اوج داستان همان چیزی است که محور اصلی سریال را تشکیل می دهد یعنی «خیانت». خیانتی در لوای «عشق» تا به پاس گرامی داشتن عشق و روابط عاشقانه جایی در دل مخاطبان مسلمانش باز کند. از این رو عشق در این سریال ها بدان حد از اعتلا و قدرت می رسد که بقای آن تا بهای خیانت و قربانی کردن دو شخص به پیش می رود. شخص اول همسر و شخص دوم فرزند است فرزندی با آینده ای مبهم که خواه حاصل نامشروع یک روابط عاشقانه باشد و خواه در حال حاضر از وی غفلت شده باشد.
خیانت در قالب عشق، آن هم نه عشقی آزاد بلکه عشقی جنسیتی که مردان را سوژه های آن می داند به کلی حکایت از به تنزل کشاندن شخصیت زنان تا حضیض ترین سطح ممکن را دارد چرا که زنان همواره به مثابه موجوداتی چیزواره و سرشار از نیرنگ به نمایش گذاشته می شوند که در یک بازی عاشقانه و خائنانه سعی در تملک ثروات مردانی عاشق پیشه دارند و در این راه از هیچ چیز کم نمی گذارند حتی خیانت به هم جنس خود.
خیانت در این سریال ها نه تنها تقبیح نمی شود بلکه در زیر سایه ی مضمون عشق صورتی معصوم و محق به خود گرفته است ونه یک بار بلکه چندین مرتبه از سوی نقش های مختلف در طول فیلم تکرار می شود تا مسئولیت رسانه ای خود را به انجام رساند و جایگاهی ارزشی در ذهن مخاطبان پیدا کند.همانگونه که بسیاری از جامعه شناسان در حوزه رسانه عنوان کرده اند در چنین وضعیتی است که "اندیشه، مقوله یا ارزش انتقال یافته از طریق وسیله ی ارتباطی بر پدیده دیگری می نشیند بر آن لنگر می اندازد ثبات می یابد و در ذهن باقی می ماند."
بنابر این طبیعی است که نشان دادن خیانت در این مجموعه ها نه با نشان دادن انگیزه های شهوانی- که این امر نهایتاً مخاطب را به قضاوت در مورد ناروا بودن آن می کشاند- بلکه به صورت امری مبهم و همچنین با ظاهری آراسته و غیر مبتذل و گاهاً متعلق به زندگی گذشته شخصیت های سریال( که به گونه ای در طول داستان- آن هم تنها به دلیل و انگیزه «عشق»- به اثبات می رسد) به نمایش گذاشته می شود و همه این ها حکایت دیگری است از تهاجم فرهنگی غرب علیه ما مسلمانان؛ یعنی حمله به ارزش های اسلامی آن هم در زیر نقابی از خود آنها و باز هم داستان قدیمی گرگ گوسفندی نمای کودکی مان تکرا می شود. داستانی قدیمی امّا همواره عبرت آموز که این بار به جای سریال های شبکه های ماهواره ای فارسی زبان بایستی آن را در گوش خود بارها و بارها تکرار کنیم تا مبادا یادمان برود که همواره دشمنی در لباسی شبیه به دوست تمنای طمعه نمودن فرزندان ما را دارد
عطیه حمامی-کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران
باید اعتراف کنم پر معنی و زیبا بود و شدیدا بااش موافقم و قبول دارم که رسانه ها می تونن بر ارزش های ما اثر بگذارن و ارزش های جدیدی جایگزین کنن و می پذیرم که رسانه ها بدون اینکه توی ذوق بزنن می تونن افکار ما رو دستکاری کنن حالا فکرشو بکنید یک خردسال که هنوز نمی تونه یک مسئله رو درست علاجی کنه و یا تحلیلش کنه در معرض این قبیل به اصطلاح اثار هنری قرار بگیره اونوقت چه بلای سرش میاد!و اسیب ی که بهش وارد می شه ایا می شه به این سادگی ها برطرف کرد
از خانم حمامی بابت این مطلب کارشناسی شده وهمچنین صراط به خاطر پرداختن به این مسائل ممنونم
متاسفانه دیدگاه ما همه مردم از دیدن سریالها این شده
1 یادگیری بخش منفی سریال اعم از خیانت،دورویی،دروغ،ریا،دزدی،رشوه و ...
2 هیچوقت حتی برای سریالهای خودمان هم قسمت مثبتش رو نخواستیم ببینیم
3 اینقدر عشق در این کشور وجود داره که حتی کارگردانهای ما و یا تهییه کنندگان ایران ما به سمت قسمتهای منفی میروند
4 دروغ،فتنه و غیره از قدیم بوده
5 چرا فیلمهای ما فرهنگسازی عشق رو نشون نمیدن
6 اینهمه پدران ما باعشق زندگی کردند کجارفته
7 جای عشق کجاست
خدايا از اين فتن در امانمان بدار و محفوظ از بليات. خدايا مكرشان را به خودشان بازگردان بدرستي كه :مكرو ومكرالله والله خيروالماكرين
مجید(سوارغریب)
مجید(سوارغریب)