«جریده صراط» - واژه اصلاح و اصلاحات به شکلی ناخودآگاه مفاهیم مثبتی را در ذهن تداعی می کند. بر همین اساس مصلح و اصلاح گر نیز بعنوان پالایش کننده جوامع از آلودگی ها و انحرافات شناخته می شوند.
از این رو نفس عباراتی چون اصلاح و مشتقاتش نه تنها مذموم نیست بلکه وجوب پایبندی بدان، نیازی کتمان ناپذیر محسوب می شود. اما در این میان ممکن است بدلیل برخی تناقضات و عملکردهای ناصواب، تعابیر و برداشت های نادرستی از اینگونه مفاهیم استنباط شود.
تاریخ پر فراز و نشیب ایران نیز از اینگونه پارادوکس ها مصون نبوده و مصلحین صادق و کاذب زیادی را به خود دیده است.
نهضت مشروطه را می توان بعنوان یکی از نقاط عطف تاریخ اصلاح خواهی ایرانیان بشمار آورد.
جنبشی که در ابتدا با انگیزه های خیرخواهانه و اسلامی شکل گرفت اما پس از مدتی منحرف شد و مدعیان و پرچمداران متعصب آن یا در هواخواهی انگلستان، "آنگلوفیل" از آب درآمدند و یا به طرفداری از روسیه، "روسوفیل"!
شکست این نهضت موجب شد تا طی دوره ای 50 ساله، تجدد طلبی به فراموشی سپرده شود و اصلاح خواهی مسکوت بماند.
با سقوط نظام شاهنشاهی و پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، عده ای از بقایا و طرفداران مشروطه خواهان متجدد و غربزده، بر آن بودند تا با استحاله این انقلاب، اهداف و دستآورد های آن را در جهت اغراض خود تئوریزه کنند، اما برخلاف انتظار، رهبری دینی و مقتدایی چون حضرت امام خمینی (ره)، مانع از اجرای این پروژه شدند و تنها بر «جمهوری اسلامی» بدون پیشوند و پسوند اصرار داشتند.
از این رو بود که تا حدود یک دهه بعد، نگرش ها و اندیشه های اصلاح گرایانه فرصتی برای عرض اندام و ابراز وجود نیافت.
اوایل دهه 70 بود که این دست تفکرات، خواهان و خریدار پیدا کرده بود و جامعه تازه از جنگ درآمده ایران با مفاهیم سهل و ممتنع زیادی مواجه شد.
اینگونه مفاهیم از آن جهت سهل و ممتنع بودند، چراکه مفاهیم مطروحه، علی الظاهر خوب و مناسب به نظر می آمدند اما هنوز از حالت بالقوه به بالفعل در نیامده و آزمونی عملی پس نداده بودند.
اندیشه های اصلاح طلبانه، اینبار پس از حدود یک دهه فراغت، با شکل و شمایلی تازه و با ایرانیزه کردن تفکرات دگراندیشان غربی، وارد میدان شده بود.
فلذا با پیروزی کاندیدای اصلاح طلب در اواسط دهه 70، فصل جدیدی از تاریخ اصلاحات در ایران رقم خورد و وقت امتحان پس دادن تفکرات تجدید نظرطلبانه فرا رسید.
در این میان، عملکرد متناقض و بعضاً متضاد مدعیان اصلاح طلب در حوزه های مختلف، به مذاق ملت خوش نیامد و نمره قابل قبولی را کسب نکرد!
از این رو بود که مردم، ادامه چنین روشی را نپسندیدند و پس از اتمام دوره 8 ساله اصلاحات، منتقدین اصلاح طلبان را بر روی کار آوردند.
حال با گذشت دو دوره از زمان تعویض آخرین رئیس جمهور و نزدیکی به ایام انتخابات یازدهم، جناح تجدید نظر طلب، تمام سعی و تلاش خود را بکار بسته تا شاید بتواند گذشته پر ابهامش را جبران کند.
به تازگی، عده کثیری از سوی این جناح، آمادگی خود را به جهت حضور در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرده اند. این در حالیست که پیشتر و در جریان انتخابات دهم، حضور همزمان دو کاندیدای اصلاح طلب، موجب تشتت و دوگانگی آرای حامیان و هواخواهان این جناح شده بود.
به همین دلیل، تمام تلاش بزرگان این جناح در انتخابات پیش رو بر اجماع و انتخاب کاندیدای واحد معطوف شده است که این خود با وجود تعدد نامزدهای تجدید نظر طلب، امری غیر ممکن و ناشدنی به نظر می رسد!
فارغ از تمامی این مباحث، نگاهی مختصر و مفید بر سوابق برخی از این اصلاح طلبان، چندان خالی از لطف نیست:
یکی از افرادی که از وی بعنوان نامزد احتمالی اصلاح طلبان یاد می شود، شخص «محمد علی نجفی» است.
نجفی بعنوان یکی از اعضای اصلی و شناخته شده کارگزاران سازندگی و از نمایندگان کنونی شورای شهر تهران بشمار می رود.
وی پیشتر در دولت سازندگی عهده دار سمت وزیر آموزش و پرورش بوده است و بعنوان با سابقه ترین وزیر این وزارتخانه شناخته می شود. نجفی همچنین در دوره اصلاحات نیز در سازمان منحله برنامه و بودجه فعال بوده است. وی فارغ التحصیل موسسه دانشگاهی تکنولوژی ماساچوست آمریکاست.
از دیگر کاندیدای محتمل اصلاح طلبان، می توان به «محمد رضا عارف» اشاره نمود.
وی در دولت سازندگی ریاست دانشگاه تهران را عهده دار بود و پس از آن در دولت اصلاحات وزارتخانه پست و تلگراف و تلفن سابق را در اختیار گرفت.
عارف همچنین مدتی در سمت معاونت اول دولت دوم اصلاحات فعالیت کرده است و از اعضای هیئت مدیره «بنیاد باران» محسوب می شود. وی فارغ التحصیل مهندسی برق از دانشگاه استنفورد آمریکاست.
«محسن مهرعلیزاده» نیز از کاندیدای بالقوه جناح اصلاحات به حساب می آید.
رئیس پیشین سازمان تربیت بدنی سابق، با شرکت در انتخابات آتی، دومین بار خواهد بود که شانس خود را برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری امتحان خواهد کرد.
مهرعلیزاده در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوری، رتبه ای بهتر از هفتم را کسب نکرد.
وی در دولت سازندگی بعنوان مدیرعامل منطقه آزاد کیش فعالیت کرده و در دوره اول اصلاحات نیز استاندار خراسان بوده است. مهرعلیزاده همچنین فارغ التحصیل دکترای اقتصاد مهندسی از دانشگاه تیلبرگ است.
در میان نامبردگان از سوی اصلاح طلبان، نام «کمال خرازی» نیز بچشم می خورد.
خرازی در دو دوره 4 ساله دولت اصلاحات بعنوان وزیر امور خارجه فعالیت کرده است.
از نخستین سمتهای او بعد از انقلاب، مدیر عاملی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. خرازی مدتی هم مدیرعامل خبرگزاری ایرنا بوده است. وی همچنین پیش از انتصاب به سمت وزیر خارجه، مدتی بعنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد مشغول بوده است. خرازی همچنین فارغ التحصیل از دانشگاه هیوستون آمریکاست.
«حسن روحانی» هم گرچه خود را اصلاح طلب نمی داند، اما سوابقش در دوران اصلاحات و قرابتش با اصلاح طلبان، واقعیتی کتمان ناپذیر است.
وی هم اینک بعنوان رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت اشتغال دارد و در گذشته ای نه چندان دور نیز در رسته دبیر شورای عالی امنیت ملی فعالیت کرده است.
روحانی همچنین سابقه نائب رئیسی مجالس چهارم و پنجم شورای اسلامی را در کارنامه دارد.
وی از جمله قلیل طلبه هایی است که علوم جدیده را همراه با علوم دینی فرا گرفته و علاوه بر تحصیل در قم، فارغ التحصیل دانشگاه گلاسکو انگلستان نیز هست.
از دیگر کاندیدای احتمالی جناح تجدیدنظر طلب، می توان به «مصطفی کواکبیان» اشاره نمود.
وی که اخیراً در راهیابی به مجلس نهم ناکام مانده است، با برگزاری «طرح مناسک» و تأکید بر اجماع اصلاح طلبان، فعالیت های انتخاباتی اش را شدت بخشیده است.
دبیرکل حزب مردم سالاری و مدیر مسئول روزنامه ای به همین نام، گرچه موضع گیری و اظهارنظر شفافی در خصوص شرکت در انتخابات آتی نداشته است اما گمانه زنی ها از احتمال حضور وی حکایت دارد.
کواکبیان را می توان از معدود اصلاح طلبانی دانست که از دانشگاه امام صادق(ع) فارغ التحصیل شده اند. وی همچنین مدرک دکترای خود را از دانشگاه تربیت مدرس تهران دریافت کرده است.
«اسحاق جهانگیری» نیز از جمله افراد مطرح اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات یازدهم بشمار می رود.
وزیر صنایع و معادن در دوران 8 ساله اصلاحات، اینک عزم خود را برای تکیه بر کرسی ریاست جمهوری جزم کرده است.
سابقه دو دوره نمایندگی مجالس دوم و سوم را می توان از جمله سوابق جهانگیری بحساب آورد. وی هم چنین در دولت سازندگی بعنوان استاندار اصفهان فعالیت کرده است.
جهانگیری از موسسین حزب کارگزاران سازندگی و از اعضای شورای مرکزی آن محسوب می شود.
وی هم اکنون در هیئت علمی بنیاد باران به ریاست سید محمد خاتمی عضویت دارد.
گمانه زنی ها همچنین از احتمال حضور «محمد شریعتمداری» در انتخابات پیش رو حکایت دارد.
وزیر بازرگانی دولت های هفتم و هشتم نیز آمادگی خود را جهت حضور در انتخابات آتی ریاست جمهوری در خرداد ماه 91 اعلام نموده است.
عضو جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی که در انتخابات سال 76 از آیت الله محمدی ری شهری حمایت کرده بود، اینبار قصد دارد تا خود وارد کارزار رقابت ریاست جمهوری شود.
«حبیب الله بیطرف» نیز از اصلاح طلبانی است که گفته می شد قصد ورود به عرصه رقابت های انتخاباتی را دارد.
وزیر نیروی دو دولت خاتمی، گرچه خبر حضورش در انتخابات یازدهم را کذب محض خوانده، اما با اینحال بیطرف از جمله افراد بالقوه اصلاحات در عرصه انتخاباتی محسوب می شود.
وی که دوران سازندگی عهده دار سمت استانداری یزد بوده است، هم اکنون بعنوان مشاور در وزارت نیرو فعالیت می کند.
بیطرف همچنین از دانشجویان فعال در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا نیز محسوب می شود.
بنا بر آنچه گذشت، تکثر و تعدد نامزدهای احتمالی جناح دگراندیش به دغدغه اصلی بزرگان و ریش سفیدان اصلاحات تبدیل شده است.
حال می باید منتظر ماند و دید که آیا جناح اصلاح طلب بر روی یکی از گزینه های فوق به اجماع خواهند رسید، یا آنکه فرد دیگری را به اتفاق بر خواهند گزید و شاید هم سیاست معروف «یا من می آیم یا ...» را در پیش خواهند گرفت؟!
از این رو نفس عباراتی چون اصلاح و مشتقاتش نه تنها مذموم نیست بلکه وجوب پایبندی بدان، نیازی کتمان ناپذیر محسوب می شود. اما در این میان ممکن است بدلیل برخی تناقضات و عملکردهای ناصواب، تعابیر و برداشت های نادرستی از اینگونه مفاهیم استنباط شود.
تاریخ پر فراز و نشیب ایران نیز از اینگونه پارادوکس ها مصون نبوده و مصلحین صادق و کاذب زیادی را به خود دیده است.
نهضت مشروطه را می توان بعنوان یکی از نقاط عطف تاریخ اصلاح خواهی ایرانیان بشمار آورد.
جنبشی که در ابتدا با انگیزه های خیرخواهانه و اسلامی شکل گرفت اما پس از مدتی منحرف شد و مدعیان و پرچمداران متعصب آن یا در هواخواهی انگلستان، "آنگلوفیل" از آب درآمدند و یا به طرفداری از روسیه، "روسوفیل"!
با سقوط نظام شاهنشاهی و پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، عده ای از بقایا و طرفداران مشروطه خواهان متجدد و غربزده، بر آن بودند تا با استحاله این انقلاب، اهداف و دستآورد های آن را در جهت اغراض خود تئوریزه کنند، اما برخلاف انتظار، رهبری دینی و مقتدایی چون حضرت امام خمینی (ره)، مانع از اجرای این پروژه شدند و تنها بر «جمهوری اسلامی» بدون پیشوند و پسوند اصرار داشتند.
از این رو بود که تا حدود یک دهه بعد، نگرش ها و اندیشه های اصلاح گرایانه فرصتی برای عرض اندام و ابراز وجود نیافت.
اوایل دهه 70 بود که این دست تفکرات، خواهان و خریدار پیدا کرده بود و جامعه تازه از جنگ درآمده ایران با مفاهیم سهل و ممتنع زیادی مواجه شد.
اینگونه مفاهیم از آن جهت سهل و ممتنع بودند، چراکه مفاهیم مطروحه، علی الظاهر خوب و مناسب به نظر می آمدند اما هنوز از حالت بالقوه به بالفعل در نیامده و آزمونی عملی پس نداده بودند.
اندیشه های اصلاح طلبانه، اینبار پس از حدود یک دهه فراغت، با شکل و شمایلی تازه و با ایرانیزه کردن تفکرات دگراندیشان غربی، وارد میدان شده بود.
فلذا با پیروزی کاندیدای اصلاح طلب در اواسط دهه 70، فصل جدیدی از تاریخ اصلاحات در ایران رقم خورد و وقت امتحان پس دادن تفکرات تجدید نظرطلبانه فرا رسید.
در این میان، عملکرد متناقض و بعضاً متضاد مدعیان اصلاح طلب در حوزه های مختلف، به مذاق ملت خوش نیامد و نمره قابل قبولی را کسب نکرد!
از این رو بود که مردم، ادامه چنین روشی را نپسندیدند و پس از اتمام دوره 8 ساله اصلاحات، منتقدین اصلاح طلبان را بر روی کار آوردند.
حال با گذشت دو دوره از زمان تعویض آخرین رئیس جمهور و نزدیکی به ایام انتخابات یازدهم، جناح تجدید نظر طلب، تمام سعی و تلاش خود را بکار بسته تا شاید بتواند گذشته پر ابهامش را جبران کند.
به تازگی، عده کثیری از سوی این جناح، آمادگی خود را به جهت حضور در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرده اند. این در حالیست که پیشتر و در جریان انتخابات دهم، حضور همزمان دو کاندیدای اصلاح طلب، موجب تشتت و دوگانگی آرای حامیان و هواخواهان این جناح شده بود.
به همین دلیل، تمام تلاش بزرگان این جناح در انتخابات پیش رو بر اجماع و انتخاب کاندیدای واحد معطوف شده است که این خود با وجود تعدد نامزدهای تجدید نظر طلب، امری غیر ممکن و ناشدنی به نظر می رسد!
فارغ از تمامی این مباحث، نگاهی مختصر و مفید بر سوابق برخی از این اصلاح طلبان، چندان خالی از لطف نیست:
یکی از افرادی که از وی بعنوان نامزد احتمالی اصلاح طلبان یاد می شود، شخص «محمد علی نجفی» است.
نجفی بعنوان یکی از اعضای اصلی و شناخته شده کارگزاران سازندگی و از نمایندگان کنونی شورای شهر تهران بشمار می رود.
وی پیشتر در دولت سازندگی عهده دار سمت وزیر آموزش و پرورش بوده است و بعنوان با سابقه ترین وزیر این وزارتخانه شناخته می شود. نجفی همچنین در دوره اصلاحات نیز در سازمان منحله برنامه و بودجه فعال بوده است. وی فارغ التحصیل موسسه دانشگاهی تکنولوژی ماساچوست آمریکاست.
از دیگر کاندیدای محتمل اصلاح طلبان، می توان به «محمد رضا عارف» اشاره نمود.
عارف همچنین مدتی در سمت معاونت اول دولت دوم اصلاحات فعالیت کرده است و از اعضای هیئت مدیره «بنیاد باران» محسوب می شود. وی فارغ التحصیل مهندسی برق از دانشگاه استنفورد آمریکاست.
«محسن مهرعلیزاده» نیز از کاندیدای بالقوه جناح اصلاحات به حساب می آید.
رئیس پیشین سازمان تربیت بدنی سابق، با شرکت در انتخابات آتی، دومین بار خواهد بود که شانس خود را برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری امتحان خواهد کرد.
مهرعلیزاده در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوری، رتبه ای بهتر از هفتم را کسب نکرد.
وی در دولت سازندگی بعنوان مدیرعامل منطقه آزاد کیش فعالیت کرده و در دوره اول اصلاحات نیز استاندار خراسان بوده است. مهرعلیزاده همچنین فارغ التحصیل دکترای اقتصاد مهندسی از دانشگاه تیلبرگ است.
در میان نامبردگان از سوی اصلاح طلبان، نام «کمال خرازی» نیز بچشم می خورد.
خرازی در دو دوره 4 ساله دولت اصلاحات بعنوان وزیر امور خارجه فعالیت کرده است.
از نخستین سمتهای او بعد از انقلاب، مدیر عاملی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. خرازی مدتی هم مدیرعامل خبرگزاری ایرنا بوده است. وی همچنین پیش از انتصاب به سمت وزیر خارجه، مدتی بعنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد مشغول بوده است. خرازی همچنین فارغ التحصیل از دانشگاه هیوستون آمریکاست.
«حسن روحانی» هم گرچه خود را اصلاح طلب نمی داند، اما سوابقش در دوران اصلاحات و قرابتش با اصلاح طلبان، واقعیتی کتمان ناپذیر است.
وی هم اینک بعنوان رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت اشتغال دارد و در گذشته ای نه چندان دور نیز در رسته دبیر شورای عالی امنیت ملی فعالیت کرده است.
روحانی همچنین سابقه نائب رئیسی مجالس چهارم و پنجم شورای اسلامی را در کارنامه دارد.
وی از جمله قلیل طلبه هایی است که علوم جدیده را همراه با علوم دینی فرا گرفته و علاوه بر تحصیل در قم، فارغ التحصیل دانشگاه گلاسکو انگلستان نیز هست.
از دیگر کاندیدای احتمالی جناح تجدیدنظر طلب، می توان به «مصطفی کواکبیان» اشاره نمود.
وی که اخیراً در راهیابی به مجلس نهم ناکام مانده است، با برگزاری «طرح مناسک» و تأکید بر اجماع اصلاح طلبان، فعالیت های انتخاباتی اش را شدت بخشیده است.
دبیرکل حزب مردم سالاری و مدیر مسئول روزنامه ای به همین نام، گرچه موضع گیری و اظهارنظر شفافی در خصوص شرکت در انتخابات آتی نداشته است اما گمانه زنی ها از احتمال حضور وی حکایت دارد.
کواکبیان را می توان از معدود اصلاح طلبانی دانست که از دانشگاه امام صادق(ع) فارغ التحصیل شده اند. وی همچنین مدرک دکترای خود را از دانشگاه تربیت مدرس تهران دریافت کرده است.
«اسحاق جهانگیری» نیز از جمله افراد مطرح اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات یازدهم بشمار می رود.
وزیر صنایع و معادن در دوران 8 ساله اصلاحات، اینک عزم خود را برای تکیه بر کرسی ریاست جمهوری جزم کرده است.
سابقه دو دوره نمایندگی مجالس دوم و سوم را می توان از جمله سوابق جهانگیری بحساب آورد. وی هم چنین در دولت سازندگی بعنوان استاندار اصفهان فعالیت کرده است.
جهانگیری از موسسین حزب کارگزاران سازندگی و از اعضای شورای مرکزی آن محسوب می شود.
وی هم اکنون در هیئت علمی بنیاد باران به ریاست سید محمد خاتمی عضویت دارد.
گمانه زنی ها همچنین از احتمال حضور «محمد شریعتمداری» در انتخابات پیش رو حکایت دارد.
وزیر بازرگانی دولت های هفتم و هشتم نیز آمادگی خود را جهت حضور در انتخابات آتی ریاست جمهوری در خرداد ماه 91 اعلام نموده است.
عضو جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی که در انتخابات سال 76 از آیت الله محمدی ری شهری حمایت کرده بود، اینبار قصد دارد تا خود وارد کارزار رقابت ریاست جمهوری شود.
«حبیب الله بیطرف» نیز از اصلاح طلبانی است که گفته می شد قصد ورود به عرصه رقابت های انتخاباتی را دارد.
وزیر نیروی دو دولت خاتمی، گرچه خبر حضورش در انتخابات یازدهم را کذب محض خوانده، اما با اینحال بیطرف از جمله افراد بالقوه اصلاحات در عرصه انتخاباتی محسوب می شود.
وی که دوران سازندگی عهده دار سمت استانداری یزد بوده است، هم اکنون بعنوان مشاور در وزارت نیرو فعالیت می کند.
بیطرف همچنین از دانشجویان فعال در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا نیز محسوب می شود.
بنا بر آنچه گذشت، تکثر و تعدد نامزدهای احتمالی جناح دگراندیش به دغدغه اصلی بزرگان و ریش سفیدان اصلاحات تبدیل شده است.
حال می باید منتظر ماند و دید که آیا جناح اصلاح طلب بر روی یکی از گزینه های فوق به اجماع خواهند رسید، یا آنکه فرد دیگری را به اتفاق بر خواهند گزید و شاید هم سیاست معروف «یا من می آیم یا ...» را در پیش خواهند گرفت؟!
کلا انسان های حریص هر چقدر هم که داشته باشند باز هم ناله "هل من مزید" سر می دهند
این باعث می شود به سختی از این میدان کنار بروند
حجت الاسلام قرائتی در این مورد گفته که اگر انسان بدونه که از او اصلح تر هست نباید اصلاً وارد میدان بشه
ولی اگر وارد شد کاندیدا شد باید بره خونه و دست دعا بلند کنه که خدایا این مسئولیت رو به دوش من نذار و من انتخاب نشم
ولی حالا شما ببینید این ..... ها چه سر وکله ای خواهند شکست
محسن رضایی
محسن رضایی
محسن رضایی
محسن رضایی
محسن رضایی
محسن رضایی
محسن رضایی
محسن رضایی
محسن رضایی
محسن رضایی
محسن رضایی
محسن رضایی
نگاهی به عملکرد اخوی ایشان در 3 دوره نمایندگی مجلس بندازید
و در باره اطرافیان ایشان بیشتر اطلاعات جمع کنید
راستی داغ پسر سخته.
خیانت های پسرش واسه تمام عمرش کافیه .
دیگه لازم نیست بیشتر خیانت کنه
اون احتمال کاندید شدن نداره
رونوشت :
- نورا جهت اطلاع و حفاظت از اسرار !!
مش--- فرزند خلف جریان اصولگرایی.
ئ الله از اين احساس تكليفي كه به گفته خودشان اصولگرايان سود برديم بسه واز اين تكليفها ست كه به كشور اسيب رسوند
"اللهم العن کل فاسدمن امورالمسلمین"
1.فتنه گر...حتمآ
2.بی طرف...اصلآ
3.مظلوم آخی...
4.نه سرپیازنه ته پیاز
اما ناراحتی نداره سید خدا خودش قسم خورده که عزیز بدارم آنکس را که برای رضایت من تلاش کند در حالی که عالمی بخواهند خوارگردد سید صبح سبز امید نزدیک است یا حسین میرحسین
میرحسین عزیز،دوست دارم!
از طرف خودم(امید) و شیمون پرز ،نتانیاهو ،اوباما ،مرکل ،سارکوزی ، گوردون براون ،جورج سوروس ، بهاییها ، سلطنت طلبها و باقی رفقا!
ای جبهه نرفته انقلابی شده ها!
مدیون دلاوریه جانبازانید
ای بر سفره آفتابی شده ها!