همهی ماجرا از «نهنگ عنبر» شروع شد. نوستالژی دههی ۶۰. سالهای جنگ و ممنوعیت ویدیو و قاچاق نوارهای کاست لسآنجلسی و رقصیدن با آهنگ آنور آبیها. غافل از اینکه سامان مقدم سلیقهای داشت و سینما بلد بود و قرار نیست شابلون بگذارید. اما با این فرمول دهها فیلم ساخته شد و روی پرده رفت و میلیاردی هم فروخت اما چیزی نه به سینما اضافه کرد و نه به تماشاگر. حتی خندههایی که میگرفتند هم سطحی بود نه از ته دل. «آنتیک» هادی ناییجی روی همهی آن کمدیهای مبتذل را که کاراکترها شوخی جنسی میکردند و الکی آهنگ لسآنجلسی وسطش پخش میشد و میرقصیدند و به ماجراهای قبل انقلاب و اوایل انقلاب اشاره داشت، سفید کرده. نقد فیلم «آنتیک» را از همین جا آغاز میکنیم.
هشدار؛ در نقد فیلم «آنتیک» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
اینکه قصهی فیلم لو برود یا نه، راستش اهمیتی ندارد. اصلا قصه در این فیلم اهمیتی ندارد. همه چیز برای مسخرهبازی چیده شده. برای شوخی با کمیته و تناقض میان آن دوره با دو تا آدم علاف دزد خردهپا که در بند سیاست نیستند ولی در موقعیتی گیر میافتند که وسط یک بازی سیاسی قرار میگیرند. از همان کارگردانی سردستی سکانس اول که مثلا جمعیت سیاسی جلوی زندان جمع شدهاند و خواستار زندانیان سیاسی هستند، معلوم بود که به لحاظ بصری با اثر سطح پایینی طرف هستیم. بامزه است که کارگردان این همه روی پن کردن دوربین و گرفتن نما از بالا و پایین اصرار داشت. برای این چهار تا شوخی زشت مسخره و این شیوهی کارگردانی خود همان یک دوربین هم اضافه بوده!
بنفشهخواه به قول خودش برادر شیری پژمان جمشیدی و شوهرخواهر اوست. هر دو در کار فروش عتیقه و آنتیک هستند. موقع دزدی آنتیک از خانهی یک تیمسار زمان شاه که فرار کرده و خانهاش خالی مانده، گرفتار بچههای کمیته میشوند که بخاطر شباهت پژمان جمشیدی با اکبر گودرزی دنبال آنها میافتند. حالا همینجا برای مخاطب بیخبر از تاریخ اکبر گودرزی محلی از اعراب ندارد و بنظرم کارگردان و فیلمنامهنویس فقط خواستهاند پول برای کمدی تاریخی معاصر را حلال کنند وگرنه که تماشاگر بعید است برایش اکبر گودرزی و گروهک فرقان که گودرزی رئیس آن بود، اهمیتی داشته باشد. راستش بنظرم برای خود فیلمنامهنویس و کارگردان هم اهمیتی نداشت و صرفا در حد یک ادای ناکام باقی میماند. (زبانم لال میخواستم بگویم احتمالا فیلمنامهنویس موقع نوشتن یک چشمش به «شمال از شمال غربی» هیچکاک بوده دیدم حتی قیاس معالفارقش هم زشت است!)
راستش من از آقای ناییجی کارگردان شکایت دارم. فردای روزگار اگر «آنتیک» اکران شد و مردم به خاطر تماشای یک فیلم دیگر با همان فرمول بفروش شوخیهای زشت جنسی و نوستالژیبازی به دیدنش رفتند و پرفروش هم شد، هادی ناییجی مسئول بخشی از به قهقرا رفتن سلیقهی مردم خواهد بود. اثر نازلی مثل «آنتیک» شان مخاطب را پایین میآورد. همان ده دقیقهی اول فیلم، وقتی پژمان جمشیدی جلوی آینه بیخود و بیجهت با آهنگ عباس قادری شروع به رقصیدن کرد، دستم را جلوی چشمانم گرفتم و از خجالت نمیتوانستم به پرده نگاه کنم. بعد شوخی جنسی با ختنهی پسربچه و هزار ابتذال کلامی و موقعیتی دیگر که واقعا اجازه نمیدهد به چیزهایی مثل این بپردازیم که حرکت دوربین اشتباه است یا نور بد بود یا بازی جمشیدی چقدر روی اعصاب بود. خانه از پایبست ویران است.
همه چیز قابل پیشبینی بود و با این حال آنقدر به لحاظ تصویری و متنی سطح پایین جلو میرفت که داستانی که از پیش نتیجهاش را هم میدانستیم، زننده جلوه میکرد.
میگویند «آنتیک» به سانس فوقالعاده رسیده. در دو سالن رسانه که هیچکس حتی به این هزل و هذیان لبخند هم زد. امیدوارم این خبر سانسهای فوقالعاده هم اشتباه باشد که زنگ خطری است برای سلامت روان جامعهای که برود «آنتیک» ببیند که یقینا حس زیباییشناسیاش لطمه خواهد خورد.
نه داستانی وجود دارد نه فرمی نه بازیگری نه تدوینی نه حرکت دوربینی. «آنتیک» اصلا به مرحلهی نقد این جزییات نمیرسد. از همان خشت اول کج است. راستش رویم نشد در تیتر قبل از اسمش «فیلم» بگذارم. من حتی فیلم مبتذل هم دیدهام اما اول کار فیلم بوده که مبتذل باشد. «آنتیک» ابتذال خالص در بالاترین درجه است.