شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۶ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۴۷
فرهاد جابر

آزادی در اسلام از نظر شهیدمطهری

مـقوله آزادی و بحث از آن از مسأل روز و مورد نیاز جامعه است.کندوکاو در زاویه های گوناگون آن ما را از فرو افتادن در تحلیل و تـفـسیرهای نابجا باز می دارد و راه بند برداشتهای نادرست از این موضوع مهم و حیاتی می گردد.
کد خبر : ۷۴۳۲۲

به گزارش سرویس وبلاگ صراط؛فرهاد جابر در آخرین به روزرسانی وبلاگ شخصی خود نوشته است: 

حضرت علی (ع) ،هیچ‏گاه مخالفی را به صِرف اتهام مخالفت یا اعلام مخالفت، دستگیر یا زندانی نکرد و تا زمانی که خوارج دست به شمشیر نبردند با آنان وارد جنگ نشد . سیره علی(ع) در مواجهه با مخالفان خود این بود که به صرف جدا شدن آنان از حضرت و اعلام مخالفت، اقدامی انجام نمی‏داد و تا زمانی که قصد براندازی حکومت و انجام اقدامات عملی در این زمینه از آنان بروز نمی‏داد با آنان مدارا میکرد .

در کتاب جاذبه و دافعه علی (ع) در بخش " دوموکراسی علی (ع) " ، اثر متفکر شهید استاد مطهری آمده است :                                                  

امیر المؤمنین با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش، هر گونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد می نگریست.

این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست اما چیزی است که در دنیا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو می شدند و صحبت می کردند، طرفین استدلال می کردند، استدلال یکدیگر را جواب می گفتند.

شاید این مقدار آزادی در دنیا بی سابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسی رفتار کرده باشد.

می آمدند در مسجد و در سخنرانی و خطابه علی پارازیت ایجاد می کردند. روزی امیر المؤمنین بر منبر بود. مردی آمد و سؤال کرد. علی بالبدیهه جواب گفت. یکی از خارجیها از بین مردم فریاد زد:

«قاتله الله ما افقهه » (خدا بکشد این را، چقدر دانشمند است! ) . دیگران خواستند متعرضش شوند اما علی فرمود رهایش کنید، او به من تنها فحش داد.

خوارج در نماز جماعت به علی اقتدا نمی کردند زیرا او را کافر می پنداشتند. به مسجد می آمدند و با علی نماز نمی گذاردند و احیانا او را می آزردند. علی روزی به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا کرده اند. یکی از خوارج به نام ابن الکواء فریادش بلند شد و آیه ای را به عنوان کنایه به علی، بلند خواند:

و لقد اوحی الیک و الی الذین من قبلک لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین

این آیه خطاب به پیغمبر است که به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحی شد که اگر مشرک شوی اعمالت از بین می رود و از زیانکاران خواهی بود. ابن الکواء با خواندن این آیه خواست به علی گوشه بزند که سوابق تو را در اسلام می دانیم، اول مسلمان هستی، پیغمبر تو را به برادری انتخاب کرد، در لیلة المبیت فداکاری درخشانی کردی و در بستر پیغمبر خفتی، خودت را طعمه شمشیرها قراردادی و بالاخره خدمات تو به اسلام قابل انکار نیست، اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرک بشوی اعمالت به هدر می رود، و چون تو اکنون کافر شدی اعمال گذشته را به هدر دادی.

علی در مقابل چه کرد؟ ! تا صدای او به قرآن بلند شد، سکوت کرد تا آیه را به آخر رساند. همینکه به آخر رساند، علی نماز را ادامه داد. باز ابن الکواء آیه را تکرار کرد و بلافاصله علی سکوت نمود. علی سکوت می کرد چون دستور قرآن است که:

اذا قری ء القرآن فاستمعوا له و انصتوا (هنگامی که قرآن خوانده می شود گوش فرا دهید و خاموش شوید) و به همین دلیل است که وقتی امام جماعت مشغول قرائت است مامومین باید ساکت باشند و گوش کنند.

بعد از چند مرتبه ای که آیه را تکرار کرد و می خواست وضع نماز را بهم زند، علی این آیه را خواند:

فاصبر ان وعد الله حق و لا یستخفنک الذین لا یوقنون (صبر کن، وعده خدا حق است و فرا خواهد رسید. این مردم بی ایمان و یقین، تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند)

دیگر اعتنا نکرد و به نماز خود ادامه داد .

مـقوله آزادی و بحث از آن از مسأل روز و مورد نیاز جامعه است.کندوکاو در زاویه های گوناگون آن ما را از فرو افتادن در تحلیل و تـفـسیرهای نابجا باز می دارد و راه بند برداشتهای نادرست از این موضوع مهم و حیاتی می گردد.

اسـتـاد شهید مطهری, از اندک اندیشه ورانی است که به این مقوله مـهـم, پـیـش و از پـس پـیـروزی انقلاب اسلامی, پرداخته و به نسل نوخاسته و جویای حقیقت تقدیم کرده است.

سخن از آزادی از آن جهت اهمیت دارد که گروهی بر این پندارند که دیـن با آزادی ناسازگاری دارد و از آن جا که آزادی ارزش انسانی و فـرادیـنی دارد, نمی توان آن را به چهارچوب درآورد و مرزهایی بـرای آزادی انـدیـشـه و عـقـیـده و بـیان ترسیم کرد و خط قرمز قـرارداد. اگـر انـدیـشـه ای بـا آزادی ناسازگار باشد, باید در درسـتـی آن انـدیـشـه شک کرد; زیرا آزادی مرزی را به رسمیت نمی شـنـاسـد و حق فطری و حق طبیعی تمام افراد جامعه است. در برابر گـروهـی بـر ایـن نظرند: آزادی مطلق, ادعایی بیش نیست و هموارهآزادی در چـهـارچـوب ویژه ای پذیرفتنی است و بدون ترسیم مرزها,هـرج ومرج و فساد و بی بندباری بر اجتماع حاکم می گردد و نباید از این حق طبیعی, استفاده نادرست کرد.

اسـلام, جـانبدار آزادی است, ولی آن آزادی را می پذیرد که برابر تـرازهـای اسـلامی باشد. بسیاری از آزادیهای پذیرفته شده در غرب بـا اسلام همسوئی ندارد و با شرافت انسانی و فطرت بشری ناسازگار اسـت. نـظـر استاد شهید, ما را در رد یا پذیرش هر یک از این دو دیـدگاه, مدد می رساند و روشن می کند که آیا آزادی مرزپذیر است و اگـر مـرز دارد آن مـرز چـیـست؟ و چگونه از آزادی می توان به شیوه درست بهره برد.

اسـتـاد در کتابهای گوناگون خویش, مانند: پیرامون انقلاب اسلامی,پـیـرامون جمهوری اسلامی, گفتارهای معنوی, ده گفتار, جهاد, سیری در نـهـج البلاغه, علل گرایش به مادیگری, جاذبه و دافعه علی(ع),آشـنایی با قرآن جلد سوم, اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب, انسان در قـرآن, انسان کامل, انسان و سرنوشت و... از مقوله آزادی سخن گفته است که بیش ترین بحث در سه کتاب اول و کتاب جهاد است.

اسـتاد مطهری در مباحث خود, گونه های آزادیها را به بوته بررسی نهاده و یا از آنها به اجمال سخن گفته است. مانند: آزادی فردی,آزادی اجـتـماعی, آزادی معنوی, آزادی اخلاقی, آزادی جنسی, آزادی مـطلق, آزادی تفکر و اندیشه, آزادی عقیده, آزادی بیان, آزادی و دموکراسی, آزادی و ایمان و...

نتیجه

1. آزادی از نـظـر اسـتـاد از بـزرگ تـرین و عالی ترین ارزشهای انسانی است. اسلام هیچ گونه ناسازگاری با این آزادی ندارد.

2. در غرب مسیحی, دین و کلیسا در برابر آزادی قرار گرفتند, اما در اسـلام مـفـاهـیم دینی همیشه مساوی با آزادی است و اعتقاد به خـدا بـه مـنـزله اختناق و نفی حاکمیت ملی نیست, اعتقاد به خدا حاکم را در برابر مردم مسوول می کند.

3. پـدیـد آوردن نـاسازگاری بین مذهب و نیازهای طبیعی, از جملهآزادی, سـبـب واپـس افـتادن مذهب از گردونه زندگی و کم رنگ شدن نقش آن در اجتماع انسانی است.

افزون بر این, سبب گرایش به مادیگری می شود که در غرب, به خاطر برخورد کلیسا, با آزادی, این فاجعه رخ داد.

4. طـرح آزادی در جامعه از سوی امام خمینی به عنوان مرجع تقلید و رهـبر مذهبی, این پندار را که آزادی تنها یک شعار سیاسی است,دگـرگـون کرده و به همگان فهماند که موضوع اسلامی است و در اسلام جـایـگـاه ویـژه ای دارد. هـدف از بعثت انبیإ, رهایی انسان از بـنـدگـیـهـا و بردگیها و ستمهای خانمانسوز و برپایی عدل و داد اسـت. پـاسـخ گویی به شبهه ها و بایستگی استدلالی بودن باورها و عقیده ها, نشانه روشنی از آزادی اندیشه در اسلام است.

5. از نـظـر اسـلام دیـن اجـبار بردار نیست و هرکس باید در محیط مـناسبی که پدید می آید دین خود را برگزیند. در فتحها و سرزمین گـسـتریهای مسلمانان, جنگاوران, هیچ کس را وادار به پذیرش اسلام نـمـی کردند. تعیین خراج و جزیه برای مردم منطقه فتح شده, دلیل روشنی بر این سخن است.

6. از نـظر استاد, فرق است بین آزادی فکر و آزادی عقیده, فکر و اندیشه در بسیاری از جاها, همراه با منطق است; اما عقیده همیشه بـرخـاسـتـه از مـبـنای فکری نیست, بلکه تقلیدی نیز هست. آزادیاندیشه و بیان آن در اسلام پذیرفته شده است.

7. از نـظر استاد, اعلامیه جهانی حقوق بشر این کاستی را دارد که هـر عقیده ای را با عنوان احترام به اراده انسان آزاد دانسته و بـه رسـمـیـت شـنـاخـته است, در حالی که پاره ای از عقیده ها و بـاورهـا, بـرخـاسـتـه از تـعـصـبات و براساس تقلید بی دلیل از پیشینیان است و هیچ گونه ارزش منطقی ندارد.

8. حـکـومت علی(ع) از آزادترین و مردمی ترین حکومتها بوده است.امـیـرالمومنین(ع) بهترین رفتار را با مخالفان خود داشته و حتی آنان را از دریافت بیت المال محروم نکرده است.

9. آزادی از بعد ارزشی و از جهت بیان و ابراز, به گونه ای حد و مـرز دارد و تنها ارزش نیست که همه چیز باید با آن سنجیده شود,بـلـکـه آزادی یکی از بزرگ ترین ارزشهاست و در کنار آن ارزشهای دیـگـری, مانند: توحید و مساوات قرار دارد که از حقوق انسانی و قابل دفاع است.

10. آن نوع از آزادی معتبر است که در مسیر تکامل و تعالی انسان بـاشد و سبب شکوفایی استعدادهای انسان بگردد. اما آزادی جنسی و دیـگـر آزادیـهـا کـه انسان را به فنا و نابودی می کشاند, مورد احترام نیست.

11. آزادی انـسـان, در سه جهت مطرح است: آزادی از طبیعت, آزادیاز حـکـومـت خـود بـر خود یا چیرگی هوای نفس بر انسان که آزادیمـعـنوی نامیده می شود و آزادی از محکومیت دیگران. در هر صورت,آزادی مطلق برای انسان محال است.

12. آزادی اجـتـمـاعی و آزادی بیان آن گاه پذیرفته است که بیان کـنـنـده آن بـه دور از دروغ و فریب و دغل, عقیده خود را ارأه دهـد و از فـریـب و بـه کژراهه کشاندن مردمان به دور باشد و در صـدد گـسـتـرش عـقـایـد خـرافـی و سـخیف نباشد. بنابراین آزادیمحدودیتهایی نیز دارد که نباید از آن چشم فرو بست.

منابع :

1. (انـسـان کـامل), شهید مطهری;48/ (پیرامون انقلاب اسلامی)35/, صدرا.

2. (انسان کامل)48/.

3. (جهاد), شهید مطهری42/, صدرا.

4. همان مدرک45/.

5. (پیرامون انقلاب اسلامی)7/.

6. (گفتارهای معنوی)15/.

7. (پیرامون انقلاب اسلامی)53/.

8. سوره (اعراف), آیه 157.

9. (داستان راستان), شهید مطهری319/, صدرا.

10. (عـلـل گـرایـش بـه مـادیـگری), چاپ شده در (مجموعه آثار),ج554/1, صدرا.

11. (نهج البلاغه), خطبه207/.

12. (مجموعه آثار), ج555/1.

13. سـیری در (نهج البلاغه) چاپ شده در (مجموعه آثار), ج442/16.

14. (پیرامون انقلاب اسلامی)52/.

15. (صـحیفه نور), بیانات و پیامهای امام خمینی, ج92/7, سازمان مدارک انقلاب اسلامی.

16. همان مدرک, ج131/10.

17. همان مدرک, ج49/8.

18. (پیرامون انقلاب اسلامی)53/.

19. عـلـی(ع) در خـطـبـه ای درباره هدف از بعثت رسول خدا(ص) می فرماید:

(فـان الـلـه تبارک و تعالی بعث محمدا(ص) بالحق لیخرج عباده من

عـبـاده عـباده الی عبادته و من عهود عباده الی عهوده ومن طاعه عباده الی طاعته و من ولایه عباده الی ولایته.)

بحارالانوار, ج365/74, به نقل روضه کافی

20. سـوره (حدید), آیه :25 (لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط.)

21. (داستان راستان)275/.

22. پیرامون جمهوری اسلامی)94/, 95.

23. سوره (بقره), 256/.

24. (پیرامون جمهوری اسلامی);79/ (جهاد)34/.

25. (جهاد)49/.

26. (سیری در سیره نبوی)252/.

27. (سـیمای کارگزاران علی بن ابی طالب, امیرالمومنین(ع)), علی اکبر ذاکری ج193/2, انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

28. (نهج البلاغه), نامه 53.

29. (پیرامون انقلاب اسلامی)63/, 64.

30. (جهاد)55/.

31. (پیرامون انقلاب اسلامی);10/ (سیری در سیره نبوی)251/, صدرا.

32. (پـیـرامـون انـقـلاب اسـلامـی)/10, ;103 (پـیـرامـون جمهوری اسلامی)101/.

33. (انسان و ایمان), چاپ شده در (مجموعه آثار), ج67/2.

34. (آشنایی با قرآن), ج222/3.

35. همان مدرک224/.

36. (پیرامون جمهوری اسلامی)93/.

37. همان مدرک98/ ـ 97.

38. همان مدرک107/.

39. همان مدرک109/.

40. (حـقـوق اسـاسـی و نهادهای سیاسی), ابوالفضل قاضی, ج660/1,انـتـشـارات دانـشگاه تهران; (آزادیهای عمومی وحقوق بشر), دکتر منوچهر طباطبایی موتمنی21/, انتشارات دانشگاه تهران.

41. روزنـامه (کیهان), چهارشنبه 18 آذر 77, شماره 1/76391. دست نوشته شهید مطهری.

42. (سـیـمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمومنین(ع)), علی اکبر ذاکری, ج410/2.

43. (جاذبه و دافعه علی(ع)) شهید مطهری143/.

44. (سـیـمـای کـارگـزاران عـلی بن ابی طالب امیرالمومنین(ع)),422/2.

45. هـمـان مدرک, ج;400/1 (الامم و الملوک), محمد بن جریر طبری,ج64/4, موسسه اعلمی, بیروت.

46. (بـحارالانوار), علامه مجلسی, ج364/74, موسسه الوفإ, بیروت.

47. (شـرح نـهـج البلاغه), ابن ابی الحدید, ج328/20, شماره 765,دار احیإ التراث العربی.

48. (صحیفه نور), ج91/7.

49. (جهاد)42/.

50. همان مدرک46/.

51. همان مدرک54/.

52. همان مدرک44/.

53. (فلسفه اخلاق), شهید مطهری267/ ـ 268.

54. (اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب)/ 39, صدرا.

55. (روح القوانین), منتسکیو, ترجمه علی اکبر مهتدی294/,امیرکبیر.

56. مجله (قبسات), شماره 5 ـ 73/6. 57. (انسان کامل)349/.

58. (گفتارهای معنوی)10/, 26.

59. (نقدی بر مارکسیسم), چاپ شده در (مجموعه آثار), ج781/13.

60. (پیرامون انقلاب اسلامی104/.

61. (فلسفه تاریخ), شهید مطهری, ج286/1, صدرا.

62. (پیرامون انقلاب اسلامی)77/.

63. (نظری به نظام اقتصادی اسلام), استاد مطهری210/, صدرا.

64. همان مدرک211/.