جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۸ تير ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۰

مردی که عاقبت بخیر شد

کد خبر : ۷۰۳۵۰

به گزارش سرویس وبلاگ صراط، نویسنده وبلاگ کربلایی110 در وبلاگ خود نوشته است:

http://www.pic.iran-forum.ir/images/zyw1ktlotgd5pkwu8ati.jpg

میرداماد در کتاب فضائل السادات به نقل از شهید ثانی علیه الرحمه و ایشان نیز از کتاب مدهش بن جوزی نقل کرده است که:

یکی از صالحین وارد مصر شد و در آنجا آهنگری را دید که با دست خود آهن سرخ کرده را از کوره بیرون می آورد و حرارت آهن به او صدمه نمی رساند.
با خود گفت این مرد البته از اوتاد است.
پیش او آمده سلام کرد و گفت:
ای بنده خدا، به حقّ آن کسی که این کرامت را به تو داده، دعایی در حق من کن.

آهنگر با شنیدن این کلمات شروع به اشک ریختن کرد و گفت:
ای مرد! گمان تو درمورد من اشتباه است، من خود را از صالحین نمی دانم.

آن مرد گفت: این عمل تو از کسی جز بندگان خالص صالح خدا ممکن نیست.
حتما به دلیلی ممکن شده، بر من منت گذار و آن سبب را بگو.

گفت: روزی در همین دکان مشغول کار بودم، زنی صاحب جمال که مانندش را ندیده بودم بر من وارد شد و از فقر و پریشانی خود شکایت نمود.
من شیفته جمالش شده بودم.
گفتم: اگر مراد مرا می دهی حوائج تو را برآورده خواهم کرد.
گفت: ای مرد از خدا بترس، من اهل این عمل نیستم.
من هم گفتم: پس از مغازه من بیرون برو و حاجت خود را نزد دیگری ببر.

آن زن با حال پریشانی رفت.
بعد از چندی برگشت و گفت: ضرورت مرا به اینجا کشانید که تو را اجابت کنم.
فورا آن زن را برداشته به خانه رفتم و درب خانه را قفل کردم.
زن گفت: چرا درب خانه را قفل کردی؟ گفتم: ترسیدم مردم از حالم باخبر شوند.
گفت: چرا از خدا نمی ترسی؟ گفتم: خدا غفور و رحیم است.
چون نزدیکش رفتم دیدم چون گیاه تازه رسته که از باد تند مضطرب می شود در ترس و اضطراب افتاد و سیلاب اشک از چشمش جاری شد.
گفتم تو را چه می شود؟ گفت: از خدای خود خائف و ترسناکم که حاضر و ناظر بر ماست، ای مرد، اگر دست از من برداری ضمانت می کنم که خداوند آتش دنیا و آخرت را بر تو حرام کند.

کلام آن زن در من اثر کرد، دست از مقصود خود کشیدم و آنچه داشتم به او دادم و گفتم:
ای زن به سلامت برو که تو را از ترس خدا رها کردم.
آن زن خوشحال و مسرور به خانه اش برگشت.

آن شب بانوی محترمی که تاجی از یاقوت بر سر داشت را در خواب دیدم، به من فرمود:
خدا تو را جزای خیر دهد.
گفتم شما کیستید؟
فرمود: مادر آن زنی که نزد تو آمد و او را از ترس خدا ترک کردی، خدا تو را به آتش دنیا و آخرت نسوزاند.
گفتم: آن زن از نسل که بود؟ گفت: از نسل رسول خدا (ص).
پس شکر خدا را به جا آوردم و از آن روز آتش به من اثر نمی کند و امیدوارم که در آخرت هم مرا نسوزاند.1

.: وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَ‌بِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَىٰ 2:.

.: و اما کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید، و نفس خود را از هوس باز داشت پس جایگاه او همان بهشت است :.

__________________________________________________________

پ.ن: الهی! چشمی که تو را مراقب خویش نبیند، کور است.3

1- آیت الله دستغیب، گناهان کبیره، ج2، ص380.

2- سوره مبارکه نازعات، آیات 40 و 41.

3- دعای امام حسین (ع) در روز عرفه.

نظرات بینندگان
سهیلا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۱۸ - ۱۸ تير ۱۳۹۱
۰
۰
سلام....
داستانتون بسيار زيبا بود اميد است كه ما هم با ترس از خدا به اين مقام با بركت برسيم
عباسی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۱۸ - ۱۸ تير ۱۳۹۱
۰
۰
خدایا
عاقبت مان را ختم به خیر کن که در برابر هوس و نفس خویش ، خارو ناتوانیم
صادق
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۱۹ - ۱۸ تير ۱۳۹۱
۰
۰
سلام عليكم مطلبتون قشنگ بود
دخترچادری
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۲۴ - ۱۸ تير ۱۳۹۱
۰
۰
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه .