چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۵
حادثه‌ای تلخ؛

التماس‌های قاتل ۱۶ ساله به اولیای دم جنجالی شد

التماس‌های قاتل ۱۶ ساله به اولیای دم جنجالی شد
نوجوان دهه هشتادی که بهمن‌ماه امسال هنگام برف‌بازی صحنه خونباری را رقم زد و جان یک نوجوان دیگر را گرفت، اشکریزان جزئیات این حادثه را شرح داد.
کد خبر : ۶۹۳۱۶۹

به گزارش صراط نیوز، نوجوان دهه هشتادی که بهمن‌ماه امسال صحنه خونباری را در مشهد رقم زد، پس از آنکه در حضور وحید خاکشور قاضی ویژه قتل عمد مشهد چگونگی وقوع جنایت و جزئیات این ماجرای تلخ را بازگو کرد، به سوالاتی درباره گذشته خود و ریشه‌های ارتکاب جرمش پاسخ داد.

نامت چیست؟ محمد-ب

متولد چه سالی هستی؟ ۱۳۸۷

محصلی؟ نه، تا کلاس ششم ابتدایی درس خواندم.

چرا ترک تحصیل کردی؟ با شیوع کرونا دیگر به مدرسه نرفتم، چون از شیوع این بیماری وحشت داشتم و می‌ترسیدم بیمار شوم.

چند خواهر و برادر داری؟ ۵ خواهر و برادر دارم و آخرین فرزند خانواده هستم.

پدرت چه کاره است؟ کشاورزی می‌کند. در سرخس زمین کشاورزی داریم.

با دوستانت که در نزاع شرکت داشتند چگونه آشنا شدی؟ با یکی از آنها که «علی» نام دارد، همسایه بودیم و از طریق او با علیرضا و حسین دوست شدم.

با دختر‌هایی که آنجا بودند از قبل آشنایی داشتید؟ نه، آنها را نمی‌شناختیم. آن ۳ دختر نوجوان با پوشش نامناسبی در حال رقص و پایکوبی در پایین تپه‌های برفی بودند که «علی» دست مرا گرفت و گفت بیا ما هم نزد آنها برویم، ولی من نرفتم.

پس چگونه وارد نزاع شدی؟ وقتی دوستانم به آنجا رفتند، من نفهمیدم چه شد. فقط یکباره مرا صدا زدند و دیدم با چند پسر که همراه آن دختر‌های نوجوان بودند، درگیر شده‌اند. من هم برای حمایت از دوستانم چاقو را برداشتم و به کمک آنها رفتم. دست خودم نبود، نفهمیدم چرا آن نوجوان را زدم.

بعد از ترک تحصیل سر کار هم می‌رفتی؟ بله. مردی که در محله‌مان استاد بنایی بود مرا با خودش سر کار ساختمانی می‌برد و روزی حدود ۵۰۰ هزار تومان درآمد داشتم.

پول‌هایت را پس‌انداز می‌کردی؟ نه، یک موتورسیکلت اقساطی خریدم.

تو که گواهی نامه نداشتی؟ اشتباه کردم.

اگر حادثه تصادفی رخ می‌داد چگونه خسارت یا دیه را می‌پرداختی؟ نمی‌دانم، سرم داغ بود. پدرم مخالفت کرد، ولی با اصرار‌های من و قهرهایم مجبور شد موتورسیکلت را قولنامه کند.

چه مدتی است با دوستانت آشنا شده‌ای؟ از ۶ماه قبل آنها را می‌شناختم.

چرا با خودت چاقو حمل می‌کردی؟ مدتی قبل وقتی با دوستانم از استخر بازمی‌گشتیم یکی از دوستانم با چند جوان دیگر چشم در چشم شد و تنها به خاطر کل‌کل بیهوده با یکدیگر درگیر شدیم. آنها از بچه‌های بولوار توس بودند که آن شب مرا زدند. بعد هم مدام تهدیدم می‌کردند به همین خاطر چاقو با خودم حمل می‌کردم تا اگر دوباره دعوا شد، آنها را بترسانم. آنها آن شب مرا با چاقو زدند که زخمی شدم.

چرا شکایت نکردی تا از طریق قانون ماجرا را پیگیری کنی؟ آنها را به طور کامل نمی‌شناختم. بعد هم دوستانم گفتند، چون زمان گذشته، دیگر شکایت فایده‌ای ندارد.

سیگار هم می‌کشی؟ بله، سیگار می‌کشم و مواد مخدر را هم چند بار وقتی سرماخوردگی داشتم یا دندانم درد گرفته بود به پیشنهاد پدرم مصرف کردم!

اولین بار چه شد که سیگار کشیدی؟ با یکی از دوستانم در انتهای کوچه ایستاده بودم که او تعارف کرد. من هم به خاطر خودنمایی کشیدم. الان یک سال از آن روز می‌گذرد. من حتی در محل کارم نیز سیگار می‌کشیدم.

فقط یک بار به خاطر دوستانت دعوا کردی؟ نه، یک بار هم نیمه‌شب حدود ۲ ماه قبل به یک مرکز عرضه فیلم رفتم تا تعدادی فیلم روی گوشی تلفنم بریزم که سر کوچه با پرایدسواران دعوا کردیم. البته قبل از آن با یکدیگر کل‌کل داشتیم.

اگر زمان به گذشته بازگردد چه می‌کنی؟ به خدا غلط می‌کنم دست به چاقو ببرم. دیگر آدم می‌شوم و هیچ‌گاه به خاطر دیگران دعوا نمی‌کنم. دور رفیق‌بازی را خط می‌کشم. الان فقط به خاطر همین رفیق‌بازی‌ها و خودنمایی هر شب کابوس مرگ می‌بینم. این عاقبت کاری است که انجام دادم. حالا هم خیلی پشیمانم.

با دختری هم رابطه داشتی؟ سال گذشته دختری از طریق یکی از بستگانش که با من دوست بود، شماره تلفن داد که من هم پیام دادم و با هم ارتباط برقرار کردیم، ولی او به همراه خانواده‌اش مدتی بعد به درگز رفتند و دیگر ارتباط ما قطع شد.

دوستان دیگرت چطور؟ آنها هر کدام با یک دختر دوست بودند.

چاقو را از کجا آوردی؟ حدود یک ماه قبل یکی از دوستانم به من هدیه داد.

الان همان دوستانت سراغی از تو می‌گیرند؟ خیلی در انتخاب دوست اشتباه کردم. رفیق که اهل دعوا و خودنمایی باشد هیچ ارزشی ندارد. من قربانی همین رفیق‌بازی‌های اشتباه شدم. کاش سرم به کارم بود و به آینده‌ام می‌اندیشیدم.

برای خانواده مقتول حرفی داری؟ مرا مانند فرزند خودشان تصور کنند. من او را نمی‌شناختم. نادانی کردم، فریب رفیق‌بازی بیهوده را خوردم. دوستانم مرا به سوی این دعوای وحشتناک هل دادند. به خدا اگر گذشت کنند تا پایان عمرم غلام آنها خواهم بود. مثل ... پشیمانم!

چه توصیه‌ای برای همسن و سال‌های خودت داری؟ از سرنوشت من درس بگیرند. این هارت و پورت‌های بچگانه عاقبتی جز بدبختی و فلاکت ندارد. هیچ‌وقت حتی به چاقو نگاه نکنند. بدانند که روزی مانند من پشیمان می‌شوند، ولی سودی ندارد. این رفیق‌بازی‌ها فقط یک غرور کودکانه است. من تا به حال حتی دل دیدن خون را هم نداشتم، ولی امروز مهر قاتل بر پیشانیم خورده است.

حرف آخر؟ نمی‌دانم چه بگویم. کاش رفیق‌بازی نمی‌کردم، غرورم را زیر پا می‌گذاشتم و دست به چاقو نمی‌بردم.

برچسب ها: قتل قتل عمد قاتل