سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۲ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۵

نظرات نادرست درباره نحوه نزول قرآن

درباره نحوه نزول قرآن کریم در ماه مبارک رمضان و تفسیر آیه «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرآن» (بقره، 185) نظرات گوناگونی مطرح شده است. بر آنیم تا این نظرات را با تکیه بر تفسیر «تسنیم» حضرت آیت‌الله جوادی آملی، بررسی کنیم.
کد خبر : ۷۵۰۹۴
به گزارش صراط به نقل از فارس، روز گذشته گفت‌گوی مشروحی با «جعفر نکونام» دانشیار دانشگاه قم و مدیر مسئول مجله علمی پژوهشی «پژوهشنامه قرآن و حدیث» منتشر کردیم که ناظر به نظرات شاذ وی درباره نزول قرآن کریم بود. در پایان این گفت‌وگو وعده کردیم دیدگاه قاطبه علما و پژوهشگران قرآنی را درباره کیفیت نزول این کتاب آسمانی منتشر می‌کنیم.

هم‌اینک دیدگاه رایج و صحیح درباره نزول قرآن کریم به قلم حجت‌الاسلام وحید واحدجوان، مدرس دانشگاه تهران در پی می‌آید:

درباره نحوه نزول قرآن کریم در ماه مبارک رمضان و تفسیر آیه «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرآن» (بقره، 185) نظرات گوناگونی مطرح شده است. در این یادداشت بر آنیم تا این نظرات را با تکیه بر تفسیر «تسنیم» حضرت آیت‌الله جوادی آملی، بررسی کنیم.

نظرات نادرست درباره نحوه نزول قرآن

عمده نظرات نادرست درباره چگونگی نزول قرآن کریم در ماه مبارک رمضان و شب قدر عبارت است از:

1. مقصود از نزول قرآن در ماه رمضان، نزول بخشی از قرآن است.

پاسخ کوتاه به کسانی که مقصود از نزول قرآن در ماه مبارک رمضان را نزول بخشی از قرآن دانسته‌اند این است که چنین مقصودی نیازی به گفتن ندارد، زیرا دیگر ماهها نیز ظرف نزول بعضی از آیات و سوره‌های قرآن است، پس چرا خصوص ماه رمضان ذکر شد؟

اگر گفته شود مراد آغاز نزول است، بررسی‌اش در شماره 2 می‌آید.

2. مقصود این است که ابتدا و آغاز نزول قرآن ماه رمضان بوده است (تفسیر منهج الصادقین، ج1، ص480؛ روح المعانی، ج2، ص92؛ تفسیر المنار، ج2، ص161، و بسیاری از تفسیرهای متقدمان و متأخران) زیرا قرآن امری دامنه‌دار و ممتد است و چنین امری را با شروع آن تاریخگذاری می‌کنند، پس نزول قرآن نیز با آغاز آن تاریخ‌گذاری شده است و می‌توان گفت قرآن در ماه رمضان نازل شده است؛ به اعتبار اینکه آغاز نزول آن در این ماه بوده است.

این سخن نیز اشکالاتی دارد:

الف. ظاهر آیه شریفه «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرآن» این است که تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است؛ نه ابتدای آن.

ب. این نظر، با توجه به نظر محققان شیعه که بعثت را بیست و هفتم رجب می‌دانند، صحیح نیست، زیرا بین مبعث تا ماه مبارک رمضان بیش از یک ماه فاصله است و بعثت بدون وحی و نزول قرآن تحقق نمی‌یابد، بلکه بی‌شک آیات اول سوره «علق» و بخشی از سوره‌های «مزمّل» و «مدثّر» در آغاز بعثت نازل شده است، افزون بر این قرآن کریم بعثت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله را منّت، یعنی نعمت سنگین دانسته است: «لَقَد مَنَّ اللّهُ عَلَی ‌المُؤمِنینَ إذ بَعَثَ فیهِم رَسولاً مِن أنفُسِهِم» (آل عمران، 164)، در حالی که نزول قرآن را با چنین وصفی نستوده است، پس اگر بعثت، نعمتی سنگین است و همزمان با آن، بخشی از آیات قرآن نازل شده است، مناسب بود که نزول قرآن با ماه رجب که ظرف بعثت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم است تاریخگذاری می‌شد؛ نه با ماه رمضان.

شبیه این نظر، احتمال کسانی است که می‌گویند: مقصود از نزول قرآن در ماه رمضان، نزول بعض قرآن و جزء اول آن است. بدیهی است اشکالات نظر قبلی، متوجه این احتمال نیز هست. (تسنیم، جلد 9 - صفحه 333)

3. مقصود از «انزال» در اینجا خصوص نزولِ دفعی تفصیلی است. (همه قرآن به صورت تفصیلی یکجا نازل شده است)

چنین نزول تفصیلی نیز محتمل نیست، زیرا شواهد فراوان قرآنی، روایی و تاریخی وجود دارد که قرآن مفصّل و مبسوط به تدریج نازل شده است. اصولاً کتابی که حاوی مجموعه‌ای از قوانین است و برای هر حادثه‌ای حکمی دارد، نظیر الواح حضرت موسی علیه‌السلام صرفاً مشتمل بر مواعظ و معارف نیست که یکجا نازل شود.

نزول دفعی تفصیلی قرآن با تاریخ سازگار نیست، زیرا از امور مسلّم تاریخ است که گاه صحابه رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم مطلبی را از آن حضرت می‌پرسیدند و در پی آن آیه‌ای نازل می‌شد تا به سؤال مزبور پاسخ دهد یا آن حضرت می‌فرمود: باید منتظر وحی باشیم تا دستور برسد؛ همچنین گاهی آیات، پس از وقوع حادثه‌ای نازل می‌شد؛ مثلاً آنگاه که نمازگزاران جمعه صدای طبل ورود کاروان تجاری از شام به مدینه را شنیدند و رسول خداصلّی الله علیه وآله وسلّم را که مشغول خطابه جمعه بود رها کرده و به دنبال لهو و تجارت رفتند آیه نازل شد که «وإذا رَأوا تِجارَةً أو لَهواً انفَضّوا إلَیها وتَرَکوکَ قآئِماً» (جمعه، 11)

افزون بر ورود اشکال مزبور بر احتمال اخیر، چنان که اشاره شد آیاتی از قرآن شاهد و بیانگر نزول تدریجی وجود تفصیلی آن است.

بررسی تاریخ نزول احکام نیز نشان می‌دهد که همه آیات تفصیلی قرآن یکجا نازل نشده است، چنان که دستور وجوب نماز اوایل بعثت آمده است و دستور جهاد: «اُذِنَ لِلَّذینَ یُقتَلونَ بِأنَّهُم ظُلِموا» (حج، 39) سیزده سال پس از آن.

غرض آنکه اگر تمام قرآن به وجود تفصیلی آن نظیر الواح موسای کلیم علیه‌السلام یکجا نازل شده بود حتماً مورد اطلاع کاتبان وحی قرار می‌گرفت و امت اسلامی از آن آگاه می‌شد. تعبیرهای متعددی که در قرآن حکیم مطرح است و برخی از آنها بازگو شد با نزول دفعی وجود تفصیلی آن مناسب نیست. وجود تفصیلی قرآن فقط با نزول تدریجی آن مناسب است و هرگز با نزول دفعی تفصیلی آن هماهنگ نیست. (تسنیم، جلد 9 - صفحه 334)

معنای صحیح نزول قرآن در ماه مبارک رمضان و شب قدر چیست؟

سوال: چنانکه گفتید قول به نزول بخشی از قرآن یا آغاز نزول قرآن در ماه رمضان یا نزول همه قرآن به صورت تفصیلی و یکجا، صحیح نیست و اشکالاتی دارد. اکنون با توجه به این مطلب، این سؤال مطرح است که چگونه می‌توان پذیرفت قرآن در ماه رمضان نازل شده باشد: («شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرآن»، «انا انزلناه فی لیلة القدر»،) در حالی که طبق شواهد قرآنی و تاریخی، قرآن تدریجاً در طی 20 یا 23 سال، نازل شده است؟

دانشمندان اسلامی - که سه نظر فوق را قبول نکرده‌اند – هر کدام پاسخ‌هایی به این سوال داده‌اند که عمده آنها بدین شرح است:

نظر شیخ صدوق

شیخ صدوق که تعبّد شدیدی به حدیث دارد می‌گوید قرآن در شب قدر از لوح محفوظ به بیت‏معمور تنزل کرد و خداوند عصاره علم آن را به نبی اکرم صلّی الله علیه وآله داد. سپس به وی فرمود: «ولاتَعجَل بِالقُرآنِ مِن قَبلِ أن یُقضی إلَیکَ وَحیُهُ وقُل رَبِّ زِدنی عِلماً» (پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحى آن بر تو تمام شود و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!) (طه، 114) ...

( الاعتقادات، ص101)

شیخ مفید که آرای شیخ صدوق را مورد نقد و نظر قرار داده است، پس از نقل کلام استاد خود چنین می‌فرماید:

سند سخن شیخ صدوق خبر واحدی بیش نیست و خبر واحد، نه علم‌آور است و نه موجب عمل. نزول تدریجی قرآن نیز بر نادرستی آن خبر شهادت می‌دهد. در قرآن، گاه از حکم وقایع و قضایای شخصی واقع شده سخن به میان می‌آید و روشن است که قبل از وقوع آن خبر نمی‌دهد؛ مانند آیاتی که سخنان یهودیان (بقره، 88) یا مجادله زنی با رسول خدا صلّی الله علیه وآله در باب «ظِهار» و حکم آن را بیان می‌کند (مجادله، 1 ـ 4) که مشابه آن در قرآن به حدی است که غائله را خاتمه می‌دهد.

سپس می‌افزاید: این حدیث چقدر به عقیده «مشبّهه» نزدیک است که قرآن را قدیم می‌پندارند؛ ولی می‌گویند خدای متعالی همیشه متکلّم به قرآن بوده و از آینده با لفظ ماضی خبر می‌دهد. موحدان این سخنان را، همان‌گونه که ما ذکر کردیم، ردّ کرده‌اند. (سلسلة مؤلّفات الشیخ المفید (5)، تصحیح اعتقادات الاِمامیه، ص123 ـ 127)

نظر شیخ مفید

شیخ مفیدِ در ادامه، توجیه خود را چنین ذکر می‌کند: مقصود از نزول قرآن در شبِ قدر، نزول بخشی از قرآن است. (سلسلة مؤلّفات الشیخ المفید (5)، تصحیح اعتقادات الاِمامیه، ص123 ـ 127)

نظر شیخ مفیدِ که مقصود از نزول قرآن در شبِ قدر، نزول بخشی از قرآن است، تام نیست، زیرا اگر بعضی از قرآن در ماه رمضان فرود آمده، ابعاض دیگر آن هم در سایر ماهها نازل شده، پس چرا تنها از ماه رمضان اسم برده شده است؟ اگر بگویید ابتدای نزول آن در این ماه بوده، چنان که در بسیاری از تفسیرهای اهل سنت، مانند تفسیر کبیر و... آمده، سخنی ناصواب است، زیرا چنانکه گفتیم شروع نزول قرآن همزمان با بعثت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله، یعنی در ماه رجب بود؛ نه ماه رمضان.

نظر فیض کاشانی

فیض کاشانی که او هم تعبّد خاصی به حدیث داشت در مقدمه ‏نهم از مقدمات بسیار مفید تفسیر صافی، پس از نقل چند روایت و طرح چگونگی نزول قرآن می‌فرماید: از مجموع این روایات استفاده می‌شود که قرآن یکجا در شب قدر به بیت‏معمور نازل شده است و گویا منظور نزول معنای قرآن بر قلب مطهّر نبی اکرم صلّی الله علیه وآله است، چنان‌که خدای سبحان می‌فرماید: «نَزَلَ بِهِ الرّوحُ الأمین عَلی قَلبِکَ» (روح الامین آن را نازل کرده است، بر قلب تو، تا از انذارکنندگان باشى) (شعرا، 193 و 194). سپس طی بیست سال، قرآن از قلب آن حضرت بر زبانش نازل و جاری شد. ( تفسیر الصافی، ج1، ص57)

ایشان برای حل اشکال یاد شده بیت‏ معمور را به قلب مطهر رسول اکرم صلّی الله علیه وآله تفسیر کرده و می‌گوید: انزال قرآن با آوردن اجمال و عصاره آن (وجود بسیط نورانی) از مقام غیب در شب قدر بر قلب مطهر پیامبر صلّی الله علیه وآله تحقق یافت و تنزیل تدریجی آن با انتقال از قلب حضرت بر زبان وی صورت گرفت. (تفسیر الصافی، ج1، ص57)

در بررسی این نظر، آیت الله جوادی آملی می‌فرماید: محتمل است که قلب مؤمن بر اساس «قلب المؤمن عرش الرحمان» بتواند بیت‏ معمور باشد؛ ولی صرف احتمال کافی نیست، به گونه‌ای که بتوان روایات نزول قرآن در شب قدر به بیت معمور را بر اساس آن معنا کرد. (تسنیم، جلد 9 - صفحه 355)

نظر دیگر

نظرات دیگری نیز در این باره وجود دارد مانند اینکه منظور از «شَهرُ رَمَضان» رمضانِ نوعی است؛ نه شخصی؛ یعنی در شب قدرِ رمضان هر سال، طی مدت رسالت، ضمن تنظیم مقدرات و مقررات مربوط به همان سال، آیاتی نیز که نیاز آن سال بود متناوباً نازل می‌شد. (مجمع البیان، ج1 ـ 2، ص497)

این احتمال، لوازم و اشکالهایی دارد؛ مانند:

1. نزولِ قرآن قبل از حاجت، به صیغه ماضی یا حال.

2. نزول همه آیات قرآن در ماههای رمضان، در حالی که بسیاری از آیات در غیر ماه رمضان نازل شده است؛ مانند آیه اکمال دین (سوره مائده، آیه 3)، آیه ابلاغ (سوره مائده، آیه 67) و.... اگر مقصود آن است که معانی و باطن آیات، در شب قدر برای رسول خدا صلّی الله علیه وآله تشریح شد، قابل قبول است؛ ولی از بحثِ کنونی خارج است، چون مربوط به تفسیر قرآن است؛ نه نزول آیات و سُور آن.

3. اینکه خدای سبحان لیله قدر شخصی و خاص، نه نوعی و عام را با فعل ماضی می‌آورد: (إنّا أنزَلنه...) و لیلة القدر نوعی را با اسم ظاهر و فعل مضارعِ (تَنَزَّلُ) آورده: (و ما أدراکَ ما لَیلَةُ القَدر لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن ألفِ شَهر تَنَزَّلُ المَلائِکَةُ والرّوحُ... ) و می‌فرماید: در هر شب قدری ملائکه و روح نازل می‌شوند. اگر قرآن تنها در شبهای قدر ماههای رمضان نازل شده بود باید می‌فرمود: «إنّا ننزّل القرآن فی لیلة القدر»؛ نظیر آیاتی که با فعل مضارع تدریجی بودن را بیان می‌کند.

یا مانند نظر دیگر که می‌گوید: ظاهر (اُنزِلَ فیهِ القُرآن) نزول همه قرآن در ماه رمضان است؛ لیکن چون به یقین همه قرآن در این ماه فرود نیامده است ناچار باید مجازی مرتکب شده و بگوییم: چون سوره «حمد» که خلاصه معارف قرآن است در ماه رمضان نازل شده، گویا تمام قرآن در این ماه نازل شده است، از این‏رو خداوند می‌فرماید: قرآن در این ماه فرود آمده است.

در جواب باید گفت گرچه قرآن کریم برای سوره «حمد» اهمیت فراوانی قایل است؛ ولی هرگز آن را تمام قرآن نمی‌داند و بر آن عنوان قرآن اطلاق نمی‌کند، بلکه می‌فرماید: «ولَقَد آتَیناکَ سَبعاً مِنَ المَثانی والقُرآنَ العَظیم» ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم دادیم! (حجر، 87)

نظر علامه طباطبایی

علامه طباطبایی در المیزان می‌فرماید: از تدبّر در آیات چنین به دست می‌آید که قرآن دو نزول، یکی دفعی و دیگری تدریجی داشته است.

نزول دفعی و یکباره قرآن در ماه رمضان و شب قدر، و نزول تدریجی آن در طی بیست و سه سال بوده است. آیاتی که می‌گوید «قرآن در شب قدر نازل شده» با واژه «انزال» آمده است، نه تنزیل، و تعبیر «انزال» که بر نزول یکباره دلالت دارد می‌تواند به دو لحاظ باشد: 1. مجموع واحد گرفتن کل یا بخشی از قرآن. 2.دارا بودن حقیقتی غیر از آنچه فهم بشر عادی آن را ادراک کرده و به فصل ‏فصل و تدریجی بودن آن حکم می‌کند. این ویژگی، یعنی حقیقت واحد داشتن، قرآن را یکپارچه و غیر تدریجی قرار داده و تعبیر انزال را درباره آن روا می‌دارد. (المیزان، ج2، ص16، با تلخیص)

علّامه طباطبایی برای اثبات مدعای خود، آیاتی را شاهدِ بر وجود جمعی و حقیقت واحد داشتن آورده‌اند و سپس آیات دیگری را نیز برای شاهد جمع بین دفعی و تدریجی ذکر می‌کنند.

امّا آیاتی که بر دو حیثیّت و دو رتبه وجودی داشتن قرآن دلالت می‌کند:

1. «الر کِتابٌ اُحکِمَت آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَت مِن لَدُن حَکیمٍ خَبیر». الر، این کتابى است که آیاتش استحکام یافته سپس تشریح شده و از نزد خداوند حکیم و آگاه (نازل گردیده) است! (هود، 1)

اِحکام در مقابل تفصیل است. تفصیل یعنی فصل فصل قرار دادن، پس اِحکام آیات قرآن به معنای جدا نشدن آنها از یکدیگر است، زیرا قرآن حقیقتِ یگانه و معنایی واحد دارد که اجزا و فصول در آن نیست. به دلالت این آیه شریفه، تفصیلی که در قرآن دیده می‌شود بعد از مرتبه محکم و بی‌فصل بودن بر آن عارض شده است.

2. این نکته در آیات سوره «اعراف» روشن‌تر بیان شده است: «ولَقَد جِئناهُم بِکِتابٍ فَصَّلناهُ عَلی عِلمٍ هُدًی ورَحمَةً لِقَومٍ یُؤمِنون هَل یَنظُرونَ إلاّ تَأویلَهُ یَومَ یَأتی تَأویلُهُ یَقولُ الَّذینَ نَسوهُ مِن قَبلُ قَد جاءَت رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّّ» (اعراف، 52 و 53)؛ ما کتابى براى آنها آوردیم که آن را با آگاهى شرح دادیم (کتابى) که مایه هدایت و رحمت براى جمعیّتى است که ایمان مى‏آورند. آیا آنان جز در انتظار تأویل قرآن هستند؟ روزی که تأویلش فرامی‌رسد (روز قیامت) کسانی که آن را قبلاً فراموش کرده‌اند می‌گویند: حقاً فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند!

تأویل در مقابل تفسیر است. تفسیر که مربوط به الفاظ و مفاهیم است گاهی بر اساس ظاهر است و گاهی با توجّه به باطن، و هیچ‌یک از این دو تأویلِ قرآن نیست. تأویل قرآن، بازگشتِ عینی و خارجی آن معارف است و الفاظ، مفاهیم و... در آنجا مطرح نیست؛ نظیر سخن حضرت یوسف علیه‌‌السلام پس از سجده کردن پدر و مادر (خاله) و یازده برادر که فرمود: «یا أبَتِ هذا تَأویلُ رُؤیای مِن قَبلُ»؛ یعنی آنچه من در عالم رؤیا دیدم که یازده ستاره با شمس و قمر برایم سجده کردند، بازگشتِ عینی و خارجی آن همین خضوع شما در برابر مقام من است.

از آیه سوره «یونس» نیز به خوبی استفاده می‌شود که قرآن ریشه‌ای دارد که در آن ریشه ثابت است و فروعاتی دارد که عبارت از سور و آیات گوناگون آن است: «وما کانَ هذا القُرآنُ أن یُفتَری مِن دونِ اللّهِ ولکِن تَصدیقَ الَّذی بَینَ یَدَیهِ وتَفصیلَ الکِتابِ لارَیبَ فیهِ مِن رَبِّ العالَمین ... بَل کَذَّبوا بِما لَم‏یُحیطوا بِعِلمِهِ ولَمّا یَأتِهِم تَأویلُهُ». (یونس، 37 و 39) در جواب کسانی که قرآن را افترا می‌دانستند می‌فرماید: قرآن قابل افترا و جعل نیست؛ نظیر نظام آفرینش که نمی‌توان نظیر آن را آفرید و جعل کرد. سرّ تکذیب کافران آن است که به اصل قرآن پی نبرده‌اند. آنها سوادی را بر بیاضی می‌بینند و می‌پندارند قرآن کتابی عربی بیش نیست که ساخته پیامبر یا بافته دیگری است و هنوز به اصل آن نرسیده‌اند، اصلی که تأویلِ تفصیلِ کتاب است و در قیامت ظهور می‌کند.

به دلالت این آیات، تفصیل، امری است که بر مرتبه اِحکام و بساطت قرآن عارض شده است، پس خود قرآن چیزی است و تفصیل عارض بر آن چیزی دیگر. مشرکان چون آنچه را این تفصیل بدان رجوع می‌کند فراموش کردند این قرآن مفصل را تکذیب کردند. (تسنیم، جلد 9 - صفحه 343)

3. «حم والکِتابِ المُبین إنّا جَعَلناهُ قُرآناً عَرَبیّاً لَعَلَّکُم تَعقِلون وإنَّهُ فی اُمِّ الکِتابِ لَدَینا لَعَلی حَکیم» (زخرف، 1 تا 4)؛ ما این کتاب را عربی مبین قرار دادیم؛ یعنی عربیت آن هم وحی است؛ نه اینکه فقط معانی را بر قلب رسول خدا صلّی الله علیه وآله القا کرده باشیم و خود آن حضرت آن معارف را در قالب الفاظ عربی ارائه دهد، بلکه آن را عربی انشا کردیم تا برای همه مردم قابل فهم باشد. از طرفی همین کتابِ عربی، در حضور خدا در «اُمّ الکتاب» وجودی دیگر دارد که «عَلِی» است؛ یعنی در مرتبه‌ای از علوّ و برتری قرار دارد که عقل به اوج آن نمی‌رسد، و «حکیم» است؛ یعنی فصل فصل نیست تا بتوان همانند مرتبه تفصیلی، آن‏ را تعقل کرد. البته انسان کاملی مانند رسول‏خدا صلّی الله علیه وآله به امّ‌الکتاب راه می‌یابد و از علمِ لدنّی آن برخوردار می‌شود، چنان که آن حضرت در شب قدر مثلاً توفیق ارتقا به مقام امّ‌الکتاب را یافت و آن‏ را یکجا ادراک کرد.

4. «إنَّهُ لَقُرآنٌ کَریم فی کِتابٍ مَکنون لایَمَسُّهُ إلاَّ المُطَهَّرون» (واقعه، 77، 78 و 79) ؛ آنچه اکنون قرائت می‌کنید قرآن است که از کرامت الهی برخوردار است و کتابی مستور، مخزنِ آن است و این قرآن در آن کتابِ مکنون جای دارد. شرط ارتباط با کتاب مکنون، طهارت باطنی و مبرّا بودن از پلیدی معصیت است.

قرآن را جایگاه و مرتبه‌ای است در کتاب مکنون و پوشیده و پنهان از بیگانگان که جز بندگان پاک سرشت، دیگران را بدان راهی نیست، همان جایگاه که در قرآن کریم از آن به «کِتابٍ مَکنون»، «اُمِّ الکِتاب» (سوره زخرف، آیه 4) و «لَوحٍ مَحفوظ» (سوره بروج، آیه 22) تعبیر شده، زیرا از عروض تغییر بر آن محفوظ است. (نگاه کنید: المیزان، ج2، ص18)

تنزیل، یعنی نزول تدریجی، بعد از آن مرتبه است. قرآن در این نزول (تنزیل)، از تدریج که نوعی تحوّل است و نیز از ناسخ و منسوخ خالی نیست. این قرآن نازل شده مانند لباس برای «کتاب مبین» است که از لحاظ رتبه وجودی جدای از این قرآن و اصل آن و بدون تفصیل است.

آیاتی که بر نزول دفعی قرآن دلالت دارد ناظر است به وجود جمعی قرآن کریم که در ام الکتاب و لوح محفوظْ بلندمرتبه و محکم است و همان به طور دفعی بر حضرت رسول صلّی الله علیه وآله فرود آمد، و آیاتی که بر نزول تدریجی قرآن دلالت دارد، ناظر است به وجود تفصیلی قرآن که عربی مبین است و سور و آیاتی دارد که طی بیست یا بیست و سه سال بر آن حضرت صلّی الله علیه وآله نازل شده است.

شاهد این جمع آیاتی است که از آنها استفاده می‌شود حضرت جبرئیل هرگاه آیات قرآن را بر رسول خدا صلّی الله علیه وآله عرضه می‌کرد، حضرت رسول از پیش آن را می‌دانست:

1. «ولاتَعجَل بِالقُرآنِ مِن قَبلِ أن یُقضی إلَیکَ وَحیُهُ» (طه، 114)؛ پیش از پایان‏گرفتن وحی به خواندن قرآن شتاب مکن.

ظاهر این آیه شریفه که از شتاب در قرائت قبل از پایان یافتن وحی بازمی‌دارد آن است که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله به آنچه بعداً نازل خواهد شد علم داشته است و گرنه معنا نداشت به خواندن آنچه هنوز نازل نشده است، عجله کند. (المیزان، ج14، ص215)

2. «لاتُحَرِّک بِهِ لِسانَکَ لِتَعجَلَ بِه إنَّ عَلَینا جَمعَهُ وقُرآنَه فَإذا قَرَأنهُ فَاتَّبِع قُرآنَه ثُمَّ إنَّ عَلَینا بَیانَه» (قیامت، 16 تا 19)؛ زبانت را به قصد عجله برای خواندن آن (قرآن) حرکت مده، زیرا جمع و خواندن آن برعهده ماست، پس هرگاه آن را جمع کردیم، از خواندن آن پیروی کن.

«قرء» به معنای «جمع» است و کتاب خدا را از آن‏رو قرآن می‌نامند که حقیقتی بسیط و مجموعی منسجم است و از آن جهت «فرقان» می‌گویند که سور و آیاتِ جدای از هم دارد.

این آیات نیز نشان می‌دهد که رسول خدا صلّی الله علیه وآله قبلاً سابقه علمی داشت و وجود تفصیلی قرآن، مسبوق به آن وجود اجمالی است که تدریجاً ظهور می‌کند (المیزان، ج2، ص16 ـ 18)؛ مانند اینکه خدای سبحان ملکه اجتهاد را یکجا به فقیهی اعطا کند و به او بگوید: ما به تو چیزی دادیم که هادی مردم است؛ از آن پس مجتهد به ‏تدریج در استنباط احکام و پاسخ به استفتائات از آن ملکه استفاده می‌کند. این ملکه هادی مردم است، گرچه اهتدای مردم تدریجی است. هرگاه سؤال شود یا حادثه‌ای پیش آید آن ملکه تدریجاً ظهور می‌کند و در مقام تدریج، آن وجود نوری به احکام عبادات و معاملات و سیاسات تفصیل می‌شود. (تسنیم، جلد 9 - صفحه 346)

نظر آیت الله جوادی آملی

آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم تصریح می‌کند: از آنچه گفته شد روشن می‌شود که نظر علامه طباطبایی بهتر و دقیقتر است و آن اینکه بگوییم قرآن حقیقتی جمعی دارد که در ماه مبارک رمضان بر پیامبر صلّی الله علیه وآله نازل شده است و آیاتی نیز این نظر را تأیید می‌کند و این حقیقت همان است که سالی یک بار بر پیغمبر صلّی الله علیه وآله عرضه می‌شد و سال آخر عمر آن حضرت دوبار بر وی عرضه شد: «إنّ جبرئیل کان یعرض علیّ القرآن کلّ سنة مرّةً و قد عرضه علیّ العام مرّتین».(بحار الاَنوار، ج22، ص466)

(تسنیم، جلد 9 - صفحه 362)

آیت الله جوادی در هفت صفحه بعد نیز می‌فرماید: خلاصه مباحث گذشته اینکه قرآن با وجود تفصیلی و ترتیب ویژه‌ای که دارد فقط تدریجاً نازل شده و چنین وجودی نمی‌تواند دفعی باشد، پس ناگزیر برای وجود دفعی آن تصویری دیگر است که با توجه به ناتمام بودن سه احتمال مزبور و نیز سایر اقوال پیرامون نزول دفعی و تدریجی، تنها نظر صائب دراین‏باره، چنان که اشاره شد، نظر عمیق استاد علامه طباطبایی (قدس‌سرّه) است. (تسنیم، جلد 9 - صفحه 369)

از این یادداشت که عصاره مباحث آیت الله جوادی آملی بود، روشن شد که ادله نزول دفعی، تنها روایت نزول قرآن بر آسمان دنیا و تفاوت نداشتن انزال و تنزیل نیست – چنانکه برخی پنداشته‌اند- بلکه دلیل نزول دفعی به معنایی که علامه طباطبایی بیان کرده‌ است، مفاد آیات قرآن کریم و نادرست بودن احتمالات و نظرات دیگر است.