ساعت 7 عصر 14 دیماه سال گذشته ماجرای مرگ دلخراش دختربچه 4 سالهای به پلیس مخابره شد و ماموران خود را بالای سر جسد وی در بیمارستان سوم شعبان رساندند.
بررسیهای پلیسی نشان داد متین کوچولو در حالی که نفس نمیکشید از سوی مادر و مادربزرگش به بیمارستان انتقال یافته است.
ماموران در تحقیقات میدانی اطلاع پیدا کردند متین کوچولو توسط اورژانس به بیمارستان انتقال داده شده و پیش از ورود به بیمارستان هیچگونه علائمی از زنده بودن نداشته و آثار زخم نیز در نواحی گردن این کودک دیده شده است.
مادر متین کوچولو در زمان تحقیقات پلیس در بیمارستان نبود. این زن که خود را «پریسا» معرفی کرده بود مادرش را در بیمارستان رها کرده و رفته بود. بدین ترتیب مادربزرگ دخترک تحت تحقیق گرفته شد و به کارآگاهان گفت: دخترم پریسا از همسر سابق خود به نام «اسماعیل» متارکه کرده و با مرد دیگری ازدواج کرده و متین حاصل ازدواج اول وی با اسماعیل بود که از همان زمان تولد دچار نوعی بیماری پوستی شده بود.
ماموران بلافاصله پریسا 31 ساله را نیز ردیابی کرده و به تحقیق از وی پرداختند. این زن که رفتارش نشان میداد اعتیاد دارد، گفت: ناراحتی و مریضی فرزندم از یک سالگی به سراغ وی آمد که با مراجعه به پزشکان و متخصصان مختلف به ما اعلام شد که متین دچار نوعی بیماری پوستی به نام «اگزما» شده که حتی ممکن است بر اثر آن عفونت وارد خون بچه شود تا اینکه پس از مدتی از حدود یک ماه پیش زخمهایش کمتر شد.
پریسا در ادامه اظهارات خود درباره نحوه مرگ بچهاش گفت: 3 روز پیش از مرگ، متین دچار سرماخوردگی شدیدی شده بود و به همین علت حالش بد شده و دچار تشنج شد که تا آن زمان سابقه نداشت. روز حادثه متین کوچولو را صدا کردم اما وی جوابی نداد به همین علت بالای سرش رفته و متوجه شدم رنگش پریده است. بلافاصله به اورژانس زنگ زدم و فرزندم را به بیمارستان بردیم اما در آنجا گفتند متین زنده نیست و به خاطر اعتیادی که دارم بشدت ترسیده بودم و به سرعت از بیمارستان خارج شدم.
در حالی که هنوز مشخص نبود متین کوچولو قربانی چه سرنوشت تلخی شده است با اعلام نظریه پزشکی قانونی مبنی بر اینکه علت مرگ ناشی از ضربات شدید به سر دخترک بوده و یک روز بعد به بیمارستان انتقال یافته، بازپرس روشن از شعبه سوم ویژه قتل دادسرای ناحیه 27 تهران دستور داد تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شوند.
ساعت 5/10 صبح 7 خردادماه سالجاری پریسا این بار با اتهام سنگین قتل بازداشت شد اما وی باز همان ادعاهای قبلی خود را تکرار و هرگونه جنایتی را نپذیرفت تا اینکه فاش کرد در روز حادثه متین کوچولو همراه شوهر دومش به نام «محمود» 32 ساله در خانه تنها بوده و به همین علت هیچ اطلاعی از نحوه مرگ وی ندارد.
در ادامه در این شاخه تحقیقی کارآگاهان جنایی پی بردند مادر و ناپدری متین هر دو اعتیاد شدیدی به شیشه و کراک داشته و محمود یکی از فروشندگان عمده شیشه در منطقه خاوران است.
محمود پس از اطلاع از مرگ فرزند ناتنیاش فراری شده بود. با ناپدید شدن محمود و در شرایطی که هیچگونه اطلاعات جدیدی درباره مخفیگاه احتمالی وی در اختیار کارآگاهان قرار نداشت. احتمال دستگیری وی از سوی ماموران مواد مخدر موجب شد مشخصات محمود در سیستم پلیس ثبت شود و چند روزی نگذشته بود که مشخص شد وی روز 3 تیرماه در زمان خرید و فروش مواد مخدر دستگیر شده و در زندان قزلحصار است.
محمود این بار در برابر اتهام قتل قرار گرفت و در نخستین اعترافات خود علت ارتکاب جنایت را ناشی از مصرف مواد مخدر دانست و گفت: به علت مصرف زیاد در وضع عادی نبودم. وی افزود: متین بیماری صعبالعلاج پوستی داشت. در روز حادثه در حالی که شیشه زیادی مصرف کرده بودم متین دائما بیتابی و گریه میکرد که موجب عصبانیت شدید من شد. او را بلند کرده و به زمین کوبیدم.
سپس به صورتی که مادرش متوجه نشود وی را خواباندم اما روز بعد متوجه شدم متین تکان نمیخورد و تشنج کرده که توسط مادرش به بیمارستان منتقل شد و من نیز بلافاصله از محل متواری شدم.
..............................................................
حکم قصاص براي قاتل تازه داماد
پسر دانش آموز که متهم به قتل تازه داماد است پس از محاکمه در دادگاه کيفري استان تهران به قصاص محکوم شد.
محمد 17 ساله متهم است دو سال قبل در جريان يک نزاع شبانه مرد جواني به نام علي اکبر را با ضربههاي کارد به قتل رسانده است.
او پيش از اين در شعبه 71 دادگاه کيفري محاکمه و به پرداخت ديه محکوم شده بود که قضات شعبه 27 ديوان عالي کشور حکم را نقض و براي رسيدگي مجدد به شعبه 74 دادگاه کيفري استان تهران فرستادند.
متهم در جلسه محاکمه اش پس از حضور در جايگاه با قبول اتهامش گفت: شب حادثه به همراه پسرخالههايم در زيرزمين خانه الکل مصرف کرده و براي تفريح به پارک رفتيم. در آنجا مقتول به خنديدن ما اعتراض کرد و مرا بر روي شمشادها انداخت.
سريع به خانه آمدم که پسر داييم گفت آنها برادرم را گرفتهاند. از آشپزخانه چند کارد ميوه خوري برداشته و به محل درگيري بازگشتم. در آنجا مقتول دوباره مرا به روي شمشادها انداخت و من براي دفاع از خود چاقو را به طرفش گرفتم. نميدانم چطور شد که چاقو در بدنش فرو رفت.
پس از جنايت ابتدا گوشيام را خاموش کرده و در شهر پرسه ميزدم که صبح پس از روشن کردن تلفن به همراه ناپدريام به کلانتري رفته و خود را معرفي کردم.
پس از آخرين دفاعيات متهم و وکيل مدافعش قضات دادگاه براي صدور حکم وارد شور شده و محمد را با اکثريت راي به قصاص محکوم کردند.
..............................................................
انگشتر پر دردسر
به گزارش پایگاه 125، زنی 26 ساله به نام (مرجان - ش) درحالی که انگشتش به شدت متورم شده بود ساعت 1:15 بامداد امروز همراه با همسرش وارد ایستگاه 92 آتش نشانی شده و از آتش نشانان درخواست کمک کردند.
فرشاد نعیمی نیا ريیس ایستگاه 92 آتش نشانی تهران درباره این حادثه گفت: انگشت دست راست این زن به علت گیرکردن حلقه انگشتری از جنس تیتانیوم به شدت متورم شده بود که آتش نشانان بی درنگ با استفاده از تجهیزات انگشتربر، حلقه فلزی را بریده و موفق شدند این زن را از درد و نگرانی نجات دهند.
رازهای خانه انفجاری جوکر
گروه حوادث:
امید آرمین: «من جوکر هستم.» این ادعای عامل قتلعام در سینمای قرن 16 کلرادو است
که پیشروی پلیس به زبان آورد.جوکر، شخصیتی منفی اما قدرتمند و معروف در جهان
داستان بتمن است که جیمز هولمز با گریم خود به شکل این شخصیت به قتل 12 تماشاچی
بیگناه فیلم جدید بتمن دست زده است. یک روانشناس آمریکایی شخصیت عامل قتلعام را
بیمارگونه دانسته و این حادثه فاجعهآمیز را ناشی از همذاتپنداری جیمز هولمز
شناخته است.
تأثر بازیگر بتمن
کریس بیل، بازیگر بتمن نیز از حادثه
کلرادو ابراز نگرانی و تاثر کرد.کریس بیل با ناراحتی در این باره گفت: قلبم از این
قتلعام به درد آمده است. هرگز نمیتوانم غم و اندوه خانوادههای قربانیان این
حادثه را لمس کنم اما با آنها احساس همدردی میکنم و بسیار متاثر هستم. کریس در حال
حاضر بین هنرپیشگان سینما دارای شهرت زیادی است. به گفته مسؤول دفتر باکس آفیس، قبل
از وقوع تیراندازی در سینما، نمایش فیلم بتمن بسیار پربیننده بوده و پیشبینی میشد
در میان فیلمهای اکران شده سودآورترین باشد اما پس از وقوع حادثه بعید به نظر
میرسد بلیتهای این فیلم بتواند تا 30 میلیون دلار نیز فروش داشته باشد.
لغو اکران فیلم
کارگردان فیلم نیز واکنش قابل توجهی به قتلعام
کلرادو داشت و همه برنامههای اکران فیلم را لغو کرد و این در حالی است که پس از
این حادثه سینماهای سراسر آمریکا تماشاگران پروپاقرص سینمایی را از دست دادهاند و
همه از تکرار این قتلعام وحشت دارند.
پاکسازی خانه انفجاری
پليس
ايالت كلرادوی آمريكا در گزارشي اعلام كرد: خانه جوکر جنایتکار که به تيراندازي در
سينمای قرن 16 دست زده است، از وجود مواد منفجره پاكسازي شد.در پي وقوع تيراندازي
مرگبار در يكي از سينماهاي شهر دنور ايالت كلرادو و كشته شدن 12 تن، نيروهاي پليس،
جيمز هولمز تنها مظنون را دستگير و بررسيها براي يافتن انگيزه وی از ارتكاب به اين
جنايت را آغاز كردند.جيمز هولمز از مدتها پیش براي اين تيراندازي برنامهريزي كرده
و همه جنبههاي آن را در نظر گرفته بود. حتی به صورت قانونی تجهیزات کشنده خریداری
کرده بود. پليس با انتشار اسامي كشتهشدگان اين حادثه اعلام كرد همه آنان بر اثر
اصابت گلوله جان خود را از دست دادهاند. هولمز 24 ساله در حالي كه ماسكي بر صورت
داشت روز جمعه وارد سالن نمايش فيلم «شواليههاي سياه برميخيزند» شده و پس از
انداختن گاز اشكآور اسلحهاش را به سمت تماشاچيان گرفت و به آنان تيراندازي كرد.
نيروهاي پليس پس از بررسي خانه این دانشجوی دکترا از وجود چندين تله انفجاري، مواد
منفجره و مواد شيميايي آتشزا خبر داده و اعلام كردند اين خانه به گونهاي طراحي
شده است كه هر كسي داخل آن شود، كشته خواهد شد. پليس همچنين اعلام كرد همه سلاحهاي
گرمي كه در اختيار هولمز بوده طي چند ماه گذشته و به طور قانوني خريداري شده است.
روزنامه ديليميل به نقل از كاركنان زندان گفت: هولمز پس از دستگيري احساس ندامت و
پشيماني نداشته و معتقد است همه اين اتفاقات داخل فيلم رخ داده است. به گزارش BBC،
بنابر اعلام پليس ايالت كلرادو متهم سابقهدار نبوده و تنها جرم ارتكابي او رانندگي
با سرعت بالاست.
محکومیت اقتصادی 2 کلاهبردار 7 قاچاقچی و یک پلیس
مجتمع قضایی
امور اقتصادی تهران، برای چند پرونده كلاهبرداری از بانك صادرات، برق منطقهای
تهران و گمرك فرودگاه مهرآباد، حكم قطعی صادر كرد.به گزارش پایگاه اطلاعرسانی قسط،
شعبه 68 دادگاه تجدیدنظر به پرونده 2 متهم به كلاهبرداری از بانك صادرات رسیدگی و
حكم قطعی علیه آنها صادر كرد. با شكایت بانك صادرات علیه 2 نفر به اتهام كلاهبرداری
و اهمال منجر به تضییع حقوق دولت، پروندهای در دادسرای امور اقتصادی مطرح و
سرانجام منتهی به صدور كیفرخواست شد كه این كیفرخواست نیز در شعبه 1065 دادگاه
عمومی جزائی (1193 سابق) رسیدگی و رای به محكومیت متهمان صادر شد. با اعتراض متهمان
به رای صادره، این پرونده در شعبه 68 دادگاه تجدیدنظر مورد رسیدگی قرار گرفت كه پس
از تشكیل جلسات دادرسی و بررسیهای لازم در نهایت رای به محكومیت 2 متهم صادر شد.
در این حکم اسماعیل بیات از حیث اتهام كلاهبرداری از بانك صادرات به ارزش 15
میلیارد و 116 میلیون و 400 هزار ریال بهخاطر واردات چای از كشور سریلانكا به
میزان 503550 كیلوگرم به تحمل 2 سال حبس و پرداخت مبلغ 15 میلیارد و 116 میلیون و
400 هزار ریال به عنوان جزای نقدی درحق صندوق دولت به علاوه رد مبلغ 15 میلیارد و
116 میلیون و 400 هزار ریال به عنوان رد مال درحق بانك صادرات ایران محكوم شد.
مصطفی میراحمدی نیز به اتهام اهمال منجر به تضییع حقوق دولت به پرداخت جزای نقدی به
میزان 10 میلیون ریال بدل از شلاق محكوم شد.
محکومیت یک پلیس با پدر و
مادرش
با اعلام شكایت شركت برق منطقهای تهران و همچنین ستاد اجرایی فرمان
حضرت امام(ره) پروندهای به اتهام مشاركت در كلاهبرداری و جعل در دستور كار مجتمع
قضایی امور اقتصادی قرار گرفت. پس از صدور كیفرخواست از دادسرای امور اقتصادی و
رسیدگی در شعبه 1191 دادگاه عمومی جزائی، در نهایت این پرونده در شعبه 70 دادگاه
تجدیدنظر استان تهران منتهی به صدور رای قطعی شد. حامد امنزاده از پرسنل پلیس به
اتهام مشاركت در جعل و مشاركت در كلاهبرداری مجموعا به تحمل 12 سال حبس تعزیری و 3
سال انفصال از خدمات دولتی و پرداخت 20 میلیارد و 84 میلیون ریال به عنوان جزای
نقدی درحق صندوق دولت و رد مبلغ 20 میلیارد و 84 میلیون ریال در حق شركت برق
منطقهای تهران محكوم شد. جلیل، پدر متهم ردیف اول نیز به اتهام مشاركت در جعل و
مشاركت در كلاهبرداری جمعاً به تحمل 5 سال حبس تعزیری و پرداخت مبلغ 20 میلیارد و
84 میلیون ریال به عنوان جزای نقدی در حق صندوق دولت محكوم شد. همچنین بتول، مادر
متهم ردیف اول به اتهام معاونت در كلاهبرداری و مشاركت در جعل به تحمل یك سال و شش
ماه حبس تعزیری محكوم شد.
صدور حكم قطعی علیه 7 قاچاقچی
شعبه 68
دادگاه تجدیدنظر استان تهران 7 متهم پروندهای را به اتهام مباشرت و مشاركت در
قاچاق كالا در مجموع به پرداخت یكهزار و 323 میلیارد و 838 میلیون و 183 هزار و 18
ریال، رد بهای مال از بین رفته و جزای نقدی محكوم کرد.با گزارش وزارت اطلاعات و
شكایت اداره كل گمرك فرودگاه مهرآباد پروندهای به اتهام یادشده در دادسرای امور
اقتصادی تشكیل و سرانجام منتهی به صدور كیفرخواست شد. در این كیفرخواست شعبه 38
دادگاه انقلاب اسلامی نیز با صدور رای متهمان را به رد مال، جزای نقدی و حبس محكوم
کرد. با اعتراض متهمان به رای بدوی، شعبه 68 دادگاه تجدیدنظر پس از رسیدگی رای قطعی
و نهایی را علیه متهمان صادر کرد. «علیرضا» به اتهام مباشرت و مشاركت در قاچاق كالا
علاوه بر رد بهای مال از بین رفته به میزان 102 میلیارد و 248 میلیون و 776 هزار و
568 ریال، به پرداخت جزای نقدی به میزان 204 میلیارد و 497 میلیون و 553 هزار و 136
ریال درحق صندوق دولت محكوم شد که از كل مبلغ جزای نقدی برای محكوم علیه ردیف اول
73 میلیارد و 992 میلیون و 638 هزار و 128 ریال را متضامناً با ردیف دوم باید
پرداخت كند. «مهدی» به اتهام مشاركت و مباشرت در قاچاق كالا علاوه بر ضبط 942
نوتبوك و 5 سرور به نفع دولت به رد بهای مال از بین رفته به میزان 120 میلیارد و
402 میلیون و 771 هزار و 295 ریال و پرداخت جزای نقدی به مبلغ 255 میلیارد و 16
میلیون و 991 هزار و 790 ریال درحق صندوق دولت محكوم شد. «مرتضی شعبانی» به اتهام
مباشرت و مشاركت در قاچاق كالا علاوه بر رد بهای مال از بین رفته به ارزش 151
میلیارد و 140 میلیون و 842 هزار و 850 ریال به پرداخت جزای نقدی به مبلغ 302
میلیارد و 281 میلیون و 658 هزار و 700 ریال درحق صندوق دولت محكوم شد که از كل
مبلغ جزای نقدی متهم ردیف سوم 44 میلیارد و 809 میلیون و 271 هزار و 620 ریال به
نحو تضامنی با ردیف چهارم است. «رضا شعبانی» به اتهام مشاركت و مباشرت در قاچاق
كالا علاوه بر رد بهای مال از بین رفته به میزان 29 میلیارد و 629 میلیون و 733
ریال به پرداخت جزای نقدی به میزان 59 میلیارد و 258 میلیون و 140 هزار و 66 ریال
محكوم شد. «سعید» به اتهام مشاركت و مباشرت در قاچاق كالا علاوه بر رد بهای مال از
دست رفته به میزان 33 میلیارد و 120 میلیون و 790 هزار و 560 ریال به پرداخت جزای
نقدی به مبلغ 66 میلیارد و 241 میلیون و 581 هزار و 120 ریال در حق صندوق دولت
محكوم شد.«مهدی» و «علی» نیز به اتهام معاونت در قاچاق كالا هركدام به تحمل 91 روز
حبس تعزیری محكوم شدند.
تشكيل پليس مبارزه با خشونتهاي خانگي در تركيه
افزايش همسركشي
در استانبول تركيه دپارتمان پليس اين شهر را بر آن داشت تيمي را براي مبارزه با
خشونتهاي خانگي تشكيل دهد. بنا بر اعلام دپارتمان پليس استانبول، در چند ماه
گذشته چندين قتل گزارش شده كه چندين زن با ضربات چاقو و گلوله همسرانشان به قتل
رسيدهاند. بنا بر گزارش رسانههاي داخلي استانبول، گروههايي متشكل از 6 نيروي
پليس زن و مرد تشكيل شده تا به مقابله با خشونتهاي خانگي برخيزند و زنان را از
اذيت و آزار همسرانشان حفاظت كنند. در سال گذشته ميلادي نيز يكي از مقامات اين كشور
در پيشنهادي خواستار نظارت بر مرداني شده بود كه متهم به خشونت خانگي بودهاند كه
عملي كردن آن ميتوانست از بروز موارد بيشتر خشونت خانوادگي پيشگيري كند. به گزارش
روزنامه تركيهاي توديز زمان، در سالهاي گذشته موارد خشونت به زنان توسط مردان
افزايش يافته است.
پازل سیاه برای خاموشی دخترک بیگناه
حسين خزاييفر:
دخترک از وقتی به دنيا آمد روزگار سیاهی داشت تا اینکه در خانه شیشهای ناپدریاش
برای همیشه خاموش شد.متین کوچولو سایه پدر را بر سرش نداشت، بیماری پوستی شدیدی
داشت، مادرش شیشهای و ناپدریاش یک زندانی قدیمی بود، اینها پازل سیاهی بودند که
سایه شوم بر سر دخترک انداخته بودند. ساعت 7 عصر 14 دیماه سال گذشته ماجرای مرگ
دلخراش دختربچه 4 سالهای به پلیس مخابره شد و ماموران خود را بالای سر جسد وی در
بیمارستان سوم شعبان رساندند.بررسیهای پلیسی نشان داد متین کوچولو در حالی که نفس
نمیکشید از سوی مادر و مادربزرگش به بیمارستان انتقال یافته است.ماموران در
تحقیقات میدانی اطلاع پیدا کردند متین کوچولو توسط اورژانس به بیمارستان انتقال
داده شده و پیش از ورود به بیمارستان هیچگونه علائمی از زنده بودن نداشته و آثار
زخم نیز در نواحی گردن این کودک دیده شده است.مادر متین کوچولو در زمان تحقیقات
پلیس در بیمارستان نبود. این زن که خود را «پریسا» معرفی کرده بود مادرش را در
بیمارستان رها کرده و رفته بود. بدین ترتیب مادربزرگ دخترک تحت تحقیق گرفته شد و به
کارآگاهان گفت: دخترم پریسا از همسر سابق خود به نام «اسماعیل» متارکه کرده و با
مرد دیگری ازدواج کرده و متین حاصل ازدواج اول وی با اسماعیل بود که از همان زمان
تولد دچار نوعی بیماری پوستی شده بود.ماموران بلافاصله پریسا 31 ساله را نیز ردیابی
کرده و به تحقیق از وی پرداختند. این زن که رفتارش نشان میداد اعتیاد دارد، گفت:
ناراحتی و مریضی فرزندم از یک سالگی به سراغ وی آمد که با مراجعه به پزشکان و
متخصصان مختلف به ما اعلام شد که متین دچار نوعی بیماری پوستی به نام «اگزما» شده
که حتی ممکن است بر اثر آن عفونت وارد خون بچه شود تا اینکه پس از مدتی از حدود یک
ماه پیش زخمهایش کمتر شد.پریسا در ادامه اظهارات خود درباره نحوه مرگ بچهاش گفت:
3 روز پیش از مرگ، متین دچار سرماخوردگی شدیدی شده بود و به همین علت حالش بد شده و
دچار تشنج شد که تا آن زمان سابقه نداشت. روز حادثه متین کوچولو را صدا کردم اما وی
جوابی نداد به همین علت بالای سرش رفته و متوجه شدم رنگش پریده است. بلافاصله به
اورژانس زنگ زدم و فرزندم را به بیمارستان بردیم اما در آنجا گفتند متین زنده نیست
و به خاطر اعتیادی که دارم بشدت ترسیده بودم و به سرعت از بیمارستان خارج شدم.در
حالی که هنوز مشخص نبود متین کوچولو قربانی چه سرنوشت تلخی شده است با اعلام نظریه
پزشکی قانونی مبنی بر اینکه علت مرگ ناشی از ضربات شدید به سر دخترک بوده و یک روز
بعد به بیمارستان انتقال یافته، بازپرس روشن از شعبه سوم ویژه قتل دادسرای ناحیه 27
تهران دستور داد تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شوند.ساعت 5/10 صبح 7
خردادماه سالجاری پریسا این بار با اتهام سنگین قتل بازداشت شد اما وی باز همان
ادعاهای قبلی خود را تکرار و هرگونه جنایتی را نپذیرفت تا اینکه فاش کرد در روز
حادثه متین کوچولو همراه شوهر دومش به نام «محمود» 32 ساله در خانه تنها بوده و به
همین علت هیچ اطلاعی از نحوه مرگ وی ندارد.در ادامه در این شاخه تحقیقی کارآگاهان
جنایی پی بردند مادر و ناپدری متین هر دو اعتیاد شدیدی به شیشه و کراک داشته و
محمود یکی از فروشندگان عمده شیشه در منطقه خاوران است.محمود پس از اطلاع از مرگ
فرزند ناتنیاش فراری شده بود. با ناپدید شدن محمود و در شرایطی که هیچگونه اطلاعات
جدیدی درباره مخفیگاه احتمالی وی در اختیار کارآگاهان قرار نداشت. احتمال دستگیری
وی از سوی ماموران مواد مخدر موجب شد مشخصات محمود در سیستم پلیس ثبت شود و چند
روزی نگذشته بود که مشخص شد وی روز 3 تیرماه در زمان خرید و فروش مواد مخدر دستگیر
شده و در زندان قزلحصار است.محمود این بار در برابر اتهام قتل قرار گرفت و در
نخستین اعترافات خود علت ارتکاب جنایت را ناشی از مصرف مواد مخدر دانست و گفت: به
علت مصرف زیاد در وضع عادی نبودم. وی افزود: متین بیماری صعبالعلاج پوستی داشت. در
روز حادثه در حالی که شیشه زیادی مصرف کرده بودم متین دائما بیتابی و گریه میکرد
که موجب عصبانیت شدید من شد. او را بلند کرده و به زمین کوبیدم. سپس به صورتی که
مادرش متوجه نشود وی را خواباندم اما روز بعد متوجه شدم متین تکان نمیخورد و تشنج
کرده که توسط مادرش به بیمارستان منتقل شد و من نیز بلافاصله از محل متواری
شدم.
نجات قاتل مادربزرگ از چوبه دار
پسر
جوانی که مادربزرگ خود را به دلیل مخالفت برای ازدواج با دختر مورد علاقهاش به قتل
رسانده بود، با رضایت اولیایدم از مرگ نجات یافت.رسیدگی به این پرونده از 22 مرداد
89 همزمان با گزارش قتل پیرزن تنهایی به پلیس در دستور کار تیم جنایی تهران قرار
گرفت.
ماموران همراه بازپرس شهریاری در محل جنایت در منطقه مشیریه تهران حاضر شده و با جسد «زهرا» 71 ساله روبهرو شدند که با ضربههای کارد از پا درآمده بود. بررسی محل جنایت نشان میداد فرد آشنایی به راحتی وارد این خانه شده و پس از قتل پیرزن تنها و به هم ریختن وسایل خانه از آنجا گریخته است.
در ادامه جسد برای تعیین علت
اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد و تیمی از کارآگاهان تحقیقات برای افشای راز این
جنایت را آغاز کردند.
فرزندان قربانی در جریان تحقیقات ادعا کردند یکی از نوههای زهرا به نام «حمیدرضا» 18 ساله به خانه زن تنها رفت و آمد داشته و چند ماه پیش نیز 200 هزار تومان از آنجا سرقت کرده بود.در ادامه حمیدرضا دستگیر و برای تحقیقات به اداره آگاهی منتقل شد که در بازجوییهای مقدماتی منکر قتل مادربزرگش شد ولی پس از تحقیقات فنی و پلیسی لب به اعتراف گشود و به کشتن زهرا و سرقت پول از خانهاش اعتراف کرد.
در ادامه با اعتراف پسر جوان و بازسازی صحنه قتل پرونده با صدور قرار
مجرمیت و کیفرخواست به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.متهم به قتل در
جلسه محاکمه خود که یکم بهمن برگزار شد، گفت: من به دختر جوانی علاقهمند شده بودم
و میخواستم با وی ازدواج کنم.
روز جنایت نزد مادربزرگم رفتم و از وی خواستم به
خواستگاری دختر جوان برود اما وی مخالفت کرد و گفت این دختر به درد من نمیخورد. در
ادامه بین ما درگیری به وجود آمد که در یک لحظه مادربزرگم را به سمت در کمد هول
دادم.
وی نقش بر زمین شد و شروع به داد و فریاد کرد. دیگر هیچ کنترلی بر رفتارم
نداشتم به همین خاطر به آشپزخانه رفته و یک چاقو را از آنجا برداشته و چندین ضربه
به بدن مادربزرگم زدم سپس نیز به خاطر ترس از آنجا فرار کردم.
پس از آخرین دفاعیات
متهم، با توجه به رضايت فرزندان مقتول، قضات دادگاه وارد شور شده و پسر جوان را به
زندان محکوم کردند.
مثل شيطاني بزک کرده در کنار خيابان منتظر تاکسي ايستاده بود و من طبق روال هر روز که در مسير رفت و برگشت به محل کارم مسافرکشي مي کنم اين زن جوان را سوار خودروي خودم کردم.
او روي صندلي جلو در کنارم نشست و گفت: خودرو را دربست کرايه کرده ام و لطفا مسافر ديگري سوار نکنيد.
در اين لحظه من با تعجب به صورت او نگاه کردم و گفتم: اگر خودرو را دربست گرفته ايد پس چرا روي صندلي جلو نشسته ايد؟ زن جوان با عشوه گري در پاسخ به اين سوال جواب داد: روي صندلي عقب احساس تنهايي مي کنم ولي در کنار يک مرد خوش تيپ، مي توانم قيافه بگيرم و تازه اين طوري کسي به ما شک نخواهد کرد و... . زن جوان با گفتن اين جملات به صورتم نگاهي انداخت و با ديدن اخم در چهره ام خيلي سريع عذرخواهي کرد و گفت: اگر ناراحت هستيد پياده بشوم.
مرد ۳۵ ساله در دايره اجتماعي کلانتري ۲۲ مشهد افزود: من که دنبال يک لقمه نان و بدبختي هايم بودم و تا به حال با چنين زناني چندين بار برخورد داشته ام بلافاصله در کنار خيابان توقف کردم و به او گفتم: خواهش مي کنم برويد و روي صندلي عقب بنشينيد.
زن جوان همچنان با ناز و غمزه سعي مي کرد مرا به حرف بکشد و کار ما داشت به جر و بحث کشيده مي شد که ناگهان يک خودروي پرايد در کنارمان توقف کرد و ۲ جوان عصباني از خودرو پياده شدند.
آن ها به طرف ما آمدند و با معرفي خود به عنوان مامور از من پرسيدند شما با اين خانم چه نسبتي داريد و چرا مزاحم او شده ايد؟ در اين لحظه مامورنماها مرا بازرسي بدني کردند و با برداشتن تمام مدارک شناسايي، تلفن همراه، وجوه نقد داخل جيب هايم و ۲ عدد عابربانک از خودرو پياده ام کردند و يکي از آن ها به همراه زن جوان خودروام را با خود بردند.
مرد جوان افزود: در اين لحظه همدست آن ها نيز با اين ادعا که مي خواهد از داخل خودرو دستبند بياورد تا مرا همراه خود ببرد قصد داشت با خودروي پرايد از صحنه متواري شود که دو جوان موتورسوار به دادم رسيدند و او را دستگير کرديم.
ما موضوع را به پليس ۱۱۰ اطلاع داديم و البته من در پاسخ به اين سوال که چرا با خودروي شخصي مسافرکشي مي کني هيچ پاسخي نداشتم که بدهم.
مرد جوان گفت: ماموران انتظامي، زن جوان و متهم ديگر پرونده را در کمتر از يک ساعت دستگير کردند و اين طعمه خياباني در حضور همسرم ادعا مي کرد با من ارتباط قبلي داشته است و مي خواست با اين حرف ها آتش به زندگي ام بيندازد که البته تحقيقات پليس نشان داد او و همدستانش از سارقان شياد هستند.
دختر نوجوان در شکنجهگاه راهب شیطانصفت
راهب بودایی که بارها دختر نوجوان 15 ساله را مورد آزار و اذیت قرار داده بود دستگیر شد.
بوآ اوبول 62 ساله بمدت 2 سال این دختر نوجوان را طعمه هوسهای وحشیانه خود کرده بود.
به گفته پلیس این راهب بودایی در یک معبد در شیکاگو زندگی میکرد و از زمانی که دختر 13 سال داشت او را در این معبد برای کار نظافت به خدمت گرفته بود و از آن زمان تاکنون این نوجوان را اذیت میکرد.
آزار و اذیتهای راهب بودایی نسبت به دختر تا حدی ادامه داشت که دخترک، این راهب را تهدید میکرد که موضوع را به پلیس گزارش خواهد داد.
هوسرانیهای راهب بودایی ادامه داشت، تا این که دخترک در 15 سالگی از این راهب باردار شد و فرزندی به دنیا آورد. نورتون دونا، معاون دادستان شیکاگو در مورد حملات حیوانی این راهب به دختر نوجوان گفت: با پیگیری پرونده و تست DNA مشخص شد که فرزند دخترک 15 ساله از راهب پیر است و این مرد دیو سیرت وقتی رازش فاش شد به آلاسکا فرار کرد و در یک رستوران به کار پرداخت.
پلیس شیکاگو با به دست آوردن اطلاعات بیشتر با همکاری پلیس آلاسکا، پس از 3 سال جستوجو این راهب پیر را دستگیر کرد و به شیکاگو بازگرداند.
نورتون دونا، اضافه کرد، همه ما خوشحالیم که بالاخره توانستیم این راهب خلافکار را پس از سالها دستگیر کنیم. این مرد در زندان به سر میبرد و در آینده نزدیک محاکمهاش آغاز خواهد شد.
..............................................................حلقه گمشده زيبايي درتـجملگــرايي
وقتي از خانه دوست قديمياش برگشتند، چهره ديگر رعنا را ديد، همسرش مدام از خانه، زندگي و حتي خودرويي ميگفت كه دوستش داشت و آنها نداشتند.
دوستش مديرعامل يك شركت خصوصي بود، در حالي كه خودش مدير مالي يك اداره بود و چكهايي را امضا ميكرد كه براي خودش نبودند.
رعنا خانه شيك، اثاثيه زيبا، جواهرات آنچناني و خودروي شاسيبلند ميخواست. همسرش گفت كه خيليها حسرت زندگي آنها را دارند و راضي است اما گوش اين زن بدهكار نبود.
چشم و همچشمي زودتر از آنچه محمود تصور ميكرد هزينههاي زيادي را روي دستانش گذاشت. شانههايش زير قرضها خم ميشد و جالب اينكه همسرش فشار ميآورد تا مهمانيهاي پرهزينه بگيرند.
يكبار وقتي ميخواست چك اداره را امضا كند، وسوسهاي به جانش نشست، احساس كرد خودش نيز دوست دارد خودرويي مدل بالا داشته باشد و همين كافي بود تا دزديهاي پنهانش شروع شود.
اين زندگي حبابي به يك سال نكشيد، روزي مأموران وارد دفتر كار محمود شدند و در برابر ديدگان كارمندان ديگر به دستانش دستبند زدند و با خود بردند.
حالا نه تنها دار و ندارشان را فروختهاند تا پولهاي دزدي را به اداره برگردانند، بلكه همسر و بچههايش آواره شده و رعنا از ترس آبروريزي شوهرش را گناهكار دانسته و طلاق گرفته است. كم نيستند چنين پروندههايي كه در آن مردان و حتي زنان تنها به خاطر تجملگرايي خانهخراب شده و خانوادهها از هم پاشيدهاند.
***
كسي نيست كه زيبايي و شيك زندگي كردن را دوست نداشته باشد، اما افراط و زيادهروي در وابستگي به تجملات اعضاي خانواده را بيمار ميكند.
چشم و همچشميها خصوصاً بين زنان يكي از مؤثرترين عوامل براي گسترش تجملگرايي است.
تجملگرايي نوعي بيماري روانشناختي است و اين را بسياري از كارشناسان و متخصصان علوم اجتماعي تأييد كرده و بر آن اصرار دارند. هرچند كه داشتن اين خصلت يك صفت است اما تجملگرايي افراطي در طول زمان نظر ديگران را نسبت به تجملگراها تغيير ميدهد.
تجملگرايي به خودي خود يك غريزه طبيعي است، اما شكل افراطي آن پيامدهاي زيانباري را بر اقتصاد خانواده و جامعه تحميل ميكند.
اگر به بررسي پروندههاي قضايي بپردازيم كه ناشي از تجملگرايي بوده است، به راحتي ميبينيم كه گاهي اين خصيصه خانمانسوز نيز ميشود.
باور ميكنيد جوان دانشجويي كه در يكي از دانشگاههاي سراسري و سرشناس تحصيل ميكند، براي داشتن خودرويي گرانقيمت كه مشابه آن را يكي از دوستانش داشت، تصميم به سرقت از خانه پدربزرگ و مادربزرگش گرفت. وي به هــمراه دو تن از دوستانش به خانه آنها رفت، اما وقتي دست و پاي آنها را بسته بود تا پولهاي گاوصندوق را بردارد، با آنكه صورتش را پوشانده بود، پدربزرگ از صدايش وي را شناخت.
جوان دانشجو كه لو رفته بود، تصميم هولناكي گرفت و براي آنكه ديگران از كاري كه كرده بود، مطلع نشوند، دست به قتل پدربزرگ و مادربزرگش زد.
اين جنايت هولناك از يك زيادهخواهي و تجملگرايي نشأت ميگرفت كه دست جواني را به جنايت آلوده كرد.
گرايش به جمال و زيبايي در وجود هر انساني وجود دارد و در بسياري از موارد حتي اين گرايش ميتواند وي را به سوي كمال سوق دهد.
انسان كه سير طبيعي و كمالطلبي را در چارچوب سنتها و قوانين پشتسر ميگذارد، ميكوشد تا اين زيبايي را به نمايش بگذارد و نه تنها خودش از آن زيباييها لذت ببرد، بلكه ديگران را نيز وادار به تحسين كند و در واقع با همين تجملات فخرفروشي كند.
به هر حال تجملگرايي زماني نمود پيدا ميكند كه در آن زيادهروي شده و نمادي براي خودنمايي شود.
گاهي در دادگاههاي خانواده پروندههايي مطرح ميشود كه در نگاه نخست خندهدار به نظر ميرسد، اما تلخي را زماني لمس ميكنيد كه ميبينيد بين زن و شوهر هيچ رابطه عاطفياي موج نميزند و آنها با دور شدن از روحيات انساني به تجملات دل بستهاند.
افراط در تجملگرايي به شكل يك بيماري رواني و ناهنجاري رفتاري نمود پيدا ميكند.
در فرهنگ كشور ما همين رويه افراطي در تجملگرايي اسراف و تبذير نام ميگيرد.
تجملگرايي همانند رفاهزدگي آسيبهاي جدي به ساختار اقتصاد سالم جامعه وارد ميكند، چرا كه تجملگرايي موجب ميشود تا افراد از صرفهجويي و قناعت بيرون بروند و با از ميان برداشتن ثروت و هدر دادن آن گردش اقتصادي را به خطر بيندازد.
كساني كه به تجملگرايي دچار ميشوند، با توجه به مد روز عمل ميكنند و گرفتار بيماري مدگرايي ميشوند.
ابتداييترين حالت آن، رفتاري است كه در آن اينگونه زنان و مردان هر چند ماه يكبار همه وسايل خانه را به سمساري ميسپارند و همه وسايل خانه را عوض ميكنند و وسايل جديدي ميخرند. اين در حالي است كه همه اين وسايل نو هستند و هيچ مشكلي از نظر فني ندارند بلكه تنها از روي چشم و همچشمي همه آن وسايل تغيير ميكنند و از دور وسايل خانه خارج ميشوند. اما شاخه پيشرفتهتر اين تجملگرايي در تعويض اتومبيل و خانههاي گرانقيمت پديدار ميشود. لازم است بگوييم مسئله از دسترس افراد عادي خارج است، تنها پولدارها ميتوانند به اين تجملات دست بزنند.
اما در حقيقت ريشه اين ناهنجاري رفتاري را ميبايد در بيماريهاي رواني افراد جستوجو كرد. زيرا مشكلات رواني چون احساس حقارت، خودبزرگبيني، خودپسندي، تكبر، فخرفروشي و تفاخر افراد را به سمت تجمل گرايي منفي ميكشاند و زمينهساز اسراف و ريخت و پاش ميشود.
اما اين مسئله از نظر روانشناسي اجتماعي به روشي توجيه ميشود كه انسانها در رفتارها تابع بينشهاي خود هستند و اين مسئله نشان ميدهد كه اين افراد با اين فكر كه خود را سعي ميكنند در تجملات پيدا كنند قابل توجيه است.
دكتر مجيد ابهري آسيبشناس اجتماعي در اين مورد به شوك گفت: چشم و همچشمي از عوامل مهم در تجملگرايي است. كساني كه گرفتار كمبودهاي روحي و رواني هستند و احساس عقده حقارت و نقص دارند براي جبران اين نقيصه به تجملگرايي دامن ميزنند و با نمايشي از بزرگي دروغين از طريق تجملگرايي ميكوشند حقارت خود را بپوشانند و خود را بزرگ جلوه دهند. در واقع تجملگرايي نوعي مكانيزم دفاعي براي جبران عقده حقارت است.
وي در ادامه ميگويد: افراط در پوشيدن لباس با مدلها و رنگهاي مختلف، داشتن وسايل جديد، خريد خودروهاي گرانقيمت و تعويض مدام آن نشاندهنده عقده حقارتي است كه در اين دسته از افراد مشاهده ميشود.
بزرگنمايي براي پنهان كردن احساس حقارت موجب ميشود تا اين افراد خود را فريب بدهند. اينگونه افراد سعي ميكنند خودشان را بزرگ نشان دهند تا كوچكيشان را كسي نبيند.
دكتر حسيني روانشناس نيز در مورد علل تجملگرايي به شوك گفت: بسياري از افراد دچار مشكلات فرهنگي هستند و گمان ميكنند كه شخصيت و بزرگي افراد در نشان دادن تواناييهايي است كه فكر ميكنند ديگران از انجام آن عاجز هستند.
به اين معنا كه گمان ميكنند وقتي توانايي خريد لباسهاي آنچناني با وسايل آنتيك خانه را دارند كه ديگران از آن محروم هستند درواقع برتري پيدا كردهاند كه اين سرچشمه از حقارتهاي شخصيتي آنها دارد كه با ستايش شدن از سوي افراد در جامعه بيشتر ترغيب ميشود تا به اينگونه كارهايش ادامه بدهد.
اين روانشناس كه مطالعات زيادي در زمينه مد انجام داده است يكي از راهكارهاي مناسب براي مبارزه با تجملگرايي را فرهنگسازي ميداند و ميگويد: زماني تجملگرايي باب ميشود كه مورد تأييد واقع شود و اين همان راه اشتباهي است كه خودمان باعث ترويج آن ميشويم.
براي آنكه بخواهيم با پديده مدگرايي و به تبع آن تجملگرايي مبارزه كنيم بايد الگوي مناسبي ارائه دهيم و افكار عمومي مردم را تغيير دهيم.
بسياري از مواقع افراد از ترس اينكه در نگاه ديگران عقب مانده جلوه داده نشوند دست به تجملگرايي ميزنند. بايد اين را ريشهيابي كرده و از تفكر قالبي پرهيز كرد. درواقع اين تفكر قالبي است كه باعث ميشود بعضي اوقات زندگيها به تباهي كشانده شود.
وقتي كه بحث تجملگرايي باب ميشود افراد مجبور هستند براي برنده شدن در اين كورس رقابت زيربار قرض بروند و همين مسئله باعث ايجاد فشار رواني براي خانوادهها ميشود. چه بسيار مرداني كه شبها به خاطر بدهكاريهايي از اين مدل بيخواب ميشوند. اين فشار و استرس باعث ميشود كه مرد مجبور شود بيشتر كار كند و وقتي به خانه ميآيد خسته و عصبي شود و زندگي مشترك افراد به آرامي به سمت طلاق عاطفي پيش رود.
درواقع ميتوان چنين نتيجه گرفت كه سرمنشأ بسياري از طلاقهاي عاطفي از نيازها و خواستههاي پنهان ما است كه اين زخم به صورت تجملگرايي سرباز ميكند.
وي در ادامه گفت: بسياري از جداييها نيز به دليل خواستههايي است كه به خاطر چشم و همچشمي در زنان ديده ميشود.
هستند زناني كه به عادتي بيمارگونه مبتلا هستند و سعي ميكنند در خريد و تعويض وسايل خانه افراط و تفريط كنند. همين وسواس آنها براي خريد وسايل مختلف در بسياري از موارد باعث تشكيل پروندههاي قضايي در دادگاهها ميشود.
مريم يوسفي كارشناس اجتماعي ميگويد: اگر چشم و همچشمي به صورت رقابت سالم در زمينههاي تحصيلي و حرفه و شغل باشد موجب پيشرفت انسان است ولي بيشتر اوقات هم از نظر اقتصادي و هم از نظر عاطفي به افراد ضرر ميزند.
وي در ادامه گفت: براي رفع اين معضل بايد شاخصهاي عيني موفقيت و برتري مشخص باشد و مردم بدانند اين شاخصهها چه هستند. اگر در يك جامعه ارزشها تغيير پيدا كند و داشتههاي مادي جاي ارزشهاي معنوي را بگيرد افراد براي به دست آوردن جايگاه اجتماعي ميكوشند خود را به ابزار روز مجهز سازند كه اين روش جاي ارزشهاي معنوي را ميگيرد.
افراد براي به دست آوردن جايگاه اجتماعي ميكوشند خود را به ابزار روز مجهز كنند. آنها فكر ميكنند كه داشتن اين ابزار موجب ميشود سريعتر پيشرفت كنند و بيشتر ديده شوند.
وي معتقد است: نهاد خانواده به عنوان نخستين نهاد اجتماعي بايد مجهز به اطلاعات تربيتي باشد تا بتواند در برابر اين نوع پديدهها يك رفتار منطقي و عقلاني را به كار گيرد.
وقتي نگاهي به پشت پردههاي تجملگرايي بيندازيم ميبينيم زيبايي تنها حلقه گمشده آن است و زشتيها در تجملگرايي بيشتر به چشم ميخورد.
..............................................................