکید صادر کرد. اما مشهور آن است که قصد پیامبر از آمادهسازی سپاه اسامه، دور نمودن مخالفان از مرکز حکومت اسلامی بوده است. امیرالمؤمنین در یک جا به این قصد پیامبر اشاره کرده و در یکی دو نقل، مضمون آن آمده است. و بر این اساس، علمای شیعه با صراحت و به طور قطعی هدف پیامبر را از تجهیز سپاه اسامه، این امر معرفی و تحلیل میکنند که قصد پیغمبر اکرم این بوده که با تجهیز جیش اسامه، کسانی را که در صدد بودند به وصیت مؤکد و مکرر پیغمبر اکرم از اوایل بعثت تا روز رحلتشان در مورد جانشینی و وصایت و خلافت امیرالمؤمنین عمل نکنند، ضمن سپاه اسامه از مدینه خارج کند و مسئله جانشینی امیرالمؤمنین تثبیت و مستقر شود به گونهای که بعد از برگشت آنها امر خلافت امیرالمؤمنین تمام شده باشد. ولی همه میدانیم که این خواسته پیغمبر به مرحلۀ عمل نرسید و انجام نشد. به عنوان مثال به سخن شیخ مفید در این باره توجه کنید:
سپس اسامه را به فرماندهی انتخاب کرد و پرچم را به نام او بست و به او دستور داد که به سوی سرزمین روم، همان جایی که پدرش به شهادت رسید حرکت کنند، نظر حضرت این بود که مهاجران اولیه را از مدینه بیرون بفرستد تا در هنگام وفاتش کسی از اینها در مدینه نمانده باشد که در ریاست بر مردم طمع کند و به منازعه با جانشین و وصی او بپردازد و بخواهد حق او را پایمال گرداند، برای همین اسامه را به فرماندهی افرادی که ذکر کردیم منصوب کرد و تلاش نمود که هرچه سریعتر آنان از مدینه بیرون روند.
حالا اینجا شاهد، یک نکته خاص است و آن اینکه شخصی است به نام بُرَیدهبنحُصَیب اسلمی از بنی اسلم، از کسانی است که به مدینه آمده و بعد از مسلمان شدن، در مدینه مانده، به یک اعتبار ممکن است وی را از مهاجران دانست؛ هر چند نمیتوان به صورت مهاجر اصطلاحی دانست، چون از مکه هجرت نکرده است، بلکه از قبیله خود در اطراف مدینه هجرت کرده و ساکن مدینه شده است.
حضور و نقش بریده در سپاه اسامه میتواند به روشن شدن تاریخ هجوم بر خانه حضرت فاطمه کمک کند. مقدمتاً یادآوری میکنم که بیتردید، پرچمی را که پیغمبراکرم برای اسامهبنزید منعقد کردند به این شخص دادند. در آن زمان، رسم بر این بود که پرچم را گره میبستند تا به مقصد برسند، چون ضرورتی نداشت که پرچم در راه باز باشد، باد و باران و آفتاب بخورد. بنابراین پرچم را در ابتدای حرکت بسته و در مقصد، باز میکردند و از آن به «عقد اللواء» یا «عقد الرایة» تعبیر میکردند. نوشتهاند: «عقد اللواء بیده». این پرچم را حضرت در همان حال نقاهت و بستری بودن، بست و به دست بریده دادند تا پرچمدار اسامه باشد.
مسافت مدینه تا مؤته و تاریخ حرکت اسامه
اما مسیر مدینه تا موته؛ جایی که در حال حاضر قبر جعفر طیار در اردن در آن قرار دارد، چه قدر بوده است؟ بدون خلاف، مسیر را بیست روز گفتهاند. این نص و تصریح محمدبنعمر واقدی (م 204 یا 206ق) در مغازی است. اسامه تا زمانی که پیامبر در قید حیات بودند، به علت کارشکنی گروهی از بزرگان، به بهانۀ جوانی او، به مؤته نرفت، ولی بعد از درگذشت پیامبر و بیعتگیری از مردم برای ابوبکر به دستور ابوبکر به سمت موته حرکت کرد؛ چون ابوبکر میگفت حال که خلیفه پیامبر است، باید آخرین چیزی را که پیغمبر اکرم اظهار اهتمام شدید به آن میکرد، انجام دهد. حتی گفته شده در مقابل مخالفت عمر در مقام مشاور و عقل منفصلش، ابوبکر اصرار بر حرکت و انتشار این موضوع داشت که باید حرکت به سمت موته منتشر شود. البته اصرار ابوبکر برای این بود که پیامبر در آخرین روزهای حیاتش تأکید بر این داشتند که «جهزوا جیش اسامه». و در یک نقل فقط یک بار آمده است که فرمود: «لعن الله من تخلّف عن جیش اسامه». از اینرو، ابوبکر جیش اسامه را به منظور جامه عمل پوشاندن به وصیت پیامبر به راه انداخت و اصرار داشت که چنین منتشر شود که به عنوان جانشین پیامبر وصایای پیامبر را اجرا میکند.
متأسفانه تاریخ دقیق حرکت این جیش از مدینه مشخص نشده، اما اجمالاً گفته شده است که در همان روزهای اول بعد از تمام شدن بیعت خاصه در سقیفه بنیساعده، و بیعت عامه در مسجد، اولین کاری که ابوبکر پیگیری کرد، آمادهسازی مجدد جیش اسامه بود که با همان کیفیتِ زمانِ پیغمبر اکرم به فرماندهی اسامه و پرچمداری بریدةبنحصیب اسلمی به سمت موته حرکت کردند. ظاهراً اگر بیست روز طول کشید تا رفتند، یک روزی هم طبق مأموریت درگیری داشتند و 15روز هم طول کشید تا برگشتند، بنابراین، حداقل زمان رفت و برگشت 35 روز طول کشیده است. ضمن اینکه بنا بر نقل طبری رفتوآمد اسامه به این مأموریت 40 و به نقلی 70 روز طول کشیده است. به هر حال اگر35 روز واقدی یا 40 روز طبری را بپذیریم میتوان با احتساب گذشتن چند روز از رحلت رسولخدا و سپس اعزام سپاه اسامه، و نیز چند روز پس از بازگشت اسامه و رفتن بریده به قبیلهاش و آمدن آنان به مدینه، مدعی شد که حمله به خانه حضرت فاطمه پس از حدود 75 روز از رحلت رسولخدا بوده است. اما بر اساس نقل طبری، میتوان گفت حدود 75 روز پس از رحلت رسولخدا بوده، بر این اساس، روایات دالّ بر شهادت فاطمه 75 روز پس از رحلت پیامبر باید حمل بر حوادث حمله به بیت در این تاریخ شود.
تفصیل جریان بریدة
حالا ممکن است سؤال شود که این مسائل با حمله به منزل امیرالمؤمنین و حضرت زهرا چه ارتباطی دارد؟ در جواب باید گفت در تاریخ آمده است که بریدةبنحصیب بعد از برگشت از موته، پرچمی را که پیغمبر بسته و به دست او داده بود، برد و در میان قبیله خودش بنیاسلم زد.
بریده که پیامبر پرچم اسامه را به دست ایشان داد و ابوبکر بعد از درگذشت پیامبر نیز این پرچم را به دست او سپرد، به سبب اشتباهی که قبلاً در قضیه خالدبنولید در یمن علیه امیرالمؤمنین مرتکب شده، و از حضرت نزد پیامبر بدگویی کرده و با خشم و توبیخ پیامبر مواجه شده بود، از آن به بعد خود را در صف حامیان امیرالمؤمنین قرار داد، ازاینرو وقتی مشاهده کرد قومش مورد سوءاستفاده علیه امیرالمؤمنین قرار گرفتهاند، ظاهراً برای نشان دادن اعتراض خود و پاک کردن عیب و عار اقدامات قومش دست به اقدام عملی زد و بعد از برگشت از موته پرچم را برد و در میان بنیاسلم زد و بهتعبیری در واقع، تظاهراتی بر پا کرد. دو گونه شعار از آنها نقل شده است: یکی، اینکه بریده گفت: «لا أبایع حتی یبایع علیبنابی طالب؛ بیعت نمیکنم مگر آنکه علیبن ابی طالب بیعت کند». و شعار دیگر اینکه گفتند: «لانبایع حتی یبایع بریده؛ بیعت نمیکنیم، مگر آنکه بریده بیعت نماید» که از این شعار معلوم میشود تا آن وقت از امیرالمؤمنین هنوز بیعتی گرفته نشده بود. به هر حال، پس از اقدام بریده، هشتاد نفر از قومش از او تبعیت کرده و او با هشتاد نفر وارد مدینه شد و اینها شعار میدادند. متأسفانه خبر، بریده است و ادامۀ ماجرا نقل نشده که اینها چه شدند و کجا رفتند، اما اجمالاً همین مسئله موجب بیدار شدن دستگاه خلافت شد تا برای گرفتن بیعت از علی بر ایشان فشار بیاورند. به هر حال، این ماجرا حدود دو ماه بعد از رحلت پیامبر اکرم و با این کیفیت اتفاق افتاده است.
2- خطبهٔ فاطمه در مسجد نبوی (ص)
چگونگی راه رفتن حضرت فاطمه به سوی مسجد برای ایراد خطبه فدکیه، شاهد دیگری برای این مدعاست. با توجه به این تعبیر که: «ما تخرم من مشیه رسولالله؛ راه رفتنش هیچ تفاوتی با راه رفتن رسول خدا نداشت»، میتوان چنین نتیجه گرفت که تا هنگام ایراد خطبه، هنوز هجمهای به خانه حضرت فاطمه( صورت نگرفته بود، زیرا در صورت حمله و مضروب شدنِ آن حضرت، نوعِ حرکت او نمیتواند معمولی باشد تا راوی آن را به راه رفتنِ رسولخدا( تشبیه کند.
3- رفتن حضرت زهرا به در خانه انصار
بنا بر نقل سلمان فارسی، پس از غصب خلافت و فدک، امیرالمؤمنین همراه حضرت فاطمه و حسنین شبهنگام به درِ خانه انصار رفته و آنان را به همراهی برای بازپسگیری حق خویش فرا خواندند. از آنجا که بنا بر روایت سلمان، پس از حملۀ مهاجمان به خانه حضرت فاطمه و واقعه سقط جنین، آن حضرت به طور مداوم و پیوسته بستری بودتا به شهادت رسید، میتوان چنین نتیجه گرفت که تا زمان ملاقاتهای شبانه آن حضرت با انصار، هنوز حملهای بر خانه او صورت نگرفته بود؛ زیرا در صورتِ وقوع حمله، آن حضرت دیگر توان رفتن به در خانۀ تعداد زیادِ انصار (حتی فقط اهل بدر) را نداشت.
مراحل بیعتخواهی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام
در جلد چهارم موسوعة التاریخ الاسلامی اجمالاً به این موضوع پرداختهام که در جریان بیعتخواهی جماعت از امیرالمؤمنین، عمدتاً دو خبر داریم که هر دو در کتاب سلیمبنقیس هلالی عامری آمده است. یکی از دو خبر از سلیم به نقل از عبداللهبن عباس و خبر دیگر سلیم از سلمان فارسی است. تفصیلاتی که در مجالس و محافل ما خوانده میشود مربوط به خبر سلمان فارسی است. مضمون و محتوای این دو گزارش با همدیگر یکی نیست و در بعضی از جاها با همدیگر تفاوت دارند. خبری که تفصیلات بیشتری در مورد آتش زدن درِ خانه دارد، مربوط به خبری است که از سلمان نقل شده است. به هر حال، آنچه محل شاهد است، این است که خلیفه افرادی را سه بار به منزل امیرالمؤمنین فرستاد و درخواست بیعت کرد. بار اول، امیرالمؤمنین آنها را برگرداند. بار دوم نیز امیرالمؤمنین آنها را برگرداند و احتمال قوی که من میدهم این است که هر چه اتفاق افتاده در بین بار دوم و بار سوم بوده است؛ یعنی زمان بازگشت جیش اسامه و همچنین رفتن بریده نزد قومش، و آمدن آن هشتاد نفر در فاصلۀ بار دوم و سوم واقع شده است و این موجب شده که آتش دستگاه خلافت تیز شود تا این غائله را تمام کرده و از امیرالمؤمنین علی بیعت بگیرد؛ از اینرو، بار سوم بهشدت عمل کردند و منتهی به آن حوادث تلخ شد.
نتیجه
از بررسی مجموع حوادث و از کنار هم نهادن آنها، به ویژه حضور بریده در سپاه اسامه و خودداری وی از بیعت با ابیبکر، پس از بازگشت از موته، میتوان نتیجه گرفت که حمله و هجوم بر خانه علی و فاطمه که در پی آن، بیعت از علی صورت گرفت، حدود 50 روز یا 75 روزپس از رحلت حضرت رسولاکرم بوده است، و این نشان میدهد که امیرمؤمنان در این مدت، مقاومت کرده و در نهایت، بیعت او با تأخیر و اکراه صورت گرفته است.
پاسخ به پرسشها
در نیمۀ دومِ نشست جمعه 16 آذر ماه، یوسفی غروی به پرسشهای حاضران در جلسه پاسخ داد. وی در پاسخ به اشکالی در مورد اعتبار و اصالت کتاب دلائل الامامة گفت: خبر کتاب دلائل الامامة مؤیداتی دارد و من به صرف این خبر نتیجهگیری نکردم؛ بلکه در مقایسۀ بین این خبر و اخبار دیگر (دو خبری که در کتاب سلیمبنقیس در مورد کیفیت حمله به خانۀ حضرت زهرا آمده است)، قوت روایت موجود در دلائل الامامة بیشتر است.
نویسندۀ موسوعة التاریخ الاسلامی در پاسخ به نقدی در مورد روایات موجود دربارۀ سقیفه، به جلد چهارم موسوعة التاریخ الاسلامی ارجاع داد که در آن خبری را آورده که شاید کهنترین خبری باشد که متصل است به یکی از حاضران در سقیفه. ناقل خبر از نوادگان انصار و جزو اصحاب امام باقر علیهالسلام بوده است. نام جد او عمروبنمحصن انصاری بوده است. این خبر در کتاب الامامة و السیاسة نیز آمده است.
یکی از حاضران به نقلِ شهرستانی از نَظّام اشاره کرد که گفته است: «ان عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعة» و نتیجه گرفت که طبق این نقل باید ادعای کسانی که هجوم را در فاصلۀ اندک از شهادت رسول خدا میدادند، درست باشد. یوسفی غروی در پاسخ گفت: این خبر در مقابل قرائنی که در خبر بریدةبنحصیب ذکر شد، کافی نیست. رجحان جریان بریدة برای من واضحتر از سخن نظّام است. من سخن نظّام را دیدم، ولی آن را کافی ندانستم. همچنین سخن نظّام نسبت به اخبار دیگری که کیفیت هجوم را روایت میکنند، دارای اجمال است و خبر تفصیلی مقدم بر خبر اجمالی است.
محمدرضا مهاجری، مجری جلسه پرسید مسئلهای که در سالهای اخیر خیلی بازگو شده، مبنی بر اینکه خانههای آن روز مدینه اصلاً در نداشتند و پرده داشتند، چقدر مطابق با واقع است؟ یوسفی غروی پاسخ داد: کسانی که این ادعا را طرح کردهاند، مستندی ندارند؛ اگر هم برخی خانهها در نداشتند، تعدادشان کم بوده است؛ مگر میشود با وجود احادیث «سد ابواب» قائل به چنین چیزی بود؟ طبق این احادیث، پیامبر دستور داد تمام درهای خانههای مِشرف به مسجد بسته گردند، الا در خانۀ امیرالمؤمنین. همچنین عمروبنابیمقدام از اصحاب امام باقر، طبق آنچه در کتاب تفسیر عیاشی آمده، دربارۀ در خانۀ امیرالمؤمنین از امام باقر نقل کرده که از «سعف نخل» یعنی شاخههای درخت خرما بوده است. چنین درهایی هنوز هم بین عربهای خوزستان و عراق وجود دارد. بله؛ دری که سعفی باشد، سریعالاشتعال است؛ بنابراین نمیشده که چنین دری نیمسوز شود و بعد کسی لگد به آن در بزند. کسی که این خبر را درست کرده، حواسش به این مطلب نبوده است. همچنین درِ سعفی اصلاً میخبردار نیست؛ احتیاجی به میخ ندارد؛ لذا این هم که میگویند در، مسمار داشته است، درست نیست. شهادت حضرت زهرا به دلیل ضرباتی بوده که با غلاف شمشیر به دو پهلوی ایشان اصابت شده است. حضرت زهرا هم در بین کوچه بوده که این ضربات به ایشان وارد شده است؛ نه پشت در. ماجرایی که مربوط به پشت در خانه نقل شده، منحصر در خبر سلمان است که در کتاب سلیم آمده و ما آن را معتبر نمیدانیم.
یوسفی غروی توضیح داد که آنچه عمروبنابیمقدام از قول امام باقر در مورد در خانۀ امیرالمؤمنین گفته، در مورد درِ بیرونی خانۀ امیرالمؤمنین است که به کوچه باز میشده؛ نه دری که به مسجد باز میشده است. آنچه در کتاب سلیم نقل شده، چه از قول سلمان و چه از قول عبداللهبنعباس، مربوط به هجوم از درِ بیرونی است نه دری که داخل مسجد باز میشده است. ادعا در مورد دری است که به کوچه باز میشده است. البته همانطور که گفتیم این اخبار ضعیف است و خبر معتبر همان است که حضرت بر اثر ضربات نعل شمشمیر که توسط قنفذ به ایشان وارد شده، به شهادت رسیدند.
مجید تفرشی هم در مورد اعتبار کتاب سلیمبنقیس سوالی طرح کرد که یوسفی غروی در پاسخ گفت: انصافاً آنچه شیخ مفید راجع به این کتاب گفته، قیّم و ارزشمند است: «لا یعتمد علی ما ینفرد به»؛ یعنی نباید به آنچه تنها در این کتاب آمده و در کتابهای دیگر نیامده، اعتماد کرد. پس اگر خبری در این کتاب بود که مؤیداتی از کتابهای معتبر دیگر داشت، قابل قبول است.
همچنین مجید تفرشی در مورد اصل وجود شخصی به نام سلیمبنقیس هم سوال کرد که یوسفی غروی در پاسخ گفت: اشکال در اصل وجود او، اشکال متأخری است و علمای قدیم شیعه چنین اشکالی را طرح نکرده بودند؛ بلکه حتی در اصول کافی، راوی برخی احادیثی که مرحوم کلینی نقل کرده، سلیمبنقیس است؛ البته کلینی چیزی از کتاب وی نقل نکرده؛ بلکه از شخص او به وسیلۀ راویان دیگر، حدیث نقل کرده است.