به گزارش صراط ، سابقه سوءاستفاده منافقین از زنان و دختران
مربوط به سالهای دور میشود و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن
نیز سوءاستفاده از جنس زن در این گروهک تروريستي فراوان بوده است، به
گونهای که سرکردگان این گروهک تروریستی قبل از پیروزی انقلاب و در دهه ۵۰
تلاش میکردند برای جذب جوانان به گروه خود از ابزاری به نام دختران و
زنان استفاده کنند که طبیعی بود این استفاده هزینههای زیادی نیز برای زنان
و دختران مورد نظر به همراه داشت.
جدا از آن، زنان و دختران با شعارهای زیبای آن دوران گروهک تروريستي منافقين جذب آن شده بودند، بسیاری از زنان و دختران در اثر فریب و جبری ناخواسته مجبور بودند به خواستههای کثیف گروهک منافقين در آن زمان برای جذب نیرو تن در دهند، کشاندن همکلاسیها و دوستان محله به خانه تیمی و تجاوز اعضای گروهک و تصویربرداری و عکس برداری از صحنههای شرم آور، تهدید و در تنگنا قرار دادن دختران بی گناه یکی از راهکارهای اصلی برای جذب دختران بود که از نظر گروهک منافقین برای عملیاتهای مختلف میتوانست مفید باشند.
در اين بين سرکرده گروهک تروريستي منافقين، سرکرده زن بارگي در اين گروهک بود و غلتيدن مسعود رجوي در روابط جنسي و ارضاي شهواني، آن سوي سكه آدم کشي و جنايت عليه انسانهاي بيگناه، كيش شخصيت و پليدي او بود.
بتول سلطاني، عضو سابق شوراي سرکردگي گروهک تروريستي منافقين، بعد از جدايي از گروهک تروريستي منافقين، مدت يك سال در اردوگاه نيروهاي آمريكايي موسوم به TIPF پناهنده بود، وي بعد از برچيده شدن اين اردوگاه به بغداد نقل مكان كرد و در عراق به فعاليت براي حمايت از جداشدگان و خانواده اعضاي گروهک تروريستي منافقين پرداخت.
وي سپس به اروپا عزيمت كرد تا شايد بتواند ردي از فرزندانش كه توسط مسعود رجوي به گروگان گرفته شده بود به دست آورد.
سرکردگان گروهک تروريستي منافقين هويت كودكان او را تغيير داده و حاضر به دادن نشاني آنان به سلطاني نبودند تا وي را مجبور به بازگشت به پادگان مخوف اشرف در عراق يا حداقل سكوت در برابر آنچه كه درون گروهک تروريستي اتفاق ميافتد، كنند.
در اروپا، سلطاني نهايتا پرده از وقايع هولناكي درخصوص شخص مسعود رجوي در مناسبات فرقهاي برداشت.
قبل از او نسرين ابراهيمي به افشاي اين واقعيت پرداخت كه رحم زنان شوراي سرکردگي به دستور رجوي برداشته ميشد و اين كار را رسيدن به قله رهايي ميناميد.
بتول سلطاني متعاقبا ضمن تاييد اظهارات خانم ابراهيمي، وقايع تكاندهنده بيشتري را هم افشا كرد.
سرکردگان گروهک تروريستي عموما به دنبال قدرت، ثروت و شهوت هستند و افشاگريهاي وي در اروپا نشان داد كه مسعود رجوي سرآمد تمامي سرکردگان گروهکها در فساد اخلاقي است.
مسعود رجوی سرکرده گروهک تروریستی منافقین با صدها تن از زنان این گروهک تروریستی ازدواج دائم کرده است.
رجوی پس از جمع آوری زنان در یک سالن و ازدواج جمعی با آنان، در مقابل چشمان همگی آنان اقدام به ارتکاب اعمال شنیع با آنها کرد.
«رقص رهایی» !
در گروهک تروریستی منافقین، مسعود رجوی سرکرده گروهک تروريستي منافقين، اعتقادات و مناسک فرقهای را برای بهره برداری جنسی از زنان ایجاد کرده بود و تحت پوشش این اعمال به آنان تجاوز میکرد.
طبقه خاصي از زنان گروهک، که با انتخاب رجوی کنار هم قرار میگرفتند، به نام شورای سرکردگي شناخته میشدند.
رجوی با ایجاد این سازماندهی، کادرهای قدیمی این گروهک که به مثابه رقبای وی محسوب می شدند را پس میزد، ضمن آن که سایر زنان این گروهک تروریستی، نظیر بقیه اعضا از محرومیتها رنج میبرند و علاوه بر آن که از هر گونه زندگی خانوادگی و داشتن همسر منع شده بودند، گاهی به خاطر داشتن روابط جنسی و عاشقانه با هم قطارانشان محاکمه و زندانی ميشدند.
بتول سلطانی، از اعضای شورای سرکردگی منافقین، پس از فرار از این گروه درباره سوء استفاده رجوی از زنان این چنین میگوید:
" در زمستان ۱۳۷۶ در قرارگاه بدیع زادگان به من رده شورای سرکردگی ابلاغ و یک سلسله نشستها برای این گروه که تازه عضو شورا شده بودند شروع شد.
مهوش سپهری ما را برای نشست مریم رجوی صدا کرد و گفت که از کوران این مرحله عبور کردهایم. مشخصا یادم است گفتند که حمام رفته و کاملا تمیز باشید و تمامی لباسها و روسری بایستی نو و تمیز باشد.
به ما گفته شد حتی به کسانی که با یکدیگر ابلاغ رده شده بودیم، چیزی نگوئیم چون که شاید همگی از مرحله قبلی رد نشده و در این مراسم نباشند.
گفته شد که این جلسه رقص رهائی با حضور مسعود رجوی است، برای من این تأکید معنی خاصی داشت و استرس عجیبی وجودم را فراگرفته بود، داشتم دیوانه میشدم، بسیار کنجکاو بودم، بالاخره ساعت موعود فرا رسید و من خودم را به همراه تعداد زیادی از زنان شورا در محل جلسه در قرارگاه بدیع یافتم.
از طرف دفتر مرکزی گروهک تروریستی منافقین، قسمتی که کارهای اداری و خدماتی مسعود و مریم رجوی را انجام میدادند، کسی آمد و به هر نفر یک بسته داد که در آن حوله و وسایل حمام و آرایش بود و گفت هر کس که خود را تمیز نکرده است الان میتواند از فرصت استفاده کند و همینجا حمام برود چون باید از هر نظر پاک و تمیز باشید.
دائما فکر می کردم که یعنی چه، چرا اینقدر اصرار میشود.
دائما با خودم کلنجار می رفتم که این یک تست است و آزمایشی دیگر، بعد از آماده شدن کلیه افراد صدایمان کردند و به سالنی موسوم به سالنX وارد شدیم.
این سالن بسیار مرتب و تمیز و تزئین شده بود و کف آن ملحفههای سفید بر روی فرشها پهن کرده بودند، همه سالن به رنگ سفید و دو مبل به همین رنگ در وسط قرار داده بودند.
جلوی این دو مبل یک میز که در آن آئینه و شمع هائی که روشن بود به همراه یک جعبه که بعدا متوجه شدم گردنبندهای طلا در آن است و یک کیک بزرگ چند طبقه قرار داشت.
بعد با یک هیاهوئی مریم، عنصري که با وقاحت تمام به پيشنهاد همسرش به همسري رجوي در آمد و مسعود با لباس راحتی یعنی لباسهای نرم و پیژامه و آستین کوتاه و بدون جوراب وارد شدند.
مریم اين زن پليد خوي موهایش را آرایش کرده و بدون روسری بود، مسعود روی مبل نشست و مریم مثل همیشه روی مبل کنار مسعود ننشست و رفت بالای سر مسعود ایستاد و مبل کنار مسعود خالی بود.
یکی از خانم ها از مریم رجوی سوال کرد که چرا کنار مسعود رجوی نمینشیند، مریم با لبخندی گفت که این برای شماها و دیگر زنهای مسعود است.
من کمی از کلمه زنهای مسعود جا خوردم، بعد متوجه شدم که یکسری از افراد مثل مریم روسریشان را برداشته اند.
در آن موقع فکر نمی کردم که هدف مسعود رجوی از این روشهای فرقه گرایانه، انگیزه های جنسی است ولی هاله ای از ابهام، ترس، خجالت و پرسش در درونم وجود داشت، در آن لحظات قلبم به شدت مي تپید و نمی دانستم چه برنامه ای در کار است.
با خود می اندیشیدم که می خواهند ببینند ما که به مسعود به عنوان سرکرده عقیدتیمان امضا داده ایم آیا حاضریم او را به عنوان همسر بپذیریم و این یک آزمایش است و جنبه عملی ندارد.
کم کم جمعیت آرام گرفت و مسعود گفت مریم اینها چی می خواهند؟ من را برای چه آوردی اینجا؟ مریم رجوی گفت که مراسم عقد این زنان با شماست.
سپس مریم گفت یکی یکی بیائید روی این مبل بنشینید و بله بگوئید وبعد از گفتن بله، از داخل جعبه یک گردنبند طلا به گردن هر زنی میانداخت و دیده بوسی انجام میشد.
سپس چند نفر از همان مرکزی که کارهای خدماتی و اداری مسعود و مریم رجوی را انجام میدادند میز را برداشتند و شیرینی پخش شد و گفتند که وسط را خالی کنید.
وقتی وسط خالی شد با اشاره شهرزاد صدر، یک آهنگ تند از یکی از خوانندهها پخش شد و در برابر چشمان حیرانم متوجه شدم که زنان ارشد شورای گروهک به وسط آمدند و در حال در آوردن لباسهایشان هستند.
مسعود هم می گفت لباسهای شرک و جاهلیت را در آورید و این حوض شما است که بایستی در آن شیرجه بزنید و اینجا یگانه شوید تا در تمام صحنههای رزم، کار و مسئولیت مثل کوه استوار باشید.
در این حین نفراتی که از دفتر مرکزی در آنجا حضور داشتند، لباسهای هرکدام از افراد را جمع کرده و همگی را در نایلونی قرار میدادند و درب آن را بسته و روی آن با ماژیک چیزی نوشته و می بردند و افراد مشغول رقصیدن میشدند و همینطور تعداد رو به زیاد شدن بود و مریم به همه میگفت که لباس شرک و ریا را بکنید و با مسعود نزدیک و یگانه شوید .
در این بین متوجه شدم که مریم و چند نفر دیگر از جمله گیتی گیوه چی و فائزه محبت کار به دقت بقیه را زیر نظر داشته و تعدادی از اعضای ارشد مشغول صحبت و متقاعد کردن نفراتی بودند که در آوردن لباس تعلل داشتند.
مریم با بي شرمي تمام می گفت این رقص رهائی شماست و این اعمال شنیع را تشویق می کرد و مدام اعلام میکرد ما باید صحنههای دیده بوسی و عشق بازی مسعود با زنان دیگر را نگاه کنیم.
در پایان جلسه که ۵ ساعت به طول انجامید و ساعت ۴صبح تمام شد همه یک بسته دیگر از مسعود هدیه گرفته و به مقرها بازگشتند اما به من گفتند كه بعد از تمام شدن مراسم به مقر نرفته بلكه مريم رجوي پليد با من كار دارد و بايد به دفتر او بروم.
بعد از مراجعه به دفتر، او با گفتن اين جمله: «امشب شب زفاف تو و شب معراج توست و قدرشناس قيمتي باش كه مسعود برايت داده تا همانند من و در سطح من و بيش ازمن، بعد از اين معراج با مسعود يكي شوي و بار مسئوليت به دوش بكشي و خودت را عاشقترين بداني يا اگر خوب نفهمي و ناسپاسي كني از دور خارج ميشوي و همچون جسدي ميشوي در تشكيلات و روي ميز ما خواهي ماند، بنابر اين سعي كن قيمتي كه برايت داده شده است را درك كني و در كار و مسووليت كوشا باشي» بعد مرا با لبخندي به سمت مجموعهاي كه اتاق خواب مسعود بود، راهنمايي كرد.
من در حالي كه شوكه شده بودم و سردرد عجيبي داشتم، باز فكر ميكردم كه اين آزمايش است اما آن شب تا صبح و شبهاي مشابه آن از نظر من رفتاري پليدي بود كه با اين برنامه رنگ و لعاب ايدئولوژيك به آن زده ميشد.
من عمق يك فرقه واپسگرا را ديدم كه اينگونه همه چيز افراد را در قيد و بند خود نگاه مي داشت، احساس ميكنم همانجا هر چه كه از گروهک در درونم بود تبديل به مشتي خاكستر شد، اما سعي كردم خودم را نگهدارم و شايد تصميم به فرار از همانجا در من قطعي شد.
با خود فكر ميكردم اين همه شبانه روز به دستور تشكيلاتي و نشستهاي موسوم به سرويس تشكيلاتي، توي سر برادرهاي تحت مسئولمان ميزنيم و خون آنها را در شيشه ميكنيم كه چرا نگاه چپ به كسي كردي و طلاق و فشار و به قول مسعود كه هميشه سفارش ميكرد و دستور ميداد كه سلاحت را بايستي دائما اين مردها بالاي سر خود احساس كنند.
اين سرکرده پليد ميگفت دلسوزي براي برادرهاي تحت مسئول يعني همخوابگي با آنها و اينها عين جملات مسعود است كه به ما درس شقاوت و سنگدلي ميداد، اما در جلسات بعدي حوض شورا، به محض اينكه آن را اعلام ميكردند با خود فكر و به ديگران نگاه ميكردم، اينبار نوبت كيست كه توسط مريم به صورت خصوصي به اتاق خواب مسعود دعوت شود و دعا ميكردم كه من نباشم و اين جلسات با شكل و صورتهاي متفاوت ولي يك محتواي جريان وار ادامه داشت و بعدها فهميدم استثماري در شكلي بسا پيچيدهتر و كاملتر از زن بود.
پس از آن، نشستهاي متوالي با مريم داشتيم كه بايد لحظه به لحظه درباره واكنشهاي درونيمان صحبت ميكرديم و مينوشتيم و مريم عبور هر كس را از حوض شوراي سرکردگي تاييد ميكرد و بعد از آن حتما ارتقاي درجه و مسووليت داشت.
هميشه قبل از اين جلسات و هر بار توسط گيتي گيوهچي توضيحات امنيتي داده ميشد كه اين موضوع بايد كاملا محرمانه بماند و با هيچ كس صحبتي نشود. البته همه مراسم رقص رهايي كاملا سري بود و حتي ۲ عضو شورا هم سطح هم حق نداشتند در اينگونه موارد با هم صحبت كنند.
بتول سلطاني ميگويد: غلتيدن مسعود رجوي در روابط جنسي و ارضاي شهواني، آن سوي سكه قدرت طلبي، كيش شخصيت و پليدي او بود
من با ۳ نفر از اعضاي شوراي رهبري به نامهاي «ش ـ ح»، «ز ـ ش» و «ب ـ ر» حول اين جلسات بخصوص بعد از سقوط ديکتاتور سابق عراق و مدتي كه اين جلسات تعطيل شده بود، حرف ميزديم و يكي از اينها كه سطح مسئوليت بالايي هم داشت، ميگفت كه خودش غير از موارد تكي، چند نفري با برخي نفرات هم ستادياش همخوابگي با مسعود داشته است.
من به او گفتم كه چرا مرا در چنين تركيبي صدا نكردهاند كه او گفت تو حتما كمتر با كسي اصطلاحا گيس و گيسكشي داشتي و وقتي اين كينهها و حسوديها بين ۲ زن يا چند زن شورا بالا ميگرفت، همگي آنها به اتاق خواب مسعود دعوت ميشدند و او با همگي شان ميخوابيد.
من هميشه به عبث و احمقانه فكر ميكردم كه همه اينها فقط براي امتحان و تست است. تست قرار گرفتن در آرمانهاي مسعود رجوي تا اينكه خودم با تمام وجود لمس كردم كه نه، يك پارامتر مهم ديگر هم وجود دارد و آن درغلتيدن مسعود رجوي در روابط جنسي و ارضاي شهواني، آن سوي سكه قدرتطلبي و كيش شخصيتاش است.
جدا از آن، زنان و دختران با شعارهای زیبای آن دوران گروهک تروريستي منافقين جذب آن شده بودند، بسیاری از زنان و دختران در اثر فریب و جبری ناخواسته مجبور بودند به خواستههای کثیف گروهک منافقين در آن زمان برای جذب نیرو تن در دهند، کشاندن همکلاسیها و دوستان محله به خانه تیمی و تجاوز اعضای گروهک و تصویربرداری و عکس برداری از صحنههای شرم آور، تهدید و در تنگنا قرار دادن دختران بی گناه یکی از راهکارهای اصلی برای جذب دختران بود که از نظر گروهک منافقین برای عملیاتهای مختلف میتوانست مفید باشند.
در اين بين سرکرده گروهک تروريستي منافقين، سرکرده زن بارگي در اين گروهک بود و غلتيدن مسعود رجوي در روابط جنسي و ارضاي شهواني، آن سوي سكه آدم کشي و جنايت عليه انسانهاي بيگناه، كيش شخصيت و پليدي او بود.
بتول سلطاني، عضو سابق شوراي سرکردگي گروهک تروريستي منافقين، بعد از جدايي از گروهک تروريستي منافقين، مدت يك سال در اردوگاه نيروهاي آمريكايي موسوم به TIPF پناهنده بود، وي بعد از برچيده شدن اين اردوگاه به بغداد نقل مكان كرد و در عراق به فعاليت براي حمايت از جداشدگان و خانواده اعضاي گروهک تروريستي منافقين پرداخت.
وي سپس به اروپا عزيمت كرد تا شايد بتواند ردي از فرزندانش كه توسط مسعود رجوي به گروگان گرفته شده بود به دست آورد.
سرکردگان گروهک تروريستي منافقين هويت كودكان او را تغيير داده و حاضر به دادن نشاني آنان به سلطاني نبودند تا وي را مجبور به بازگشت به پادگان مخوف اشرف در عراق يا حداقل سكوت در برابر آنچه كه درون گروهک تروريستي اتفاق ميافتد، كنند.
در اروپا، سلطاني نهايتا پرده از وقايع هولناكي درخصوص شخص مسعود رجوي در مناسبات فرقهاي برداشت.
قبل از او نسرين ابراهيمي به افشاي اين واقعيت پرداخت كه رحم زنان شوراي سرکردگي به دستور رجوي برداشته ميشد و اين كار را رسيدن به قله رهايي ميناميد.
بتول سلطاني متعاقبا ضمن تاييد اظهارات خانم ابراهيمي، وقايع تكاندهنده بيشتري را هم افشا كرد.
سرکردگان گروهک تروريستي عموما به دنبال قدرت، ثروت و شهوت هستند و افشاگريهاي وي در اروپا نشان داد كه مسعود رجوي سرآمد تمامي سرکردگان گروهکها در فساد اخلاقي است.
مسعود رجوی سرکرده گروهک تروریستی منافقین با صدها تن از زنان این گروهک تروریستی ازدواج دائم کرده است.
رجوی پس از جمع آوری زنان در یک سالن و ازدواج جمعی با آنان، در مقابل چشمان همگی آنان اقدام به ارتکاب اعمال شنیع با آنها کرد.
«رقص رهایی» !
در گروهک تروریستی منافقین، مسعود رجوی سرکرده گروهک تروريستي منافقين، اعتقادات و مناسک فرقهای را برای بهره برداری جنسی از زنان ایجاد کرده بود و تحت پوشش این اعمال به آنان تجاوز میکرد.
طبقه خاصي از زنان گروهک، که با انتخاب رجوی کنار هم قرار میگرفتند، به نام شورای سرکردگي شناخته میشدند.
رجوی با ایجاد این سازماندهی، کادرهای قدیمی این گروهک که به مثابه رقبای وی محسوب می شدند را پس میزد، ضمن آن که سایر زنان این گروهک تروریستی، نظیر بقیه اعضا از محرومیتها رنج میبرند و علاوه بر آن که از هر گونه زندگی خانوادگی و داشتن همسر منع شده بودند، گاهی به خاطر داشتن روابط جنسی و عاشقانه با هم قطارانشان محاکمه و زندانی ميشدند.
بتول سلطانی، از اعضای شورای سرکردگی منافقین، پس از فرار از این گروه درباره سوء استفاده رجوی از زنان این چنین میگوید:
" در زمستان ۱۳۷۶ در قرارگاه بدیع زادگان به من رده شورای سرکردگی ابلاغ و یک سلسله نشستها برای این گروه که تازه عضو شورا شده بودند شروع شد.
مهوش سپهری ما را برای نشست مریم رجوی صدا کرد و گفت که از کوران این مرحله عبور کردهایم. مشخصا یادم است گفتند که حمام رفته و کاملا تمیز باشید و تمامی لباسها و روسری بایستی نو و تمیز باشد.
به ما گفته شد حتی به کسانی که با یکدیگر ابلاغ رده شده بودیم، چیزی نگوئیم چون که شاید همگی از مرحله قبلی رد نشده و در این مراسم نباشند.
گفته شد که این جلسه رقص رهائی با حضور مسعود رجوی است، برای من این تأکید معنی خاصی داشت و استرس عجیبی وجودم را فراگرفته بود، داشتم دیوانه میشدم، بسیار کنجکاو بودم، بالاخره ساعت موعود فرا رسید و من خودم را به همراه تعداد زیادی از زنان شورا در محل جلسه در قرارگاه بدیع یافتم.
از طرف دفتر مرکزی گروهک تروریستی منافقین، قسمتی که کارهای اداری و خدماتی مسعود و مریم رجوی را انجام میدادند، کسی آمد و به هر نفر یک بسته داد که در آن حوله و وسایل حمام و آرایش بود و گفت هر کس که خود را تمیز نکرده است الان میتواند از فرصت استفاده کند و همینجا حمام برود چون باید از هر نظر پاک و تمیز باشید.
دائما فکر می کردم که یعنی چه، چرا اینقدر اصرار میشود.
دائما با خودم کلنجار می رفتم که این یک تست است و آزمایشی دیگر، بعد از آماده شدن کلیه افراد صدایمان کردند و به سالنی موسوم به سالنX وارد شدیم.
این سالن بسیار مرتب و تمیز و تزئین شده بود و کف آن ملحفههای سفید بر روی فرشها پهن کرده بودند، همه سالن به رنگ سفید و دو مبل به همین رنگ در وسط قرار داده بودند.
جلوی این دو مبل یک میز که در آن آئینه و شمع هائی که روشن بود به همراه یک جعبه که بعدا متوجه شدم گردنبندهای طلا در آن است و یک کیک بزرگ چند طبقه قرار داشت.
بعد با یک هیاهوئی مریم، عنصري که با وقاحت تمام به پيشنهاد همسرش به همسري رجوي در آمد و مسعود با لباس راحتی یعنی لباسهای نرم و پیژامه و آستین کوتاه و بدون جوراب وارد شدند.
مریم اين زن پليد خوي موهایش را آرایش کرده و بدون روسری بود، مسعود روی مبل نشست و مریم مثل همیشه روی مبل کنار مسعود ننشست و رفت بالای سر مسعود ایستاد و مبل کنار مسعود خالی بود.
یکی از خانم ها از مریم رجوی سوال کرد که چرا کنار مسعود رجوی نمینشیند، مریم با لبخندی گفت که این برای شماها و دیگر زنهای مسعود است.
من کمی از کلمه زنهای مسعود جا خوردم، بعد متوجه شدم که یکسری از افراد مثل مریم روسریشان را برداشته اند.
در آن موقع فکر نمی کردم که هدف مسعود رجوی از این روشهای فرقه گرایانه، انگیزه های جنسی است ولی هاله ای از ابهام، ترس، خجالت و پرسش در درونم وجود داشت، در آن لحظات قلبم به شدت مي تپید و نمی دانستم چه برنامه ای در کار است.
با خود می اندیشیدم که می خواهند ببینند ما که به مسعود به عنوان سرکرده عقیدتیمان امضا داده ایم آیا حاضریم او را به عنوان همسر بپذیریم و این یک آزمایش است و جنبه عملی ندارد.
کم کم جمعیت آرام گرفت و مسعود گفت مریم اینها چی می خواهند؟ من را برای چه آوردی اینجا؟ مریم رجوی گفت که مراسم عقد این زنان با شماست.
سپس مریم گفت یکی یکی بیائید روی این مبل بنشینید و بله بگوئید وبعد از گفتن بله، از داخل جعبه یک گردنبند طلا به گردن هر زنی میانداخت و دیده بوسی انجام میشد.
سپس چند نفر از همان مرکزی که کارهای خدماتی و اداری مسعود و مریم رجوی را انجام میدادند میز را برداشتند و شیرینی پخش شد و گفتند که وسط را خالی کنید.
وقتی وسط خالی شد با اشاره شهرزاد صدر، یک آهنگ تند از یکی از خوانندهها پخش شد و در برابر چشمان حیرانم متوجه شدم که زنان ارشد شورای گروهک به وسط آمدند و در حال در آوردن لباسهایشان هستند.
مسعود هم می گفت لباسهای شرک و جاهلیت را در آورید و این حوض شما است که بایستی در آن شیرجه بزنید و اینجا یگانه شوید تا در تمام صحنههای رزم، کار و مسئولیت مثل کوه استوار باشید.
در این حین نفراتی که از دفتر مرکزی در آنجا حضور داشتند، لباسهای هرکدام از افراد را جمع کرده و همگی را در نایلونی قرار میدادند و درب آن را بسته و روی آن با ماژیک چیزی نوشته و می بردند و افراد مشغول رقصیدن میشدند و همینطور تعداد رو به زیاد شدن بود و مریم به همه میگفت که لباس شرک و ریا را بکنید و با مسعود نزدیک و یگانه شوید .
در این بین متوجه شدم که مریم و چند نفر دیگر از جمله گیتی گیوه چی و فائزه محبت کار به دقت بقیه را زیر نظر داشته و تعدادی از اعضای ارشد مشغول صحبت و متقاعد کردن نفراتی بودند که در آوردن لباس تعلل داشتند.
مریم با بي شرمي تمام می گفت این رقص رهائی شماست و این اعمال شنیع را تشویق می کرد و مدام اعلام میکرد ما باید صحنههای دیده بوسی و عشق بازی مسعود با زنان دیگر را نگاه کنیم.
در پایان جلسه که ۵ ساعت به طول انجامید و ساعت ۴صبح تمام شد همه یک بسته دیگر از مسعود هدیه گرفته و به مقرها بازگشتند اما به من گفتند كه بعد از تمام شدن مراسم به مقر نرفته بلكه مريم رجوي پليد با من كار دارد و بايد به دفتر او بروم.
بعد از مراجعه به دفتر، او با گفتن اين جمله: «امشب شب زفاف تو و شب معراج توست و قدرشناس قيمتي باش كه مسعود برايت داده تا همانند من و در سطح من و بيش ازمن، بعد از اين معراج با مسعود يكي شوي و بار مسئوليت به دوش بكشي و خودت را عاشقترين بداني يا اگر خوب نفهمي و ناسپاسي كني از دور خارج ميشوي و همچون جسدي ميشوي در تشكيلات و روي ميز ما خواهي ماند، بنابر اين سعي كن قيمتي كه برايت داده شده است را درك كني و در كار و مسووليت كوشا باشي» بعد مرا با لبخندي به سمت مجموعهاي كه اتاق خواب مسعود بود، راهنمايي كرد.
من در حالي كه شوكه شده بودم و سردرد عجيبي داشتم، باز فكر ميكردم كه اين آزمايش است اما آن شب تا صبح و شبهاي مشابه آن از نظر من رفتاري پليدي بود كه با اين برنامه رنگ و لعاب ايدئولوژيك به آن زده ميشد.
من عمق يك فرقه واپسگرا را ديدم كه اينگونه همه چيز افراد را در قيد و بند خود نگاه مي داشت، احساس ميكنم همانجا هر چه كه از گروهک در درونم بود تبديل به مشتي خاكستر شد، اما سعي كردم خودم را نگهدارم و شايد تصميم به فرار از همانجا در من قطعي شد.
با خود فكر ميكردم اين همه شبانه روز به دستور تشكيلاتي و نشستهاي موسوم به سرويس تشكيلاتي، توي سر برادرهاي تحت مسئولمان ميزنيم و خون آنها را در شيشه ميكنيم كه چرا نگاه چپ به كسي كردي و طلاق و فشار و به قول مسعود كه هميشه سفارش ميكرد و دستور ميداد كه سلاحت را بايستي دائما اين مردها بالاي سر خود احساس كنند.
اين سرکرده پليد ميگفت دلسوزي براي برادرهاي تحت مسئول يعني همخوابگي با آنها و اينها عين جملات مسعود است كه به ما درس شقاوت و سنگدلي ميداد، اما در جلسات بعدي حوض شورا، به محض اينكه آن را اعلام ميكردند با خود فكر و به ديگران نگاه ميكردم، اينبار نوبت كيست كه توسط مريم به صورت خصوصي به اتاق خواب مسعود دعوت شود و دعا ميكردم كه من نباشم و اين جلسات با شكل و صورتهاي متفاوت ولي يك محتواي جريان وار ادامه داشت و بعدها فهميدم استثماري در شكلي بسا پيچيدهتر و كاملتر از زن بود.
پس از آن، نشستهاي متوالي با مريم داشتيم كه بايد لحظه به لحظه درباره واكنشهاي درونيمان صحبت ميكرديم و مينوشتيم و مريم عبور هر كس را از حوض شوراي سرکردگي تاييد ميكرد و بعد از آن حتما ارتقاي درجه و مسووليت داشت.
هميشه قبل از اين جلسات و هر بار توسط گيتي گيوهچي توضيحات امنيتي داده ميشد كه اين موضوع بايد كاملا محرمانه بماند و با هيچ كس صحبتي نشود. البته همه مراسم رقص رهايي كاملا سري بود و حتي ۲ عضو شورا هم سطح هم حق نداشتند در اينگونه موارد با هم صحبت كنند.
بتول سلطاني ميگويد: غلتيدن مسعود رجوي در روابط جنسي و ارضاي شهواني، آن سوي سكه قدرت طلبي، كيش شخصيت و پليدي او بود
من با ۳ نفر از اعضاي شوراي رهبري به نامهاي «ش ـ ح»، «ز ـ ش» و «ب ـ ر» حول اين جلسات بخصوص بعد از سقوط ديکتاتور سابق عراق و مدتي كه اين جلسات تعطيل شده بود، حرف ميزديم و يكي از اينها كه سطح مسئوليت بالايي هم داشت، ميگفت كه خودش غير از موارد تكي، چند نفري با برخي نفرات هم ستادياش همخوابگي با مسعود داشته است.
من به او گفتم كه چرا مرا در چنين تركيبي صدا نكردهاند كه او گفت تو حتما كمتر با كسي اصطلاحا گيس و گيسكشي داشتي و وقتي اين كينهها و حسوديها بين ۲ زن يا چند زن شورا بالا ميگرفت، همگي آنها به اتاق خواب مسعود دعوت ميشدند و او با همگي شان ميخوابيد.
من هميشه به عبث و احمقانه فكر ميكردم كه همه اينها فقط براي امتحان و تست است. تست قرار گرفتن در آرمانهاي مسعود رجوي تا اينكه خودم با تمام وجود لمس كردم كه نه، يك پارامتر مهم ديگر هم وجود دارد و آن درغلتيدن مسعود رجوي در روابط جنسي و ارضاي شهواني، آن سوي سكه قدرتطلبي و كيش شخصيتاش است.
هر بلایی سرشان بیاد حقشونه
هرروز که میگذره بیشتر به عمق ضلالت وگمراهی این منافقین میشه پی برد.