به گزارش صراط ، جمهوری اسلامی در سرمقاله خود نوشت :
با قطع نظر از آنچه در سوریه میگذرد، فعال شدن سلفیها و رشد کردن افکار متحجر و ضدانسانی سلفی گری اکنون به مصیبتی بزرگ برای امت اسلامی تبدیل شده است. اگر قرار است علمای اسلام، اعم از شیعه و سنی، و مجامع اسلامی برای حل مشکلات جهان اسلام و ترغیب ملتهای مسلمان به وحدت کاری کنند، قبل از هر چیز باید غده سرطانی سلفیگری را، که درحال ریشه دواندن در پیکر امت اسلامی و در جای جای جهان اسلام است، از این پیکر جراحی کنند.
سلفیها که ادعا میکنند درصدد بازگرداندن سنت اسلاف اسلامی به زندگی امت مسلمان هستند، برخلاف این ادعا از یکطرف به سیره پیامبر و بزرگان صدر اسلام پشت پا زدهاند و از طرف دیگر به نفع دشمنان امروز مسلمانان عمل میکنند. آنها بر خلاف بیان صریح قرآن کریم که پیامبر را به اخلاق کریمه میستاید و آن حضرت را به نرمش با مسلمانان و شدت عمل با مشرکان و دشمنان خدا توصیه میکند، با مسلمانان به خشنترین شکل ممکن رفتار میکنند و دربست در اختیار اهداف آمریکا، انگلیس، فرانسه و رژیم صهیونیستی قرار دارند. بدین ترتیب، معنای سلفی گری اکنون به جای آنکه بازگشت به سنت و سیره پیامبر اکرم و پیشوایان صدر اسلام باشد، به معنای بازگشت به روشهای غیرانسانی جاهلیت عربی قبل از اسلام است که دخترانشان را زنده به گور میکردند، جنگهای قبیلهای به راه میانداختند، سرها را میبریدند، به کودکان رحم نمیکردند، تعرض و تجاوز به زنان طرف مقابل را حلال میدانستند و در انجام این اعمال وحشیانه نهایت قساوت را اعمال میکردند.
امروز کسانی که تحت عنوان وهابیت و با افکار متحجر سلفی گری عمل میکنند از اعراب جاهلیت نیز در قساوت و خارج از ضابطه عمل کردن سبقت گرفتهاند مفتیان آنها بدون حساب و کتاب علیه هر کس و هر جماعتی که بخواهند فتوا صادر میکنند و آنها را کافر و مشرک و ملحد و محارب و یاغی معرفی مینمایند و خون آنها را هدر، غارت اموال آنها را حلال و تجاوز به زنان آنان را مباح اعلام میکنند. پیروان چشم و گوش بسته و بیفکر این مفتیان نیز با این تصور غلط که اگر در اجرای این فتواهای انحرافی کشته شوند مستقیماً به بهشت میروند به هر کاری دست میزنند و هر جا هم که لازم باشد خودشان حکم صادر میکنند و هر کس را که بخواهند و به هر شکلی که بخواهند به قتل میرسانند. تیرباران طولانی مدت چهار نفر از مردم شهر حلب توسط عناصر سلفی در هفته گذشته که فیلم آن بسیاری از مردم جهان را از اینهمه قساوت حیرت زده کرد، تازهترین نمونه از اسلامی است که سلفیها و مفتیان وهابی عرضه میکنند.
این، نشان میدهد سلفیگری تهمتی است که به اسلام زده میشود و البته بسیار دقیق و حساب شده نیز برنامهریزی و عملی میگردد. محاسبات توسط سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی انجام میشود، بودجه توسط ارتجاع عرب تأمین میگردد، فتوا را مفتیان وهابی میدهند و اجرا برعهده عناصری که با تفکر سلفی گری رشد کردهاند و شستشوی مغزی داده شدهاند گذاشته میشود.
اکنون با در نظر گرفتن این طرح دقیق، به حوادث 20 سال اخیر در کشورهای اسلامی نگاه کنید و سیر این طراحی دقیق را مطالعه نمائید. در پاکستان، طالبان در مدارس وهابیها با بودجه عربستان و امارات و سایر شیخ نشینهای خلیج فارس تربیت میشوند، سپس به جان مجاهدین میافتند و بعد از ماجرای ساختگی انفجار برجهای دوقلوی نیویورک در شهریور 1380 دولت آمریکا به بهانه سرکوب تروریسم به افغانستان حمله میکند و با اشغال این کشور به یکی از اهداف مهم خود در مجاورت هند، روسیه و ایران میرسد. این، نقطه استراتژیک و بسیار حساسی است که آمریکا برای مقابله با غولهای اقتصادی و سیاسی آینده یعنی چین و هند و روسیه و تهدید کردن انقلاب اسلامی ایران به آن نیاز دارد. اینکه آمریکا برای ماندن در افغانستان با رئیسجمهور این کشور که از مهرههای خود آمریکاست پیمان بلند مدت امضا میکند و در عین حال به صورت هدایت شده دست طالبان را هم باز میگذارد، برای اینست که به افغانستان برای آینده نیاز دارد و از وجود عناصر خوش خدمتی مثل طالبان نیز برای ضروری جلوه دادن ماندن در افغانستان استفاده روانی و تبلیغاتی میکند.
در عر اق، به مجرد شعله ور شدن جنگ و سقوط صدام در سال 1382 سرو کله القاعده پیدا میشود که چهره سازماندهی شده وهابیت و سلفی هاست. آمریکا از این تروریستها حداکثر استفاده را برای پیشبرد اهداف خود در عراق به عمل آورد تا از یکطرف ماندن خود در این کشور را توجیه کند و از طرف دیگر با دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی و حتی اسلام و مسیحیت، بتواند در ساختار سیاسی این کشور تأثیرگذار باشد. انفجار مساجد، آدم ربائیها، ترور شخصیتهای سیاسی و روحانی، انفجار حرم عسکریین علیهماالسلام در سامرا و کشتار مکرر زائران کربلا و نجف و کاظمین و سامرا نمونههائی از اقدامات سلفیهای آلت فعل آمریکا در عراق است.
بعد از آنکه از نیمه دوم سال 1389 جریان بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه عربی و شمال آفریقا به راه افتاد، آمریکا بعد از آنکه نتوانست مانع پیشرفت این جریان شود، به کمک سلفیها و مهرههای خود در مجموعه ارتجاع عرب درصدد سوار شدن بر موج بیداری اسلامی و مصادره انقلابها برآمد. در مصر، با استفاده از شورای نظامی و افراطیون سلفی، در لیبی با مداخله نظامی توسط ناتو، در یمن با رساندن معاون علی عبدالله صالح به ریاست جمهوری و در تونس با تزریق عناصر غرب گرا در بدنه حکومت، انقلابها مهار شدند و آمریکا با استفاده از فرصتی که به دست آورد درصدد پیاده کردن نقشه مرموزانه انحراف انقلابهای کشورهای عربی با جلب کردن افکار عمومی جهان عرب به سوریه برآمد. سوریه البته به دلیل طولانی شدن حکومت خاندان اسد و نوع بسته و امنیتی این حکومت، زمینه پیاده شدن این نقشه را داشت، اما هدف آمریکا و هم پیمانان غربی آمریکا - که اصولاً با دیکتاتوری مشکلی ندارند - این بود که اولاً رژیم صهیونیستی را از مشکلاتی که در اثر پیروزی انقلابها در کشورهای عربی پیدا کردهاند برهانند و ثانیاً مانع پیش روی این انقلابها به کشورهائی همچون عربستان و شیخ نشینهای خلیج فارس شوند. برای رسیدن به این هدف، سوریه بهترین انتخاب بود، سلفیها بهترین ابزار و جیبهای گشاد و پر پول مرتجعان عرب نیز بهترین منبع تأمین بودجه. البته رجب طیب اردوغان نیز که به گفته "نجم الدین اربکان" انگوری بود که شراب شده، به علت مجاورت ترکیه با سوریه، آلت دست خوبی برای آمریکا جهت فشار وارد کردن بر دولت سوریه بود که انصافاً نوکری خود را برای آمریکا و صهیونیستها به اثبات رساند.
هر چند مشخص نیست آمریکا بتواند از بازی کردن با برگ سلفیها در سوریه به اهداف خود برسد، ولی به هر حال سوریه آخرین موردی نخواهد بود که با غده سرطانی سلفی گری مواجه شده است. این غده درحال ریشه دواندن در سرتاسر پیکر جهان اسلام است و قطعاً ترکیه رجب طیب اردوغان نیز به آن مبتلا خواهد شد. این مهم نیست که غده سرطانی سلفی گری کدام کشور را قربانی خود میکند، مهم اینست که این غده بدخیم به جان اسلام افتاده و کل امت اسلامی و جهان اسلام را تهدید میکند. آنچه دردآور است اینست که اکنون با طرح استعماری و شیطانی آمریکا و صهیونیسم، عدهای جوان مسلمان از کشورهای مختلف با آموزشهای انحرافی سلفی به هر نقطهای که آمریکا و صهیونیستها بخواهند میروند و مسلمانها را میکشند تا آمریکا و غربیها و صهیونیستها آسوده باشند و اهداف سلطهطلبانه خود را در کشورهای اسلامی دنبال کنند. ارتجاع عرب هم که بودجه این مسلمان کشیها را تأمین میکند، در واقع بیت المال مسلمین را برای تحکیم و گسترش سلطه دشمنان اسلام هزینه میکند. در برابر این فاجعه بزرگ آیا علمای اسلام، اعم از شیعه و سنی، نباید احساس مسئولیت کنند؟ اگر کسانی تصور میکنند رشد جریان سلفی گری به نفع اهل سنت است، کاملاً در اشتباهند. علمای بیدار اهل سنت میدانند که وهابیت و سلفی گری اصولاً مذهب نیست و هیچ ربطی به اسلام ندارد بلکه فقط تهمتی است به اسلام که دامن اسلام را لکهدار کرده است. عوارض منفی و آثار ویرانگر این غده سرطانی به زودی دامن گیر کل جهان اسلام خواهد شد. بنابر این، همه علمای اسلام اعم از سنی و شیعه باید احساس مسئولیت کنند و تا دیرتر نشده به ریشه کن ساختن این غده سرطانی همت نمایند.