![](/files/fa/news/1391/11/1/47354_629.jpg)
"صراط" - به
هر تقدیر سال ۷۶ یعنی سال پایانی دومین دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی
فرا رسید. «سردار سازندگی» اما در حالی ساختمان سعدآباد را ترک می گفت که
به دلیل رویکردهای سیاسی و اقتصادی اش، به ویژه «توسعه فارغ از عدالت» که
منجر به افزایش شدید تضاد طبقاتی شد، می رفت تا با موجی از نارضایتی عمومی
بدرقه شود.
طبعا نارضایتی عمومی از عملکرد هاشمی، نارضایتی از جریان حامی وی را نیز در پی داشت. هاشمی نه تنها عضو شاخص جامعه روحانیت مبارز به شمار می رفت، بلکه بخش مهمی از جریان راست طی آن هشت سال ریاست وی نیز، همواره در مقام دفاع از عملکرد رئیس جمهور برآمده بود. این دو دلیل کافی بود که در اذهان عمومی، دوران ریاست جمهوری هاشمی به عنوان دوران حاکمیت جریان راست تلقی شود و لذا این جریان باید خود را آماده پس دادن تاوان حمایت هایش از هاشمی می کرد. اینجا بود که آب و هوای تازه به مشام جریان چپ خورد و آنان که به قهر و انزوای سیاسی رفته بودند، تصمیم گرفتند با قدرت تمام وارد عرصه رقابت هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شوند.
کاندیداتوری خاتمی برای ریاست جمهوری
خاتمی در این دوران با عنوان «دکتر خاتمی» از سوی مجمع روحانیون مبارز برای کاندیداتوری مطرح شد و هفتم بهمن ماه ۷۵ بود که این جریان خبر قطعی نامزدی او را اعلام کرد. در این میان آنچه تعجب همگان را برانگیخت، حمایت حزب کارگزاران سازندگی از کاندیداتوری خاتمی بود؛ حمایتی که پیوند دو جریان «چپ مدرن» و «راست سنتی» را فریاد زده و هاشمی را رسما از تیم روحانیت مبارز منفک می ساخت.
تاکتیک تبلیغاتی هوشمندانه
با وجود اینکه کارگزاران سازندگی بهطور رسمی و آشکار از کاندیداتوری خاتمی حمایت کرده بود و شخص هاشمی نیز به ریاست جمهوری رسیدن خاتمی را «روند تکاملی» دولت خود میدانست، جریان چپ در یک تاکتیک تبلیغاتی هوشمندانه، انتقاد از عملکرد هاشمی رفسنجانی را به عنوان رئیس جمهور جریان راست محور مبارزات انتخاباتی خود قرار داد.
خارج از فضای مبارزات انتخاباتی، جریان چپ در فرصت انتخابات هفتم یک هدف«غیر انتخاباتی» را نیز دنبال می کرد و آن، کشاندن عقبه تئوریک حلقه های کیان، آئین و سلام به جامعه بود. بهترین ابزار برای این منظور، سخنرانی هایی بود که خاتمی و حامیانش در گوشه و کنار کشور انجام می داد. لذا این مباحث تئوریک هرچند با ادبیاتی محتاطانه و گاها در لفافه، در قالب برنامه های انتخاباتی از زبان خاتمی بیان شد. می توان گفت که باز تعریف جایگاه «ولی فقیه»، طرح «جامعه مدنی» و «توسعه سیاسی» اصلی ترین این مباحث بود.
اصرار خاتمی بر محدود شدن ولی فقیه به قانون اساسی ...
به گزارش سرویس سیاسی صراط، مفهوم ولایت فقیه یکی از مسائلی بود که جریان چپ در دوران جدید تعریف دیگری از آن ارائه می کرد. این جریان و خاتمی به عنوان نماینده آن که زمانی ولایت فقیه را امری اعتقادی و فراتر از قانون اساسی می دانست و می گفت و می نوشت که «در ورای قانون، امام امت هست که مشروعیت قانون و مقامات قانونی نیز مرهون رهبری اسلامی اوست»، امروز رنگ عوض کرده و این باور را تبلیغ می کرد که ولایت فقیه نه یک امر اعتقادی، که موضوعی «قانونی» است و هر شهروند متمدنی چون باید تابع قانون باشد، باید ولایت فقیه را نیز چون در قانون اساسی آمده، بپذیرد هرچند اساسا مسلمان هم نباشد؛ و البته که قانون هم امری بشری و تابع رأی گیری و قابل جرح و تعدیل است!
خاطره ای از رهبر انقلاب درباره اصرار خاتمی بر محدود شدن ولی فقیه به قانون اساسی، به خوبی تلاش های خاتمی را برای بازتعریف نقش و جایگاه ولی فقیه نشان می دهد:
جناب آقای خاتمی... وقتی سال ۷۶ می خواستند کاندیدای ریاست جمهوری شوند، آمدند پیش بنده و گفتند که بنده عقیده ام این است که رهبری بایست در چهارچوب قانون اساسی عمل کند. بنده به ایشان گفتم بسیار مطلب خوبی است ولی شما جناب آقای خاتمی کسی خواهی بود که در آینده بیشترین تقاضاها را برای استفاده از اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری جهت حل مشکلات کشور خواهید داشت. در طول سال های ریاست جمهوری، ایشان بارها نامه می زدند که فلان مطلب را تنها شما می توانید حل نمایید و بنده می نوشتم که با توجه به اینکه درخواست شما در چهارچوب قانون اساسی نیست مکتوب بنویسید که موضوع از طریق اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری حل شود و ایشان بارها و بارها چنین مطلبی را مکتوب نمودند.
حاکمیت نه یک حق الهی بلکه امری بشری است ...
موضوع محوری دیگری که از سوی خاتمی در جریان تبلیغات انتخاباتی-اش مطرح شد، «جامعه مدنی» بود. این عبارت که به گفته محمدرضا خاتمی، توسط شخص سید محمد خاتمی در حلقه کیان مطرح و پرورده شده بود، چه در حوزه نظری و مفهومی و چه به صورت واقعی، مانند دیگر مبانی اعتقادی حلقه کیان، در غرب شکل گرفته و تکوین یافته بود.
شکل گیری «جامعه مدنی» در حقیقت پیش نیاز تشکیل یک نظام سیاسی سکولار مبتنی بر «قرارداد اجتماعی» مورد نظر هابز، لاک و روسو است. به نحوی که جامعه بدون کمترین توجهی به دین، اصطلاحا نهادی شده و با این پیش فرض که حاکمیت نه یک حق الهی بلکه امری بشری است، مشروعیت حکومت بر مردم طی قراردادی به یک فرد یا گروه سپرده می شود.
انسان و نیروهای انسانی مبنا هستند...
خاتمی در سخنرانی هایی که با عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری هفتم ایراد می کرد، نیاز اصلی ایران را « توسعه همه جانبه و پایدار و متوازن» می دانست « که باید در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی تحقق یابد»: «در این توسعه، انسان و نیروهای انسانی مبنا هستند. به این لحاظ، پاسداری از حرمت آدمی و اندیشه او، صیانت از نیروی انسانی و بالا بردن سطح فرهنگ عمومی امری مهم است».
خاتمی رئیس جمهور شد.
در تاریخ دوم خرداد ۱۳۷۶ هفتمین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران برگزار شد و خاتمی توانست به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود.
آنان که سال ها برای تدوین راهکارهای سکولاریزه کردن ایران فعالیت های نظری کرده بودند، هم اکنون با به دست گرفتن قوه مجریه، می رفتند که با تمام توان وارد عرصه عمل شده و پروژه براندازی نظام دینی ایران را به اجرا بگذارند. اصلاحات در حقیقت مجموعه آراء و عقاید «جریان حامی و مورد حمایت»، «کارگزاران دولت» و همچنین شخص «سید محمد خاتمی»، و هدف آن سکولاریزاسیون ایران بود.
شگرد خاتمی برای نشان دادن ضرورت سکولاریسم
اساسا شگرد خاتمی برای نشان دادن ضرورت سکولاریسم آن است که همواره دین را با آزادی در تقابل قرار می دهد. او بارها می گوید دین و آزادی نباید مانع یکدیگر شوند، اما نه دین را تعریف می کند، نه آزادی را. در داخل کشور بارها و بارها تاکید می کند که رابطه دین و آزادی باید چنین و چنان باشد و «دین اگر در مقابل آزادی قرار گیرد، شکست می خورد»، اما چون با شبکه سی.ان.ان. به مصاحبه می نشیند، یکی از دلایلی که برای ستودن تمدن آمریکایی ارائه می کند، نوع رابطه دین و آزادی است: «در آمریکا هیچ گاه آزادی و دین داری روبه روی هم قرار نگرفته بودند و حالا هم نگاه کنیم مردم آمریکا اغلبشان مردم دین داری هستند و دین ستیزی در آمریکا کمتر است. درعین حال آن نگاهی به دین که مایه و پایه تمدن «آنگلوآمریکن» شده، آن دینی است که با آزادی سازگار است و من معتقدم که بشر اگر بخواهد خوشبخت شود باید کاری کند که هم معنویت دین را داشته باشد و هم شرافت و آزادی را».
«قتل های زنجیره ای» ، کودتایی علیه رهبری
جریانی که به نام اصلاحات به دنبال استحاله نظام جمهوری اسلامی ایران بود، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عنوان موانعی اساسی در برابر پروژه سکولاریزه سازی ایران می دید. پروژه تخریب و تسخیر وزارت اطلاعات و سپاه را استراتژیست های اصلاح طلب در قالب طرحی با عنوان «قتل های زنجیره ای» کلید زدند. هدف این طرح انتساب یک سری قتل های ظاهرا سیاسی به وزارت اطلاعات و سپاه بود که می رفت تا ضمن تخریب و استحاله این دو نهاد، با تکیه بر آرای ۲۰ میلیونی خاتمی، در قالب یک کودتا علیه رهبری ادامه مسیر دهد. هدفی که دست اندرکاران پروژه به سرعت آن را علنی ساختند.
تیر ۷۸ ، زورآزمایی خیابانی ...
«محمد علی ابطحی» رئیس دفتر خاتمی درباره موضوع قتل های زنجیره ای میگوید: «آقای خاتمی ۲۰ میلیون نفر پشت سر دارد، آقای خامنه ای ۸ میلیون رأی آورد، اگر درگیری به وجود آید، شما مطمئن باشید که آقای خامنه ای پیروز نخواهد شد». از اینجا بود که می شد حدس زد سکولارها در پی ایجاد یک درگیری میدانی میان طرفداران خود و حامیان رهبری هستند تا بتوانند از طریق زورآزمایی خیابانی، مقدمات کودتا علیه رهبری را فراهم کنند: تیر ۷۸ یعنی زمانی که هنوز پرونده قتل ها داغ بود و مجرم از متهم بازشناخته نشده بود، به عنوان زمان عملیاتی شدن کودتای مذکور تعیین شد.
طبعا نارضایتی عمومی از عملکرد هاشمی، نارضایتی از جریان حامی وی را نیز در پی داشت. هاشمی نه تنها عضو شاخص جامعه روحانیت مبارز به شمار می رفت، بلکه بخش مهمی از جریان راست طی آن هشت سال ریاست وی نیز، همواره در مقام دفاع از عملکرد رئیس جمهور برآمده بود. این دو دلیل کافی بود که در اذهان عمومی، دوران ریاست جمهوری هاشمی به عنوان دوران حاکمیت جریان راست تلقی شود و لذا این جریان باید خود را آماده پس دادن تاوان حمایت هایش از هاشمی می کرد. اینجا بود که آب و هوای تازه به مشام جریان چپ خورد و آنان که به قهر و انزوای سیاسی رفته بودند، تصمیم گرفتند با قدرت تمام وارد عرصه رقابت هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شوند.
کاندیداتوری خاتمی برای ریاست جمهوری
خاتمی در این دوران با عنوان «دکتر خاتمی» از سوی مجمع روحانیون مبارز برای کاندیداتوری مطرح شد و هفتم بهمن ماه ۷۵ بود که این جریان خبر قطعی نامزدی او را اعلام کرد. در این میان آنچه تعجب همگان را برانگیخت، حمایت حزب کارگزاران سازندگی از کاندیداتوری خاتمی بود؛ حمایتی که پیوند دو جریان «چپ مدرن» و «راست سنتی» را فریاد زده و هاشمی را رسما از تیم روحانیت مبارز منفک می ساخت.
تاکتیک تبلیغاتی هوشمندانه
با وجود اینکه کارگزاران سازندگی بهطور رسمی و آشکار از کاندیداتوری خاتمی حمایت کرده بود و شخص هاشمی نیز به ریاست جمهوری رسیدن خاتمی را «روند تکاملی» دولت خود میدانست، جریان چپ در یک تاکتیک تبلیغاتی هوشمندانه، انتقاد از عملکرد هاشمی رفسنجانی را به عنوان رئیس جمهور جریان راست محور مبارزات انتخاباتی خود قرار داد.
خارج از فضای مبارزات انتخاباتی، جریان چپ در فرصت انتخابات هفتم یک هدف«غیر انتخاباتی» را نیز دنبال می کرد و آن، کشاندن عقبه تئوریک حلقه های کیان، آئین و سلام به جامعه بود. بهترین ابزار برای این منظور، سخنرانی هایی بود که خاتمی و حامیانش در گوشه و کنار کشور انجام می داد. لذا این مباحث تئوریک هرچند با ادبیاتی محتاطانه و گاها در لفافه، در قالب برنامه های انتخاباتی از زبان خاتمی بیان شد. می توان گفت که باز تعریف جایگاه «ولی فقیه»، طرح «جامعه مدنی» و «توسعه سیاسی» اصلی ترین این مباحث بود.
اصرار خاتمی بر محدود شدن ولی فقیه به قانون اساسی ...
به گزارش سرویس سیاسی صراط، مفهوم ولایت فقیه یکی از مسائلی بود که جریان چپ در دوران جدید تعریف دیگری از آن ارائه می کرد. این جریان و خاتمی به عنوان نماینده آن که زمانی ولایت فقیه را امری اعتقادی و فراتر از قانون اساسی می دانست و می گفت و می نوشت که «در ورای قانون، امام امت هست که مشروعیت قانون و مقامات قانونی نیز مرهون رهبری اسلامی اوست»، امروز رنگ عوض کرده و این باور را تبلیغ می کرد که ولایت فقیه نه یک امر اعتقادی، که موضوعی «قانونی» است و هر شهروند متمدنی چون باید تابع قانون باشد، باید ولایت فقیه را نیز چون در قانون اساسی آمده، بپذیرد هرچند اساسا مسلمان هم نباشد؛ و البته که قانون هم امری بشری و تابع رأی گیری و قابل جرح و تعدیل است!
خاطره ای از رهبر انقلاب درباره اصرار خاتمی بر محدود شدن ولی فقیه به قانون اساسی، به خوبی تلاش های خاتمی را برای بازتعریف نقش و جایگاه ولی فقیه نشان می دهد:
جناب آقای خاتمی... وقتی سال ۷۶ می خواستند کاندیدای ریاست جمهوری شوند، آمدند پیش بنده و گفتند که بنده عقیده ام این است که رهبری بایست در چهارچوب قانون اساسی عمل کند. بنده به ایشان گفتم بسیار مطلب خوبی است ولی شما جناب آقای خاتمی کسی خواهی بود که در آینده بیشترین تقاضاها را برای استفاده از اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری جهت حل مشکلات کشور خواهید داشت. در طول سال های ریاست جمهوری، ایشان بارها نامه می زدند که فلان مطلب را تنها شما می توانید حل نمایید و بنده می نوشتم که با توجه به اینکه درخواست شما در چهارچوب قانون اساسی نیست مکتوب بنویسید که موضوع از طریق اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری حل شود و ایشان بارها و بارها چنین مطلبی را مکتوب نمودند.
حاکمیت نه یک حق الهی بلکه امری بشری است ...
موضوع محوری دیگری که از سوی خاتمی در جریان تبلیغات انتخاباتی-اش مطرح شد، «جامعه مدنی» بود. این عبارت که به گفته محمدرضا خاتمی، توسط شخص سید محمد خاتمی در حلقه کیان مطرح و پرورده شده بود، چه در حوزه نظری و مفهومی و چه به صورت واقعی، مانند دیگر مبانی اعتقادی حلقه کیان، در غرب شکل گرفته و تکوین یافته بود.
شکل گیری «جامعه مدنی» در حقیقت پیش نیاز تشکیل یک نظام سیاسی سکولار مبتنی بر «قرارداد اجتماعی» مورد نظر هابز، لاک و روسو است. به نحوی که جامعه بدون کمترین توجهی به دین، اصطلاحا نهادی شده و با این پیش فرض که حاکمیت نه یک حق الهی بلکه امری بشری است، مشروعیت حکومت بر مردم طی قراردادی به یک فرد یا گروه سپرده می شود.
انسان و نیروهای انسانی مبنا هستند...
خاتمی در سخنرانی هایی که با عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری هفتم ایراد می کرد، نیاز اصلی ایران را « توسعه همه جانبه و پایدار و متوازن» می دانست « که باید در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی تحقق یابد»: «در این توسعه، انسان و نیروهای انسانی مبنا هستند. به این لحاظ، پاسداری از حرمت آدمی و اندیشه او، صیانت از نیروی انسانی و بالا بردن سطح فرهنگ عمومی امری مهم است».
خاتمی رئیس جمهور شد.
در تاریخ دوم خرداد ۱۳۷۶ هفتمین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران برگزار شد و خاتمی توانست به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود.
آنان که سال ها برای تدوین راهکارهای سکولاریزه کردن ایران فعالیت های نظری کرده بودند، هم اکنون با به دست گرفتن قوه مجریه، می رفتند که با تمام توان وارد عرصه عمل شده و پروژه براندازی نظام دینی ایران را به اجرا بگذارند. اصلاحات در حقیقت مجموعه آراء و عقاید «جریان حامی و مورد حمایت»، «کارگزاران دولت» و همچنین شخص «سید محمد خاتمی»، و هدف آن سکولاریزاسیون ایران بود.
شگرد خاتمی برای نشان دادن ضرورت سکولاریسم
اساسا شگرد خاتمی برای نشان دادن ضرورت سکولاریسم آن است که همواره دین را با آزادی در تقابل قرار می دهد. او بارها می گوید دین و آزادی نباید مانع یکدیگر شوند، اما نه دین را تعریف می کند، نه آزادی را. در داخل کشور بارها و بارها تاکید می کند که رابطه دین و آزادی باید چنین و چنان باشد و «دین اگر در مقابل آزادی قرار گیرد، شکست می خورد»، اما چون با شبکه سی.ان.ان. به مصاحبه می نشیند، یکی از دلایلی که برای ستودن تمدن آمریکایی ارائه می کند، نوع رابطه دین و آزادی است: «در آمریکا هیچ گاه آزادی و دین داری روبه روی هم قرار نگرفته بودند و حالا هم نگاه کنیم مردم آمریکا اغلبشان مردم دین داری هستند و دین ستیزی در آمریکا کمتر است. درعین حال آن نگاهی به دین که مایه و پایه تمدن «آنگلوآمریکن» شده، آن دینی است که با آزادی سازگار است و من معتقدم که بشر اگر بخواهد خوشبخت شود باید کاری کند که هم معنویت دین را داشته باشد و هم شرافت و آزادی را».
«قتل های زنجیره ای» ، کودتایی علیه رهبری
جریانی که به نام اصلاحات به دنبال استحاله نظام جمهوری اسلامی ایران بود، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عنوان موانعی اساسی در برابر پروژه سکولاریزه سازی ایران می دید. پروژه تخریب و تسخیر وزارت اطلاعات و سپاه را استراتژیست های اصلاح طلب در قالب طرحی با عنوان «قتل های زنجیره ای» کلید زدند. هدف این طرح انتساب یک سری قتل های ظاهرا سیاسی به وزارت اطلاعات و سپاه بود که می رفت تا ضمن تخریب و استحاله این دو نهاد، با تکیه بر آرای ۲۰ میلیونی خاتمی، در قالب یک کودتا علیه رهبری ادامه مسیر دهد. هدفی که دست اندرکاران پروژه به سرعت آن را علنی ساختند.
تیر ۷۸ ، زورآزمایی خیابانی ...
«محمد علی ابطحی» رئیس دفتر خاتمی درباره موضوع قتل های زنجیره ای میگوید: «آقای خاتمی ۲۰ میلیون نفر پشت سر دارد، آقای خامنه ای ۸ میلیون رأی آورد، اگر درگیری به وجود آید، شما مطمئن باشید که آقای خامنه ای پیروز نخواهد شد». از اینجا بود که می شد حدس زد سکولارها در پی ایجاد یک درگیری میدانی میان طرفداران خود و حامیان رهبری هستند تا بتوانند از طریق زورآزمایی خیابانی، مقدمات کودتا علیه رهبری را فراهم کنند: تیر ۷۸ یعنی زمانی که هنوز پرونده قتل ها داغ بود و مجرم از متهم بازشناخته نشده بود، به عنوان زمان عملیاتی شدن کودتای مذکور تعیین شد.
تا اخرش باهات هستم
تا کور شود هر آنکه نتواند دید !
برای مسئولین این سایت خود شیفته که همگی .......... و .............. بیشتر نیستید آرزوی مرگ میکنم
یامحبوبیت بین افرادفراری وبی بندوبارومستعدفرارداخلی؟؟؟؟
مثکه اینروزها برای تخریب خاتمی از هر تیریبونی جایزه میدن!
^^
حالا .... با نفت بشكه ايي 110 دلار............................
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْکُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ أَسْلَمُوا لِلَّذينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ
ايه 44 سوره مائده
و اما معني ايه
ما تورات را که در آن رهنمود و نورى است فروفرستادیم. پیامبران که تسلیم خدا بودند براساس آن براى یهودیان داورى مى کردند، و عالمان ربّانى و دانشمندان یهود نیز به سبب این که از آنان خواسته شده بود که نگهبان این کتاب باشند بر طبق آن حکم مى کردند و از کسانى بودند که بر آن و احکام آن گواهى مى دادند. پس اى یهودیان، در بیان حکم خدا از مردم نترسید و از من بترسید، و آیات مرا به بهایى اندک مفروشید، که هر کس بر طبق آنچه خدا فرو فرستاده است حکم نکند آنانند کافران.
(و عالمان ربّانى و دانشمندان یهود نیز به سبب این که از آنان خواسته شده بود که نگهبان این کتاب باشند بر طبق آن حکم مى کردند)
اين رسم ازلي خداست كه وقتي پيامبر نبود عالم رباني با توجه به كتاب اسماني حكم كند
وقتي در راس حكومت نباشد چگونه حكم كند؟
ارتباطش با ولی فقیه چیه،چرا خلاف نظر آیت الله بروجردی تفسیر میکنی.
چرا شخصیتی مثل حضرت علی در دادگاه حاضر میشه و رای دادگاه را می پذیره ولی ماشاءالله عالمان ربانی ما آنقدر ربانی هستند که کسی جرات نقد کردشون را هم نداره تا چه برسه به شکایت و ... پاسخ گویی!!!
1 چگونه بايد به تاييد همگان برسد؟
با انتخابات مجلس خبرگان رهبري
به صورت غير مستقيم رهبر منتخب مردم ايران است اگر در انتخاباتي كه حق انان است شركت كنند
وقتي شركت نكنند نشان ميدهند نيازي به تغيير يا اراده اي براي تغيير ندارند پس نبايد معترض باشند چون معترض اول كارهاي قانوني رو انجام ميده نشد بعد اعتراض ميكنه
عالم رباني جز ولي فقيه است؟
نظر حضرت اقاي بروجردي چيه من نميدونم
ميتوني توضيح بدي
اگر ميخوايد سوال كنيد اول اين بحث رو جمع كنيم
اين كه ولايت فقيه پيشينه اي بيش از اسلام حتي در زمان قوم حضرت موسي داشته و حرف جديدي از سوي امام نبوده
بعد وارد بحث جديد بشيم
توبه گویان خودچراخودتوبه کمترمیکنند؟؟؟؟
«قرار گرفتن دين و آزادي در كنار هم»كه نشانه ي روشنفكري آقاي خاتمي است.-واسه همين چيزا بود كه آقاي خامنه اي بعد از دوران رياست جمهوري از ايشون تقدير كردن.
يه كم فكر كنين و شرايط دوران خاتمي رو بسنجيد و بعد تهمت بزنيد...
سلام برخاتمی!
سلام برخاتمی!
این صحبت رو وقتی گفته بودند که پسر ناخلفش وزیر هاشمی شده بود
.
جسورانه دل رهبر شکستند
خیال کردن که در کوفه نشستند
علی هفتاد میلیون یار دارد
هزاران مالک و عمار دارد
چه سلمانها بدورش در طوافند
چه شمشیرها به اذنش در غلافند
فقط کافیست تا با یک اشاره
جهان کفر گردد پاره پاره
آزاداندیشی تو مثلا؟؟؟؟؟
چرا تحمل نداری؟؟؟؟؟
حالا هم در خارج از کشور برای این آقایون دیکته کردن که با اون آقایون دوست و رفیق بشن و یک اهداف رو دنبال کنن.
عملکرد توی این چند سال مسئولیتشون نشون داده که چقدر عوام فریبی کردن.
مگه این اکاذیبی که منتشر میکنید توهین و هتاکی نیست؟
معلومه خاتمی "فرزند متعهد فاضل بو با تقوا"که امام ره از ایشان یاد کردند خیلی برای شما تحملش سخت شده البته در این دوران همه یاران امام از صحنه نظام کنار گذاشته شدن و کسانی که..............
مگر زبیرها نبودند که بر روی امام علی تیغ کشیدند حال آنکه مطلبی در خصوص ایشان نفرمودند اگر شما سندی مبنی بر این مطلب دارید خوشحال میشوم آن را مطالعه کنم ایشان روی منافقین را سفید کردند
بابا شرکت نمیکنم صراط جون راحت باش
سوء استفاده از سیادت بدون اعتقاد به اون فقط کار شارلاتانایی مثل خاتمی و موسوی خوئینیهاست
انقدر گیر دادید به عکس غیر ملبس این آقا
تا اونجایی که من دیدم خود آقا هم لباس غیر ملبس دارند.
لطفا بیشتر تمرکزتون روی اتحاد باشه
درود بر خاتمی
اينهمه خرابى ببار آورديد عرصه سياسى واجتماعى را به گند كشانيديد اقتصاد اين مملكت رو درب وداغون كرديد تمام دنيا رو با
اين ملت بيچاره دشمن كرديد دين وديندارى را
ازسكه انداختيد خيل خيل شيعيان مرتضى على
را به مسيحيت وبودائيسم -بله درست خوانديد-
سوق داديد يك طبقه نوكيسه بى تقوا بى دين و
ازخدا بى خبر درست كرديد باز هم با پرروئى
تمام تازه طلبكارهم هستيد ؟خدا بحق معتقدات
اين ملت مظلوم پاداش اينهمه ناراستيها -نامرديها-هتك حرمتها-وصدماتيكه بملت واردشده را بمقصرين واقعى درهمين دنيا عطا
بفرمايد
دوما فرضا باشه كجاي اين كا خلاف شرع و قانونه من خيلي از بستگانم اخوندن خيلي جاها مخصوصا تو مسافرتها لباس اخوندي نمي پوشن واسه اينكه راحتر باشن تازه مدرس حوزه هم هستن
خاتمی و کروبی و میرحسین
ولایت یادگاریست
که برچشم منافق همچو خاری است
باسلام واحترام خدمت خوانندگان ،
(*دین اسلام ومذهب شیعه بهترین نوع
آزادی است ،*)آیا کسانی که برای بقای خود اصل آزادی ، همان آزادی نفس ،یعنی رهایی از خود ورسیدن به محبوب را باآزادی بی قید وبندکه عین قید وبند است وطنابش دائم در حال محکمتر شدن است وعریان شدن در مقابل گرگان درننده که عصمت وشرف هر انسان رابدون پرداخت هیگونه بهایی، سفارش میکند اعتماد کرد.
در فتنه88 هم از سران اصلی فتنه بشمار آمده و برای براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران" خود و کشورش را به آمریکا و اسرائیل و منافقین و سلطنت طلب ها و فحاشه ها و رقاصه ها فروخت...
خداوند کریم به همه ما توفیق توبه و استغفار از گناهان راعنایت فرماید...
اي كاش اونقد كه با مردم خودت تو دوران رياست جمهوريت متكبرانه برخورد ميكردي با روساي كشوراي غربي هم اين نحو برخوردو داشتي
اين ملت برا سربلندي اسلام شهيد دادند اونوقت شما تو دوران 8سالتون هرجي خفت بود تو روابط خارجي تحميل كردي به ملت
ولي مردم ديكه خوب شناختنت
مردم!!!؟؟؟؟؟؟
یادم نبود که شما کلا واقعیت های تاریخی رو هم تحریف می کنید.
خیلی دلم واسه میز و ریاست تنگ شده.قول میدم دیگه فریب آمریکا واسرائیل وسلطنت طلبها و رقاصه ها رو نخورم و به آغوش پرمهر نظام اسلامی برگردم. میدونم که در 8سال ریاست جمهوریم مسبب اصلی فساد و فحشا و فقر و بی بندوباری در کشور بودم"
وفتنه 78و88 را طراحی کردم"ولی به ریشم قسم دیگه اون غلط هارو تکرار نمی کنم.ازرهبرمعظم انقلاب و خانواده شهدا و ملت شریف ایران میخواهم این ذلیل حقیر را بخشیده و اجازه دهند که در انتخابات92 شرکت کرده و نوکری خود را ثابت کنم.
نوکر و چاکرتان
سید محمد خاتمی
91/11/5