«جریده صراط» - این روزها جناح دگراندیش در نهایت آرامش و سکوت خبری، اهداف مدنظر خویش را برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم دنبال می کند.
جلسات مخفیانه و نشست های پنهانی اصلاح طلبان حاکی از برنامه ریزی گسترده این طیف جهت مشارکت در فعالیت های سیاسی آتی است.
در این بین اما احزاب و سازمان های منحله، نیمه فعال و فعال جناح تجدیدنظر طلب نیز دستی بر آتش تحولات این طیف دارند و هر از چند گاهی با اجرای میتینگ هایی چون "طرح مناسک"، خبرساز می شوند.
در این میان اما تنها سازمانی از جناح اصلاحات که به شکلی جسته و گریخته و در بایکوت محض، فعالیت های دامنه دار خویش را در جریان دارد؛ سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی ایران است!
این سازمان هم اکنون پس از بازداشت بزرگانش و همچنین انحلال از سوی قوه قضائیه، در احتضار بسر می برد؛ اما کارگزاران و اعضای آن هنوز هم آن جمع سابق را سر پا نگه داشتند و در قالبی دیگر به فعالیت می پردازند.
به همین بهانه مروری بر کارنامه و سوابق سازمان منحله مجاهدین انقلاب و ایضاً دستاندرکارانش چندان خالی از لطف نیست؛
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از بدو شکل گیری رسمی در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز مسیر پر فراز و نشیبی را طی کرده و بارها دستخوش تحولات اساسی شده است.
از جمله بنیانگذاران این تشکیلات شخص "بهزاد نبوی" است. وی که پیشتر در کادرهای آموزشی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) اشتغال داشت؛ پس از تغییر ایدئولوژی این سازمان به مارکسیسم در سال 54، از این سازمان جدا شد و بنیان گروه "امت واحده" را بنا نهاد. بعدها این گروه بهمراه 6 تشکل دیگر، شالوده اصلی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند.
از جمله اهداف تشکیل این سازمان در ابتدای امر، حفظ و حراست از دستآوردهای انقلاب اسلامی بود.
تفکرات و گرایش های متفاوت و گوناگونی در این سازمان گرد هم آمده بودند. به همین جهت بود که در همان بدو تشکیل سازمان، برخی اختلافات ظهور و بروز نمود.
از همین رو اعضای سازمان برای حل اختلافات خویش، به صورت مستمر و مداوم به حضرت امام(ره) رجوع می کردند و حضرت روح الله را برای رفع اختلاف نظرهای موجود واسطه قرار می دادند.
پس از مدتی به دلیل مشغله حضرت امام(ره) و نیز درخواست اعضای سازمان مبنی بر معرفی نماینده از جانب ایشان، بنیانگذار کبیر انقلاب، حضرت آیت الله راستی کاشانی را بعنوان نماینده خود در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تعیین نمودند.
پس از حضور آیت الله راستی کاشانی در سازمان، افرادی در مجموعه که این انتخاب از سوی حضرت امام(ره) را همسو با اغراض خود نمی دید آن را برنتافته و زمزمه مخالفت ساز کردند.
در رأس مخالفین آیت الله راستی کاشانی افراد موسوم به جناح چپ سازمان قرار داشتند که از جمله آنها می توان به بهزاد نبوی، محمد سلامتی، سعید حجاریان، هاشم آغاجری، مصطفی تاجزاده و محسن آرمین اشاره داشت.
جناح راست سازمان نیز شامل چهره هایی چون احمد توکلی، محسن رضایی، حسین فدایی، عبدالحسین روح الامینی و... بود که با نظرات نامبردگان در جناح چپ همگرایی نداشتند.
اختلافات بدان جا رسید که اعضای چپ سازمان با استعفای دسته جمعی از شاکله سازمان در اواسط دهه 60 هرکدام جذب گروه ها، سازمان ها و وزارتخانه های دیگر شدند. در این بین بود که آیت الله راستی کاشانی نیز در سال 65 با تقدیم استعفانامه خود به حضرت امام(ره)، از منصب نمایندگی ولی فقیه در سازمان کناره گیری کردند و بدین صورت بود که عملاً سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از هم پاشیده شد.
اما این پایان کار سازمان نبود و بار دیگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اخذ مجوز از وزارت کشور در سال 70 رسماً فعالیت خود را آغاز کرد. اما این بار با حاکمیت یکدست جناح چپ، افزودن پسوند "ایران" و حذف آرم جهادی و استراتژی جدید!
مسئول کمیته سیاسی و ایضاً عضو شورای مرکزی سازمان نیز کسی نبود بجز بهزاد نبوی.
وی در تیرماه 1321 در تهران مولود یافت. خانواده ای اصالتاً سبزواری دارد. به گفته خودش، پدرش فردی غرب زده و منورالفکر مآب بود و بدلیل گرایشات روشنفکری نماز نمی خواند!
پدر نبوی در دوره پهلوی توانسته بود به یمن ارائه رساله «از انقلاب مشروطه تا انقلاب سفید» به رده دانشیاری دانشگاه تربیت معلم ارتقا یابد! وی پس از انقلاب اسلامی و در جریان انقلاب فرهنگی سال 59 جزو مطرودین به حساب آمد. این امر موجب آن شد که پدرش نسبت به انقلاب بدبین تر شود و هجرت به فرانسه را بر قرار در ایران ترجیح دهد. به قول بنی صدر مخلوع، پدر بهزاد نبوی جزو شش نفری بود که در اثر برخورد غلط جمهوری اسلامی فرار کرده اند!
مادر بهزاد نبوی نیز رئیس انستیتو عالی پرستاری فیروزگر بود. در هنگام تولد بهزاد بین پدر و مادر وی اختلافاتی بوجود می آید که این امر موجب متارکه عاطفی آن دو می شود. همین امر سبب می شود که بهزاد بیشتر عمرش را در کنار پدر بزرگ و مادر بزرگش سپری کند.
در همین زمان ها بود که بهزاد نبوی نوباوه، بواسطه ابراهیم یزدی، شوهر دختر دایی اش، به عرصه سیاست علاقه نشان می دهد. همین امر سبب می شود که بعدها در جلسات مخفی انجمن های اسلامی در گلشهر کرج حضور فعالی داشته باشد.
بهزاد نبوی سپس در سال 43 بهمراه محمد حنیف نژاد (از سران سازمان مجاهدین خلق) زمینه تشکیل «جبهه ملی سوم» که در واقع انشعابی از جبهه ملی بود را فراهم آوردند. این جبهه با آنکه مورد حمایت دکتر محمد مصدق قرار گرفت، دیری نپایید که متلاشی شد.
نبوی در سال 49 با مصطفی شعاعیان(از بنیانگذاران جبهه دموکراتیک خلق ایران) آشنا می شود. شعاعیان کسی است که در کتاب شوروی و نهضت جنگل می نویسد: «اگر این مملکت اصلاح بشود باید روحانیت را از بیخ و بن بکنند.»!
رفاقت و صمیمیت بهزاد نبوی و مصطفی شعاعیان تا بدان حد پیش رفت که نبوی پیشنهاد می کرد تا شعاعیان زعامت جبهه ملی را در مقطع زمانی سال 49 عهده دار شود!
بهزاد در همین اثنا وارد سازمان مجاهدین خلق(منافقین) می شود و در سال 51 به جرم همکاری با سازمان مجاهدین خلق از سوی رژیم پهلوی به 10 سال حبس محکوم می شود. در زندان با موسی خیابانی، از عناصر اصلی سازمان مجاهدین خلق آشنایی پیدا می کند و فعالیت هایش را در زندان پی می گیرد.
پس از تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیسم در سال 54، از آن جدا می شود و فعالیت های خویش را در قالب گروه های اسلامی شدت می بخشد و با زمزمه های شکل گیری انقلاب اسلامی از زندان آزاد می شود و در سال 57 پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی را به نظاره می نشیند.
فعالیت های بهزاد نبوی در دوران پس از پیروزی انقلاب نیز استمرار داشت. وی از ابتدای انقلاب تا پاییز 58 در شورای مرکزی و کمیته انقلاب اسلامی حضور داشت و نیز مسئول گزینش کمیته مزبور بود. پس از تشکیل دولت شهید رجایی از او برای همکاری در کابینه دعوت می شود و که این امر موجب فعالیت نبوی در سمت مشاور امور اجرایی در دولت دوم می شود.
نبوی از اولین کسانی بود که سیاست سهمیه بندی کالاها و توزیع آن در سطح کشور را پیگیری کرد که منجر به برقراری سیستم کوپنی کالا به منظور مقابله با شرایط بحرانی در کشور شد. شاید بتوان ریشه اینگونه تفکرات اقتصادی چپ گرایانه در نبوی را در دوران حضور وی در سازمان مجاهدین خلق(منافقین) جستجو نمود!
وی همچنین در دولت میر حسین موسوی نیز نقش فعالی دارد. در خرداد ماه 61 بهزاد نبوی عهده دار وزارت صنایع سنگین می گردد و شخص "محسن سازگارا" معلوم الحال را بعنوان قائم مقام خود برمی گزیند! فعالیت ها و مسئولیت های متعدد نبوی مانع از حضور وی در جلسات هماهنگی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، نمی شود.
اواخر دهه 60 همزمان می شود با حضور بهزاد نبوی در مرکز نام آشنای مطالعات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری. وی همزمان با اشتغال در مرکز مطالعات، بعنوان مشاور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سید محمد خاتمی نیز فعالیت می کند.
در همین اثنا سازمان جدیدالتأسیس مجاهدین انقلاب اسلامی ایران نیز وارد کارزار سیاسی کشور می شود و با انتشار هفته نامه سیاسی – اجتماعی "عصر ما"، زمینه را برای فتح سنگر به سنگر انقلابیون سابق و دگراندیشان فعلی فراهم می آورد!
برخی از همقطاران مجاهدینی ها در ماهنامه "کیان" نیز به کمک "عصر ما" می آیند و نشریه حزبی مجاهدین انقلاب را ساپورت فکری و عقیدتی می کنند!
بدین سان است که گروه مستعفی سازمان مجاهدین انقلاب با حلقه کیان گره می خورند و فصل جدید فعالیت های فرهنگی خویش را آغاز می نمایند!
زمان می گذرد و تیر دگراندیشان به هدف می خورد و نام سید محمد خاتمی بعنوان پنجمین رئیس جمهور ایران از صندوق های رأی بیرون می آید.
پس از این پیروزی نیز سید خندان اصلاحات رسم رفاقت را بجای می آورد و دوستان خود در سازمان مجاهدین انقلاب را فراموش نمی کند؛ چراکه برای هر کدام از آنها پستی شایسته و درخور شأن ایشان، درنظر گرفته است!
سمت های در نظر گرفته شده برای اعضای مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در دولت اصلاحات شاید علی الظاهر آنچنان دندان گیر نباشند؛ اما در باطن مسئولیت اصلی و پشتیبانی امور زیر بنایی برعهده ایشان بوده است. از این رو می توان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را بعنوان "دولت در سایه" سید خندان اصلاح طلبان، تلقی نمود!
بعنوان مثال سید محمد سلامتی، دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب و مدیر مسئول نشریه "عصرما" در دولت خاتمی پست معاونت وزارت تعاون را بر عهده گرفت.
مصطفی تاجزاده، از اعضای برجسته سازمان و داماد علی اکبر محتشمی پور نیز پس از ریاست جمهوری خاتمی بعنوان معاونت سیاسی وزارت کشور در زمان تصدی عبدالله نوری برگزیده شد.
سعید حجاریان نیز که نقش عمده ای در فعالیت های سازمان مجاهدین بر عهده داشت، بعنوان مشاور سیاسی سید محمد خاتمی در دولت اصلاحات مشغول بکار شد.
اما ردپای اعضای سازمان مجاهدین را در دیگر بخش ها نیز می توان یافت!
پس از دولت هفتم، اکثریت مجلس ششم در اختیار جناح اصلاح طلب قرار گرفت و نائب رئیس این دوره از مجلس نیز کسی نبود مگر جناب بهزاد نبوی!
محسن آرمین هم بعدها توانست در دومین انتخابات هیئت رئیسه مجلس ششم، جای پای جای هم سازمانی گرمابه و گلستانش بگذارد و نیابت ریاست مجلس را بر عهده بگیرد!
شورای شهر تهران نیز از نفوذ این جناح و ایضاً مجاهدینی ها در امان نبود.
سعید حجاریان، از اعضای سازمان و از تئوریسین های نشریه "عصرما"؛ توانست به شورای شهر تهران راه پیدا کند.
مرتضی الویری نیز توانست به مدد و یاری همفکرانش در شورای شهر، مدتی به سمت شهردار کلانشهر تهران نائل آید!
8 سال پر از ابهام دوران اصلاحات با حضور موثر مجاهدینی ها می گذرد و موسم انتخابات نهم ریاست جمهوری فرا می رسد.
در این بین باز هم اختلافات درون سازمانی خودنمایی می کند چراکه عده ای کثیری در سازمان از کاندیداتوری مصطفی معین حمایت می کنند و معدودی دیگر من الجمله بهزاد نبوی، شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی را برای ریاست جمهوری ایده آل می پندارند. سرانجام با تکیه بر رأی اکثریت اعضا، سازمان مجاهدین به جمع حامیان مصطفی معین می پیوندد. اما این حمایت به فرجام مطلوب منتهی نشده و پس از دو دوره رأی گیری محمود احمدی نژاد راهی عمارت پاستور می شود.
اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران اما از این شکست ناامید نشدند و اسب خویش را برای پیروزی در دوره دهم ریاست جمهوری زین کردند. از همین رو بود که با اعلام کاندیداتوری شخص میر حسین موسوی، تمام تمرکز جناح دگراندیش، بالاخص مجاهدینی ها بر روی موفقیت وی متمرکز شد.
اما گویی این بار نیز بخت یار جناج تجدید نظر نبود و دست تقدیر و رأی ملت، احمدی نژاد را بعنوان فاتح انتخابات برگزید.
نتیجه انتخابات دهم برای اعضای برجسته سازمان مجاهدین و سایر اعوان و انصار سبزپوش اصلاح طلبان قابل پذیرش و هضم نبود و این امر موجب آن شد که دگراندیشان به بهانه کذایی "تقلب" به کف خیابان ها بریزند و آشوب بپا کنند!
همین ماجراجویی ها و دست داشتن در ساماندهی تجمعات از سوی اعضای سازمان مجاهدین انقلاب، موجب اضافه شده پیشوند "منحله" به نام عریض و طویل سازمان و نیز بازداشت و دستگیری اعضای ذی نفوذ آن، من الجمله افرادی هم چون بهزاد نبوی و مصطفی تاجزاده شد.
هم اینک نیز اعضای پیشین سازمان مجاهدین و همقطاران بهزاد نبوی در فکر تمهیدات و تدارکات برای انتخابات پیش رویند تا مگر از این طریق بتوانند آرمان های دگراندیشانه خویش را تحقق بخشند و اصلاح گری و تجدیدنظر طلبی را به منصه ظهور برسانند!
جلسات مخفیانه و نشست های پنهانی اصلاح طلبان حاکی از برنامه ریزی گسترده این طیف جهت مشارکت در فعالیت های سیاسی آتی است.
در این بین اما احزاب و سازمان های منحله، نیمه فعال و فعال جناح تجدیدنظر طلب نیز دستی بر آتش تحولات این طیف دارند و هر از چند گاهی با اجرای میتینگ هایی چون "طرح مناسک"، خبرساز می شوند.
در این میان اما تنها سازمانی از جناح اصلاحات که به شکلی جسته و گریخته و در بایکوت محض، فعالیت های دامنه دار خویش را در جریان دارد؛ سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی ایران است!
این سازمان هم اکنون پس از بازداشت بزرگانش و همچنین انحلال از سوی قوه قضائیه، در احتضار بسر می برد؛ اما کارگزاران و اعضای آن هنوز هم آن جمع سابق را سر پا نگه داشتند و در قالبی دیگر به فعالیت می پردازند.
به همین بهانه مروری بر کارنامه و سوابق سازمان منحله مجاهدین انقلاب و ایضاً دستاندرکارانش چندان خالی از لطف نیست؛
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از بدو شکل گیری رسمی در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز مسیر پر فراز و نشیبی را طی کرده و بارها دستخوش تحولات اساسی شده است.
از جمله بنیانگذاران این تشکیلات شخص "بهزاد نبوی" است. وی که پیشتر در کادرهای آموزشی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) اشتغال داشت؛ پس از تغییر ایدئولوژی این سازمان به مارکسیسم در سال 54، از این سازمان جدا شد و بنیان گروه "امت واحده" را بنا نهاد. بعدها این گروه بهمراه 6 تشکل دیگر، شالوده اصلی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند.
از جمله اهداف تشکیل این سازمان در ابتدای امر، حفظ و حراست از دستآوردهای انقلاب اسلامی بود.
تفکرات و گرایش های متفاوت و گوناگونی در این سازمان گرد هم آمده بودند. به همین جهت بود که در همان بدو تشکیل سازمان، برخی اختلافات ظهور و بروز نمود.
از همین رو اعضای سازمان برای حل اختلافات خویش، به صورت مستمر و مداوم به حضرت امام(ره) رجوع می کردند و حضرت روح الله را برای رفع اختلاف نظرهای موجود واسطه قرار می دادند.
پس از مدتی به دلیل مشغله حضرت امام(ره) و نیز درخواست اعضای سازمان مبنی بر معرفی نماینده از جانب ایشان، بنیانگذار کبیر انقلاب، حضرت آیت الله راستی کاشانی را بعنوان نماینده خود در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تعیین نمودند.
پس از حضور آیت الله راستی کاشانی در سازمان، افرادی در مجموعه که این انتخاب از سوی حضرت امام(ره) را همسو با اغراض خود نمی دید آن را برنتافته و زمزمه مخالفت ساز کردند.
در رأس مخالفین آیت الله راستی کاشانی افراد موسوم به جناح چپ سازمان قرار داشتند که از جمله آنها می توان به بهزاد نبوی، محمد سلامتی، سعید حجاریان، هاشم آغاجری، مصطفی تاجزاده و محسن آرمین اشاره داشت.
جناح راست سازمان نیز شامل چهره هایی چون احمد توکلی، محسن رضایی، حسین فدایی، عبدالحسین روح الامینی و... بود که با نظرات نامبردگان در جناح چپ همگرایی نداشتند.
اختلافات بدان جا رسید که اعضای چپ سازمان با استعفای دسته جمعی از شاکله سازمان در اواسط دهه 60 هرکدام جذب گروه ها، سازمان ها و وزارتخانه های دیگر شدند. در این بین بود که آیت الله راستی کاشانی نیز در سال 65 با تقدیم استعفانامه خود به حضرت امام(ره)، از منصب نمایندگی ولی فقیه در سازمان کناره گیری کردند و بدین صورت بود که عملاً سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از هم پاشیده شد.
اما این پایان کار سازمان نبود و بار دیگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اخذ مجوز از وزارت کشور در سال 70 رسماً فعالیت خود را آغاز کرد. اما این بار با حاکمیت یکدست جناح چپ، افزودن پسوند "ایران" و حذف آرم جهادی و استراتژی جدید!
مسئول کمیته سیاسی و ایضاً عضو شورای مرکزی سازمان نیز کسی نبود بجز بهزاد نبوی.
وی در تیرماه 1321 در تهران مولود یافت. خانواده ای اصالتاً سبزواری دارد. به گفته خودش، پدرش فردی غرب زده و منورالفکر مآب بود و بدلیل گرایشات روشنفکری نماز نمی خواند!
پدر نبوی در دوره پهلوی توانسته بود به یمن ارائه رساله «از انقلاب مشروطه تا انقلاب سفید» به رده دانشیاری دانشگاه تربیت معلم ارتقا یابد! وی پس از انقلاب اسلامی و در جریان انقلاب فرهنگی سال 59 جزو مطرودین به حساب آمد. این امر موجب آن شد که پدرش نسبت به انقلاب بدبین تر شود و هجرت به فرانسه را بر قرار در ایران ترجیح دهد. به قول بنی صدر مخلوع، پدر بهزاد نبوی جزو شش نفری بود که در اثر برخورد غلط جمهوری اسلامی فرار کرده اند!
مادر بهزاد نبوی نیز رئیس انستیتو عالی پرستاری فیروزگر بود. در هنگام تولد بهزاد بین پدر و مادر وی اختلافاتی بوجود می آید که این امر موجب متارکه عاطفی آن دو می شود. همین امر سبب می شود که بهزاد بیشتر عمرش را در کنار پدر بزرگ و مادر بزرگش سپری کند.
در همین زمان ها بود که بهزاد نبوی نوباوه، بواسطه ابراهیم یزدی، شوهر دختر دایی اش، به عرصه سیاست علاقه نشان می دهد. همین امر سبب می شود که بعدها در جلسات مخفی انجمن های اسلامی در گلشهر کرج حضور فعالی داشته باشد.
بهزاد نبوی سپس در سال 43 بهمراه محمد حنیف نژاد (از سران سازمان مجاهدین خلق) زمینه تشکیل «جبهه ملی سوم» که در واقع انشعابی از جبهه ملی بود را فراهم آوردند. این جبهه با آنکه مورد حمایت دکتر محمد مصدق قرار گرفت، دیری نپایید که متلاشی شد.
نبوی در سال 49 با مصطفی شعاعیان(از بنیانگذاران جبهه دموکراتیک خلق ایران) آشنا می شود. شعاعیان کسی است که در کتاب شوروی و نهضت جنگل می نویسد: «اگر این مملکت اصلاح بشود باید روحانیت را از بیخ و بن بکنند.»!
رفاقت و صمیمیت بهزاد نبوی و مصطفی شعاعیان تا بدان حد پیش رفت که نبوی پیشنهاد می کرد تا شعاعیان زعامت جبهه ملی را در مقطع زمانی سال 49 عهده دار شود!
بهزاد در همین اثنا وارد سازمان مجاهدین خلق(منافقین) می شود و در سال 51 به جرم همکاری با سازمان مجاهدین خلق از سوی رژیم پهلوی به 10 سال حبس محکوم می شود. در زندان با موسی خیابانی، از عناصر اصلی سازمان مجاهدین خلق آشنایی پیدا می کند و فعالیت هایش را در زندان پی می گیرد.
پس از تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیسم در سال 54، از آن جدا می شود و فعالیت های خویش را در قالب گروه های اسلامی شدت می بخشد و با زمزمه های شکل گیری انقلاب اسلامی از زندان آزاد می شود و در سال 57 پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی را به نظاره می نشیند.
فعالیت های بهزاد نبوی در دوران پس از پیروزی انقلاب نیز استمرار داشت. وی از ابتدای انقلاب تا پاییز 58 در شورای مرکزی و کمیته انقلاب اسلامی حضور داشت و نیز مسئول گزینش کمیته مزبور بود. پس از تشکیل دولت شهید رجایی از او برای همکاری در کابینه دعوت می شود و که این امر موجب فعالیت نبوی در سمت مشاور امور اجرایی در دولت دوم می شود.
نبوی از اولین کسانی بود که سیاست سهمیه بندی کالاها و توزیع آن در سطح کشور را پیگیری کرد که منجر به برقراری سیستم کوپنی کالا به منظور مقابله با شرایط بحرانی در کشور شد. شاید بتوان ریشه اینگونه تفکرات اقتصادی چپ گرایانه در نبوی را در دوران حضور وی در سازمان مجاهدین خلق(منافقین) جستجو نمود!
وی همچنین در دولت میر حسین موسوی نیز نقش فعالی دارد. در خرداد ماه 61 بهزاد نبوی عهده دار وزارت صنایع سنگین می گردد و شخص "محسن سازگارا" معلوم الحال را بعنوان قائم مقام خود برمی گزیند! فعالیت ها و مسئولیت های متعدد نبوی مانع از حضور وی در جلسات هماهنگی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، نمی شود.
اواخر دهه 60 همزمان می شود با حضور بهزاد نبوی در مرکز نام آشنای مطالعات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری. وی همزمان با اشتغال در مرکز مطالعات، بعنوان مشاور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سید محمد خاتمی نیز فعالیت می کند.
در همین اثنا سازمان جدیدالتأسیس مجاهدین انقلاب اسلامی ایران نیز وارد کارزار سیاسی کشور می شود و با انتشار هفته نامه سیاسی – اجتماعی "عصر ما"، زمینه را برای فتح سنگر به سنگر انقلابیون سابق و دگراندیشان فعلی فراهم می آورد!
برخی از همقطاران مجاهدینی ها در ماهنامه "کیان" نیز به کمک "عصر ما" می آیند و نشریه حزبی مجاهدین انقلاب را ساپورت فکری و عقیدتی می کنند!
بدین سان است که گروه مستعفی سازمان مجاهدین انقلاب با حلقه کیان گره می خورند و فصل جدید فعالیت های فرهنگی خویش را آغاز می نمایند!
زمان می گذرد و تیر دگراندیشان به هدف می خورد و نام سید محمد خاتمی بعنوان پنجمین رئیس جمهور ایران از صندوق های رأی بیرون می آید.
پس از این پیروزی نیز سید خندان اصلاحات رسم رفاقت را بجای می آورد و دوستان خود در سازمان مجاهدین انقلاب را فراموش نمی کند؛ چراکه برای هر کدام از آنها پستی شایسته و درخور شأن ایشان، درنظر گرفته است!
سمت های در نظر گرفته شده برای اعضای مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در دولت اصلاحات شاید علی الظاهر آنچنان دندان گیر نباشند؛ اما در باطن مسئولیت اصلی و پشتیبانی امور زیر بنایی برعهده ایشان بوده است. از این رو می توان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را بعنوان "دولت در سایه" سید خندان اصلاح طلبان، تلقی نمود!
بعنوان مثال سید محمد سلامتی، دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب و مدیر مسئول نشریه "عصرما" در دولت خاتمی پست معاونت وزارت تعاون را بر عهده گرفت.
مصطفی تاجزاده، از اعضای برجسته سازمان و داماد علی اکبر محتشمی پور نیز پس از ریاست جمهوری خاتمی بعنوان معاونت سیاسی وزارت کشور در زمان تصدی عبدالله نوری برگزیده شد.
سعید حجاریان نیز که نقش عمده ای در فعالیت های سازمان مجاهدین بر عهده داشت، بعنوان مشاور سیاسی سید محمد خاتمی در دولت اصلاحات مشغول بکار شد.
اما ردپای اعضای سازمان مجاهدین را در دیگر بخش ها نیز می توان یافت!
پس از دولت هفتم، اکثریت مجلس ششم در اختیار جناح اصلاح طلب قرار گرفت و نائب رئیس این دوره از مجلس نیز کسی نبود مگر جناب بهزاد نبوی!
محسن آرمین هم بعدها توانست در دومین انتخابات هیئت رئیسه مجلس ششم، جای پای جای هم سازمانی گرمابه و گلستانش بگذارد و نیابت ریاست مجلس را بر عهده بگیرد!
شورای شهر تهران نیز از نفوذ این جناح و ایضاً مجاهدینی ها در امان نبود.
سعید حجاریان، از اعضای سازمان و از تئوریسین های نشریه "عصرما"؛ توانست به شورای شهر تهران راه پیدا کند.
مرتضی الویری نیز توانست به مدد و یاری همفکرانش در شورای شهر، مدتی به سمت شهردار کلانشهر تهران نائل آید!
8 سال پر از ابهام دوران اصلاحات با حضور موثر مجاهدینی ها می گذرد و موسم انتخابات نهم ریاست جمهوری فرا می رسد.
در این بین باز هم اختلافات درون سازمانی خودنمایی می کند چراکه عده ای کثیری در سازمان از کاندیداتوری مصطفی معین حمایت می کنند و معدودی دیگر من الجمله بهزاد نبوی، شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی را برای ریاست جمهوری ایده آل می پندارند. سرانجام با تکیه بر رأی اکثریت اعضا، سازمان مجاهدین به جمع حامیان مصطفی معین می پیوندد. اما این حمایت به فرجام مطلوب منتهی نشده و پس از دو دوره رأی گیری محمود احمدی نژاد راهی عمارت پاستور می شود.
اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران اما از این شکست ناامید نشدند و اسب خویش را برای پیروزی در دوره دهم ریاست جمهوری زین کردند. از همین رو بود که با اعلام کاندیداتوری شخص میر حسین موسوی، تمام تمرکز جناح دگراندیش، بالاخص مجاهدینی ها بر روی موفقیت وی متمرکز شد.
اما گویی این بار نیز بخت یار جناج تجدید نظر نبود و دست تقدیر و رأی ملت، احمدی نژاد را بعنوان فاتح انتخابات برگزید.
نتیجه انتخابات دهم برای اعضای برجسته سازمان مجاهدین و سایر اعوان و انصار سبزپوش اصلاح طلبان قابل پذیرش و هضم نبود و این امر موجب آن شد که دگراندیشان به بهانه کذایی "تقلب" به کف خیابان ها بریزند و آشوب بپا کنند!
همین ماجراجویی ها و دست داشتن در ساماندهی تجمعات از سوی اعضای سازمان مجاهدین انقلاب، موجب اضافه شده پیشوند "منحله" به نام عریض و طویل سازمان و نیز بازداشت و دستگیری اعضای ذی نفوذ آن، من الجمله افرادی هم چون بهزاد نبوی و مصطفی تاجزاده شد.
هم اینک نیز اعضای پیشین سازمان مجاهدین و همقطاران بهزاد نبوی در فکر تمهیدات و تدارکات برای انتخابات پیش رویند تا مگر از این طریق بتوانند آرمان های دگراندیشانه خویش را تحقق بخشند و اصلاح گری و تجدیدنظر طلبی را به منصه ظهور برسانند!
بازگشت به صفحه اصلی "جریده صراط"
فقط بلدید همه خرابکارها رو به خاتمی بچسبونید.
یه کم راجع به دولت خدمتگزار صحبت کنید.
تلاش میکنند اتفاقأ نکته باریکتر از مو همینجاست .ندیدی در مجلس ششم همین چریک پیرتان که شماازبچگی باهاش بزرگ شدی چگونه نعره میزد میرم باآمریکا مذاکره میکنم و نیاز به اجازه کسی هم ندارم خوب میخواست دین اش رابه اربابش اداء کرده باشد همانطور که رجوی خائن پس از آنکه بهمراه حنیف نژاد ودیگران محکوم به اعدام شده بودنند بواسطه آشنائی برادرش کاظم رجوی با میتران که آنزمان شهردار پاریس بود از اعدام نجات پیدا کرد ولی بقیه اعدام شدنند والان آقا مسعود
ضد امپریالیسم ضد آمریکائی 12 سیلندر دارد جبران مافات و خوش رقصی میکند
به هر قیمتی قدرت رو حفظ کردن باعث میشه بی ریشه بشید
شما غصه بی ریشه شدن مارا نخور ریشه ما درقرآن واین ریشه بر خلاف میل شما هیچگاه خشک نخواهد شد حرص وجوش نزن --- ضمنأ اگر شما منافقین در اطراف ما نباشید قرآن خدا غلط میشه پس بنازم به عظمت قرآن که همواره ما را از شما بر حذرداشته و دشمن واقعی را منافقون میداند لعنت بر بزرگان منافق پرور قوم و قم ما که برای رسیدن به قله قدرت درصددبازسازی نردبانهای زهواردررفته و پله شکسته هستند
در جایی از نظرتون گفتید که : «گیرم که ایشان قبلاً در مجاهدین بوده بعدآ تغییر مش داده و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را بنیان نهاده این حسن است نه اشکال»
خب اتفاقا این صداقت صراط رو می رسونه که فارغ از اینکه با این جناح مشکل دارن اما بدور از غرض زندگینامه طرف رو بدون هیچ سانسوری روایت کردند ... این اشکالی داره.
این ذهن --- شماست که همه چیز رو صفر و یک می بینی و توقع داری که چون صراط با اصلاح طلبا مخالف هست تو همه مطالبش علیه اونها می نویسه!!!
کمی منطقی اظهار نظر کنید ... لطفا و خواهشا!!!
شما با این کارهای چرک هرگز نمیتونید گل زیبای آزادی رو پژمرده کنید!
درود بر باعبان های زحمت کش گلستان آزادی!
دشت پر زمردار شده و صدای بال کرکس میاد.
(شاهینم من قفسه کلا ایزنه قار-هوف هوف دال ایا دشت پره ومردار)
ماه درخشنده چو پنهان شود
شب پره بازیگرمیدان شود!!!
یه ضرب المثل هم هست که میگه: آب که سربالا بره قورباقه ابوعطا می خونه!
یا: شهر که شلوغ شه قورباقه هم هفت تیر کش میشه!
انقلاب فرزندان خود را می خورد...
خاتمی منافق
نبوی منافق
حجاریان منافق
موسوی منافق
پس اونایی که این چند ساله این همه گرونی و دردسر و اختلاس و فقر و بیکاری و .......
بوجود آوردن چی هستن?
عادت کردیم فقط با متر خودمون همه چیزو بسنجیم
ااین مسائل که گفتی خائن بودن خاتمی رو تو حاشیه نمیبره
و دقیقا همین جاست که اونها میسوزند
نتونستند حتی در خط مشی نظام هم تغییر ایجاد کنند چه برسه به تغییر
سوزشی داره که حد نداره
به امید خدا به دعای حضرت حجت و به کردار انشاالله صحیح مسئولین با همین ارزو با جناب ملک الموت دیدار میکنند و با خودشون به گور میبرن این ارزوی شوم رو
اصولگرایان در یک کلمه: عرضه مدیریت یک نانوائی را هم ندارند.
اگر--- طمع نمیکرد و دولت را به همین افراد مجاهدین انقلاب و مشارکتیها میداد الان کشور هزاران پله جلوتر ولی ---
برادران لا---- برادران دان--- و غیره
در زمان اصلاحات چنین لابی هایی نبوند
در ضمن آیت الله مه--- نیز از طرفداران سرسخت مجاهدین بود و آیت الله طا---
صنف معلمان را نیز به بهانه سیاسی بودن منحل کردند در حالیکه اعتراضشان به بی عدالتی بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کدوم مبارز،کدوم انحراف
یک جاسوس همیشه جاسوسه و یک فراماسون همیشه فراماسون
افسوس که ما همه چیز را با زنده باد و مرده باد میبینیم.
افسوس که معیار ما قیمت مرغ و --- شده
کی به کیه؟
---
شما چرکید که بخاطر مقاصد --- به هر عمل --- و غیرانسانی دست میزنید و از روز قیامت هم نمیترسید ---هیهات
تاریخ باید قضاوت کنه
بعد از سی سال تازه فهمیدیم قبلیا که همه از مبارزین بودند --- و --- و --- فروش بودند زیاد طول نمی کشه که خیانت آشکار و انحراف این گروه هم آشکار خواهد شد --- همه مثل هم هستند --- و نهایتا اللهم عجل لولیک الفرج
خداکنه روزی برسه که هممون چشم حقیقت بین داشته باشیم